گاهی یک موسیقی احساسی تبدیل به صدای دل ما میشود؛ صدایی که حرفهای ناگفته، بغضهای فروخورده و دلتنگیهای پنهان ما را بازگو میکند. وقتی به آن گوش میدهیم، انگار روحمان از سکوتی که بر آن حاکم بود، رها میشود.
ما بارها به این موسیقی برمیگردیم چون هر بار زخمهایی را نوازش میدهد که هنوز بهبود نیافتهاند. گاهی میخواهیم بغضی را که در گلویمان سنگینی میکند، بشکنیم. گاهی دلتنگ خاطراتی هستیم که دیگر هرگز باز نمیگردند، و این آهنگ پلی میشود به لحظههایی که دیگر نیستند.
شاید این تکرار برایمان یک تسکین است؛ یک راه برای مواجهه با احساساتی که قدرت سرکوبشان را نداریم. موسیقی احساسی برای ما شبیه آغوشی است که هر بار در آن آرامش مییابیم. در هر بار شنیدن، زخمی از گذشته را ورق میزنیم، اما این بار نه برای گریختن، بلکه برای پذیرفتن.