به نام خدا
🔻#هشتممارسبەقلمنویسندەی #زن ایوانی
من یک زنم.
#بغض_های خیس مرا باور کن، این
#باران نیست که می بارد، صدای خسته ی
#قلب توست که از چشمان
#آسمان بیرون می ریزد. مهر ورزی در ذات
#بهاری تو می روید تا آتش
#عطش دل خسته را فرو بنشاند، همواره تشنگی تو را به
#دریا می رساند تا کاسه ی نیاز از
#مهربانی چشمان دل را پُر کنی، روزی که دل تو می شکند
#جام دل من خون می شود. اما دوباره با
#ناز نگاهی و نوازش لبخندی رام آبشار
#عاطفه بر پایین دشت قلب ها می شوی، عاشقانه ها بر دفتر شعر و
#غزل را ترانه ای، بذر غصه ها که اشک بر
#چشمانت می نشاند بر همه ی زندگی
#سایه می اندازد. بزرگوارانه راز می پوشانی تا چشم
#حقیقت بین را بنگری.شب از آغوش
#گل بالین و بستر تو شبنم را به سحرگاهان دیده تر می کند،
#نگاه گرم جانان، بال پرواز
#عشق را به سوی
آسمان می گشایی. قطره های
#اشک تو که از چشمان سیه وش فرو می غلتد،
#سحر را به خورشید دل ناکام، چون
#صبح در آغوش گل به شبنم می نشاند. صبحگاهان آن هنگام که
#طلیعه ی طلوع_طلعت تو بر
#افق گونه هایت می تابد، اولین
#تابش فروزنده ی دیدگانت
#شبنم خواب می چیند تا
آسمان #صداقت آبی ات را در آینه ی صبح بیند. از گریبان تو
#صبح صادق پر می گشاید، تو چنان شبنم پاک سحری بر
#بهار گل ها، بهاران وامدار
#زیبایی نگاه فریبای توست،
شکوفه ها گل
#امید رویا را به رویت می نشانند. غنچه از فرط
#ادب پیش تو لب می بندد، دل به
#تمشک بوسه ی لب های عنابی ات، نفس
#شاعرانه را به گلخنده های خنده ات، شکوفه باران
#عشق می شکفد. نفس غریب شبانه ات در لالایی پهلو گرفته ی گهواره، همچون بهاری ست که آن سوی پنجره،
#زلال ترین شعر را به پژواک می دمد. باغ
#لالەگون آغوش تو،
#اهورایی ست از قصه های دور و دراز مادرانه.
تو ای
#زن - زن سالهای دور و دراز و سخت مادرانگی و
#آزادگی- بهانه ای شده ای تا قلم، دردواره های شمای
#رنج کشیده را به صحیفه ی دل بنگارد، در گستره ی هستی
#آزادگی گرامی داشته می شوی، بی آنکه تو را به
#فکر و عقیده و
#نژاد بنگرند. تو قابل گرامی داشتی، نگریستن بر پیرامون حق
#زن(تو) که فراتر از اندیشه های
#تحجر گرایانه ای، حقوقی برابر با مرد در راستای رنج
#زندگی دارید. این روز، اجحاف در حق
#زنان کارگر نساجی کارخانه ی پوشاک که وضعیت اسفناک رنج های بیشمار
#کارگران زن در
#قبال دستمزدی ناچیز بود، این روز
#اعتصاب_زنان کارگر مبنی بر نارضایتی و اعلام انزجار بود.
#همبستگی و اتحاد علیه تبعیض، محرومیت، فشار کار و
#حقوق کم اعتراضات را شعله ورتر کرد تا سنگدلی
#مدیر کارخانه در محبوس کردن
#کارگران و به آتش کشیدن آنها، پایان این
#تراژدی غمبار باشد.
#کلارازتکین از مدافعان
#حقوق_زنان در آلمان به سال" ۱۸۵۷، تا ۱۹۳۳"خواسته ای برای مبارزه ی
#زنان در آلمان مبنی بر هشت ساعت کار در روز، تعطیلات ویژه در ایام بخصوص و سایر
#حقوق، طبق
#قانون تقاضا کرد. جا دارد در این برهه از زمان به
#اندیشمندی و تفکر بی بدیل این
#زن و
#زن های دیگر در این عرصه به دیده ی
#احترام نگریست.
#زن موجودی
#ظریف و در حین حال لبریز از حس
#عاطفه هاست.جای او در
#مطبخ نمی گنجد، او قلبی به سپیدی
#مانشت و تفکری بکر به بلندای قله ی
#البرز در دشت سینه ی
#فروزان دارد. جای بسی تاسف، که برخی
کوته_فکران،
#زن را در حیطه ی بردگی اندیشه ی کال خود می پندارند.
✍#فروزندەـشفیعیـزرنە۱۸ اسفند ماه ۹۹
🕪……
#سلام_بر_زرنه ↯
»»
@salam_bar_zarneh