View in Telegram
#نقاش_غذا #نویسنده_بانو_اسیه #part2 پختن دیگ خلاص کردم  و از اشپزخونه بیرون شدم به بچه و دخترایی که اونجی بودن گفتم متوجه دیگ باشن رفتم پیش مریم _چکار میکنیی مریم:😂😂😂نبودی جاتوخالی 😂😂 که مدثر _مدثر چی🙄 مریم: هههه بزمین خورد😂😂 مرم خنده گرفت😂 و هردو خنده میکردیم مدثر:😐از پیش توام که هیچی پنهان نمیمونه مریم:ههههه هیچی از روینا پنهان نمیکنم😂😂😂اخه  که مه خنده کردم مریم: میگم به فکر کدو دختر بودی🙄😂😂 که بفتادی مدثر: تو😐 _ههههه به مریم 😂 مریم: مرگ چری فکر مه🙄 مدثر تاماست لب باز کنه که😂که محمد امد محمد: چی گپه اینجی جم شدن مشتری ها منتظر غذا هستن _باشه مه رفتم که سفارش ها بگیرم مریم :مم برم ظرفا خالی جم کنم مدثر: مم برم ببینم غذا پخته شده یانه سفارش ها گرفتم رفتم‌‌پیش او میز شماره هفت هنوز هم اونجی بود  و کتاب میخوند _سفارش چیزی ندارن؟ چیزی نگفت  ای مچم کره چی بلا🙄🙄 _ببخشن میگم سفارش چیزی ندارن ...اگه داشتم صدا میکردم لطفا مزاحم نشن 😏😏سگ تیاری توام  بموری عبرت مریم: خدی کی داری🙄 _امو ادم بی عقل میگم سفارش ندارن  میگه مزاحم نشن😏😏 ادایو هم در اوردم مریم:😂😂 _نخند بخدا اعصاب مه خراب کرد مریم: باشع نمیخندم🙊خخخ _مرگ میخندی😏😏😂 مریم :مزاحم نشن😂 _درد 🙄 گپی ته کله مه میچرخید روز ها تیر میشد و مه کار مه شده رفت و امدبه  رستورانت و خونه ساعت پنج امدم خونه  داخل رستورانت از طرف شب هم کار بود ولی مه نمیتونستم شب بمونم مادر: وخی دیگ‌تیار کو _‌ دلمه نون نمایه از گشنه گی😩 مادر: تو نمایی ما که مایم  تو به رستورانت میری چیزی میخوری  _بخدا مم چیزی نمیخورم از مونده گی کجا دل ادم نون مایه اونی ته کیف مه ساندویچه  باش بیارم بگذارم ته یخچال 🌯🌯 اونا بگدیشتم ته یخچال خودمم برفتم جا خو بنداختم و خاو شدم ‌که گوشی مه زنگ  امد _بلی🥱خبی مری  خاو دیدی زنگ زدی😴🥱 مریم: چی وقت خاو هست  ساعت هشت بجه شبه🙄 _تو بخدا وخستم ساعت نگاه کردم دیدم پانزده کم  هشت بجه یه _میگدیشتی خاو میشدم دیونه خدا😑😩 مری: مرگ تو خاو شی بتو خش خبری دارم _چی خوش خبری مادر: خدی کی گپ میزنی🤔 _خدی مریم🙄 مادر:بزن رو ایفون سی کنم چی میگه مچم مادر مه بمه شک دارن چی🙄🙄 بزدم رو ایفون _جان بگو مریم: کامیباب شدی😅 _به چی 😣 مریم: مرگ‌به پی به پوهنتون دگه😃😃 _عه جدی اصلا خوشحال نبودم  که کامیاب شدم نمیفهمیدم چری مادر مم خوش نین _خیر بینی  مری ک خبر دادی کاری نداری مری :ن بای  گوشی قط کردم مادر: تو که نمایی پوهنتون بری _نی بیزو نمیتونم هم‌درس بخونم هم کار کنم مادر: خوبه
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily