کابالا از #متون_یهودی سرچشمه گرفت و پیروانش معمولاً از متون یهودی برای توصیف و تفسیر #مسائل_عرفانی استفاده میکنند. دستورهای کابالا برای فهم #معنی_مخفی متون یهودی نظیر #تورات و #نوشتارهای#ربیها نظیر تلمود به کار میرود و معنی مخفی عبادت یهودی را بیان میکند.
بعد از #عهد_عتیق اولین نوشتههای مربوط به کابالا در قرن اول و دوم میلادی در بعضی متون و از جمله کتاب #سفر_یتزیرا یافت میشود. این روش به نام #عرفان#مرکابا ( به معنی #کالسکه ) تا قرن ۱۰ میلادی ادامه یافت تا بعد از آن با کابالای ایجاد شده در جنوب غربی #اروپا در قرن ۱۲ و ۱۳ جایگزین شد.
پیروان کابالا اعتقاد دارند که دانش کابالا اولین بار توسط سه #شه_پدر ( #ابراهیم ، #اسحاق و #یعقوب ) و بقیه #پیامبران به دست آمد. بر اساس این تاریخچه در قرن ۱۰ قبل از میلاد این دانش توسط ۱ میلیون نفر در #اسراییل مورد استفاده قرار میگرفت. هجوم بیگانگان باعث شد که این دانش #مخفی شود تا از گزند بدطینتان در امان بماند. #رهبران#سنهدرین اعتقاد داشتند که استفاده از دانش کابالا بدون راهنمایی صحیح ممکن است به روشهای #غیر_شرعی منجر شود. به همین دلیل کابالا مخفی شود و به مدت دوهزار و پانصد سال مخفی ماند.
صفحه اول اولین نسخه چاپی زوهر در ۱۵۵۸ میلادی # ایتالیا در زمان تلمود دو لغت #معاسه_برشیت و #معاسه_مرکابا نشان دهنده آن است که روشهای عرفانی در آن زمان رایج بوده است. تلمود #یاد_دادن_علنی این دانش را #ممنوع میکند و #خطرات آن را بیان میکند. ربیها ( #خاخامها ) توصیه میکردند که این دانش فقط به یک #دانشجو یاد داده شود. داستان زیر در تلمود آمده است:
«چهار مرد وارد #پردس شدند - #بن_عزای ، #بن_زوما ، #آشر و #آکیبا . بن عزای نگاه کرد و مرد. بن زوما نگاه کرد و دیوانه شد. آشر گیاهان را نابود کرد. آکیبا در صلح وارد شد و در صلح خارج شد.»
در متون یهودی بسیاری در بین قرنهای ۱ تا ۱۰ میلادی در مورد معاسه مرکابا صحبت شده است. بر این اساس ربیها تلاش میکردند که رؤیای حزقیال و دیدن عرش خدا را مجدداً تجربه کنند.
این گنجینه که از #دستبند و #بازوبند ، #پلاک_های#طلا و #نقره با نقش برجسته ، #ارابه_طلایی با چهار #اسب و دیگر قطعات زیبا و هنرمندانه تشکیل شده، متعلق به #دوران#هخامنشی (چهار تا پنج قرن پیش از میلاد) است. بین سالهای ۱۸۷۶تا ۱۸۸۰ در #نیایش_گاهی در منطقه #تخت#قباد در نزدیکی رود جیحون (آمودریا نام باستانی) در تاجیکستان امروزی توسط جویندگان گنج پیدا شد.
انتقال این گنج دوران هخامنشی به #موزه_انگلیس نیز خود داستانی دارد. در اواخر قرن نوزدهم، یک #فرمانده_ارتش#انگلیس#کاپیتان_برتون گروهی از #بازرگانان را که در راه میان #پیشاور به #کابل ، به دست راهزنان اسیر شده بودند نجات داد. به این ترتیب گنج آمو دریا که همراه بازرگانان بود، آشکار شد. او بخشی از اشیاء آن گنجینه را از آنها خرید و به انگلیس برد، که سپس به موزه انگلیس منتقل شد. این گنجینه زمانی کامل تر شد که #سراگوستوس_فرانک مدیر موزه انگلیس تکه هایی از آن ها را از #بازارهایی در #راولپندی#پاکستان و در نقاطی از #هند خرید و به موزه انگلیس برد.
#ارابه_ای ساخته شده از #زر در موزه انگیس نگهداری می شود. این ارابه، به طول ۱۸.۸سانتیمتر، از آثار به جا مانده از دوره هخامنشی است که در تاجیکستان پیدا شده است. هر دو فرد درون ارابه لباس #مادها را به تن دارند. هر دو دارای #کلاه و #آستین_های_چسبیده هستند. در درون ارابه جایگاه نشستنی برای شخصی که جامه بلند تری به تن دارد، تهیه شده. در جلوی ارابه که شکل ذوزنقه دارد (به صورت نا آشنایی بخش بالایی طولانی تر از بخش پایینی است) ،
صورتی از #نقشهای_مصری به چشم میخورد. #اسبها کوچک هستند (سایز کوچک) و در کل تنها ۹ عدد از پاهای آنها سالم مانده است. این ارابه شباهت زیادی به ارابه #داریوش ، که در #مهرهای نگهداری شده در موزه انگلیس است، دارد. #دستبند_طلا با نقش #شیردال ساخت سده ی چهارم یا پنجم پیش از میلاد که در تاجیکستان کشف شده است. این اثر بخشی از گنجینه ی آمو دریا، مهم ترین مجموعه ی طلا و نقره ی به جا مانده از دوره ی هخامنشی، است که اکنون در موزه انگلیس قرار دارد. این دستبند یا بازوبند که عرض آن ۱۱٫۵۷ و ارتفاع آن ۱۲٫۸ سانتی متر است، یک قطعه ی مشابه نیز دارد که در #موزه_ی_ویکتوریا و #آلبرت#لندن نگهداری می شود. این دستبند، مشابه به دستبند هایی است که به عنوان هدیه به #تخت_جمشید آورده می شده و در نقش برجسته های مراسم که در دیوارهای تخت جمشید به تصویر کشیده شده است نیز به چشم می خورد. بر اساس نوشته های #گزنفون، نویسنده ی #یونانی (متولد حدود ۴۳۰ پیش از میلاد)، بازوبند از جمله اشیایی بوده که به عنوان #هدیه_ی_افتخار در #دستگاه_حکومتی_هخامنشی به کار می رفته. #بخش_های_تو_خالی که در حلقه ی این بازوبند و در بالهای شیردال ها به چشم می خورد، قبلا با #شیشه یا #سنگ_های گرانبها پر بوده که به مرور زمان کنده شده اند. این #سردیس به بلندی ۱۱٫۳ سانتی متر متعلق به گنجینه ی آمودریا از دوره ی هخامنشی است. این اثر که جنس آن طلاست در #تخت_کواد ( #قباد ) تاجیکستان بافته شده و اکنون در موزه انگلیس نگهداری می شود. گنجینه ی آمودریا مهمترین مجموعه ی آثار با جنس طلا و نقره است که از دوره ی هخامنشی به جا مانده است. این گنجینه در ساحل رود آمودریا (جیحون) یافته شده و بیشتر آثار آن متعلق به سده ی چهارم و پنجم پیش از میلاد است. بیشتر آثار این مجموعه دارای سبکی است که به عنوان سبک شناخته شده در دربار هخامنشی مشهور است. البته این سردیس ممکن است که یک تولید محلی باشد. این اثر #صورت_جوان_بدون_ریشی را نشان می دهد که گوشهایش نیز (برای گوشواره) سوراخ شده بوده. ممکن است این سردیس بخشی از مجسمه ای باشد که جنس دیگری مانند چوب داشته است.
کابالا از #متون_یهودی سرچشمه گرفت و پیروانش معمولاً از متون یهودی برای توصیف و تفسیر #مسائل_عرفانی استفاده میکنند. دستورهای کابالا برای فهم #معنی_مخفی متون یهودی نظیر #تورات و #نوشتارهای#ربیها نظیر تلمود به کار میرود و معنی مخفی عبادت یهودی را بیان میکند.
بعد از #عهد_عتیق اولین نوشتههای مربوط به کابالا در قرن اول و دوم میلادی در بعضی متون و از جمله کتاب #سفر_یتزیرا یافت میشود. این روش به نام #عرفان#مرکابا ( به معنی #کالسکه ) تا قرن ۱۰ میلادی ادامه یافت تا بعد از آن با کابالای ایجاد شده در جنوب غربی #اروپا در قرن ۱۲ و ۱۳ جایگزین شد.
پیروان کابالا اعتقاد دارند که دانش کابالا اولین بار توسط سه #شه_پدر ( #ابراهیم ، #اسحاق و #یعقوب ) و بقیه #پیامبران به دست آمد. بر اساس این تاریخچه در قرن ۱۰ قبل از میلاد این دانش توسط ۱ میلیون نفر در #اسراییل مورد استفاده قرار میگرفت. هجوم بیگانگان باعث شد که این دانش #مخفی شود تا از گزند بدطینتان در امان بماند. #رهبران#سنهدرین اعتقاد داشتند که استفاده از دانش کابالا بدون راهنمایی صحیح ممکن است به روشهای #غیر_شرعی منجر شود. به همین دلیل کابالا مخفی شود و به مدت دوهزار و پانصد سال مخفی ماند.
صفحه اول اولین نسخه چاپی زوهر در ۱۵۵۸ میلادی # ایتالیا در زمان تلمود دو لغت #معاسه_برشیت و #معاسه_مرکابا نشان دهنده آن است که روشهای عرفانی در آن زمان رایج بوده است. تلمود #یاد_دادن_علنی این دانش را #ممنوع میکند و #خطرات آن را بیان میکند. ربیها ( #خاخامها ) توصیه میکردند که این دانش فقط به یک #دانشجو یاد داده شود. داستان زیر در تلمود آمده است:
«چهار مرد وارد #پردس شدند - #بن_عزای ، #بن_زوما ، #آشر و #آکیبا . بن عزای نگاه کرد و مرد. بن زوما نگاه کرد و دیوانه شد. آشر گیاهان را نابود کرد. آکیبا در صلح وارد شد و در صلح خارج شد.»
در متون یهودی بسیاری در بین قرنهای ۱ تا ۱۰ میلادی در مورد معاسه مرکابا صحبت شده است. بر این اساس ربیها تلاش میکردند که رؤیای حزقیال و دیدن عرش خدا را مجدداً تجربه کنند.
شواهد به دست آمده نشان از آن دارد که راهها وجاده ها و شهرها در زمان هخامنشی از چنان امنیتی برخوردار بودند که مثلا در #تخت_جمشید و #پاسارگاد هیچ برج و بارویی وجود نداشته است. ظاهرا #داریوش و سربازانش به همراه دیوان اداری کارآمد امپراطوری ، آن چنان بر شاهنشاهی مسلّط بودند که ساکنان این شهرها را از حمله ی دشمن هیچ هراسی نبود. از کثرت رفت و آمد در راهها و جاده ها به خوبی می توان به وجود این امنیت پی برد. هیچ #مراقب#مسلّح_ی در این راهها وجود نداشته است .مثلا در نهایت شگفتی می بینیم که دو مرد به همراه هشت خدمتکار، بدون #محافظ و #گارد ، #خزانه_ی#بابل و #خراج این شهر بزرگ را به #تخت_جمشید انتقال داده اند! این امنیتی است که امروز با این امکانات مدرن، بسیاری از کشورها از آن درمانده اند!
گردآوری و نگارش: علی آریایی بن مایه: از زبان داریوش،هایدماری کخ،ص ۵۷-۵۶
این گنجینه که از #دستبند و #بازوبند ، #پلاک_های#طلا و #نقره با نقش برجسته ، #ارابه_طلایی با چهار #اسب و دیگر قطعات زیبا و هنرمندانه تشکیل شده، متعلق به #دوران#هخامنشی (چهار تا پنج قرن پیش از میلاد) است. بین سالهای ۱۸۷۶تا ۱۸۸۰ در #نیایش_گاهی در منطقه #تخت#قباد در نزدیکی رود جیحون (آمودریا نام باستانی) در تاجیکستان امروزی توسط جویندگان گنج پیدا شد.
انتقال این گنج دوران هخامنشی به #موزه_انگلیس نیز خود داستانی دارد. در اواخر قرن نوزدهم، یک #فرمانده_ارتش#انگلیس#کاپیتان_برتون گروهی از #بازرگانان را که در راه میان #پیشاور به #کابل ، به دست راهزنان اسیر شده بودند نجات داد. به این ترتیب گنج آمو دریا که همراه بازرگانان بود، آشکار شد. او بخشی از اشیاء آن گنجینه را از آنها خرید و به انگلیس برد، که سپس به موزه انگلیس منتقل شد. این گنجینه زمانی کامل تر شد که #سراگوستوس_فرانک مدیر موزه انگلیس تکه هایی از آن ها را از #بازارهایی در #راولپندی#پاکستان و در نقاطی از #هند خرید و به موزه انگلیس برد.
#ارابه_ای ساخته شده از #زر در موزه انگیس نگهداری می شود. این ارابه، به طول ۱۸.۸سانتیمتر، از آثار به جا مانده از دوره هخامنشی است که در تاجیکستان پیدا شده است. هر دو فرد درون ارابه لباس #مادها را به تن دارند. هر دو دارای #کلاه و #آستین_های_چسبیده هستند. در درون ارابه جایگاه نشستنی برای شخصی که جامه بلند تری به تن دارد، تهیه شده. در جلوی ارابه که شکل ذوزنقه دارد (به صورت نا آشنایی بخش بالایی طولانی تر از بخش پایینی است) ،
صورتی از #نقشهای_مصری به چشم میخورد. #اسبها کوچک هستند (سایز کوچک) و در کل تنها ۹ عدد از پاهای آنها سالم مانده است. این ارابه شباهت زیادی به ارابه #داریوش ، که در #مهرهای نگهداری شده در موزه انگلیس است، دارد. #دستبند_طلا با نقش #شیردال ساخت سده ی چهارم یا پنجم پیش از میلاد که در تاجیکستان کشف شده است. این اثر بخشی از گنجینه ی آمو دریا، مهم ترین مجموعه ی طلا و نقره ی به جا مانده از دوره ی هخامنشی، است که اکنون در موزه انگلیس قرار دارد. این دستبند یا بازوبند که عرض آن ۱۱٫۵۷ و ارتفاع آن ۱۲٫۸ سانتی متر است، یک قطعه ی مشابه نیز دارد که در #موزه_ی_ویکتوریا و #آلبرت#لندن نگهداری می شود. این دستبند، مشابه به دستبند هایی است که به عنوان هدیه به #تخت_جمشید آورده می شده و در نقش برجسته های مراسم که در دیوارهای تخت جمشید به تصویر کشیده شده است نیز به چشم می خورد. بر اساس نوشته های #گزنفون، نویسنده ی #یونانی (متولد حدود ۴۳۰ پیش از میلاد)، بازوبند از جمله اشیایی بوده که به عنوان #هدیه_ی_افتخار در #دستگاه_حکومتی_هخامنشی به کار می رفته. #بخش_های_تو_خالی که در حلقه ی این بازوبند و در بالهای شیردال ها به چشم می خورد، قبلا با #شیشه یا #سنگ_های گرانبها پر بوده که به مرور زمان کنده شده اند. این #سردیس به بلندی ۱۱٫۳ سانتی متر متعلق به گنجینه ی آمودریا از دوره ی هخامنشی است. این اثر که جنس آن طلاست در #تخت_کواد ( #قباد ) تاجیکستان بافته شده و اکنون در موزه انگلیس نگهداری می شود. گنجینه ی آمودریا مهمترین مجموعه ی آثار با جنس طلا و نقره است که از دوره ی هخامنشی به جا مانده است. این گنجینه در ساحل رود آمودریا (جیحون) یافته شده و بیشتر آثار آن متعلق به سده ی چهارم و پنجم پیش از میلاد است. بیشتر آثار این مجموعه دارای سبکی است که به عنوان سبک شناخته شده در دربار هخامنشی مشهور است. البته این سردیس ممکن است که یک تولید محلی باشد. این اثر #صورت_جوان_بدون_ریشی را نشان می دهد که گوشهایش نیز (برای گوشواره) سوراخ شده بوده. ممکن است این سردیس بخشی از مجسمه ای باشد که جنس دیگری مانند چوب داشته است.
#ایل_كلهر در علت نامگذاری #ایل#كلهر ، باید در ساخت، ریشه و معنی آن دقیق نمود. لفظ كلهر با فتح كاف و ضم هاء از دو بخش « #كل »و« #هور »یا« #هُر »تشكیل شده است. این كلمه كه با تلفظ های متعدد در منابع آمده است از قبیل #كلهور ، #كلهر و #كلِر . در زبان محلی تلفظ سوم بیشتر رایج است. از همه آنها یك معنی به ذهن متبادر می شود. #كَل به معنای #آهوی_كوهی_نر می باشد و از خصوصیات این حیوان كوهی، همانا #شجاعت و #جنگندگی و #جست_و_خیز فراوان آن است. قسمت دوم كلمه، #هور یا #هُر می باشد كه در #لغتنامه_ها به معنای #خورشید و #آفتاب آمده است. از ویژگی های خورشید #درخشندگی و #سرعت و #جذابیت می باشد. حال اگر به دنبال وجه شبه این دو كلمه كل و هور با مردمان ایل كلهر بگردیم باید نظری داشته باشیم به #زیستگاه و #قلمرو آنها یعنی دامنه ها و ارتفاعات پر فراز و نشیب #زاگرس . مردمان این ایل در طول تاریخ با ناملایمات طبیعی دست و پنجه نرم كرده با شجاعت و جنگندگی همانند آهو و كل، كوه ها وصخره ها را در نوردیده و رام خواسته های خویش كرده اند و مهاجمانی كه از صفحات غربی ایران قصد سوئی نسبت به كشورمان را داشته اند عقب رانده و آنها را به خاك مذلت نشانده اند. از طرفی بنا به گفته نویسندگان بزرگ #كلهرها كه شاخه ای از نژاد #كردهای_اصیل_آریایی هستند و اینها را به خاطر #چهره_های_بشاش_و_جذاب و همچنین سرعت برق آسایی كه در پیمودن كوهها و گردنه های صعب العبور داشته اند، به خورشید كه مظهر جذابیت است تشبیه كرده اند. پس از #فروپاشی#امپراطوری#ساسانیان و #ورود#اعراب_مسلمان به ایران #مناطق_غربی#معبر_ورود_مسلمانان به داخل #امپراطوری_ایران بود. هر چند از این زمان تا اوایل حكومت صفویان انحصاراً از كلهرها نامی به میان نیامده است ولی از #كردها كه سلسه هایی در #شمال_غربی , #غرب_ایران و #موصل و #الجزیره و #دیاربكر تشكیل داده اند در تاریخ نام برده شده است. مردان ایل كلهر بدون شك اقدامات وسیعی در #عرصه_سیاست و #دفاع از مرز و بوم ایران زمین انجام داده اند كه متأسفانه به دلیل نداشتن تاریخ مدون ونگارش یافته، اقدامات آنان بر ما معلوم نیست. اما اشاره مستند و مكتوب به ایل كلهر به عصر #صفویه زمان پادشاهی #شاه_طهماسب_صفوی برمی گردد. دوره ای كه سراسر مملو از جنگ و گریز با #امپراطوری_عثمانی بر سر مسائل مختلف از قبیل #اختلافات_مرزی و #مذهبی بوده است. #ایرج_افشار در تحقیقات خود راجع به كلهرها می نویسد: «از ابتدای دوره شاه طهماسب اول (۱۵۷۶ ۱۵۲۴م) تاریخ نویسان ضمن سخن از حاكم كردان كلهر می نویسند: #كوچ_نشینان كلهر, بین #كرمانشاهان و #مرز_ایران ساكن بودند گویا در ابتدای امر نفوذ دولت ایران در آنان اندك بوده است. ضمن وقایع سال ۱۵۴۴ م مآخذ چنین می گویند: كه گروهی برای تنبیه #عشایر_كلهر كه همواره یاغی بودند فرستاده شد. ایل كلهر در دوره صفویه بیشتر در نواحی #ماهی_دشت تا #مندلی به زیست مشغول بوده اند و به گفته منابع همیشه ۵۰۰ نفر #یاساقی را آماده خدمت می كرده وظاهراً #حاكم_ایل دارای موقعیت مستقلی بوده است. یكی از سیاست های #صفویان در #تعیین_حكمران برای #ایلات مختلف, انتخاب از میان #قزلباشان بود و این مسئله باعث نارضایتی مردم آن ایلات و عشایر می شد. با به سلطنت رسیدن #شاه_عباس_كبیر این سیاست را تغییر داده و حكمران را از میان خود ایلات انتخاب می كرد. در این دوره ایل كلهر یكی از دوره های اقتدار خویش را پشت سر گذاشت.
کابالا از #متون_یهودی سرچشمه گرفت و پیروانش معمولاً از متون یهودی برای توصیف و تفسیر #مسائل_عرفانی استفاده میکنند. دستورهای کابالا برای فهم #معنی_مخفی متون یهودی نظیر #تورات و #نوشتارهای#ربیها نظیر تلمود به کار میرود و معنی مخفی عبادت یهودی را بیان میکند.
بعد از #عهد_عتیق اولین نوشتههای مربوط به کابالا در قرن اول و دوم میلادی در بعضی متون و از جمله کتاب #سفر_یتزیرا یافت میشود. این روش به نام #عرفان#مرکابا ( به معنی #کالسکه ) تا قرن ۱۰ میلادی ادامه یافت تا بعد از آن با کابالای ایجاد شده در جنوب غربی #اروپا در قرن ۱۲ و ۱۳ جایگزین شد.
پیروان کابالا اعتقاد دارند که دانش کابالا اولین بار توسط سه #شه_پدر ( #ابراهیم ، #اسحاق و #یعقوب ) و بقیه #پیامبران به دست آمد. بر اساس این تاریخچه در قرن ۱۰ قبل از میلاد این دانش توسط ۱ میلیون نفر در #اسراییل مورد استفاده قرار میگرفت. هجوم بیگانگان باعث شد که این دانش #مخفی شود تا از گزند بدطینتان در امان بماند. #رهبران#سنهدرین اعتقاد داشتند که استفاده از دانش کابالا بدون راهنمایی صحیح ممکن است به روشهای #غیر_شرعی منجر شود. به همین دلیل کابالا مخفی شود و به مدت دوهزار و پانصد سال مخفی ماند.
صفحه اول اولین نسخه چاپی زوهر در ۱۵۵۸ میلادی # ایتالیا در زمان تلمود دو لغت #معاسه_برشیت و #معاسه_مرکابا نشان دهنده آن است که روشهای عرفانی در آن زمان رایج بوده است. تلمود #یاد_دادن_علنی این دانش را #ممنوع میکند و #خطرات آن را بیان میکند. ربیها ( #خاخامها ) توصیه میکردند که این دانش فقط به یک #دانشجو یاد داده شود. داستان زیر در تلمود آمده است:
«چهار مرد وارد #پردس شدند - #بن_عزای ، #بن_زوما ، #آشر و #آکیبا . بن عزای نگاه کرد و مرد. بن زوما نگاه کرد و دیوانه شد. آشر گیاهان را نابود کرد. آکیبا در صلح وارد شد و در صلح خارج شد.»
در متون یهودی بسیاری در بین قرنهای ۱ تا ۱۰ میلادی در مورد معاسه مرکابا صحبت شده است. بر این اساس ربیها تلاش میکردند که رؤیای حزقیال و دیدن عرش خدا را مجدداً تجربه کنند.
#پیکره_باشکوه_سرباز_ایرانی در #موزه_واتیکان #تندیس_مرمرین «سرباز ایرانی» در دوره شکوفایی #امپراطوری_روم به دست #پیکره_تراشی_یونانی آفریده شده است. این پیکرهتراش توسط رومیان به کار گرفته شد تا پیکره «سرباز ایرانی» را از روی هدایایی که در سده دوم پیش از میلاد توسط #پرگامون_ها به #آتن هدیه شده بود بسازد. این پیکره بیانی شیوا از دلیری و پایداری ایرانیان در کارزار بوده که تا آخرین لحظه جوانمردانه نبرد را ادامه داده و از پای نمینشستند.