سلام بر زرنه Zarneh 🌐🔻

#بهار
Канал
Логотип телеграм канала سلام بر زرنه Zarneh 🌐🔻
@salam_bar_zarnehПродвигать
10,74 тыс.
подписчиков
17,8 тыс.
фото
12,5 тыс.
видео
12,1 тыс.
ссылок
🕹 #کانال_سلام_بر_زرنه ♥قدیمی ترین و جامع ترین کانال شهرستان #ایوانغرب 🚫 تاریخ تاسیس:۱۳۹۴/۱۰/۲۲ ❌ ارتباط با ما / تبلیغات ⧩⧩⧩ @salam_bar_zarneh_z ❌ #شرایط_تبلیغات در کانال : ⧩⧩⧩ @salam_bar_zarneh0
🔻 #تبریک و #تهنیت

🔸سرکار خانم #بهار_فیلی دختر دلبند آقای #غلامرضا_فیلی

با کمال مسرت و شادمانی قبولی غرور آفرین و تحسین برانگیز جنابعالی را در رشته وکالت ( نفر اول منطقه سه و 69 کشور ) تبریک و تهنیت گفته و از این که توانستی با شایستگی تمام، خانواده و همه ی ما را پیش اقوام ، دوستان ، آشنایان و مردم شهرمان روسفید کنی خرسندیم و از صمیم قلب این افتخار و پیروزی شیرین را به تو و به خودمان شادباش میگوییم و از خداوند منان برای شما آرزوی نیکبختی و سعادت داریم


🌎 ••••★☆★••••
🔺@salam_bar_zarneh
انا لله و انا الیه راجعون

🔻با قرائت فاتحه و ذکر صلوات؛ #درگذشت مرحوم مغفور جوانمرگ #مهدی_جاودان ، فرزند دلبند شادروان #یاره_جاودان، داماد گرامی  آقای #عباس_اسمعیلی، پدر گرامی #بهار_جاودان، برادر ارجمند آقایان: #محمود، #علیشاه، باجناق آقایان، حاج #اکبر_محمدیان، #علی_نجات_حیدری، #رجب_اسماعیلی، #کیومرث_حیدری را به اطلاع عموم می رسانیم.

◻️ با عرض تسلیت 🥀
◾️روحش شاد و یادش سبز💔
◻️ ﻛاﻧاﻟ ﺳﻟاﻣ ﺑﺭ ﺯﺭﻧﻫ

🌎 ••••★☆★••••
🔺@salam_bar_zarneh
🛑 اِنّا لله وَ اِنّا اِلیهِ رّاجِعون

به مناسبت درگذشت مرحوم مغفور زنده یاد #مهدی_جاودان ، فرزند دلبند زنده یاد #یاره_جاودان، داماد گرامی  آقای #عباس_اسمعیلی
پدر گرامی #بهار جاودان
، برادر ارجمند آقایان: #محمود، #علیشاه،باجناق آقایان، حاج #اکبر_محمدیان، #علی_نجات_حیدری، #رجب_اسماعیلی، #کیومرث_حیدری

  ▪️مراسم تشییع، تدفین و ترحیم آن عزیز تازه سفر کرده متعاقبا اعلام خواهد شد

🌎 ••••★☆★••••
🔺@salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #گردل و #گاومیر"

مختصات به هندسه ی بلند #قلەهایت،
میان ُرهآی دلت را بلد است. قلم بهتر
از هرکس می تواندمعاملات #کوه و کمر را حل کند. از ارتفاع دلت بالا رود و قاعده ی #دشت گسترده ات را بهم بریزد.#دلت را
بازیچه کند و با یک لبخند #ملیح بگوید!
کوه #زادگاهم،رهگذران به خلوت شکار گاهت در جستجوی بی انتهای #قلەهای تواند. بالا رفتن از شیار #کوەگاومیر حاصل نگاه چندین ساله ی #کودکانەی ماست. جایی که گوش جان #سپردن به چهچهه ئ عندلیب و #چکاوک ، سمفونی بر می تابد و سبزه های روییده #پیچش قدم ها می شود. صدای #مشک زدن ها با بیت های مادرانه کره و دوغ را سوا می کند و #کودک کنار #مادر نان بر دست گرفته تا کره بر داغی نان ، #خاطرات ذهن مردمان ایلم شود.هنوز دل برای گفتن از #گردل و #گاومیر هزار حرف نانوشته دارد.#غبار خستگی های چوپان ، روی چهره ی #نجیب و آرامش، #حلاوت نگاه معصومانه ای ست تا #خورشیدی که گاهی پشت #ابر است، صدای زنگوله ی به گردن گوسفندان با نی لبکش همنوای باران به #کوهسارت پژواک دهد.ترک های شیار کوهت، در #آرزوی گام هایی ست که #بهار
بیاید، و کنار #چشمه، دهقان بقچه ی از نان را بگشاید و #چایی دم کرده ی کتری کنار دستانش، رقص نسیم خوشه ی های #گندمزار را نظر کند. به شیوه ی #باران به گل #شبنم دهد و دست و داس #رویایش شود تا به غروبی که پشت پلک های #کوەگردل رو به افول است به تغزل عاشقانه ترین هوره ی #کوردواری به حنجره اش بدمد. بغض های کهنه ی #تلخ گلو را به تقویم سبز #خاطرات ورق می زنم. تا قصه ی آرزوهای ایل را به برکه ی #رقص‌قو کنار چشمه ی جوشان یادگار پدر به #تقدس غربت اشک ها بسپارم. دور از هوای #گاومیر حال مردمان چون است.آنگاه که قصه ی #سنگ و سبو را ، راه گریزی نیست. التهاب #شعلەهای سرکش در میان
#سیاەچادر، سوسوی انعکاسش بر چیت و #دوار به سوی دست های من می آید تا #زلال‌ترین شبنم بر زلفان مادران #ایل بر روی قلم آورم. در دل شب های #پاییز ، جای یک زمزمه ی ساکت همچون ابر #بهار می گرید تا تماشای آسمان با تو، زیر قدم زدن های پایین دشت #کوەگاومیر و گردل، #عطر چای بهاره بر مشام بپیچد، آن سوتر از قول و
غزل ها، پاییز را بی خان #کلهر قدم زده ایم تا طلسم #غزل بر لبان قلم، چشم #شاەبیت را شکار شود. در ازدحام مبهوت بلندای #گردل ، نگاه مخملی ات چون ُل بر تن ایل وصله ی وفاست.یک گوشه از #روستایم زخم است.گسلی زیر پای #گردل پیداست ، وقتی شیهه ی اسب تو، جنگ اینجا نشانده است.
گاهی از دیدن کوه #گاومیر و #گردل، سر فصل گوشه ای ار خلوت به #لب‌یال،
زوایای نفس هایت سرگیجه ی #قلمم می شود. چتری از مرثیه ها بر دل چادرنشینان ،#طنین آه می نشاند.چون #نوری گذر کرده ای بر قرینه ها تا داغ ترین دغدغه ها ، ثانیه های #اندوه را در خود پنهان کند. شعله ی یادت زیر #خاکستر نسیمی می وزد.فصل شراب از لبان تشنه گذشت.این آه است که بر یال #گردل، در عطش خواب های با مرام مردان #ایل،
نام تو را #یاهو می گوید.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە
99/9/9

📥x #سلام_بر_زرنه x
@salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #شهرمن‌زرنه "


هر #ستایشی محدودت می کند.
چنان بی کرانه که از لطف #قلم
در چار دیوار #باغ‌انگور ، شراب
خُم را می شکند. مرا که حاشیه پرداز
کلمات بودم ،به متن #زندگی و آنچه
در زلالی نگاه مردمانت است #دل
برده ای.
کمر #کوەهایت، #چمن‌آرای ، زنگوله های
به گردن آویخته ی گوسفندانی ست که
به چراهگاهت در نی لبک #چوپان همنوا ،
سینه ی خویش به تکه سنگ هایت #پژواک
را می نوازند. دلتنگی ام را #قاب می کنم به دیوارهای کاهگلی ات تا در عبور #کهکشانی سال های نه چندان دور ، در
اشک شبانه ی دختری، آه در #قصیده جای
گیرد. #ارمغان تو ، زیستن و آموختن در تب و تاب افتاده ی بی درنگ را با هر چه
تندیس #مهر است هماهنگ کرده است.
دشتستان دلربایت، #گل از باغ شکفتن ،
آرزوهایی ست که نغمه ی #مثنوی تا
قول و غزل #شاعران‌ایل را ساز می کند.
تا در حادثەی #اعجاز نفس مردمانت،
شب دق الباب شمردن #ستارگان شود.
بوسه ی بره ها بر سر چشمه ی " #قومگه "
سبزه های روییده به لب هایشان به آغاز
صبح می دمد تا علف و #گندمزار به رویش
روزنه ها در #دل بشکفد. تصویر ساده ی روستایم ، در #قاب‌سبز خروس خوان
هر گوشه از نگاه را به کناره ی پنجره
در دمادم زلال نسیم، ترسیم شعلەی #آتش
است و بوی چایی دم کرده بر پهنه ی #صبح آویخته ی لبخند مادران است تا صدای #مشک زدن سمفونی #عشق به دشت و دمن را ساز دهد و طراوت و شیرینی
تشنگی گیاه پیچیده به پای #مردان‌روستا به آبی در ریگ کنار جوی ،‌
#رخصت رویش باشد.
در #ساغر شعرم ! خاطرات گذشته به عطش کلمات ، نفس کم می آورد تا از
خستگی ممتد داس و درو #دهقان‌ایلم،
به عرق جبینش کتابت شود. #بهار پیرهن مادران ایلم از شکوفه پُر است تا در #فصل دل من، گل آویز شکفتن #شعر شود. من کوچه های خلوت #روستا را بی انتها برای
دوباره رفتن به همان #خاطرات با هم بودن ها می خواهم . مانند پرنده ای به لانه،
ابری با #باران، گلی به آب، ستاره ای به شب عادت کند. مانند اشکی در #چشم ،
دستی از دست و برگی از درخت.هنوز
روستایم را دوست دارم. انگار #خاطرەها
لا به لای صفحه ها جا مانده اند. #احساس و افکار و صداها و نفس ها ، همچون #رعد
بر جان شرر می زند. لب های سرخ #قلم،
همچون گل های دامن دختران #ایلم پراز
عطر مریم است. چهره ی #نجیب و آرام مادران ، وقتی در #حلاوت نگاه معصومانه
و با غیرتشان ، انگار آینه ی پاکی و #مهر به موج است. صدای #چکاوک کوه گاومیر،
همچون نت های #بتهون ، در گلوی کودک ‌روستایم باقی ست ، وقتی کنار #گهوارەاش، بال بال دستان مادرانه در لالایی
پیچیده ی نوایش ، هفت #آسمان را خواب می کند. سینه ، دکان #عطاری ست که شرح خاطرات را به روستایم می کشاند
تا بوی هل و آویشن و #دارچین و نبیذ سرخ شور انگیز در سیاه چادر به خاکستر زیر کتری ، زیر شُر شُر #باران بهار،
تجویز #عشق را نسخه کند. در روستا دلتنگ که می شوی ، دریچه ی #سحر به
صبح نفس #سپیده را می گشایی ، تا چشم کار می کند ، باغ #غزل، بهار و سبزه
سینه می شود. #موج عطش به روی لب خوابیده بر بالشی از #ستاره شب خوابیده
آهسته گذر می کند .بوی برخاسته از #خاک، بر داغ عطش لطافت #باران می شود.تا امواج گیسوان فروهشته ی #پیچک و یاس ، هوادار دل باشد.
کاش یک #نویسنده بودم. تمام #رویاها،
بغض ها و دردها را که هر وقت دلتنگی می آغازد بنگارم. از مهربانی بنویسم که #تبلور
بلورین #ماه ، از خاطرات و دیدن متوالی به فاصله ی کم مرا به #خواب دعوت کند. و صدای خستەی #باران ناودان ، پس از #فصل بلند #سکوت ، بر گونه های خجالت زده ، بالش کوچک من شود.

#فروزندە_‌شفیعی

📥x #سلام_بر_زرنه x
@salam_bar_zarneh
◾️انا لله و انا الیه راجعون ◾️

با قرائت فاتحه و ذکر صلوات؛ درگذشت مرحوم مغفور شادروان #مهرعلی_نظری فرزند شادروان #بهار_نظری، پدر گرامی آقایان #محمد و #جواد_نظری، برادر ارجمند شادروان #علی( #حاجی_نظری) و آقایان #اسد، #غلام، #علیرضا، #علی_محمد_نظری را گرامی میداریم.

⚫️ این ضایعه ی غمبار را خدمت خانواده های معزای #نظری، مردم شریف شهر #زرنه و سایر بستگان تسلیت عرض میکنیم.

🌷روحش شاد/یادش گرامی🌷

🌐 x #سلام_بر_زرنه x
@salam_bar_zarneh
◾️انا لله و انا الیه راجعون ◾️
.

🖤با کمال تاسف و تاثر درگذشت مرحوم مغفور شادروان #مهرعلی_نظری فرزند شادروان #بهار_نظری، پدر گرامی آقایان #محمد و #جواد_نظری را به اطلاع عموم می رساند.

این ضایعه ی غمبار را خدمت خانواده های معزای #نظری، مردم شریف شهر #زرنه و سایر بستگان تسلیت عرض میکنیم.

◾️ خبرهای تکمیلی متعاقبا اعلام می شود

🌷روانش در بارگاه مینوی آرام باد🌷

🌐 x #سلام_بر_زرنه x
@salam_bar_zarneh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طبیعت بهاری جاده های پر در پیج و زیبای الموت ، قزوین 🇮🇷
طبیعت، باغ تماشای خداست😍

#الموت #قزوین #بهار #عیدنوروز

... #سلام_بر_زرنه

@salam_bar_zarneh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سڵام هاوڕێیەیل ئەزیز
شەوەکیدان وە خەیر و خوەشی
ڕووژدان شادو تەنۊر دڵدان گەرم💐💐
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام صبح بخیر 🌹

#طبیعت #بانکول #سجاد_ربیع_بیگی
#بهار #کوه_بانکول #ایوان

... #سلام_بر_زرنه

@salam_bar_zarneh
به بهار می‌مانی که چون می‌آید، درخت خشکیده شکوفه می‌کند .

#عکس
#عکاسی #درخت #درختخشک
#منظره #بهار #زمستان
#هنر

... #سلام_بر_زرنه

@salam_bar_zarneh
بهار دلکش | تنظیم فرامرز پایور
Mohammad Reza Shajarian
⚡️ تصنیف «بهار دلکش»

محمدرضا #شجریان 🎤

آلبوم #بهار_دلکش |

🔸🔹🔸

✔️ #سلام_بر_زرنه
⬇️🔻⬇️🔻⬇️
@salam_bar_zarneh
دورنمایی زیبا از دهستان ترن

#ترن #طبیعت #بهار

‌‎‌‎🔸 سلام بر زرنه …🕪
🧲 @salam_bar_zarneh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بنام خدای #بهار آفرین
بهار آفرین را هزار آفرین

‌‌‎🔸 ̶̶س̶̶ـ̶̶ـ̶̶̶̶ل̶̶ـ̶̶ـ̶̶ام ̶̶ب̶̶ـ̶̶ـ̶̶ر زر̶̶ن̶̶ـ̶̶ـ̶̶ه…🕪
🧲 @salam_bar_zarneh
طبیعت زیبای کوشک ایوان 💐❤️

#ایوانغرب #کوشک #بهار

‌‎🔸 سلام بر زرنه …🕪
🔻 @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

#شکوفه پلک می گشاید.تا دلشدگان به سراپرده ی رنگین کمان #عشق به تماشا
برند.قلم همچون نوای نی به باغ #گل سرخ
در #سماع شب سروستان آل عبا دست می افشاند. شبستان نقش هزاران #شکوفه به سیمای #یار بر لب آینه ی خندان می شود.
رقص رنگین شکفتن در چشمه ی #نور
مژده #بهار می دمد آنگاه که نگاه ام ابیها
منظرگه #کواکب دارد.گل اطلسی همچون لعل ، جام زرین بر #زرنگار بذل هیبت می نشاند.در بارش چشم های تر #علی " ع "
حسین همچون #گوهر کمال بر نظم نغمه ی غزل دلدادگی #یوسف را به دیدگان نوازش شود.قلم ایستاده با تواضع بر آغوش #عطر کلمات، قله ی فروتنی را
در می نوردد تا نسیم #صبح صبا را به
آفتاب بسپرد. روح یگانگی با #مهر، با
#سپهر و ستاره ، با آب و آینه در تار
و پود به جریان است.#موج لطیفی
به #حریر قلم راه یافته ی جاودانگی
می شود . نیت به #آسمان دلبری
#کهکشان دل را به روزهایی که در پیش
است گره #ترنم می زند. همه ی رویاهای باران خورده نگاه #ارغوانی را زیبا نموده است.تا ناگهان در قاب احساس #قلم معنا شود.قصیده ها سبزند و #دشت نیلگون
آبی مرام خواستن های #عدالت را می طلبد.از #هرم آرزوها قدم ها دلتنگی دارند
چشم انداز ما تویی لختی به #انتظار
بی اندیش، بگذار #خدا را تماشا کنیم.

#‌فروزندە‌ـ شفیعی‌ـ‌زرنە

۲۷ اسفندماه ۹۹

‌‎🔸 سلام بر زرنه …🕪
🔻 @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #باران‌وبهار"

باران می بارد تا #بهار جوانه زند، سپیده دم بر افق گونه های #مانشت بدرخشد و
صبحی روشن از گل های نوشکفته ی #سیب را به دامان #بانکول بسپرد تا در دست های گرم #بانمیل میوه دهد. بوی کاج های خیس زیر #باران، در پشت فصل های گمشده، دمیدن نفس به سینه باقی ست. #زمین ساده ی رویش بهار در محتوی ثانیه ها، به سوی #فصل نگاه، موجی از سایه ی ابر #سترون ، به تکرار دلتنگی می بارد. بهار رویای شادمانه ی #مخملین گلواژه های باران را به آغوش #دشت و دمن می نوازد تا مفهوم #بهار در پس نگاه جاذب سبزه زار شود. در بارگاه باغ #باران، ترنم واژه ها بارور عشق اند .#خورشید ذهن باغچه ها در بال و برگ چلچله و گندم ، جریان #نوبهاری ست تا آنک آنک با قدم هایش، #گل و سیب و انار به پیرایه های #دشت واژگان شکوفه دهد.با رفتن #اسفند و زمستان سپید #مانشت چشم می گشاید تا سامانه ی #میخک و رویش اطلسی و بنفشه را به خنده ی زمین فصل تحول شود. #مانشت همچون یک #الماس سپید در کان احساس برودت #برف می پرورد و #بهار به تمنای " #بانکول وبانمیل" بنفشه و عطر آویشن را بر گونه های کوه وکمر آخته ی شکفتن می شود. دختر #بهار عشق دیر پای سبز را به #بیستون فرهاد زمزمه ی دلدادگی ست و طراوت دستان #بهار از زمستان برآمده بر کوه #گاومیر پر از بذر تازه شکفتن شود. با #بهار می شود خطوط بر جسته ی دغدغه ها را به پیشانی سال #جدید گره ی ترنم زد. میزبان کاروان #عشق شد. و زمان خوشدلی در باب #انیس دل به غنیمت شمرد. با لب #آینه می شود به فردا خندید. از خاک به #گل، رقص رنگین شکفتن در چشمه ی شیدایی چشید. این چه #حس تازه ای ست که به #قامت #قلم روییده است تا در میان باورها ، حس مهر ورزی به سمت جاودانگی، #شبچراغ روشن دستان شود. کاش یک #بهار دیگر شود تا در #بارش چشم های تر شیرین، ُنگ نگاه ،
#آبشار شناور بلور اشک #فراق را به حال و هوای #شاعرانگی بچکاند. بیاییم #مهربان باشیم همچون #باران بهاران بر دشت #دل‌ها.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۲۶ اسفندماه ۹۹

‌‎🔸 سلام بر زرنه …🕪
🔻 @salam_bar_zarneh


به نام خدا


🔻#هشتم‌مارس‌بەقلم‌نویسندەی #زن ایوانی

من یک زنم. #بغض_های خیس مرا باور کن، این #باران نیست که می بارد، صدای خسته ی #قلب توست که از چشمان #آسمان بیرون می ریزد. مهر ورزی در ذات #بهاری تو می روید تا آتش #عطش دل خسته را فرو بنشاند، همواره تشنگی تو را به #دریا می رساند تا کاسه ی نیاز از #مهربانی چشمان دل را پُر کنی، روزی که دل تو می شکند #جام دل من خون می شود. اما دوباره با #ناز نگاهی و نوازش لبخندی رام آبشار #عاطفه بر پایین دشت قلب ها می شوی، عاشقانه ها بر دفتر شعر و #غزل را ترانه ای، بذر غصه ها که اشک بر #چشمانت می نشاند بر همه ی زندگی #سایه می اندازد. بزرگوارانه راز می پوشانی تا چشم #حقیقت بین را بنگری.شب از آغوش #گل بالین و بستر تو شبنم را به سحرگاهان دیده تر می کند، #نگاه گرم جانان، بال پرواز #عشق را به سوی آسمان می گشایی. قطره های #اشک تو که از چشمان سیه وش فرو می غلتد، #سحر را به خورشید دل ناکام، چون #صبح در آغوش گل به شبنم می نشاند. صبحگاهان آن هنگام که #طلیعه ی طلوع_طلعت تو بر #افق گونه هایت می تابد، اولین #تابش فروزنده ی دیدگانت #شبنم خواب می چیند تا آسمان #صداقت آبی ات را در آینه ی صبح بیند. از گریبان تو #صبح صادق پر می گشاید، تو چنان شبنم پاک سحری بر #بهار گل ها، بهاران وامدار #زیبایی نگاه فریبای توست،
شکوفه ها گل #امید رویا را به رویت می نشانند. غنچه از فرط #ادب پیش تو لب می بندد، دل به #تمشک بوسه ی لب های عنابی ات، نفس #شاعرانه را به گلخنده های خنده ات، شکوفه باران #عشق می شکفد. نفس غریب شبانه ات در لالایی پهلو گرفته ی گهواره، همچون بهاری ست که آن سوی پنجره، #زلال ترین شعر را به پژواک می دمد. باغ #لالەگون آغوش تو، #اهورایی ست از قصه های دور و دراز مادرانه.
تو ای #زن - زن سالهای دور و دراز و سخت مادرانگی و #آزادگی- بهانه ای شده ای تا قلم، دردواره های شمای #رنج کشیده را به صحیفه ی دل بنگارد، در گستره ی هستی #آزادگی گرامی داشته می شوی، بی آنکه تو را به #فکر و عقیده و #نژاد بنگرند. تو قابل گرامی داشتی، نگریستن بر پیرامون حق #زن(تو) که فراتر از اندیشه های #تحجر گرایانه ای، حقوقی برابر با مرد در راستای رنج #زندگی دارید. این روز، اجحاف در حق #زنان کارگر نساجی کارخانه ی پوشاک که وضعیت اسفناک رنج های بیشمار #کارگران زن در #قبال دستمزدی ناچیز بود، این روز #اعتصاب_زنان کارگر مبنی بر نارضایتی و اعلام انزجار بود. #همبستگی و اتحاد علیه تبعیض، محرومیت، فشار کار و #حقوق کم اعتراضات را شعله ورتر کرد تا سنگدلی #مدیر کارخانه در محبوس کردن #کارگران و به آتش کشیدن آنها، پایان این #تراژدی غمبار باشد.
#کلارازتکین از مدافعان #حقوق_زنان در آلمان به سال" ۱۸۵۷، تا ۱۹۳۳"خواسته ای برای مبارزه ی #زنان در آلمان مبنی بر هشت ساعت کار در روز، تعطیلات ویژه در ایام بخصوص و سایر #حقوق، طبق #قانون تقاضا کرد. جا دارد در این برهه از زمان به #اندیشمندی و تفکر بی بدیل این #زن و #زن های دیگر در این عرصه به دیده ی #احترام نگریست.
#زن موجودی #ظریف و در حین حال لبریز از حس #عاطفه هاست.جای او در #مطبخ نمی گنجد، او قلبی به سپیدی #مانشت و تفکری بکر به بلندای قله ی #البرز در دشت سینه ی #فروزان دارد. جای بسی تاسف، که برخی
کوته_فکران، #زن را در حیطه ی بردگی اندیشه ی کال خود می پندارند.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۱۸ اسفند ماه ۹۹

🕪…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #بهارکه‌بیاید "

#موج لطیفی در رگ #قلم جریان
یافته است تا #نفس کشیدن زمستانی
را از تن بر کند. نیازی نیست به #نگاه
#ستاره و تلنگر نگاهی، اشارت انگشت کافی ست در #سجود ممتد رازهای بهار
تا آغوش کلمات گشوده شود. تن را به #صبح و جان را به #آفتاب بسپارد.
#بهار پلک گشوده است .شکل رویایی #باران خورده و #زیبا، ناگهان در قاب
احساس #مانشت معنا می شود، با
خرده #نسیمی همه را به هم می ریزد باز
با آمدن بهار #باران بگیرد و کوچه های کاهگلی بوی نم به مشام #بتراود.
پرنده های #مهاجر بیایند و تالاب نیز
جامه ی #هجران از تن کند.#شاعر صفت
#تلمیح را به شمیم گل لبخند، گل #آذین
شور گل افشانی قافیه کند و #غزل عاطفه
از جام لب #قلم، تشنه ترین غزلخوانی جاری سازد.از سر زلف #بهار گلخوشه ی
#گل ببارد و خاک گلگون شود و جام #خورشید در چشم #بهار، غرق حیرانی
ُسن گردد.احساس من آبستن شعری
نو شود تا #فصل‌های گمشده را ورق
زنم و به اسم باران و #بهار برسم. آنک بهار برسد اقرار سرسپردگی و #آغاز
#همسفر طلبیدن شود تا طرح یک
#تکامل شیرین در روزهای جاذب
فروردین پا بگیرد .#خورشید ذهن از رویش #نسترن و نسرین پُر کند. جویبار
روشن #پرواز در رقص بال و برگ چلچله و #گندم بر تاب گیسوان #دختران‌ایل وزیدن
گیرد بوی گلاب و گل #میخک آویز #سخمه و خفتان در تنگ سینه بپیچد. زلفان #دختر‌ایل، در پریشانی نسیم کوهسار بر شانه های سترگش، #ناز و نوازش به #دشت بپراکند. مشک بر دوش ، قدم هایش
به سبزه و #گل آراسته گردد.او #دختر روستاست با همان قدمت شرم و#شکوه زیبا، در گندمزار نگاهش، دانه دانه گلخوشه ی دلبرانه ، #آذین بند #گیسوان بلندش به دل ها گره می نشاند.ساده می زید و ساده #تماشا می کند.

۱۶ اسفندماه ۹۹

#فروزندە‌ـ‌شفیعی

🕪……#سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا


" برو ای گدای مسکین در خانه #علی زن
که #نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را "


نامت رویش تحیُر را به #قلم
نشانه است، با کدامین #واژه
می توان تو را #سرود. هرگاه
در ذهن #کاوشگر شهریار
بند بند قافیه و ردیف به
اشتیاق شناخت، هجای #عطر کلمات
به دریای اندیشه، ُر و گوهر می نشاند.
#بهار گلواژه های محتشم به زلالی
تتمه ی یک جویبار #نقش نام تو را
همچون رنگین کمانی از #کرامت
به سخاوت سینه ها ترسیم #عشق است.
#عدالت تو به کلک خیال انگیز شُعرا
خدا را به نگاه حقیقت بین عبور
ماجراست.ابهت و #شکوه نامت،
چنان پُربهاست که با هیچ #عیاری سنجیده نیست .گرچه حُرمت #قلم دم نزند باز عطر #حدیث ثقلین در باغ
یاسمن می پیچد تا صدای نام #علی به گلخند گل در رگ چمن قلم #شهریار جوانه زند. هبوط #عدل‌علی" ع ‌" بازتاب ماه و #مهر را به چشم #عدالت خوشه چین است.
انعکاس بزرگی #علی در عالم پیش از نزول قرآن ، ناطق #قرآن می شود تا راز زاد روز تو را بدانند. رخ #ماه به تکرار شب های پر ستاره، #نیایش های تو را با چاه به یاد دارد. به بال صبح پرستو در آشیانه ی #گل،
نسیم خاطره ها را به میعادگاه مسجد
#کوفه، پیشانی ماه شکن به #تلاوت لاهوت تو می شکفد....
زمان تکرار می شود، رباعی و #مثنوی و قصیده و #غزل باز نام تو را بر زنجیر متوقف نشده ی #جهان ، عظمتت را
به فصل های بهاری #عدل گره می زند
تا #دنیا بداند که هرکس را به اقتدای
نامت مقیاسی و #میزانی متصور نیست.

#‌فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۶ اسفند ماه ۹۹

📢…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
Ещё