آمین

#جلیل‌_ضیاپور
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
آمین
• یادکرد صد و دو سالگی جلیل ضیاءپور بریده‌ای از سخنرانى جلیل ضیاءپور، با عنوان «نقاشى کوبیسم و دلقک‌هاى ما!»، مندرج در هفته نامه آذرپاد، شماره‌ی ۸، بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۲۸ 🔻 @aminhaghrah

ملتى که چند هزارسال، سر هنرمندان جهان بوده، راهنماى صاحبان ذوق بوده، آثار عالى هنرى را به جهانیان عرضه داشته، چگونه است که اینک در برابر آثار هنرى و احساس و ادراک آن گنگ و گیج می‌ماند و لاطائلات مى‏‌بافد؟! حتماً سطح فهم هنرى در این ملک پایین است. حتماً فعالیت هنرى لازم را ندارد. خرابکاران و جاهلان این ملک به عناوین مختلف اولیاء امور را اغفال مى‏‌کنند و به این وسیله، جلوى پیشرفت و فعالیت‏هاى هنرى را در این کشور مى‏‌گیرند.

چندى پیش در یکى از بازپرسى‏‌هایى که در وزارت فرهنگ براى من ترتیب داده بودند از من مى‏‌پرسیدند شما به چه مجوز قانونى روش کوبیسم را در ایران رواج مى‏‌دهید؟ چند شاگرد پرورانده‏‌اید؟ طرفداران روش شما چه کسانى هستند؟ آیا دولت به شما دستور یاد گرفتن و رواج دادن نقاشى کوبیسم را داده یا خود به میل خود این فن را اختیار کرده فراگرفته‏‌اید (پرسش‏هایى دیگر از همین قبیل و بسیار شنیدنى و خندیدنى که همه‏اش دلیل بر کوته فکرى و بى‏خبرى است)
در نتیجه معلوم شد که کلمه‌ی کوبیسم را از کمونیسم تفاوت نگذاشته‏‌اند و مظنون شده‏‌اند! براى چنین کشورى که سران هنرمندان جهان را مى‏‌پرورانده، امروزه از لحاظ سواد عمومى (آن هم در حد تفاوت نگذاردن میان معنى کوبیسم از کمونیسم) پر افتضاح است.

مردم زیاد تقصیر ندارند زیرا صاحبان ذوق و هنرمندان هم مى‏‌بایست همّتى مى‏‌داشتند که نداشتند...


منبع: بریده‌ای از سخنرانى جلیل ضیاءپور، با عنوان «نقاشى کوبیسم و دلقک‌هاى ما!»، مندرج در هفته نامه آذرپاد، شماره‌ی ۸، بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۲۸

اشاره: ۵ اردیبهشت، یکصدو دومین زادروز جلیلضیاپور (پدر نقاشی مدرن و آغازگر نقد هنری در ایران) است...


#جلیل_ضیاپور
@aminhaghrah
آمین
• کمی درباره‌ی یک ژیمناستِ عاشقِ موسیقی که مسیر نقاشی ایران را عوض کرد! @aminhaghrah

کمی درباره‌ی یک ژیمناستِ عاشقِ موسیقی که مسیر نقاشی ایران را عوض کرد!

این قابی‌ست از قهرمانان باشگاه ورزشی نیرو و راستی‌، با حضور ورزشکاران رشته‌ی آکروبات (بعدها ژیمناستیک) در تهرانِ سال ۱۳۲۰.
خب که چه؟! کمی صبر کنید!

شاید بسیاری ندانند که ضیاءپور، در سال ۱۳۱۷ #بندر_پهلوی (انزلی) را برای آموختن فنون موسیقی کلاسیک و رهبری ارکستر، به قصد تهرانِ پایتخت ترک کرد. اما با رفتن مین‌باشیان و آمدن کلنل و اخراج اساتید چکی و غلبه‌ی دروس موسیقی ایرانی و برچیدن رشته‌ی آهنگسازی، علی‌رغم میل باطنی و به ناچار، ترکِ هنرستان کرد و به صنایع مستظرفه پیوست. همان اجبار هم البته سبب خیر شد و مبداء دگرگونی هنر معاصر ایران توسط این جوان نوجوی گیلانی با بنیان گذاردن جنبش خروسِ جنگی...

و داستان این عکس؟
سومین نفرِ نشسته در ردیف دوم (از راست) در جمع ورزشکاران باشگاه نیرو و راستی کسی نیست جز جلیل ضیاءپور! (همان خروسِ جنگی و بعدها، پدر نقاشی مدرن و مبدع نقد هنری در ایران)

ضیاءپور در بندر، ترفندهای آکروبات و ژانگولر را همراه دوست همشهری‌اش (یعقوب کوچکی‌زاد) از ملوانان روسی و لهستانی آموخته بود. به تهران که رفت به همین باشگاه نیرو و راستی پیوست و در سال ثبت این عکس (۱۳۲۰) قهرمان رشته‌ی کار با حلقه‌ی کشور شد و مدال طلا هم گرفت.

این قصه البته یک پیام هم بین سطور خودش مستتر دارد: اگر می‌خواهید برای هنر این سرزمین کاری کرده باشید، بلد بودن خود هنر کافی‌ نیست. باید قدری هم از فنون ژانگولر در چنته داشته باشید!


پانویس:
کتاب خروس‌ِ جنگی (زندگی و زمانه‌ی جلیل ضیاءپور به ضمیمه‌ی گزیده‌ی مقالات و سخنرانی‌ها از ۱۳۲۷ تا ۱۳۷۵) را مدتی‌ست به ناشر سپرده‌ام. امیدوارم به زودی امکان انتشارش فراهم شود.

•• منبع تصویر: آرشیو شخصی کریم کوچکی‌زاد


#جلیل_ضیاپور
#خروس_جنگی
#یعقوب_کوچکی_زاد
#بندرانزلی
#انزلی
#گیلان
#روزانه
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
‍ •
این #ناهید_سالیانی‌ ست که به زبان مادری می‌خواند؛ در یک شب بهاریِ انزلیِ ۱۳۹۷. وقتی ۸۲ ساله‌ش بود:
اوچوم سیایِه، اوچوم گیرایِه
او چوم تا آیم، می‌چوما پایِه
همه‌چیا دانه. می‌رازا خوانِه
دینِه باز می‌دیل تی جایِه...

شاید کمتر کسی بداند سالیانیِ مجسمه‌ساز مثل همشهری نوگرایش #جلیل_ضیاپور، در عهد جوانی و نوجویی (پیش از آن‌که نام‌ و نشان‌شان ایران‌گیر شود) همسنگِ کار تجسمی سودای آموختن موسیقی در سر داشت. #ضیاپور می‌خواست سمفونی بسازد و رهبر ارکسترهای کلاسیک باشد و برای همین اصلن از #انزلی به پایتخت هجرت کرد (که با خروج مدرسان چکی از ایران و غلبه‌ی سنتی‌ها در هنرستان، نشد آن‌چه می‌خواست و بالاجبار به سمت نقاشی رفت)
و #سالیانی نوازنده‌ی قابل آکاردئون بود و انقدر صدای خوش و رسایی داشت که در زمان اقامت در رُم، دعوت به تحصیل در کنسرواتوار (هنرستان عالی موسیقی) شد و در رفاقت با #حسین_سرشار ِ آوازه‌خوان و #ژاله‌_کاظمی ِ صداپیشه، حتا هنر دوبله در سینما را هم تجربه کرد...

و اما این صدا:
ناهیدِ پیکرتراش، این‌جا توی خانه‌ی کنار ساحل، دارد برای ما یکی‌یکی آوازهای روزهای کودکی‌اش را یاد می‌آورد. و چه حالش خوش بود از این‌که بندر کنارش بود...


شرح تصویر:
نفرِ اول از راست ناهید سالیانی‌ست، نفر دوم #هوشنگ_سیحون و نفر وسط #پرویز_تناولی. اواخر دهه‌ی ۴۰، در مراسم رونمایی از تندیسی که سالیانی برای نصب در #تالار_آینه ساخت.


اشاره:
"اوچوم سیایه" ترانه‌ای‌ست ساخته‌ی #جهانگیر #سرتیپ‌_پور روی آهنگ مشهور و محبوب روسی در گیلانِ دهه‌‌‌های ۲۰ و ۳۰.


#روزانه
@aminhaghrah
اثری کمتر دیده شده از #جلیل_ضیاپور
از گنجینه‌ی بانک پاسارگاد

@aminhaghrah

تاثیر پذیری تا حدی که به صورت تقلید تجلی نکند مهم نیست، ولی بیگانه‌گراییِ صرف یک ملت را مقلد بار خواهد آورد و ابتکار را در روح افراد خواهد کشت. متاسفانه هنرمندان ما به علت عدم توجه به این حقیقت شاید به سبب تظاهر به هنرمندی، جنبه‌ی ملی هنرِ خود را کمتر در نظر گرفته‌اند [و] بیشتر دنبال کاری هستند که موجد اعجاب مردم باشد...

#جلیل_ضیاپور | ماهنامه فردوسی | خرداد ۱۳۴۶


@aminhaghrah

#جلیل_ضیاپور
در حال خلق تابلوی "دنیای درون"

@aminhaghrah
jalil ziapoor. shahre sobh
▪️
سنت همیشه نمی‌ماند...

۲۱سال از درگذشت #جلیل_ضیاپور (۱۲۹۹، انزلی- ۱۳۷۸، تهران) می‌گذرد. و این صدای اوست که می‌شنوید وقتی از سنت گذشتگان می‌گوید. از ناپایداری‌اش در برابر نویی‌. این‌که امروز با یادگاری‌های دیروز چه باید کرد.
و از نیما می‌خواند. شهر صبحش را، که به جنبش نوخواهی او هدیه کرد:

قوقولی‌قو
خروس می‌خواند
از درونِ نهفت خلوت دِه
با نوایش از او ره آمده پُر
مژده می‌آورد به گوش آزادی
می‌نماید ره‌اش به آبادان
کاروان را در این خراب‌آباد
قوقولی‌قو
گشاده شد دل و هوش
صبح‌ آمد
خروس می‌خواند...


#صدا
@aminhaghrah
▪️
این گفتگوی #جلیل_ضیاپور را نخوانده بودم. جالب است؛ اینجا (در مصاحبه با مجله‌ی جوانان، شماره‌ی ۱۲۴، سال ۵۶) مدعی‌ست که #هوشنگ_ایرانی، ترکیب جنجالیِ#جیغ_بنفش را از یکی از سخنرانی‌های او با موضوع صدای رنگها به عاریت گرفته و بعد به شعر کشانده و آن‌‌جریان‌ها را ساخته...

@aminhaghrah

#ناهید_سالیانی (از پیشروان هنر مجسمه‌سازی مدرن ایران) در ۸۴سالگی درگذشت...

سالیانی (متولد ۱۳۱۵، انزلی) از نخستین دانش‌آموختگان هنرستان هنرهای زیبای دخترانه، هنرآموز مکتب #جلیل_ضیاپور و بانو #لیلیت_تریان و دانش‌آموخته‌ی دانشکده‌ی هنرهای زیبای تهران بود. او تحصیلات تکمیلی‌اش را در رشته‌ی مجسمه‌سازی در رم و پاریس گذراند و سالها در دانشگاه‌های امریکا به تدریس هنر پرداخت. سالیانی از میانه‌ی دهه‌ی ۹۰ به زادگاهش انزلی بازگشت و سالهای پایانی زندگی‌اش را در کنار حلقه‌ی کوچکی از دوستدارانش، در سکوت و آرامش گذراند.

روحش آرام، که خوبترین بود و خوب‌ترین خاطره شد...


• شرح عکس
(جمع اساتید دانشکده‌ی هنرهای زیبا)
از راست: ناهید سالیانی، مهندس صانعی، مهندس محمدمنصور فلامکی، دکتر #منوچهر_مزینی (همسر ناهید سالیانی) دکتر میرفندرسکی

@aminhaghrah
▪️
"در واقع زندگی مشترک جلیل ضیاءپور با شهین صابر تهرانی، در قامت همسری همراه و پرستاری متعهد، از سال ۱۳۴۲ و پس از بروز عارضه‌ی سکته‌ی قلبی آغاز شد و این دغدغه‌مندی و همراهی در همه‌ی دقایق زندگی مشترک در سالیان آتی ادامه یافت.
اثرگذاری حضور شهین صابر تهرانی جدای از حوزه‌ی خصوصی، در زندگی هنری- اجتماعی ضیاءپور نیز نمود بسیار داشت، تا جایی که او از آن پس با تسلط بر بیماری و فراهم آوردن بستری آرام و کم دغدغه امکان این را یافت تا علاوه بر تدقیق و تأمل در آثار تجسمی، با تمرکز بیشتر بر امر پژوهش و نگارش بر میزان تالیفاتش در قالب کتاب و مقاله به طور چشمگیری بیافزاید..."

[ بریده‌‌ی از کتاب در دست انتشارِ #خروس‌_جنگی؛ شناختنامه و گزیده‌ی مقالات و سخنرانی‌های #جلیل_ضیاپور؛ پدر نقاشی مدرن و آغازگر نقد هنری در ایران ]


#شهین_صابر_تهرانی (همسر استاد جلیل ضیاءپور ) در ۱۷ شهریور ۱۳۹۹ در سن ۷۹ سالگی در گذشت. کتاب مجموعه سخنرانی‌های هنری- تحقیقی جلیل ضیاءپور | انتشارات اسلیمی | در سال ۱۳۸۲، به کوشش او منتشر شده است.


@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️
پنجم اردیبهشت #جلیل_ضیاپور صد ساله می‌شود...

از او و اندیشه و کار او برای نسلِ تازه، حرف بسیار است:
-چه شد آن جوان انزلی‌چی، که ۸۲سال پیش، به قصد تحصیل فن موسیقی، عازم پایتخت شد، یکباره سر از معبد هنر نوِ روزگار (بوزآر پاریس) در آورد؟
-چه شد که گیله‌مرد آرام و رامِ جستجوگر، در بازگشت به وطن، در شمایل خشمگین یک خروسِ جنگی، با لشکریان فربه هنر سنتی پنجه در پنجه شد؟
-چگونه یار گرفت و طومار کهنه‌خواهان را پیچید؟
-چگونه آغازگر جنبش نوگرایی در هنر معاصر ایران شد؟
-چگونه باب نقد مستدل و مستند را در فضای خموده‌ و مریدپرور هنر و ادبیات فارسی گشود؟
-چگونه جوجه‌خروس‌های پراکنده را زیر بال و پرش گرفت و چطور فروتنانه، میدان هنر را به دست خروس‌جنگی‌های سرکشِ جوان سپرد؟
-چگونه هنر کهنِ ایرانی را در پیوند با هنر پیشروی جهان به تصویر کشید؟
-چگونه و با چه توان و باوری، این همه یادگار گرانسنگِ مکتوب، از تاریخ و فرهنگ و هنر این مرز پرگهر، برای معاصرین و نامدگان‌ این خاک یادگار گذاشت؟
و...

از زندگی و زمانه‌ی ضیاپور بسیار می‌شود گفت؛
از روح ناآرام و خوی پرسشگرش. از دانایی و کوشندگی و نوخواهی‌اش، از دل‌بستگی‌ و شیفتگی‌اش به فرهنگ و آیین بومی، و همت بلندش برای زدودن زنگار کهنگی از ثروت معنوی و میراث فرهنگی سرزمینی‌اش...

برای گفتن و شنیدن از او، چه بهانه بهتر از امروز؟ از وقتِ صدساله‌گی‌اش؟


@aminhaghrah
▪️
به بهانه‌ی هفتادسالگی انجمن #خروس‌_جنگی (آغازگر جنبش نوگرایی در هنر معاصر ایران) یادداشت مفصلی نوشته‌ام برای شماره‌ی دهم مجله‌ی دیلمان درباره‌ی #جلیل‌_ضیاپور و نقش او در پایه‌گذاری هنر مدرن، همچنین تجربه‌ی نقد هنری در ایران.

ضیاپور در سپهر هنر معاصر ایران، سیمای نادر و غریبی‌ست؛
روزی جنگجو و خشمگین و سرسخت و بی‌مدارا با مرتجعین و سنت‌‌زدگان و کهنه‌پرستان و هر چه که رنگ دیروز دارد. روزی دیگر، دلبسته و هواخواه و پی‌جو و نگهبان آداب و آیین‌ها و اندیشه و هنر دستِ مردمان روزگاران کهن!

به زعم من هرچه هست، به خصوص ما گیلانی‌ها، قدر او را به اندازه ندانسته‌ایم. نشانه‌اش هم آن‌همه تحقیق و تالیف گرانسنگ و ناب (پرورده شده از شیره‌جان‌اش) درباره‌ی گذشته‌ی این سرزمین (از تاریخ گرفته تا پوشاک و معماری و زینت‌آلات و کار هنری و حتا فرهنگ لغات گیلکی...) که ناخوانده گذاشته‌ایم و حالا کمتر نشانی از آنها در پژوهشگاه‌ها و کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌های‌مان می‌بینیم...

@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️
ما، یک نوع القاء سنگین در امر تن دادن اجبارى هنرمندان به کارهاى فرمایشى را حس می‌کنیم (هزاران نوشته‌ی گِلى مکشوفه از تخت جمشید حاکى دستمزد هنرمندان و کارگران و چگونگى استثمار آنان می‌باشد). این فشار، تا به دوره‌ی ساسانیان هم‌چنان از روى آثار نمودار است.
از آن هنگام دور و دراز به بعد که عوام این تصور القایى را داشتند که شاهان خدایان روى زمین‏‌اند و دست‏‌اندرکاران نیز به این‌گونه القائات پر و بال می‌دادند، خیلى حساب‌هاى انسانى مردم ما بر زمین نهاده ‏شده بود. اگر نوشته‏‌هایى نبود که ما را از وضع فکرى و زندگى مردمى آگاه کند، بایستى از وراى هیمنه‌ی عظیم نقوش سنگى، زندگى عامه را حدس می‌زدیم. زیرا در این آثار چشمگیر دوران عریض و طویل، صحنه‏‌اى از زندگى عامه را نمی‌بینیم. (عامه، در قبال این والامقامان و خدایگانان، محلى از اعراب نداشتند).

نه این که مردم ما فاقد امتیازات انسانى بوده‏‌اند و یا ارزش به حساب آمدن را نداشته‏‌اند. آنان، توجهى به عامه نشان نداده‏‌اند. اگر نه مسایلى در آن روزگاران مطرح بوده که نشانه‌ی آموزش عمومى، اعتلاى اندیشه، پرداختن به روان، خلقیات، کردار مردمى و توجه به ارزش انسانى مى‏باشد.
توجه کنید:
«پرسید دانا از مینوى خِرَد: که چگونه مى‏توان آسایشِ تَن را خواست بدون زیان رسانیدن به روان، و نجاتِ روان را خواست بدون زیان رسانیدن به تن؟
پاسخ داد: آن که از تو کوچک‌تر است او را برابر دانى، و آن که برابر است وى را بزرگ‌تر دانى.
راست گفتار باش. افترا مَزن. به‏ آز، مایل مباش. رَشک مَبر. میانه‏رو باش و در دعا و نیایش و تعلیم و تربیت جان‌سپار باش.
پرسید دانا از مینوى خِرَد: کدام پناه مستحکم‌تر؟
پاسخ داد: پناه ایزد مستحکم‌تر، و باز پاسخ داد: انسانى که از خِرد بهره‏ورى بیشتر دارد، بهره‏اش از بهشت بیشتر است. به نیرو کسى شایسته‏تر است که بتواند خشم را بنشاند و کسى استوارتر است که هیچگاه فریبى در او نباشد. گفتار کسى خوب‌تر است که راست‌تر گوید.
باز پرسید دانا از مینوى خرد: که خِرد بهتر است یا هنر، یا نیکى؟ گفت: خِردى که با آن نیکى نیست، خِرد نیست و هنرى که خِرد با آن نیست، هنر نیست».

این چند نمونه از کتاب «مینوی خِرد» (اندرزنامه‌ی اخلاق) پیش از اسلام ما است. در این کتاب، همه چیزى از اخلاق دینى، کمال‏جویى، و عواطف و انسانیت (که غناى فکرى مردم ما را مى‏رساند) فراهم است. ولى هیچ یک از این خصوصیات در هنرهاى تجسمى پیش از اسلام انعکاسى ندارد. این یک طرف قضیه و یک روى صفحه است....


[ بریده‌ای از سخنرانی #جلیل_ضیاپور با عنوان بازنگرى بر تاریخ هنر | مجتمع دانشگاهى هنر، به دعوت مرکز سمینار حکمت هنر اسلامی، ۱۲ آبان ۱۳۶۵ ]
.
.
امروز (۳۰آذر ۱۳۹۸) بیست سال از درگذشت "جلیل ضیاپور" پدر نقاشی مدرن و مبدع نقد هنری در ایران می‌گذرد...

@aminhaghrah
آمین
آدرس غلط در پشت بام! [ واقعن چرا خروس جنگی تعطیل شد؟ ] در شماره‌ی دوم از #مجله‌_پشت_بام (ویژه‌ی انجمن هنری #خروس_جنگی) یادداشتی آمده از "حمیدرضا شش‌ جوانی" درباره‌ی علل تعطیلی مجله‌ی خروس جنگی در دوره‌ی اول. شش‌جوانی این‌جا ضمن نادرست خواندن اظهارات #جلیل_ضیاپور…
▪️
بریده‌ای از یادداشت "حمیدرضا شش‌جوانی پیرامون دلایل تعطیلی مجله‌ی هنری خروس جنگی [ مجله‌ی پشت بام | شماره ۲، اردیبهشت ۹۸ ]

او در این یادداشت، ضمن رد اظهارات شخص ضیاپور، مدعی‌ست خروس‌جنگی توقیف نشده بلکه به دلیل اختلافات داخلی اعضا تعطیل گردیده است!

#جلیل_ضیاپور
#خروس_جنگی
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات

آدرس غلط در پشت بام!
[ واقعن چرا خروس جنگی تعطیل شد؟ ]

در شماره‌ی دوم از #مجله‌_پشت_بام (ویژه‌ی انجمن هنری #خروس_جنگی) یادداشتی آمده از "حمیدرضا شش‌ جوانی" درباره‌ی علل تعطیلی مجله‌ی خروس جنگی در دوره‌ی اول. شش‌جوانی این‌جا ضمن نادرست خواندن اظهارات #جلیل_ضیاپور (از بنیان‌گذاران انجمن) مبنی بر محاکمه‌ شدنش برای نشر مجله، هم‌چنین توقیف مجله با دستور دولت وقت، علت توقف انتشار مجله را (برخلاف آن‌چه در خاطرات و مکتوبات ضیاپور آمده) دعوای درونی اعضای انجمن ذکر کرده است.

شش‌جوانی برای نظریه‌اش دلیل هم آورده است:
او معتقد است صاحب امتیاز مجله در دوره‌ی اول ر. شیروانی بوده و منطقی‌ست که او را برای بازخواست اظهار کنند نه فقط #ضیاپور را.
همچنین گرایش #شیبانی به حزب توده و اختلافات عقیدتی او و ضیاپور که در سال ۲۸ به مطبوعات هم کشید اسباب تعطیلی خودخواسته‌ی انجمن شد.

داستان شش‌جوانی اما چند اشکال اساسی دارد‌:
اول این‌که صاحب‌امتیاز دوره‌ی اول خروس‌جنگی هرگز ربابه‌ی شیروانی نبود. در بدو امر، انجمن درخواست مجوز را به نام غریب و سردبیری ضیاپور به اداره‌ی معارف ارائه می‌دهد اما تا صدور مجوز (که به دلیل اشتغال به کار هر دوشان در دستگاه‌های دولتی هرگز صادر نمی‌شود)، تحت امتیاز مجله‌ی #قیام_ایران (با مالکیت #حسن_صدر) منتشر می‌شود (نکته این‌که، این خروس جنگیِ دوره‌ی دوم است که با امتیاز ر. شیروانی منتشر می شود!)

خب! با این اوصاف طبیعی‌ست که در هنگام بازخواست و محاکمه‌ی اداری توسط اداره‌ی فرهنگ، ضیاپورِ سردبیر که کارمند همان اداره هم هست جهت توضیحات احضار شود نه دیگران که سمتی در مجله ندارند. البته که ضیاپور ماجرای حضورش در دادگاه اداری مقابل قاضی شریف رازی و یک روز قبل: در دفتر اقبالِ وزیر کشور را هم به طور مفصل برای شماره‌ی ۹۶۱۵ روزنامه‌ی اطلاعات (۴اردیبهشت ۱۳۲۸) نوشته. ضیاپور این‌جا شرح هم داده که اساسن دلیل توقیف مجله چه بوده است. مساله‌ این‌جاست اگر برابر نظریه‌ی شش‌جوانی ادعای ضیاپور (در همان روزهای تعطیلی مجله) درباره‌ی دلیل توقیف مجله راست نیست و دروغ است پس چرا هیچ سندی دال بر تکذیب دیگر خروس جنگی ها از همان زمان و بعدها در دست نیست؟


اما ماجرای توقیف چه بود؟
یک خطای مضحک اما ویرانگر، که در تاریخ معاصر ما مکرر مثل آن رخ نموده است!

#مظفر_بقایی (نماینده‌ی ملی‌گرا و ضد توده‌ی مجلس) #کوبیسم (که ضیاپور مبلغ‌‌اش است) را با کمونیسم یکی فرض می‌کند و بنابر اطلاعات رسیده از بدخواهان انجمن، ضیاپور و غریب را نفوذی توده‌ای‌ها در اداره‌ی فرهنگ می‌داند و مجله‌ی خروس جنگی را ارگان مطبوعاتی توده‌ای‌ها برای تسخیر افکار دانشجوها و بچه مدرسه‌ای‌ها!
همین هم به استیضاح دکتر اقبالِ وزیر کشور توسط مجلس و متعاقب آن دستور توقیف و بازخواست عاملین می‌کشد. ضیاپور روز پیش از محاکمه، در جلسه‌‌ای خصوصی، اقبال را نسبت به خطای مضحک صورت گرفته و خلط مفاهیم کوبیسم و کمونیسم توجیه می‌کند‌. می‌گوید که اتفاقن رویکرد انجمن در تقابل با ایده‌های توده‌گرایانه است. اقبال می‌پذیرد اما می‌گوید دستور توقیف را داده و حالا کاری‌اش نمی‌شود کرد. هم او پیشنهاد می‌دهد که یک مجله‌ی دیگر و با نامی دیگر منتشر کنند!

حرف آخر:
قطعن این شماره از نشریه محترم پشت بام، یکی از منابع قابل ارجاع درباره‌ی جنبش نوگرایی در هنر معاصر ایران خواهد بود. یادداشتِ "فرو افتادن در آدرس غلط" اما علاوه بر ثبت اطلاعاتی فاقد اعتبار در خصوص علل توقف یکی از اثرگذارترین نشریات هنری ایران، اتهاماتی را متوجه پدر نقاشی مدرن ایران کرده است که هیچ مبنای اسنادی ندارد. مطلوب است و ضروری‌ست در شماره‌ی بعدی تمهیداتی برای تصحیح و رفع اثر این خطای بزرگِ صورت گرفته، اندیشیده شود.


#روزانه
@aminhaghrah
آمین
Photo
▪️
سپاس، و نقدی برای پشت بام...

پنجشنبه‌ای که گذشت از شماره‌ی دومِ #مجله‌_پشت‌_بام، در مدرسه‌‌ی ایده رونمایی شد. پشت بام ۲، اختصاص دارد به پژوهشی پیرامون انجمن هنری #خروس_جنگی؛ تشکلی که در سالهای پایانی دهه‌ی بیست آغازگر جنبش نوگرایی در هنر ایران شد.

از بعد از حضور در مراسم رونمایی، حالا مجالی شد نگاهی به دسترنج مکتوب فرشید پارسی‌کیا و دوستانش بیندازم. در این روزگار مشقت و فترت، کار محترم و ارزشمندی‌ست. منتها در همین مرور گذرا اشکالاتی به دیده‌ام آمد که کاش در مجموعه‌ای که یقینن بعدها جایگاهی اسنادی خواهد داشت نبود.

مثلن یکی از این موارد که اشکال کوچکی هم نیست مربوط است به تصویر پیوستِ مطلعِ یادداشتِ یوریک کریم‌مسیحی با عنوان "گارد باز"، از تابلوی "مسجد سپه‌سالار" اثر #جلیل_ضیاپور.
در توضیحات، سال خلق آن را، همچون همه‌ی مراجع معتبر تاریخ هنر و یادداشتهای روزنامه‌نگاران و پژوهشگران معاصر و... هم شناختنامه‌ی نقاش، ۱۳۲۹ درج کرده‌اند.

اگر عزیزان گرداورنده‌ی مجموعه به آرشیو مجله‌ #خروس‌_جنگی دسترسی دارند می‌توانند تصویر این تابلوی نقاشی از #ضیاپور را در پیوست صفحه‌ی هشت شماره‌ی دوم مجله‌ی خروس‌جنگی (یادداشتی تحت عنوان نقاشی) به تماشا بنشینند. جدای از آن #حسن_شیروانی نیز در یادداشتی برای روزنامه‌ی ایرانِ شماره‌ی ۱۲اردیبهشت ۲۸، در دفاع از ضیاپور از این تابلو یاد کرده که با توجه به تاکید خودِ پشت بام بر دسترسی به سندی دال بر آغاز انتشار خروس‌جنگی در بهار سال ۱۳۲۷ّ (جدای از این‌که گروهی بهار ۲۸ را زمان آغاز انتشار دانسته‌اند) می‌تواند به وضوح موید تکرار این خطای مکرر تاریخی از سوی رفقایمان باشد. همان خطایی که حمیدرضا شش‌‌جوانی در یادداشت‌ خوبش، #شمس_لنگرودی و علی قلی‌‌پور را متوجه آن کرده:
"متحمل نشدن زحمت راستی آزماییِ منابع دست دوم..."


پانوشت:
۱- اگر مجالی شد بیشتر از خروس‌جنگی در پشت‌بام می‌نویسم.

۲-مدتی‌ست کار نگارش کتاب شناختنامه‌ی جلیل ضیاپور و گزیده‌ی مقالات و سخنرانی‌هایش را به اتمام رسانده‌ام و حالا به ویرایش نهایی رسیده‌ام و انتخاب ناشر. آن‌جا مفصل به خروس‌جنگی و نقش آقای نقاش در شکل‌گیری و حضور موثرش در عرصه‌ی هنر معاصر ایران پرداخته‌ام.


#روزانه
@aminhaghrah
▪️
نمایش لوازم شخصی
استاد #جلیل_ضیاپور

[ تهران. مدرسه‌ی ایده. سوم مرداد ۹۸ ]

@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات

وقتی حرف از هنر مجسمه به میان می‌آید، بی‌شک نام #ناهید_سالیانی همواره در صدر است.‌

سالیانی گیلانی‌ست. متولد ۱۳۱۵ در بندر #انزلی. از اولین دانش‌آموختگان هنرستان هنرهای زیبای دخترانه که تجربه‌ی شاگردیِ هم‌شهری‌ جنگجو و نوجویش #جلیل_ضیاپور و بانو #لیلیت_تریان نازنین را هم داشته. در دانشکده‌ی هنرهای زیبای تهران مجسمه‌سازی خوانده و بعد، تحصیلاتش را در همین رشته، در رم و پاریس کامل کرده، در دانشگاه‌های امریکا درس داده و به موطنش برگشته.

این که حضور استادانه‌ی ناهید سالیانی چقدر در تشکل و تشخص هنر معاصر ایران،و پرورش نسل تازه‌ی هنرمند ایرانی، موثر افتاده را باید در بین سطور پژوهش‌ها و یادنوشته‌های اهل قلم و هنر جست. بهانه‌ی من اما برای نوشتن این‌ها چیز دیگری‌ست.

چند سالی‌ست که با جمع کوچکی از دوستان، مفتخرم به همنشینی و معاشرت با ایشان. معترفم که در سالهای رفته، مانندی برای او ندیده‌ام؛
در هشتاد و سه سالگی، دل‌زنده، پویا، تازه، دقیق، پاکیزه، صادق، آموزگار، و این‌طورِ عجیب، جنگنده و امیدوار...

هر روز که می‌گذرد، کیف می‌کنم از این‌که در این‌‌روزگار عسرت، ما او را داریم و بندر او را دارد. و یک افسوس هم دارم:
کاش، #گیلان می‌دانست، دریا سخاوتمندانه چه گوهری را برای ساحلش به ارمغان آورده. کاش...


#روزانه
@aminhaghrah
▪️
تصویر سوم:

#جلیل_ضیاپور (نقاش، استاد دانشگاه، مولف) پدر نقاشی مدرن و مبدع نقد هنری در ایران
[ زاده‌ی ۵اردیبهشت۱۲۹۹، انزلی-درگذشته‌ی ۳۰آذر ۱۳۷۸، تهران ]

... از خوب ما آن‌چه داریم دفعه‌الساعه برای ما حاض نمی‌شود. که ما را فرزند زمان خویش کند. از پنجاه سال پیش باید نظر داشته باشیم. تاثیرات پنجاه و صد سال پیش هم هنوز روی ماست. این تاثیرات در اخلاق، در رفتار، در دید، در سلیقه، در همه چیز وجود دارد. موسیقی ما را ببینید تا کی دلای‌دلای باید بشنویم؟ این مال کی هست؟ مال هشتاد سال پیش! هنوز هست و ادامه دارد. همین‌طور هنر خارج را که آدم بشناسد‌. وقتی که می‌خواهد که کار کند تقلید نمی‌کند. وقتی از بیگانه تقلید کند یعنی سواد خودش را ندارد، هنر خودش را ندیده است که از آن الهام بگیرد. تا خلاقیت داشته باشد. در نتیجه هنر آنها را تقلید می‌کند به عنوان نوگرایی.
من مخالف این چیزها بودم...

[ از گفتگوی جلیل ضیاپور با مرتضی منصف | کتاب اولین آئین نکوداشت جلیل ضیاپور | انزلی، اردیبهشت ۱۳۸۸ ]
.
.
نود و نُه سال از تولدِ گیله‌مردِ نوخواه، خروسِ ‌جنگی هنر ایران می‌گذرد...


◎ طرح: علیرضا پورحنیفه


@aminhaghrah
▪️
درست مثل همه‌چیزِ ما!

در میان هر اجتماعی به علت وجود
سلیقه‌ها و نظرات کم و بیش مختلف، انواع تقاضا وجود دارد و هرکسی از آثار هنری انتظار دارد که منویات خودِ وی را بنمایاند. آن‌که کوره‌فهم و سوادی دارد، آن‌که روزنامه‌خوان است، آن دیگری و دیگران، همه‌گی انتظار دارند که نظریات خود را در آثار هر هنرمندی جلوه‌گر ببینند!

چیز عجیبی است. در محیط ما همه‌گی روی همین چگونگی‌ها خود را صاحب‌نظر و دانا به هنر معرفی می‌کنند. درست مانند همه چیز کشور ما است که مردم، کارنکرده و رنج نبرده می‌خواهند ثروت داشته باشند و نخوانده می‌خواهند عالِم باشند و زحمت نکشیده می‌خواهند هنرمند باشند و سلیقه را نپرورانیده می‌خواهند منتقد هنر باشند! در این‌جا واویلایی برپا می‌شود و هرکسی دم از شناسایی می‌زند و شخص را از اظهارنظرهای بی‌اساس و دِیمی خسته کرده، و از هرچه اهل ذوق است متنفر می‌کنند...


[ #جلیل_ضیاپور | نقاشی کوبیسم و دلقک‌ها | هفته‌نامه‌ی آذرپاد، شماره‌ی ۸ | ۲۳ اردیبهشت ۱۳۲۸ ]

#روایت
@aminhaghrah
Ещё