#بەنامخدا"
#زادروزاستاد_بنان"
از تو
#سکوت مانده است و از من
#صدای تو.
#تندیس بغض بر گلوی حنجره ی
#استادبنان" به تماشای لحظه هایی می برم تا لرزه ی افتاده بر شمع وجود، به خاکستر پروانه نشیند. در شبستان گرانمایه ی عمر تو، افسانه در خواب
#غزلخوانی_ات ، قلم به لب نامه ی بیابان
#مجنونلیلا ، هیهات دل است.
میان پیله
های تنهایی احساس ترانه ات،
تفاهم به حبس تنگ نفس ها می دمد. باز یافتن فریاد گمشده، در
#آسمان ناپیدای
#نت_های ملودی ات عشق را می نوازد. متبرک ترین واژه ها بر جهانی از
#عطر و عسل ترانه ات به چشم
#بتهوون آید. انگشت حیرت بر لب گزه ی
#حیرانی شوق مدور را به دل بکارد.نفس گرم تو همچون روحی در کالبد شعرها، بهاری ست به
#ترنم واژه
های که از گلویت آبشار
#غزل می تراود. درباغ یک سوسن خاموش، تنها تو می دانی صدای روشنی را.
#نسیم بر نفس می تراود تا شب_دلتنگی مرا پشت پنجره ی صبح ببندد. و همراه باد صبا عطر
#آوازت بر سرای دل و جان سایه فکند.
#آسمان از نفس تو رنگ
#بهاران دارد
غرق در جذبه ی نور آینه ها انعکاس
#باران و بنان بگیرد.و گریه
های #سحری در دلتنگی جان
#جانان نشیند.چشمه ی
#خورشید در دل ادبار نگنجد . زنگار از آینه ی دل با نوایت زدوده می شود.
#آواز تو به باغ سبز خیال، دیدن رویایی ست تا گره بر زلف
#غزل زند و رقص
#ترانه در نسیم نا آرام کوچ ابدیت برقصد.
چشمانت قدوس مشرق
#لاهوتی به نگاه سبز در
#سبز بودنت را معنا می کند. اشارتی ست پنهان، که با غمزه ی نگاهت صحرای نامحسوس
#دلبری عیان گشته است.
#بیت_بیت ترانه ات انتشار موج غزلواره هاست. تا بر مضمون آینه ی
#شعر تجلی شب رویایی شود. در برکه ی شب چشمانت،
#پلک بر خنده ی
#صبحگاهی به بال نگاهی
#شاپرک را به
#خیال تو می کشاند. ناگاه از ره رسوم دیرین کوپه ی
، مثل قطاری
#مست، بر ریل گلوگاهت نشسته ی فرقت است. خنده به
#نجوای گلخند گشوده ی لب ات ، گریه ی
#شوق به بزمگاه مستانه ی شب
های رفیقان برد..
✍#فروزندە_شفیعی99/2/15
━━━━━━
#سلام_بر_زرنه 🔻🔛🔻@salam_bar_zarneh