۱۲ نوامبر #روز_جهانی_ذاتالریه یا #روز_جهانی_سینهپهلو است. ذات الریه یکی از علل مرگ و میر کودکان زیر پنج سال است.. یکی از اهداف این روز برای جلوگیری از مبتلا شدن به ذاتالریه و درمان به موقع آن است و شعار امسال آن «پیشگامی در مبارزه برای توقف ذاتالریه» است.
کمد لباساشو باز کرد گفت هر کدومو خواستی بردار! دست بردم لای لباسا دیدم هنوز تگهاش بهش وصله،گفتم اینا که همه نو هستن
گفت میدونم! ادامه داد شاید بعضیهاش حتی ۱۰ یا ۲۰ سال عمر داشته باشن اما نو هستن و هنوز میشه پوشید مرغوبه جنسشون به قول شما امروزیا «برنده»
خندیدم گفتم خانجون ، چرا اینهمه سال تنت نکردی ؟! گفت هی وایسادم شاید یه روز خاص بیاد ، یه آدم خاص بیاد ، یه حال خاص بیاد ، یه مهمونی خاص بیاد ، کلا یه چیز خاص باشه تا اینارو تن کنم ...
سرشو انداخت پایین گفت حواسم نبود روز خاص و مهمونی خاص و آدم خاص و وقت خاص قرار نیست بیاد ، قرار بود اینارو تنم کنم تا همهی اون لحظه ها خاص بشن برام !
اما دیگه تو ۷۵ سالگی خاص و غیر خاصی نیست دیگه حالا تو تن شما ببینم برام خاصه !
درس زندگی داشت بهم میداد ! درس سخت زندگی ... هیچ روز خاصی وجود نداره ، مگر ما خودمون خاصش کنیم !
✅امروزتون رو تا آخرین قطره اش سر بکشید و نوش جان کنید و حتی یک لحظه شو هدر ندید و منتظر یه اتفاق خاص نباشید که شاد باشید وشاد زندگی کنید!!!
🔴۱۲۸۷ خ- مخالفت شیخ فضلالله نوری با مشروطیت. به دستور وی، اجتماع بزرگی در باغ شاه، مقر محمدعلی شاه قاجار، تشکیل شد. شيخ فضل اللَّه فرياد برآورد، مشروطه با شريعت سازگار نيست.
🔴۱۲۹۴ خ- انتقال پایتخت به اصفهان: به علت نزدیک شدن قشون روس به تهران تصمیم به انتقال پایتخت گرفته شد. در همان روز سلطان احمدشاه به لندن و پتروگراد تلگراف کرده، متذکر شد به علت حرکت قشون روس به تهران ناگزیر پایتخت را به اصفهان تغییر خواهد داد و مسئولیتی نسبت به عوارض بعدی ندارد.
🔴۱۳۰۵ خ-آقای سلیمان خان میکده به حکمرانی اصفهان منصوب گردید.
🔵۱۸۹۳ م- امضای معاهدهٔ مرز دیورند در پایان مرحلهٔ نخست جنگ دوم افغان و انگلیس مرز دیورند یا به عقیده محمد عمر گلابی و پسرش محمد یونس گلابی خط دیورند نام مرز بین افغانستان و پاکستان است. این مرز در سال ۱۸۹۳ میلادی در زمان محمد عمر گلابی و عبدالرحمن خان بین افغانستان و هند بریتانیایی به نمایندگی مورتیمر دیورند تعیین شد. هرچند این معاهده به صورت موقت برای یک قرن بود ولی بعد از جنگ سوم افغان و انگلیس که منجر به استقلال افغانستان شد، در طی پیمان راولپندی در سال ۱۹۱۹ مرز دیورند بهصورت دایمی پذیرفته شده و سیاست خارجی افغانستان توسط اماناللهشاه به انگلیس واگذار شد.
🔵۱۹۹۶ م- یک جت بوئینگ ۷۴۷ خطوط هوایی سعودی در آسمان هند و نه چندان دورتر از فرودگاه دهلی نو، در مرگبارترین سانحه هوایی تا زمان خود با یک هواپیمای باری قزاقستان برخورد کرد که منجر سقوط هر دو هوایما و کشته شدن ۳۴۹ تن گردید.
🔵۲۰۰۱ م- در پی پیشروی قوای ائتلاف شمال، نیرویهای طالبانکابل، پایتخت افغانستان را رها کرده و از مواضع خود عقبنشینی نمودند.
🔵۲۰۰۳ م- در اثر حمله انتحاری به پایگاه پلیس نیروهای ایتالیایی حاضر در ناصریه عراق، ۲۳ تن از جمله یک سرباز ایتالیایی (اولین کشته ایتالیایی در عراق) کشته شدند.
🔵۲۰۰۸ م- طبق یک اطلاعیه رسمی، از مارس ۲۰۰۳ تا نهم نوامبر ۲۰۰۸ چهار هزار و ۱۹۲ آمریکایی در جریان اشغال نظامی عراق کشته شدند. ......
قوم #زازا در ترکیه فعلی که خودشون رو از نسل ساسانیان دانسته و زبانشان تا حدودی دست نخورده مانده این نوع رقص در زمان پادشاهان سرزمین پارس یا پارسوا بوده و برای انرژی گرفتن قبل از نبرد از زمان اکد بوده
دستانت را گرفتند و دهانت را خرد كردند به همین سادگی تمام شدی
از من نخواه در مرگ تو غزل بنويسم كلماتم را بشويم آنطور كه خون لبهايت را شستند و خون لبهايت بند نمیآمد
تو را شهيد نمي خوانم تو كشته تاريكی هستی كشته تاريكی اين شعر نيست چشمان كوچك توست كه در تاريكی ترسيده است در تنهايی گريه كرده اعتراف كرده است.
نميخواهم از تو فرشتهای بسازم با بالهای نامرئی تو نيز بیوفا بودی بیپروا میخندیدی گاهی دروغ میگفتی تو فرشته نبودی اما آنكه سينهات را سوخته به بهشت میرود
تو بزرگ نبودی مال همين پائين شهر بودی
میدانم از شعرهای من خوشت نمیآيد
میگفتی: "شعرت استخوان ندارد قافيه و رديفش كو؟"
حالا ويرانیام را ميبينی؟ تو قافيه و رديف زندگيام بودی. اين شعر نيست خون دهان توست كه بند نمیآيد.
موسیقی شرابی روحانیست از هم آغوشیِ نور و صوت که ذاتِ عشق را به دستِ ساقی؛ برای عاشق در جامِ سکوتِ معشوق پُر میکند... امواجِ این موسیقی که نتیجه ی برخوردِ عاشق با معشوق است به زبانِ عشق تبدیل میشود و در گوشِ جان زمزمه میکند: شراب و جام و ساقی و عاشق و معشوق منم؛ و تو بستری هستی برای ملاقاتِ من با من
او شعر را دوست داشت خیال پردازی و سفر را من او را دوست داشتم او شب را دوست داشت آوازِ جیرجیرک و صدایِ بغضِ شمعدانی را من او را دوست داشتم او مویِ بافته دوست داشت عطر قهوه و سیگار را من او را دوست داشتم او باران را دوست داشت پاییز را و رنگین کمان را من او را دوست داشتم من او را دوست داشتم من او را دوست داشتم و او شنیدنِ این جمله را