#نقاش_غذا
#نویسنده_بانو_اسیه
#part5
ته راه بودم پیاده میرفتم که ماشین جلو راه مه سبز شد🚗
به راه خو ادامه دادم 🚶♂🚶♂
...""بستک عه دخترر
بدون توجه رفتم
حس کردم از ماشین پیدا شد و طرف مه امد
_بلیی چی ماین
سر خو که بالا کردم همو بچه😐
...""بیا مه تور میرسونم
_میفهمم پول دارن ولی مه محتاج رسوندن تو نیوم
.. ضد نکن بیا بشین
_نمیشینم زورهههه😡😡
...""ههههه عجب دختری توو
_امیتو دختری هستم از جلو مه پس شو که مردم گپ تیار میکنن
..گور بابای مردم
_خدایا خودت به ای مرد عقل عطا کن
.."چی گفتی
_نه نگفتم
برفتم به رستورانت 🏫
که دیدم او بچه هم شیشته یه
نفسی از سر کلافه گی کشیده
برفتم رختا خو عوض کردم پیش بند خو زدم
مریم: خوش امدی
_خیر بینی امی سفارش ها تو بگیر مه کار تو انجام میدم
ریس: هرکی سری به کار خودی باشه فهمیدن چی گفتم 😣
_اففف مریم
مریم؛ جان چی شده
_باز بتو میگم برم سفارش بگیرم
برفتم همه میز ها سفارش گرفته و یاداشت کردم
دلمه نماست برم سر میز ای بچه😏
هنوزم عینک هایی زده بود فقد بگی خونه پیرینه اینجی😏🐥
... ""چی دارن سفارش ها بخون
_البت ت سواد ندارییی که مه بخونم
...""نه ندارم زود باش که گشنه یوم
خدایا صبر بدیی
مینوی بری بخوندم و صبحانه مفصلی
🍔🍕🌭🌮🧆سفارش داد رفتم
مدثر سفارش ها یکه یکه ببرد
مدثر: بیکاریی رونیا کمکم کنی
_عا بیکارم
بعضی از سفارش ها خدی ببردم
و سفارش او بچه هم بنداختم به گردن مدثرر
و امدم
مریم: چری نارحتی چی گپع
تا ماستم گپ بزنم که ریس امد
ریس: اونجی مشتری ها شما صدا میکنه و شما اینجی چهار اختلات دارن
_کی صدا میکنه 😐😀
ریس: ببینن دخترا کم گپ بزنن بیشتر کار کنن
اقای تابش
_ای اقای تابش کینه دگه
ریس : همو اقا میز شماره هفته
_خوب اسمیو چیه😐
ریس: امی قدر بفهمی بسه 😣
برفتم پیشی
_بلی بگو
...""ولا خوب بود ازو وقتا کمی احترام که داشتم😂😂
_گپ خو بگو مشتری داریم
.... فعلا تنها مشتری تو منم 😉
عبرت سگچشمک هم میزنه 😏😏
..خوب بگو چی مایی
کتاب گرفت ته رو خو
....نمیبنی کتاب میخونم
مر خنده گرفت🤭🤭
_کتاب برعکس گرفتی 😐😂
وقتی متوجه شد نگاه جالبی طرف مه کرد 🙂↔️😟
_بگو چیی مایی که مشتری مر صدا میکنه
...""قهوه☕️
_سه ساعته بخاطر امی مر علاف کردیی😡