#نقاش_غذا #نویسنده_بانو_اسیه #part3صبح وقت بیدار شدم کارا خونه بکردم برفتم به رستورانت
مری: صبح بخیرر رونیی جو
😍_صبح تو ام بخیر مری جوو
❤️مدثر: صبح بخیر دخترا
خدی هم صبح بخیری کردیم بعد هر کی رفت پشت کار خو
مم مثل همیشع رفتم سفارش ها بگیرم
و همه شفارش ها گرفتم
امدم که
صدای قال مه قال شد
برفتم داخل
..""بلند شوو
...نمیشم مگه خریدی
😡...""مه خدی توو ندارم میگم بلندشوو
😡😡_چی گپه اینجییی
😐ای همو بچه بود
...از قبل ای میز شیشتم و ای اقا امده میگه وخیز
_شما بیایم ای میز خالی بشیشنن
..."""مه امی میز میشینم
😣هردو زد کرده بودن نمیفهمیدم چکار کنم
_ هردو نفر شما بفرماین برین بیرون اینجی مشتری ها مه اذیت میشه مشکل خو اونجی حل کنن
...مه مشکلی ندارم برن او میز بشینن
زنی که خدی او مرد بود
..؛وخز بریم ازی رستورانت
... کجا مه جایی نمیرم
ای گپی برابر شد به گرفتن یخنی توسط امو جلاد
😐هردو مشت به یخن شدن
و مه هم رفتم مدثر و دگه بچا صدا کردم که اینا جدا کنن
و بلاخره
جلاد ما کاری کرد که او مرد از رستورانت بره
_ببینن کار شما اصلا خوب نبود شما ای حق ندارن که یکی از میزیو بلند کنن
..""موضوع مربوط به تو نمیشه مداخله نکن
مدثر: کمی با ادب تر گپ بزنن
...اگه نزنم؟؟
مدثر: مجبور میشیم که بیرون کنیم شما از اینجی
...""زور تو بزن ببینم چی کرده میتونی
_بریم مدثر چپ کوو
...""و در ضمن دگه هیچ کس حق نداره ای چوکی بشینه
_البت بخریدن ای میز ک کسی نتونه بشینه
🤔😣...""اموقسم فکر کنن اگه کسی دیدم رو ای میزه ازمه گله نکنن شر به پا میکنم
مدثر: تو کی باشی
😡به زور مدثر مه و مریم ببردیم ته اشپزخونه
_یاری شکی هم نیه
محمد: دگه رو او میز کسی نشونن
_او کی باشه که ازو بترسیم
مدثر: هرقسم ادم پیدا میشع
شکران: چکارر میکنن مشتری ها میرن وخززن
همه بیرون شدیم از جم
و دنبال کارا خو رفتیم
اور چری میگم جلاد
🤦♀🤦♀🙄خوب جلادیه دگه به دروغ بریو اسم نگدیشتم
مریم: باز خدی خو گپ میزنی
تا اخر اونجی شیشته بود و چون رو به رو بود میتونستم اور ببینم که طرف مه اشاره کرد
یعنی بیا
ای طرف و او طرف خو نگاه کردم دیدم کسی نیه
مینوی سفارش وردیشتم برفتم پیشو
😏_بلی بفرماین
...""ته مینوی غذای خو چی دارن
مینوی غذا دادم دستی
_بفرماین بخونن و سفارش بدن
.."" خودت بخون
🙂↔️_میبخشن
🤨🤨..""چیزی که گفتم
_مه
..تو اینجی وظیفه تو گارسونیه و خدمت به مشتری هات پس گپ نزن و بخون
_عجب ادمیه ایی
شروع کردم به خوندن مینوی
_کباب.جوجه.قابلی
🍛🫕🌮🧆🥙🌭🍟🥗🌯.............
..""صبرر
سر خو از رو مینوی بلند کردم
_بلی
..""قابلی بیار
اولین باره غذا سفارش میده
_دگه چیز نماین
...""پیپسی و جوجه هم بیار
🍹🍗🍗سفارش هایی گرفتم رفتم سراغ میز ها دگه
و بعد چن دقه محمد سفارش ببرد
امروز قرار بود ریس ما بیایه
و ما همه جا مرتب کردیم که مار سرزنش نکنه نق نق های ته سرما نشه