در سراسر تاریخ، برای بودن یا نبودن خدا به گستردگی به فلسفه و الهیات محدود شده است. در این میان دانش بیرون از گود نشسته و آرام این بازی واژه ها، تاخت و تاز به این سو و آن سوی میدان را تماشا می کرده است. این واقعیت که دانش سیمای زندگی انسانی را سراسر دگرگون نموده و دریافت و درک ما را از جهان بسیار بالا برده، سرانجام چنین اندیشه ای پدیدار شد که دانش چیزی برای گفتن درباره ی یک هستی متعال ندارد، هستی متعالی که بیشتر انسانها وی را چون سرچشمه ی همه واقعیت ها می پرستند.
ماجرا فقط نجات باغ و بستان و کوه و دریاچه و هوا و زمین از دست زمین خواران و کوه خواران و دریاخواران نیست؛ ماجرای نجات خدا از دست گروگانگیران است. آیا شما هم ناله های خدا را می شنوید؟ که می گوید: مرا از دست این همه ریا و نفاق و دروغ و سالوس و تظاهر نجات دهید!
آیا می شنوید؟ آن صدایی را که به زمزمه می گوید: آی مردم، ای مومنان پیدا و پنهان یاری ام کنید! من مسجد نمی خواهم، من می خواهم به قلب های شما برگردم، به خانه های ساده تان، به زندگی های بی آلایشتان، اینها نمی گذارند! مرا در آجر و سیمان و سنگ و آهن زندانی کرده اند! اینها مرا به اسارت گرفته اند، اینها مرا می فروشند! نگذارید، نگذارید، نگذارید.
خدا را آزاد کنید، تا عشق و زیبایی و ایمان هم آزاد شود…
ما با این که در شکم مادر خود یک انسان کامل بودیم و چشم و گوش و دست و پا داشتیم و غذا می خوردیم،باز امروز چیزی از زندگی خود در شکم مادر به خاطر نداریم و نمیدانیم که در آنجا به ما خوش می گذشت یا نه... و آیا در شکم مادر خوشبخت بودیم یا بدبخت.
در این صورت چگونه انتظار دارید که صد و یا هزار میلیون سال دیگر که ما مبدل به امواج شدیم وضع زندگی خودمان را در شهر پاریس یا نیویورک به خاطر بیاوریم.
عقل ما حکم می کند که بعد از این که فوت کردیم و بدن ما متلاشی شد اصلا خود را نخواهیم شناخت و نخواهیم دانست که فلان آدم بودیم که مثلا با فلان شخص دوستی و با فلان شخص دشمنی داشتیم.
🔹دین به پايان مىرسد و فلسفه آغاز مىشود، همان گونه كه كيمياگرى به پايان مى رسد و شيمى آغاز مىشود، و طالع بينى به پايان مى رسد و سـتاره شناسی آغاز مى گردد.
خدا را مذاهب، پیامبران و مقدسین، با تخیل و تعصبِ انسانهایی ساختهاند که هنوز تواناییهای ذهنیشان به رشد کامل نرسیده بود.
درنتیجه، بهشت چیزی نیست جز سرابی که در آن انسان توسط جهل و ایمان خود به تعالی میرسد و تصویر خود را به صورت بزرگ و واژگون و الوهیت یافته کشف میکند.
بنابراین تاریخ مذاهب، از پیدایش، تا اوج و افول خدایانی که در باور انسان از پی یکدیگر آمدند، چیزی نیست جز پیشرفت هوش و آگاهی جمعی بشریت.
انسانها در مسیر پیشرفت تاریخیشان یا در خویشتن و یا در طبیعت بیرونی، هر کیفیت یا هر نقص بزرگی را که دریافتند، به سرعت، آن را به خدایانشان نسبت میدادند.
بعد، در آن کیفیت بیش از اندازهاش اغراق و آن را با روش کودکان با تخیل مذهبیشان بزرگ کردند. و سپس متافیزیسینها، ایده آلیستهای مذهبی ،فیلسوفان ،سیاستمداران یا شاعران آن را توسعه دادند.
ایدهی خدا (خداباوری) نشانگر طرد خرد وعدالت انسانی است.این قطعیترین انکار آزادی بشریست و قطعاً به بندگی بشریت ختم میشود، هم در اندیشه و هم در عمل.🔹
ما با این که در شکم مادر خود یک انسان کامل بودیم و چشم و گوش و دست و پا داشتیم و غذا می خوردیم،باز امروز چیزی از زندگی خود در شکم مادر به خاطر نداریم و نمیدانیم که در آنجا به ما خوش می گذشت یا نه... و آیا در شکم مادر خوشبخت بودیم یا بدبخت.
در این صورت چگونه انتظار دارید که صد و یا هزار میلیون سال دیگر که ما مبدل به امواج شدیم وضع زندگی خودمان را در شهر پاریس یا نیویورک به خاطر بیاوریم.
عقل ما حکم می کند که بعد از این که فوت کردیم و بدن ما متلاشی شد اصلا خود را نخواهیم شناخت و نخواهیم دانست که فلان آدم بودیم که مثلا با فلان شخص دوستی و با فلان شخص دشمنی داشتیم.
منتظر نباشید که از #دنیای_دیگر با شما گفتگو نمایند و اسرار بزرگ را برای شما کشف کنند.
زیرا نوع بشر از آغاز تاریخ تا امروز هر چه راجع به دنیای دیگر شنیده؛ از #خود شنیده است نه از دیگری بنابراین برای دانستن چیزهایی که هنوز نمی دانیم باید در #وجود_خود جستجو کنیم.
ما با این که در شکم مادر خود یک انسان کامل بودیم و چشم و گوش و دست و پا داشتیم و غذا می خوردیم،باز امروز چیزی از زندگی خود در شکم مادر به خاطر نداریم و نمیدانیم که در آنجا به ما خوش می گذشت یا نه... و آیا در شکم مادر خوشبخت بودیم یا بدبخت.
در این صورت چگونه انتظار دارید که صد و یا هزار میلیون سال دیگر که ما مبدل به امواج شدیم وضع زندگی خودمان را در شهر پاریس یا نیویورک به خاطر بیاوریم.
عقل ما حکم می کند که بعد از این که فوت کردیم و بدن ما متلاشی شد اصلا خود را نخواهیم شناخت و نخواهیم دانست که فلان آدم بودیم که مثلا با فلان شخص دوستی و با فلان شخص دشمنی داشتیم.
به راستی هیچ قومی از #اقوام_باستانی#خاور_زمین قدرت حفظ و صحت کیش خویش را مانند #زرتشتیان نداشته اند و این خود از تاثیر حقیقت این مذهب است که در عین حقیقت بدون نقصانی در اصول باقی مانده است . در همه تفتیشاتی که در طول زندگی کرده ام هیچ آیینی و قومی را مانند زرتشتیان در #یکتا_پرستی - #خدا_شناسی - #آزاد_منشی - #پاکی و #حقیقت ندیده ام . چه خوشبخت است قومی که این آیننشان است .
🌿 هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. #بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های #ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. #بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که #سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
🌿 زیر پوست ما مثل #سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل #بغداد بوی #قهوه_عربی می دهد، مثل #صحرای_عربستان پر#عطش است، مثل #جنگل های #شمال_ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل #شیراز بوی #بهار_نارنج می دهد، مثل #دُبی بین وعده نسیه #خدا و نقد #شیطان دل دل می کُند. @sazochakameoketab 🌿در هر #چروک صورت ما یک #کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از #وسوسه#بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از #زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی #نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
🌿در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند #بهشت_زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
🌿 درون سینه ما #دختری_کُرد که از چنگ #داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل #شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه #پیامبران_خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
🌿 درون هر کدام از ما #خاورمیانه ای است که #جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران #دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ #سرنوشت...
کابالا از #متون_یهودی سرچشمه گرفت و پیروانش معمولاً از متون یهودی برای توصیف و تفسیر #مسائل_عرفانی استفاده میکنند. دستورهای کابالا برای فهم #معنی_مخفی متون یهودی نظیر #تورات و #نوشتارهای#ربیها نظیر تلمود به کار میرود و معنی مخفی عبادت یهودی را بیان میکند.
بعد از #عهد_عتیق اولین نوشتههای مربوط به کابالا در قرن اول و دوم میلادی در بعضی متون و از جمله کتاب #سفر_یتزیرا یافت میشود. این روش به نام #عرفان#مرکابا ( به معنی #کالسکه ) تا قرن ۱۰ میلادی ادامه یافت تا بعد از آن با کابالای ایجاد شده در جنوب غربی #اروپا در قرن ۱۲ و ۱۳ جایگزین شد.
پیروان کابالا اعتقاد دارند که دانش کابالا اولین بار توسط سه #شه_پدر ( #ابراهیم ، #اسحاق و #یعقوب ) و بقیه #پیامبران به دست آمد. بر اساس این تاریخچه در قرن ۱۰ قبل از میلاد این دانش توسط ۱ میلیون نفر در #اسراییل مورد استفاده قرار میگرفت. هجوم بیگانگان باعث شد که این دانش #مخفی شود تا از گزند بدطینتان در امان بماند. #رهبران#سنهدرین اعتقاد داشتند که استفاده از دانش کابالا بدون راهنمایی صحیح ممکن است به روشهای #غیر_شرعی منجر شود. به همین دلیل کابالا مخفی شود و به مدت دوهزار و پانصد سال مخفی ماند.
صفحه اول اولین نسخه چاپی زوهر در ۱۵۵۸ میلادی # ایتالیا در زمان تلمود دو لغت #معاسه_برشیت و #معاسه_مرکابا نشان دهنده آن است که روشهای عرفانی در آن زمان رایج بوده است. تلمود #یاد_دادن_علنی این دانش را #ممنوع میکند و #خطرات آن را بیان میکند. ربیها ( #خاخامها ) توصیه میکردند که این دانش فقط به یک #دانشجو یاد داده شود. داستان زیر در تلمود آمده است:
«چهار مرد وارد #پردس شدند - #بن_عزای ، #بن_زوما ، #آشر و #آکیبا . بن عزای نگاه کرد و مرد. بن زوما نگاه کرد و دیوانه شد. آشر گیاهان را نابود کرد. آکیبا در صلح وارد شد و در صلح خارج شد.»
در متون یهودی بسیاری در بین قرنهای ۱ تا ۱۰ میلادی در مورد معاسه مرکابا صحبت شده است. بر این اساس ربیها تلاش میکردند که رؤیای حزقیال و دیدن عرش خدا را مجدداً تجربه کنند.
... #خدا مرده است... خدا مرده میماند و ما او را کشتهایم. چه تسلایی #قاتلِ همه قاتلان ؟ مقدسترین و تواناترین چیزی که دنیا تا کنون بخود دیده ، زیرِ دشنه ی ما تا #مرگ خونریز ی کرده . چه کس مارا ازاین خون پاک خواهدکرد؟ با چه آبی میتوانیم خود را بشوییم؟ چه مراسمی ؟ چه #بازی ای باید اختراع کنیم؟ آیا بزرگی این عمل برای ما بیش از حد بزرگ نیست؟ برای اینکه شایسته آن باشیم ، آیا نباید خود خدا شویم...؟؟!!
کابالا از #متون_یهودی سرچشمه گرفت و پیروانش معمولاً از متون یهودی برای توصیف و تفسیر #مسائل_عرفانی استفاده میکنند. دستورهای کابالا برای فهم #معنی_مخفی متون یهودی نظیر #تورات و #نوشتارهای#ربیها نظیر تلمود به کار میرود و معنی مخفی عبادت یهودی را بیان میکند.
بعد از #عهد_عتیق اولین نوشتههای مربوط به کابالا در قرن اول و دوم میلادی در بعضی متون و از جمله کتاب #سفر_یتزیرا یافت میشود. این روش به نام #عرفان#مرکابا ( به معنی #کالسکه ) تا قرن ۱۰ میلادی ادامه یافت تا بعد از آن با کابالای ایجاد شده در جنوب غربی #اروپا در قرن ۱۲ و ۱۳ جایگزین شد.
پیروان کابالا اعتقاد دارند که دانش کابالا اولین بار توسط سه #شه_پدر ( #ابراهیم ، #اسحاق و #یعقوب ) و بقیه #پیامبران به دست آمد. بر اساس این تاریخچه در قرن ۱۰ قبل از میلاد این دانش توسط ۱ میلیون نفر در #اسراییل مورد استفاده قرار میگرفت. هجوم بیگانگان باعث شد که این دانش #مخفی شود تا از گزند بدطینتان در امان بماند. #رهبران#سنهدرین اعتقاد داشتند که استفاده از دانش کابالا بدون راهنمایی صحیح ممکن است به روشهای #غیر_شرعی منجر شود. به همین دلیل کابالا مخفی شود و به مدت دوهزار و پانصد سال مخفی ماند.
صفحه اول اولین نسخه چاپی زوهر در ۱۵۵۸ میلادی # ایتالیا در زمان تلمود دو لغت #معاسه_برشیت و #معاسه_مرکابا نشان دهنده آن است که روشهای عرفانی در آن زمان رایج بوده است. تلمود #یاد_دادن_علنی این دانش را #ممنوع میکند و #خطرات آن را بیان میکند. ربیها ( #خاخامها ) توصیه میکردند که این دانش فقط به یک #دانشجو یاد داده شود. داستان زیر در تلمود آمده است:
«چهار مرد وارد #پردس شدند - #بن_عزای ، #بن_زوما ، #آشر و #آکیبا . بن عزای نگاه کرد و مرد. بن زوما نگاه کرد و دیوانه شد. آشر گیاهان را نابود کرد. آکیبا در صلح وارد شد و در صلح خارج شد.»
در متون یهودی بسیاری در بین قرنهای ۱ تا ۱۰ میلادی در مورد معاسه مرکابا صحبت شده است. بر این اساس ربیها تلاش میکردند که رؤیای حزقیال و دیدن عرش خدا را مجدداً تجربه کنند.
منتظر نباشید که از #دنیای_دیگر با شما گفتگو نمایند و اسرار بزرگ را برای شما کشف کنند.
زیرا نوع بشر از آغاز تاریخ تا امروز هر چه راجع به دنیای دیگر شنیده؛ از #خود شنیده است نه از دیگری بنابراین برای دانستن چیزهایی که هنوز نمی دانیم باید در #وجود_خود جستجو کنیم.