سلام بر زرنه Zarneh 🌐🔻

#شوق
Канал
Логотип телеграм канала سلام بر زرنه Zarneh 🌐🔻
@salam_bar_zarnehПродвигать
10,74 тыс.
подписчиков
17,8 тыс.
фото
12,5 тыс.
видео
12,1 тыс.
ссылок
🕹 #کانال_سلام_بر_زرنه ♥قدیمی ترین و جامع ترین کانال شهرستان #ایوانغرب 🚫 تاریخ تاسیس:۱۳۹۴/۱۰/۲۲ ❌ ارتباط با ما / تبلیغات ⧩⧩⧩ @salam_bar_zarneh_z ❌ #شرایط_تبلیغات در کانال : ⧩⧩⧩ @salam_bar_zarneh0
Shoghe Safar
Moein
#معین - آهنگ #شوق_سفر

شاعر : فريدون عليخانی
آهنگساز : آرش شيرزاد
تنظيم كننده : الياس شيرزاد
نوازنده ويلن : رامين شمس

#سلام_بر_زرنه 💲
@salam_bar_zarneh
Shoghe Safar
Moein
#معین - آهنگ #شوق_سفر

شاعر : فريدون عليخانی
آهنگساز : آرش شيرزاد
تنظيم كننده : الياس شيرزاد
نوازنده ويلن : رامين شمس


...#سلام_بر_زرنه
🔻🔛🔻
@salam_bar_zarneh
Jul-23 06-44-53 Þ.Ù
Homayoun Khorram
سه نوازی در #سه_گاه
ازآلبوم #شوق

ویولن بی نظیر #همایون_خرم
تار بی بدیل #جلیل_شهناز
ضرب طنین انداز #امیرناصرافتتاح

✔️ #سلام_بر_زرنه
⬇️🔻⬇️🔻⬇️
@salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" در سوگ استاد " #بنان"

" #سی‌وچهارمین‌سالگرددرگذشت‌استادبنان"

از تو #سکوت مانده است و از من صدای تو. #تندیس بغض بر گلوی حنجره ی " استاد بنان" به #تماشای لحظه هایی می برم تا لرزه ی افتاده بر شمع وجود، به خاکستر #پروانه نشیند. در #شبستان گرانمایه ی عمر ، #افسانه در خواب
غزلخوانی ات ، #قلم را به لب نامه ی بیابان مجنون #لیلا هیهات دل است.
میان پیله های #احساس ترانه ات،
#تفاهم به حبس تنگ نفس ها می دمد. باز یافتن فریاد گمشده، در #آسمان ناپیدای
نت های ملودی ات #عشق را می نوازد. متبرک ترین واژه ها بر جهانی از #عطر و عسل ترانه ات به چشم #بتهوون آید. تا انگشت حیرت بر لب گزه ی حیرانی #شوق مدور را به دل بکارد.نفس گرم تو همچون روحی در #کالبد شعرها، بهاری ست به #ترنم واژه های که از گلویت #آبشار غزل بتراود . در باغ یک سوسن خاموش، تنها تو می دانی صدای #روشن را تا نسیم بر نفس #شبنم گلویت شب دلتنگی پشت پنجره ی #صبح ببندد. و همراه باد #صبا آوازت بر سرای #دل و جان سایه فکند. #آسمان از نفس تو رنگ بهاران دارد
تا غرق در جذبه ی #نور آینه ها انعکاس باران و #بنان بگیرد.و گریه های سحری را در دلتنگی جان جانان نشیند.چشمه ی #خورشید در دل ادبار نگنجد تا زنگار از آینه ی دل با نوایت زدوده شود. مرگ تو به #باغ سبز #خیال، دیدن رویایی ست تا گره بر زلف #غزل زند و رقص #ترانه در نسیم نا آرام #کوچ ابدیت برقصد.
چشمانت قدوس مشرق #لاهوتی به نگاه سبز در سبز بودنت را معنا می کند. #اشارتی‌ست پنهان، که با #غمزەی نگاهت صحرای نامحسوس دلبری عیان گشته است.بیت #بیت ترانه ات انتشار #موج غزلواره هاست. تا بر مضمون آینه ی شعر #تجلی شب رویایی شود. در برکه ی شب چشمانت، #پلک بر خنده ی #صبحگاهی به بال نگاهی #شاپرک را به #خیال تو می کشاند. ناگاه از ره #رسوم دیرین کوپه ی مرگ، مثل قطاری مست، بر ریل گلوگاهت نشسته ی #ماتم است. تا خنده ی شراب لب به #نجوا گشوده ات ، گریه ها بر بزمگاه مستانه ی شب های #رفیقان برد.

#‌فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۸ اسفندماه ۹۹

📢…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
‍ " #برف‌مانشت"🌨


#مانشت پلک گشوده است ،‌#بلوربرف
به دامنش دارد. #آسمان‌دل، توده ی
برفی ست که به خنده های تو دل
بسته است.حکایت تو و #برف و
#دیرسالی باریدن، جرعه جرعه
می پیچد برانعکاس #مانشت تا
#گیسوان سفیدش، بی تاب افتادن
باشد.#آواز زلالت در پس کوچه های
خاطره ها کوچیده اند.#ببار شاید
در صدای تو گم شود #اشک‌آسمان،اینک
بین فاصله ی پنجره و درخت، #سرنوشت رازی دارد به ظرافت ذرات #برف، تا تن پوشی از پیرهن #سفید زمستانی به روشنی سفید واره های دانه دانه #نگین آویخته ی غریبانه ات سلام گوید. آوازی که دمادم صبح #فلق در خلاء #مانشت وزیدن می گیرد، رود شوریده ی دیدن تو را به #آواز می دمد. آمدی تا طبع شکوفای زمستانی ات، خیس از #شوق باریدن شود و #مانشت با آن فر و شکوه بی پایانش روح #رستاخیزی به دامن کوه ها بنشاند. حس #صحراگرد شهرآشوب_شعرم، طوفانی ست که در گردباد مواج ت، بلور #عشق را به رقص فرود تو در دل زمستانی ام به #غزل نشیند. سال هاست که #تبسم لبخند تو به برودت خاطرات #قندیل بسته به دیوارهای کاهگلی روستا به تماشا نشسته ام. پیرهن_#مانشت نشان تو بر سر زمین #ایل، مرا مثل آهی در نفس جا می کند تا دوری از #خاطرات زخمی با هم بودن ها ، #دل را به یغما کشد. وقتی دلتنگی #شعر به غوغای #سرودن، الفبای واژه ها را می سراید،
#باریدن نام تو در بستر شعرم دردانه های بیگانه را از #دل وا می کند. به یاد لحظه های روشن #دیدار،کنار بخاری هیزمی و چایی دم کرده، که هرم نفس هایی #صادقانه را به عاشقانه های زلال گره می زد. امروز بارش##برف، سینه در حسرت #باران می گذارد. ای ابر ببار، تا سراب #آتش گرفته ی دل ها بر لب دریای #دل فرو غلتد. آب بر #آتش زند و بر زلف سفید #برف نسیمی از حسد گیسوی زمستانی به
شانه های با طراوت #بهار شکوفه شود.

#فروزندە‌_شفیعی‌ـ‌زرنە

۱۱ بهمن ماه ۹۹

📢…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #مانشت‌و‌مهرنگار "

#زمین سراسر #شوق شده است
و منتظر تا #بهار بیاید و صدای
#رویش جوانه که خیس از #باران باشد
و نت های #امید را در سفیدی چشم ها باقی بگذارد. #شیرین‌ترین توت ها پای
درخت بریزد.
نصف شب باشد و #قلم آن سوی خیال
تا دم #صبح، سبزه های پیچیده در پایین
دشت مخملین کوه #مهرنگار را به بلور برف های پوشیده ی تن #مانشت، تلفیقی
از خواستن ها را #زمزمه کند.
تو گویی لحظه ها می گذرند تا سراسر
#خورشید زندگی، همهمه ی مبهمی از رد
شدن خاطره ها شود.
روح نو دمیده ی #الماس صبحدم، بر بلندای #مانشت، خورشید نگاه #شاهپرور
را به افق های سرزده ی #خانمنصور در هوای #معبد شبانه ی بارانی و سکوت
به روی لب های #شاکه ورد شعر شود.
شعر من گُل کند در زیر #باران تا بساط
باغ بهار در بقچه ی #یاسمن قلم بپیچد
و روح سر سبز #غزل را کرانه کرانه ، به
وسعت آسمان آبی #مهرنگار در هوای یخ زده ی #مانشت به بی قراری پلک های
سرکش آب کند.هوای #شعر مرا پرت می کند به قافیه باختن هایی که برای #ستایش از کوه بلند مهرنگار، مهر را
در نگاه #غزل به چهار چوب
محدودیت پنجره ی نگاهم می گنجاند.
در شب #آینەات، نفس های #مهتاب در تب حیرانی به #مسیح لب یالت حادثه اعجاز می کند. نغمه ی بلبل #کوهسارت، هم صدا به کناره ی غروب #شفق،
#دق‌الباب شیار کوهت به بوسه ی
صخره ها #حنجره ی شور می نوازد.به
آسمان شب های باغ نگاه #مانشت دری
باز شده است تا کوچ #سیمرغ به فتوای
تو آغاز کند. #مانشت داغ صد حادثه ی روییده
بر پیشانی دارد تا ماه را به بوسه گاه #افق
بارانی گونه ها برد.چشم #خورشید در غم ات همچون #یاقوت گداخته آویز اخگرهاست.آتش تو هرگز خاکستر نمی گردد. حال #مهرنگار که باشد ، #بهار قلم از شکوفه پُر است و به فصل های دل من
ُل می آویزد. ترک جاده ها در آرزوی
#قدم‌هایی،رم گام هایی پی در پی را حس می کند.
قدم هایی دقیقا وسط #بهار، تا عاشقانه ترین شکل اشارت به #نسیم ، حرف آخر خود را به #قاصدک گوید. خورشید #مانشت روی شانه های #مهرنگار می نشیند خاطرات سر فصل سبزه و گل به غنود #باران به کلبه ی نگاهم ، تکرار چکه های شسته به #پریشانی غصه ها می برم.برکه ی زلال #مهرنگار با طناب و چاهش، بلندای هجرانی ست که غایت غایب #رهگذر را
به خنکای #زلال آبش ، مرا به هجوم #خاطرات می کشاند.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌‌‌زرنە


۲۲ دی ماه ۹۹

📢…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا



" #باران در #تابستان "


امروز #نغمەهای بارانی ات بر گلوی #چکاوک سرود باریدن گرفت.

دل همچون #یاس پیچیده بر دیوار
#چشم به راه آمدنت بود.امان #پلک
زدن را به #رویا می کشاند و قطره
#قطره بر بام دل فرو می چکد.تا
عصر دل انگیز به انتظار #شوق بارش،
بر دقیقه ها را پس بکشد.#نفس خاک
از بوی کاج های خیس زیر #باران
به #قیام می ایستد . خزان روزمرگی ها
پشت شیشه ی #باران زده به خستگی ها
ممتد، #بهاری نیامده را روانه می کند.#چشم به چکیدن #قطرات
#باران، قصیده ی #عشق را می سراید.تا
#انعکاس سبزه زار چشمانت را به #ضیافت
آینه ها برد.در شکوه #باران، نگاه دلشدگان تماشایی ست. به #امتداد شعری که از
سر شوق برخیزد و به #صحیفەی سبز
خواستن ها #شکوفه زند.زخم های #دل ،
آهسته و آرام از #گیسوان غروب #بارانی
آویز نگاه هاست تا بر #خیمەگاەقلم،
گره ای از #ترنم آویزد.مثل شاخه های
#بیدمجنون در #بنفشەزار شمیم دلنواز
شهرم، بهانه ی ابر #چشمان‌آسمان،
منتظر طرحی از #بهار زندگی به #مانشت بکارد.
با لهجەی #باران، دلواپسی ها غمگین
را می شوید.ای کاش این همه #فاصله
به غربت دستان #قلم گره نمی خورد.
وقتی #مروارید احساس #دلخستگان
در #صدف نگاه #باران به زیبایی ،
زیباترین بوسەی #مهر شکوفا می شود
باران آغوش گشوده است بر بام قلب ها ‌تا
در عمق #کلمات گم شده ، آواره ترین
#شعرم را به نسیمش بسپارم و #رج‌امتداد
#غزل‌هایم نم خیس #دلدادگی را به ابری ترین #کویر، باریدن گیرد.آسمان احساس
، تشنەی ابری ست که در هوای #امروز
خیس ترین گیسوی #برگ را به نهایت
قصیده و #غزل آویخته است.#باران می بارد تا دست #کلک‌خیال را لا به لای
#گیسوان ابری #آسمان به قدم های
#بارانی ، دوستی گل با #شاپرک ها را
#یاهو گوید.

#فروزندەشفیعی‌زرنە
#عصرسەشنبه

۱۱ شهریورماه ۹۹

@Salam_bar_zarneh #سلام_بر_زرنه
به نام خدا


" #تابستان "


#نگاهم به دو نیم #مانده است.
پشت پلک های خیس #غزل، کرانه
در بیکران #آسمان، تقویم
دیر سالی به #عمر نشسته است.
تا بساط باغ #بهارنارنج در بقچه ی #تابستان
بپیچد و روح #سرسبز ترانه ها
در الفبای واژگان ره یافته ی #قلم
به پیچ و خم جاده ها در #شوق
دیدن شالیزارهای #شمال به شعر
من #گل دهد. پیچک های نیلوفری #خیال
در #معبد شبانەی بارانی و #سکوت
باران، گریز به تب #آذرخش نرفتن ها
بر شور حنجره ی #چکاوک در نوای
غروبی بی قرار ، تتمه ی جویبار #قلم می
گردد و آواز لابه لای شاخه های #غروب به تلاوت سال های گمشده ی #عاشقانەهای کودکی به کناره ی خسته ی #فلق خاطره ها می برد. #پنجرەی‌شعر را می گشایم و دست خیال را می گیرم به #روستایی که سال هاست #انعکاس لبخند #خورشید بر یخبندان دل ها #تاب می شود تا تکاپوی دیگری به دیدنی های #مانوس دستان با سخای ایل بکشاند. #عطر گلاب و گل به دشت سپید روییده است تا به هر تپش
و پیچک به دامن چین دار #دخترایل نفس تازه کند
و مراد به #زیستن را امیدوار سازد.
لب ترک خورده ی #باغ‌انگور، شکسته در
هوای اناری دل ، #قصد دیدن تکرار باختن ها، پیش چشمان #بهار، هزاران بار زانو زند. تابستان خرامان خرامان آمده است، بهار جوانی را به کوله بار بستن #طراوت ره می بندد، روح پر می کشد
نزدیک #نیاز ، کنار خواهش هایی از جنس
#مهربانی، با تمنایی نشانی یافتن ها را به روز شمار #لحظەهای پر از تب وتاب مردمان #خسته ی ایلم می کشاند تا #تبسم شیرین یکسال رنج ها به دستان پینە بسته #سلام گوید.
به تقدس گویای نگاهشان که #دل می دهی تا
واگویه ها را به الفبای #چشمان پر از انتظارشان بکاری که به لهجه یی ناب، #حس
عجیب و مشترکی فضای #نفس را پُر می کند.سکوت زاده و #پروردەی این روزهاست که دردهای #روشن و بی پرده
در #تقدیر، بار امانتی ست به رویش #قلم.
از رنج های دائمی ات بین #مرگ و #لبخند به #زندگی پشت کرده است تا به وسعت
یک #قفس خو گرفته به عرصه ی تنگ قفِل شده ی #حصارهای بسته آرزوها خیمه زند. حنجره ی گلو پر از فریاد سکوت است . #قاب فراموش شده ی درد واره ها در رخت شب، به ماتم #خورشید نشسته است. بگذار !شایدها از #عشق بگوید
واز گیسوی #غزلی که به سمت مهر می وزد
اما چه وهم برانگیز است ذوق #شعر سرودن به #تابستانی که بی شوق گذشت.


۲۲ مردادماه ۹۹

: به قلم : #فروزنده_شفیعی
📮#سلام_بر_زرنه
🔻🔛🔻
@salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا
" #زادروزاستاد_بنان"

از تو #سکوت مانده است و از من
#صدای تو. #تندیس بغض بر گلوی حنجره ی #استادبنان" به تماشای لحظه هایی می برم تا لرزه ی افتاده بر شمع وجود، به خاکستر پروانه نشیند. در شبستان گرانمایه ی عمر تو، افسانه در خواب #غزلخوانی_ات ، قلم به لب نامه ی بیابان #مجنون‌لیلا ، هیهات دل است.
میان پیله های تنهایی احساس ترانه ات،
تفاهم به حبس تنگ نفس ها می دمد. باز یافتن فریاد گمشده، در #آسمان ناپیدای #نت_های ملودی ات عشق را می نوازد. متبرک ترین واژه ها بر جهانی از #عطر و عسل ترانه ات به چشم #بتهوون آید. انگشت حیرت بر لب گزه ی #حیرانی شوق مدور را به دل بکارد.نفس گرم تو همچون روحی در کالبد شعرها، بهاری ست به #ترنم واژه های که از گلویت آبشار #غزل می تراود. درباغ یک سوسن خاموش، تنها تو می دانی صدای روشنی را. #نسیم بر نفس می تراود تا شب_دلتنگی مرا پشت پنجره ی صبح ببندد. و همراه باد صبا عطر #آوازت بر سرای دل و جان سایه فکند. #آسمان از نفس تو رنگ #بهاران دارد
غرق در جذبه ی نور آینه ها انعکاس #باران و بنان بگیرد.و گریه های #سحری در دلتنگی جان #جانان نشیند.چشمه ی #خورشید در دل ادبار نگنجد . زنگار از آینه ی دل با نوایت زدوده می شود. #آواز تو به باغ سبز خیال، دیدن رویایی ست تا گره بر زلف #غزل زند و رقص #ترانه در نسیم نا آرام کوچ ابدیت برقصد.
چشمانت قدوس مشرق #لاهوتی به نگاه سبز در #سبز بودنت را معنا می کند. اشارتی ست پنهان، که با غمزه ی نگاهت صحرای نامحسوس #دلبری عیان گشته است. #بیت_بیت ترانه ات انتشار موج غزلواره هاست. تا بر مضمون آینه ی #شعر تجلی شب رویایی شود. در برکه ی شب چشمانت، #پلک بر خنده ی #صبحگاهی به بال نگاهی #شاپرک را به #خیال تو می کشاند. ناگاه از ره رسوم دیرین کوپه ی
، مثل قطاری #مست، بر ریل گلوگاهت نشسته ی فرقت است. خنده به #نجوای گلخند گشوده ی لب ات ، گریه ی #شوق به بزمگاه مستانه ی شب های رفیقان برد..

#فروزندە_شفیعی

99/2/15
━━━━━━
#سلام_بر_زرنه
🔻🔛🔻
@salam_bar_zarneh
تصنیف «بخت سرکش» | سه‌گاه
Homayoun Shajarian
🎼 تصنیف «بخت سرکش»

آواز: #همایون_شجریان
آهنگساز: محمدجواد #ضرابیان
آلبوم: #شوق_دوست
غزل: #حافظ

👈 لینک ورود به #سلام_بر_زرنه
🔻⬇️🔻
t.center/salam_bar_zarneh