پیرنگ | Peyrang

#ادگار_آلن_پو
Канал
Логотип телеграм канала پیرنگ | Peyrang
@peyrang_dastanПродвигать
2,37 тыс.
подписчиков
123
фото
37
видео
1,07 тыс.
ссылок
گروه ادبی پیرنگ بدون هر نوع وابستگی، به مقوله‌ی ادبیات با محوریت ادبیات داستانی می‌پردازد. https://t.center/peyrang_dastan آدرس سايت: http://peyrang.org/ Email: [email protected]
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
#ویدئو
#يادكرد ادگار آلن پو در سالمرگ او
انتخاب و توضیح: گروه ادبی پیرنگ

«رودریک آشر» از دوست دوران کودکی‌اش دعوت می‌كند كه به سبب بیماری‌ عجیبی که به آن مبتلا شده به ديدارش بیاید. و داستان با ورود راوی به این خانه آغاز می‌شود. ورودی که داستانی گوتیک و وهم‌آلود را خلق می‌کند.

«خاندان آشر» یا «زوال خاندان آشر» یک فیلم ترسناک به کارگردانی راجر کورمن محصول سال ۱۹۶۰ است. فیلم، اقتباسی از داستان زوال خاندان آشر اثر «ادگار آلن پو» است و از بازیگران آن می‌توان به وینسنت پرایس و مارک دیمون اشاره کرد. پیش از کورمن کارگردان‌های دیگری نیز از این داستان فیلمی اقتباسی ساخته بودند، اما هیچ کدام از آن‌ها مشابه این فیلم نظر منتقدان را به خود جلب نکرد. به طوری که منتقدان آمریکایی به این فیلم امتیاز ۹۰ از ۱۰۰ داده‌اند. جهان فیلم‌های راجر کورمن به مانند آثار ادگار آلن پو جستجویی میان مرگ و زندگیست. هر دو به خوبی می‌دانند که چطور ترس و وهم را به مخاطب خود انتقال دهند.

ترجمه: [email protected]

#ادگار_آلن_پو
#زوال_خاندان_آشر
#خانه_آشر
#راجر_کورمن

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
https://instagram.com/peyrang_dastan
.

#گاهنامه_پیرنگ_شماره_یک


چه خواهد گفت این وجدان شریر؟

یادداشت بر داستان «ویلیام ویلسون»؛ ادگار آلن پو



«اما کدامین زبان قادر است دهشت و شگفتی ناشی از دیدن منظره‌ی پیش رویم را بیان کند؟ همان یک آن برگشتن به سوی در کافی بود تا در آرایش لوازم انتهایی سرسرا، دگرگونی پدید آید. آیینه‌ای بزرگ، نخست به سبب آشفتگی، چنین پنداشتم ـدر محلی که پیشتر اثری از آن ندیده بودم، قد برافراشته بود و در همان حال که من وحشت‌زده و حیران به سوی وی گام برمی‌داشتم، تصویرم نیز لرزان و تلوخوران به سویم پیش می‌آمد. می‌گویم چنین پنداشتم، چرا که به راستی این گونه نبود.» آنچه که آلن پو به خوبی در این داستان به نمایش گذاشته است فارغ از نثر شاعرانه‌ای که دارد اضطراب، خشم و کینه است. کینه و نفرتی که راوی از حالات درونی‌اش بیان می‌کند و به خواننده منتقل می‌شود. پو که خود یکی از اولین نظریه‌پردازان داستان کوتاه محسوب می‌شود و جزو اولین منتقدین جدی جامعه‌ی ادبی بوده است در مقاله‌ای که بر داستان‌های «ناتانیل هوتورن» می‌نویسد، داستان کوتاه را شکلی از روایت می‌داند که «خواندنش نیم الی دو ساعت وقت بگیرد و «تاثیر واحدی» در خواننده باقی بگذارد. [...] تلاش برای ایجاد تاثیر واحد، نویسنده را ملزم به رعایت ایجاز می‌کند که ویژگی تمایزدهنده‌ی همه‌ی انواع شعر، بویژه شعر غنایی، محسوب می‌شود. شعرِ واجد کیفیات هنری آن شعری است که شاعر با مدد گرفتن از صناعات ادبی، کلام را به موجزترین و در عین حال تاثیرگذارترین حدِ آن برساند. پس می‌توان گفت از منظر ادگار آلن پو، که خود شعر نیز می‌سروده، داستان کوتاه بیش از آن‌که با رمان خویشاوندی داشته باشد، به شعر و ویژگی‌های زبان شاعرانه نزدیک است زیرا داستان‌نویس باید بتواند با محاسبه‌ای دقیق، طول داستان و ضرباهنگ رویدادهای آن را چنان تعیین کند که داستان به موقع به نقطه‌ی اوج (پاسخ کشمکش) برسد. [...] نتیجه می‌گیریم که داستان کوتاه باید واجد وحدت در زنجیره‌ی وقایع، وحدت در فضای عاطفی و همچنین واجد تأثیر واحد باشد.»

نویسنده: #شقایق_بشیرزاده

ادامه‌ی این یادداشت را در گاهنامه‌ی ادبی الکترونیکی پیرنگ، شماره‌ی یک، بهمن ۱۳۹۹ بخوانید.

لینک خرید مجله:
پرداخت ریالی از طریق لینک مستقیم زرین‌پال
https://zarinp.al/360731

پرداخت ارزی از طریق پی‌پال (۵ یورو یا ۷ دلار)
https://www.paypal.com/paypalme/tostari


#ادگار_آلن_پو
#ویلیام_ویلسون
#داستانهای_شگفت_انگیز
#محمود_سلطانیه

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
.
#یادکرد
#ویدئو

انتخاب: گروه ادبی پیرنگ

ادگار آلنپو (۱۹ ژانویه ۱۸۰۹-۷ اکتبر ۱۸۴۹) نویسنده، شاعر و منتقد آمریکایی، داستان‌های بسیاری دارد که الهام‌بخش هنرمندان دیگری شده و از آثار او فیلم‌ها، انیمیشن‌ها و نقاشی‌های بسیاری اقتباس شده است. انیمیشن زیر به تهیه‌کنندگی استفان بسوستوف، کارگردانی تد پارمله، و صداگذاری هنرپیشه‌ی نامی جیمز میسون برگرفته از داستان «قلب رازگو»ی آلن پو است که در سال ۱۹۵۳ ساخته شد و نامزد اسکار بهترین انیمیشن کوتاه بود.


#ادگار_آلن_پو
#قلب_رازگو


@peyrang_dastan
www.peyrang.org
.

#آلبوم
#یادکرد

آلن پو نابغه‌ای پریشان که ناتمام نماند (بخش دوم)

#شقایق_بشیرزاده

ادگار آلن پو (۱۸۰۹_۱۸۴۹) شاعر و نویسنده‌ی آمریکایی در تاریخ هفتم اکتبر ۱۸۴۹ در چهل سالگی به طرزی عجیب و مرموز چشم از جهان فروبست. بسیاری مرگ او را شبیه به داستان‌هایش می‌دانند؛ مرگی وهم‌آلود و تراژیک. و پس از گذشت سال‌ها معمای مرگ او هنوز ذهن عده‌ای را به خود مشغول داشته است. او را در حالی نیمه‌هوشیار، با لباس‌هایی که برای خودش نبود؛ روی نیمکتی در پارکی نزدیک بالتیمور پیدا کردند. او در چند روزی که در بیمارستان بود بین مرگ و زندگی هذیان گفت. شاهدین کمی از آن روزها سخن گفتند و حرف‌هایشان با یکدیگر تناقض داشت. برخی می‌گفتند او از شبحی بر دیوار حرف می‌زد، اما نتوانست بگوید که چه بر سر او آمده‌است. برخی دیگر می‌گفتند که او مدام نام کسی را به زبان می‌آورد. و برخی دیگر معتقد بودند که او را به قتل رسانده‌اند. محققین از دلایل زیادی از جمله الکل، انسداد شریان، تومور مغزی، استفاده از مواد مخدر، هاری، خودکشی و سل به عنوان عامل مرگ او سخن گفته‌اند. اما آنچه که در زندگی پو مرموز و ناتمام باقی ماند، پس از مرگ در داستان‌ها و اشعارش با الهام‌بخشی به نویسندگان و شاعران بسیاری ادامه پیدا کرد. منتقدین ژانر وحشت و معمایی را مدیون آثار او می‌دانند و بسیاری از نظریات و مانیفست او بر داستان کوتاه را سرآغاز نقد امروزی می‌دانند. تاثیری که پو بر ادبیات و داستان داشته است بر هیچ کس پوشیده نیست؛ اما پو علاوه بر ادبیات الهام‌بخش نقاشان بسیاری نیز بوده است. نقاشان بسیاری از مکتب رمانتیسم و سمبولیسم تا سورئالیسم، از داستان‌های او برای خلق آثاری جدید الهام گرفته‌اند و یا این داستان‌ها را بر بوم خود روایت کرده‌اند. در زیر برخی از این تصاویر را می‌توان دید(عکس‌ها را ورق بزنید):


بخش دوم:

۱-شعر الدورادو، ادموند دولاک (Edmund Dulac, Valley of The Shadow, 1909)

۲-شعر غراب، ادوارد مانه (The Raven, Edouard Manet, 1875)

۳-شعر غراب، گوستاو دوره (The Raven Shadow, Paul Gustave Doré, 1884)

۴-داستان قلمرو آرنهایم، رنه ماگریت (The Domain of Arnheim, Rene Magritte, 1962)

۵-دوبل، رنه ماگریت، الهام گرفته از داستان ویلیام ویلسون (The Double, Rene Magritte, 1958)

۶-داستان قورباغه، جیمز انسور (Hop-Frog, James Ensor, 1898)

۷-چشم بالون، الهام گرفته از آثار آلن پو، ردون (Eye Balloon, Odilon Redon, 1878)

۸-کابوس، هنری فوسلی، نقاشی‌ای که الهام‌بخش داستان سقوط خانه‌ی آشر آلن پو بوده است. (The Nightmare, Henry Fuseli, 1781)

۹- امضاء آلن پو

#ادگار_آلن_پو

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
.

#آلبوم
#یادکرد

آلن پو نابغه‌ای پریشان که ناتمام نماند (بخش اول)

#شقایق_بشیرزاده

ادگار آلن پو (۱۸۰۹_۱۸۴۹) شاعر و نویسنده‌ی آمریکایی در تاریخ هفتم اکتبر ۱۸۴۹ در چهل سالگی به طرزی عجیب و مرموز چشم از جهان فروبست. بسیاری مرگ او را شبیه به داستان‌هایش می‌دانند؛ مرگی وهم‌آلود و تراژیک. و پس از گذشت سال‌ها معمای مرگ او هنوز ذهن عده‌ای را به خود مشغول داشته است. او را در حالی نیمه‌هوشیار، با لباس‌هایی که برای خودش نبود؛ روی نیمکتی در پارکی نزدیک بالتیمور پیدا کردند. او در چند روزی که در بیمارستان بود بین مرگ و زندگی هذیان گفت. شاهدین کمی از آن روزها سخن گفتند و حرف‌هایشان با یکدیگر تناقض داشت. برخی می‌گفتند او از شبحی بر دیوار حرف می‌زد، اما نتوانست بگوید که چه بر سر او آمده‌است. برخی دیگر می‌گفتند که او مدام نام کسی را به زبان می‌آورد. و برخی دیگر معتقد بودند که او را به قتل رسانده‌اند. محققین از دلایل زیادی از جمله الکل، انسداد شریان، تومور مغزی، استفاده از مواد مخدر، هاری، خودکشی و سل به عنوان عامل مرگ او سخن گفته‌اند. اما آنچه که در زندگی پو مرموز و ناتمام باقی ماند، پس از مرگ در داستان‌ها و اشعارش با الهام‌بخشی به نویسندگان و شاعران بسیاری ادامه پیدا کرد. منتقدین، ژانر وحشت و معمایی را مدیون آثار او می‌دانند و بسیاری از نظریات و مانیفست او بر داستان کوتاه را سرآغاز نقد امروزی می‌دانند. تاثیری که پو بر ادبیات داشته است بر هیچ‌کس پوشیده نیست؛ اما پو علاوه بر ادبیات الهام‌بخش نقاشان بسیاری نیز بوده است. نقاشان بسیاری از مکتب رمانتیسم و سمبولیسم تا سورئالیسم، از داستان‌های او برای خلق آثاری جدید الهام گرفته‌اند و یا این داستان‌ها را بر بوم خود روایت کرده‌اند. در زیر برخی از این تصاویر را می‌توان دید (عکس‌ها را ورق بزنید):


بخش اول:


۱-داستان سوسک طلایی، هرپین (The Gold-Bug, Herpin)

۲-داستان گربه سیاه، اوبری بردسلی
1894‏,The Black Cat, Aubrey Beardsley)

۳-داستان لیژیا، آلفرد کوبین (Ligeia, Alfred kubin, 1920)

۴-داستان زنگ‌ها، ادموند دولاک (The Bells, Edmund Dulac, 1912)

۵-داستان نقاب مرگ سرخ، انریکه چاواریا (The Masque of the Red Death, Enrique Chavarria, 1981)

۶-داستان قتل‌های خیابان مورگ یا جنایت در کوی غسالخانه، اوژین میشل ابوت (The Murders in the Rue Morgue, Eugene Michel Abot)

۷- داستان مغاک و آونگ، هری کلارک (The Pit and the Pendulum, Harry Clarke, 1919)

۸-داستان قلب رازگو، هری کلارک (Tell-Tale Heart, Harry Clarke, 1919)

۹- داستان پرتره‌ی بیضی، جین پاول لارنس (the oval portrait, Jean Paul Laurens)

#ادگار_آلن_پو

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
‍ .
#ویدئو

گزینش: گروه ادبی پیرنگ

ادگار آلن پو (۱۸۰۹_۱۸۴۹) نویسنده‌ی آمریکایی پیشتاز در نقد ادبی و داستان کوتاه در جهان است. او را که سبک و سیاقی مخصوص به خود در نویسندگی ابداع کرده بود، پایه‌گذار سبک‌هایی چون داستان‌های کارآگاهی، جنایی، پلیسی و ژانر وحشت می‌شناسند. خواندن آثار او برای هر کسی به شیوه‌ای الهام‌بخش بوده است . در ویدئوی زیر (همراه با زیرنویس فارسی) دلایل این امر که چرا باید از آلن پو بخوانیم و خواندن داستان‌هایش اهمیت دارد توضیح داده شده است.

#ادگار_آلن_پو

مترجم: نیلوفر ایرانی‌طلب
منبع:Ted ed

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
پیرنگ | Peyrang
‍‍ . #یادداشت بر داستان «ویلیام ویلسون» چه می‌خواهد این وجدان شریر؟ #شقایق_بشیرزاده اگرچه که یکی از مهم‌ترین خصوصیات سبک رمانتیسم تاثیر احساسات نویسنده بر داستان است و داستان جولانگاهی برای خیالات او محسوب می‌شود منتها نباید از این امر غافل شد که این کشمکش…
.
#درباره_نویسنده
#نامه_ها

گزینش و توضیح: #شقایق_بشیرزاده

از ادگار آلن پو (۱۸۰۹-۱۸۴۹) نامه‌هایی بر جا مانده است که به شناساندن او به خوانندگانش کمک بسیاری می‌کند. در نامه‌ها حالات روحی، زندگی اجتماعی و زندگی ادبی او را می‌توان دنبال کرد و حتی به اتفاقات ادبی دوران وی پی برد. در دورانی که او کتاب «داستان‌های عجیب و غریب» را به ناشران محلی لئا و بلانچارد سپرده بود، به دنبال تایید نظر نویسندگان و منتقدان مطرحی بود تا بلکه این کتاب او را از شرایط اقتصادی دشواری که داشت برهاند. یکی از آن کسانی که او برایش احترام قائل بود و او را نویسنده‌ای طراز اول می‌دانست واشنگتن ایروینگ* بود. او نامه‌ای به وی می‌نویسد و بعد از مدتی ایروینگ نیز پاسخ او را همان‌گونه که پو می‌خواهد می‌دهد. اگرچه این نامه نیز کمک چندانی به وی نکرد اما پو دست از تلاش بر نداشت و به چاپ اشعار و داستان‌هایش ادامه داد تا به آنچه که می‌خواست برسد. عنوان بزرگترین شاعر و نویسنده‌ی داستان کوتاه آمریکا!


فیلادلفیا. ۱۲ اکتبر ۱۸۳۹
آقای عزیز!
نامه‌ی محبت‌آمیز شما را دریافت کردم و کاملا با آنچه می‌گویید موافقم. مجبورم از شما فرصتی برای صحبت درباره‌ی داستانی مجزا بگیرم. باید غمگین باشم، هرچند اگر شما اجازه دهید، می‌توانم از شما تقاضایی کنم. درخواستم از شما قول کمک است، اینکه من را به خاطر بیاورید و در اولین فرصت بدون اجبار عقیده‌تان را بیان کنید.
برایتان نسخه‌ی اکتبر مجله‌ی جنتلمن، شامل داستانم «ویلیام ویلسون» را فرستادم. این داستانی است که در نامه‌ی قبلی‌ام راجع به آن صحبت کردم و بر اساس مقاله‌ی کوتاهی از شما در گیفت در سال ۱۹۳۶ است. مقاله‌ی شما «درامی نوشته نشده از لرد بایرون» نام داشت. امیدوارم که حق مؤلف «ویلیام ویلسون» را داشته باشم و شما به خواندن آن ترغیب شوید. همچنین امیدوارم آن را خوانده و چیزی برای تأیید بیابید. این سبب درخواست دیگرم می‌شود که به سختی می‌دانم چگونه آن را بخواهم، چون می‌ترسم فکر کنید مزاحم هستم. هر چند مطمئنم شما اجازه می‌دهید مشکلاتی را که باید بر آن‌ها غلبه و اضطرابی که احساس می‌کنم شرح دهم.
لئا و بلانچارد در اوایل ماه بعد مجموعه داستان‌هایم را در دو جلد منتشر خواهند کرد. همان‌طور که داستان‌هایم به نوبت چاپ می‌شوند، ستایش‌های زیادی از آقایان که عقاید فوق‌العاده‌ای دارند دریافت کرده‌ام و همچنین این تحسین‌ها در روزنامه‌های روز شامل ادبیات جنوبی، پیام‌رسان و دیگر مجله‌ها چاپ می‌شوند. لئا و بلانچارد فکر می‌کنند که هیچ مشکلی در چاپ دوباره‌ی آن‌ها وجود نخواهد داشت و شکل معمولی از تبلیغ در مورد کتاب‌های مختلفی که آن‌ها قبل از کتاب‌های من منتشر کردند، است. شخصا با همگی صاحبنظران صحبت نکردم اما عقاید شخصی بعضی از مردان ادبیاتمان که راهشان را به کتاب‌ها پیدا کردند این است. در میانشان می‌توان به آقای پالدینگ، کندی و ویلیس اشاره کنم. اگر اجازه داشته باشم چند جمله‌ای را از خود آن‌هایی که ستایش زیادی از بعضی داستان‌هایم کردند درباره‌ی «ویلیام ویلسون» (که فکر می‌کنم بهترین کارم است) اضافه کنم شانسی برایم خواهد بود. بدون آگاهی نمی‌گویم، متقاعد شده‌ام که عقاید خوب شما توجه عمومی به من را تضمین می‌کند تا از این پس ثروت را به وسیله‌ی تضمین شهرت با هم برایم به همراه می‌آورد.
هرچند احساس می‌کنم که نسبت به شما غریبه‌ای غیر‌عادی‌ام و هیچ تقاضایی از مقام والای شما ندارم. وقتی این درخواست را از شما نمی‌کردم هنوز حس نمی‌کردم که همه‌ی آنچه را که می‌توانستم برای تضمین راه موفقیت انجام داده‌ام. امید زیادی دارم که شما آن را تضمین کنید، برای اینکه آنچه شما بازتاب می‌دهید با احترام به شما، عملی است که در لحظه‌ی کوتاه انجام می‌دهید اما برای من خود زندگی خواهد بود.
بنابراین حالا درخواستم این است که شما «ویلیام ویلسون» را تأیید کنید. نظرتان را با جملات خود در نامه‌ای برایم بیان کنید و اجازه دهید لئا و بلانچارد همان‌طور که اشاره کردم آن را منتشر کنند.
مهربانی‌تان را به من ابراز کنید.

با همه‌ی احترام
ادگار.آ.پو

*واشنگتن ایروینگ (۱۷۸۳-۱۸۵۹) نویسنده، سفرنامه‌نویس، شاعر و خالق داستان‌های کوتاه است که او را جزو اولین نویسندگان داستان کوتاه در آمریکا می‌شناسند. او خالق آثاری چون اسلیپی هالو، ریپ وان وینکل، کریستف کلمب و محمد و پیروانش است.

#ادگار_آلن_پو
#یک_فنجان_قهوه_با_ادگار_آلن_پو
#انتشارات_نگاه

@peyrang_dastan
‍ .
#یادداشت بر داستان «ویلیام ویلسون»

چه می‌خواهد این وجدان شریر؟
#شقایق_بشیرزاده

اگرچه که یکی از مهم‌ترین خصوصیات سبک رمانتیسم تاثیر احساسات نویسنده بر داستان است و داستان جولانگاهی برای خیالات او محسوب می‌شود منتها نباید از این امر غافل شد که این کشمکش درونی شخصیت‌ چندان تاثیری از این سبک نگرفته است. یکی از مهم‌ترین خصیصه‌های داستان کوتاه مدرن، عطف توجه از جهان بیرونی به دنیای درونی و تاریکی ذهن شخصیت‌هاست. نویسنده همچون یک روانکاو باید به ضمیر آگاه و ناخودآگاه شخصیت‌هایش توجه کند و آنها را موشکافانه در لایه‌های زیرین داستان بررسی کند. بنابراین برخلاف داستان‌های رئالیستی و کلاسیک، داستان کوتاه مدرن تعارض فرد با خودش را نشان می‌دهد و یک کشمکش درونی را به نمایش می‌گذارد. پو در این داستان فضایی سوررئال ساخته است. چه در مدرسه‌ای با دیوارهای بلند، بزرگ و طبقاتی که نمی‌شود آنها را دقیق برشمرد و چه در خانه‌اش و پای میز قمار و چه در انتهای داستان وقتی که آیینه‌ای بر دیوار ظاهر می‌شود تا حقیقت را به راوی نشان دهد. این فضای سوررئال کاملا شبیه به همان‌چیزی است که بالدشویلر در مقاله‌ی خود به آن اشاره کرده است؛ استفاده از فضایی سوررئال برای نشان دادن منحنی احساسی شخصیت داستان، بالاخص در پایان‌بندی. «اما کدامین زبان قادر است دهشت و شگفتی ناشی از دیدن منظره‌ی پیش رویم را بیان کند؟ همان یک آن برگشتن به سوی در کافی بود تا در آرایش لوازم انتهایی سرسرا، دگرگونی پدید آید. آیینه‌ای بزرگ، نخست به سبب آشفتگی، چنین پنداشتم ـدر محلی که پیشتر اثری از آن ندیده بودم، قد برافراشته بود و در همان حال که من وحشت‌زده و حیران به سوی وی گام برمی‌داشتم، تصویرم نیز لرزان و تلوخوران به سویم پیش می‌آمد. می‌گویم چنین پنداشتم، چرا که به راستی این گونه نبود.» آنچه که آلن پو به خوبی در این داستان به نمایش گذاشته است فارغ از نثر شاعرانه‌ای که دارد اضطراب، خشم و کینه است. کینه و نفرتی که راوی از حالات درونی‌اش بیان می‌کند و به خواننده منتقل می‌شود. پو که خود یکی از اولین نظریه‌پردازان داستان کوتاه محسوب می‌شود و جزو اولین منتقدین جدی جامعه‌ی ادبی بوده است در مقاله‌ای که بر داستان‌های «ناتانیل هوتورن» می‌نویسد، داستان کوتاه را شکلی از روایت می‌داند که «خواندنش نیم الی دو ساعت وقت بگیرد و «تاثیر واحدی» در خواننده باقی بگذارد. [...] تلاش برای ایجاد تاثیر واحد، نویسنده را ملزم به رعایت ایجاز می‌کند که ویژگی تمایزدهنده‌ی همه‌ی انواع شعر، بویژه شعر غنایی، محسوب می‌شود. شعرِ واجد کیفیات هنری آن شعری است که شاعر با مدد گرفتن از صناعات ادبی، کلام را به موجزترین و در عین حال تاثیرگذارترین حدِ آن برساند. پس می‌توان گفت از منظر ادگار آلن پو، که خود شعر نیز می‌سروده، داستان کوتاه بیش از آن‌که با رمان خویشاوندی داشته باشد، به شعر و ویژگی‌های زبان شاعرانه نزدیک است زیرا داستان‌نویس باید بتواند با محاسبه‌ای دقیق، طول داستان و ضرباهنگ رویدادهای آن را چنان تعیین کند که داستان به موقع به نقطه‌ی اوج (پاسخ کشمکش) برسد. [...] نتیجه می‌گیریم که داستان کوتاه باید واجد وحدت در زنجیره‌ی وقایع، وحدت در فضای عاطفی و همچنین واجد تأثیر واحد باشد.»



متن کامل این یادداشت از طریق لینک زیر در سایت پیرنگ قابل دسترس است:


http://peyrang.org/articles/74/چه-خواهد-گفت-این-وجدان-شریر


#ادگار_آلن_پو
#ویلیام_ویلسون
#داستانهای_شگفت_انگیز
#محمود_سلطانیه
#انتشارات_جامی

@peyrang_dastan

نام اثر: ویلیام ویلسون، بن جونز
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
#انیمیشن

توضیح: گروه ادبی پیرنگ

داستان «ویلیام ویلسون» اثری شناخته‌شده از نویسنده‌ی آمریکایی «ادگار آلن پو» است که منبع الهام بسیاری از هنرمندان در تمامی شاخه‌ها بوده است. از این اثر نقاشی‌های بسیاری کشیده شده و فیلم‌ها و انیمیشن‌های بسیاری ساخته شده است. اثر زیر برگرفته از این داستان، در سال ۱۹۹۹ توسط کارگردان اسپانیایی خورخه دایاس (Jorge Dayas) به صورت انیمیشن کوتاه ۳۵ میلی‌متری ساخته شده و در سال ۲۰۰۰ جایزه‌ی انیمادرید را در فیلم فستیوال مالاگا از آن خود کرده است.

#ادگار_آلن_پو
#ویلیام_ویلسون

@peyrang_dastan
.
#برشی_از_کتاب
#درباره_نوشتن

گزینش و تلخیص: «گروه ادبی پیرنگ»

«[...] من بر مبنای پژوهش‌هایم، باورِ نویسنده درباره‌ی زیبایی اصیل دشت و صحرا را رد می‌کنم. چه این زیبایی هرچند اصیل هرگز به عظمت زیبایی دست‌ساز بشر نخواهد بود. البته همه چیز به گزینش مکانی با میدان دید گسترده بستگی دارد. وظیفه‌ی هنر کشف تناسب و به کارگیری پیوند ظریف حجم و تناسب و رنگ است، و راهی هرچند مه‌آلوده برای پوشاندن ناتوانی اندیشه. [...] توجه نویسنده به شیوه‌ی مصنوعی کمتر سزاوار ملامت است. درست است که تداخل هنر ناب با آرایه‌بندی روستایی به آن زیبایی فراوانی می‌بخشد و ایراد ناشی از احساسِ توجه بشری پذیرفتنی است، و این اصول بی‌چون و چرا هستند، اما شاید ورای این‌همه چیز دیگری هم وجود داشته باشد. چیزی همگون با اصل، چیزی خارج از قلمروی توانایی‌های انسان، که اگر رخ بنماید به باغ-چشم‌انداز لطافتی می‌دهد بسیار والاتر از آنچه احساس ناب بشری توانایی اهدای آن را دارد.»

منبع: داستان قلمرو آرنهایم

#ادگار_آلن_پو
#داستانهای_شگفت_انگیز
#محمود_سلطانیه
#انتشارات_جامی
@peyrang_dastan