آمین

#خروس_جنگی
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
آمین
• کمی درباره‌ی یک ژیمناستِ عاشقِ موسیقی که مسیر نقاشی ایران را عوض کرد! @aminhaghrah

کمی درباره‌ی یک ژیمناستِ عاشقِ موسیقی که مسیر نقاشی ایران را عوض کرد!

این قابی‌ست از قهرمانان باشگاه ورزشی نیرو و راستی‌، با حضور ورزشکاران رشته‌ی آکروبات (بعدها ژیمناستیک) در تهرانِ سال ۱۳۲۰.
خب که چه؟! کمی صبر کنید!

شاید بسیاری ندانند که ضیاءپور، در سال ۱۳۱۷ #بندر_پهلوی (انزلی) را برای آموختن فنون موسیقی کلاسیک و رهبری ارکستر، به قصد تهرانِ پایتخت ترک کرد. اما با رفتن مین‌باشیان و آمدن کلنل و اخراج اساتید چکی و غلبه‌ی دروس موسیقی ایرانی و برچیدن رشته‌ی آهنگسازی، علی‌رغم میل باطنی و به ناچار، ترکِ هنرستان کرد و به صنایع مستظرفه پیوست. همان اجبار هم البته سبب خیر شد و مبداء دگرگونی هنر معاصر ایران توسط این جوان نوجوی گیلانی با بنیان گذاردن جنبش خروسِ جنگی...

و داستان این عکس؟
سومین نفرِ نشسته در ردیف دوم (از راست) در جمع ورزشکاران باشگاه نیرو و راستی کسی نیست جز جلیل ضیاءپور! (همان خروسِ جنگی و بعدها، پدر نقاشی مدرن و مبدع نقد هنری در ایران)

ضیاءپور در بندر، ترفندهای آکروبات و ژانگولر را همراه دوست همشهری‌اش (یعقوب کوچکی‌زاد) از ملوانان روسی و لهستانی آموخته بود. به تهران که رفت به همین باشگاه نیرو و راستی پیوست و در سال ثبت این عکس (۱۳۲۰) قهرمان رشته‌ی کار با حلقه‌ی کشور شد و مدال طلا هم گرفت.

این قصه البته یک پیام هم بین سطور خودش مستتر دارد: اگر می‌خواهید برای هنر این سرزمین کاری کرده باشید، بلد بودن خود هنر کافی‌ نیست. باید قدری هم از فنون ژانگولر در چنته داشته باشید!


پانویس:
کتاب خروس‌ِ جنگی (زندگی و زمانه‌ی جلیل ضیاءپور به ضمیمه‌ی گزیده‌ی مقالات و سخنرانی‌ها از ۱۳۲۷ تا ۱۳۷۵) را مدتی‌ست به ناشر سپرده‌ام. امیدوارم به زودی امکان انتشارش فراهم شود.

•• منبع تصویر: آرشیو شخصی کریم کوچکی‌زاد


#جلیل_ضیاپور
#خروس_جنگی
#یعقوب_کوچکی_زاد
#بندرانزلی
#انزلی
#گیلان
#روزانه
@aminhaghrah
▪️
"در واقع زندگی مشترک جلیل ضیاءپور با شهین صابر تهرانی، در قامت همسری همراه و پرستاری متعهد، از سال ۱۳۴۲ و پس از بروز عارضه‌ی سکته‌ی قلبی آغاز شد و این دغدغه‌مندی و همراهی در همه‌ی دقایق زندگی مشترک در سالیان آتی ادامه یافت.
اثرگذاری حضور شهین صابر تهرانی جدای از حوزه‌ی خصوصی، در زندگی هنری- اجتماعی ضیاءپور نیز نمود بسیار داشت، تا جایی که او از آن پس با تسلط بر بیماری و فراهم آوردن بستری آرام و کم دغدغه امکان این را یافت تا علاوه بر تدقیق و تأمل در آثار تجسمی، با تمرکز بیشتر بر امر پژوهش و نگارش بر میزان تالیفاتش در قالب کتاب و مقاله به طور چشمگیری بیافزاید..."

[ بریده‌‌ی از کتاب در دست انتشارِ #خروس‌_جنگی؛ شناختنامه و گزیده‌ی مقالات و سخنرانی‌های #جلیل_ضیاپور؛ پدر نقاشی مدرن و آغازگر نقد هنری در ایران ]


#شهین_صابر_تهرانی (همسر استاد جلیل ضیاءپور ) در ۱۷ شهریور ۱۳۹۹ در سن ۷۹ سالگی در گذشت. کتاب مجموعه سخنرانی‌های هنری- تحقیقی جلیل ضیاءپور | انتشارات اسلیمی | در سال ۱۳۸۲، به کوشش او منتشر شده است.


@aminhaghrah
▪️
به بهانه‌ی هفتادسالگی انجمن #خروس‌_جنگی (آغازگر جنبش نوگرایی در هنر معاصر ایران) یادداشت مفصلی نوشته‌ام برای شماره‌ی دهم مجله‌ی دیلمان درباره‌ی #جلیل‌_ضیاپور و نقش او در پایه‌گذاری هنر مدرن، همچنین تجربه‌ی نقد هنری در ایران.

ضیاپور در سپهر هنر معاصر ایران، سیمای نادر و غریبی‌ست؛
روزی جنگجو و خشمگین و سرسخت و بی‌مدارا با مرتجعین و سنت‌‌زدگان و کهنه‌پرستان و هر چه که رنگ دیروز دارد. روزی دیگر، دلبسته و هواخواه و پی‌جو و نگهبان آداب و آیین‌ها و اندیشه و هنر دستِ مردمان روزگاران کهن!

به زعم من هرچه هست، به خصوص ما گیلانی‌ها، قدر او را به اندازه ندانسته‌ایم. نشانه‌اش هم آن‌همه تحقیق و تالیف گرانسنگ و ناب (پرورده شده از شیره‌جان‌اش) درباره‌ی گذشته‌ی این سرزمین (از تاریخ گرفته تا پوشاک و معماری و زینت‌آلات و کار هنری و حتا فرهنگ لغات گیلکی...) که ناخوانده گذاشته‌ایم و حالا کمتر نشانی از آنها در پژوهشگاه‌ها و کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌های‌مان می‌بینیم...

@aminhaghrah
آمین
آدرس غلط در پشت بام! [ واقعن چرا خروس جنگی تعطیل شد؟ ] در شماره‌ی دوم از #مجله‌_پشت_بام (ویژه‌ی انجمن هنری #خروس_جنگی) یادداشتی آمده از "حمیدرضا شش‌ جوانی" درباره‌ی علل تعطیلی مجله‌ی خروس جنگی در دوره‌ی اول. شش‌جوانی این‌جا ضمن نادرست خواندن اظهارات #جلیل_ضیاپور…
▪️
بریده‌ای از یادداشت "حمیدرضا شش‌جوانی پیرامون دلایل تعطیلی مجله‌ی هنری خروس جنگی [ مجله‌ی پشت بام | شماره ۲، اردیبهشت ۹۸ ]

او در این یادداشت، ضمن رد اظهارات شخص ضیاپور، مدعی‌ست خروسجنگی توقیف نشده بلکه به دلیل اختلافات داخلی اعضا تعطیل گردیده است!

#جلیل_ضیاپور
#خروس_جنگی
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات

آدرس غلط در پشت بام!
[ واقعن چرا خروس جنگی تعطیل شد؟ ]

در شماره‌ی دوم از #مجله‌_پشت_بام (ویژه‌ی انجمن هنری #خروس_جنگی) یادداشتی آمده از "حمیدرضا شش‌ جوانی" درباره‌ی علل تعطیلی مجله‌ی خروس جنگی در دوره‌ی اول. شش‌جوانی این‌جا ضمن نادرست خواندن اظهارات #جلیل_ضیاپور (از بنیان‌گذاران انجمن) مبنی بر محاکمه‌ شدنش برای نشر مجله، هم‌چنین توقیف مجله با دستور دولت وقت، علت توقف انتشار مجله را (برخلاف آن‌چه در خاطرات و مکتوبات ضیاپور آمده) دعوای درونی اعضای انجمن ذکر کرده است.

شش‌جوانی برای نظریه‌اش دلیل هم آورده است:
او معتقد است صاحب امتیاز مجله در دوره‌ی اول ر. شیروانی بوده و منطقی‌ست که او را برای بازخواست اظهار کنند نه فقط #ضیاپور را.
همچنین گرایش #شیبانی به حزب توده و اختلافات عقیدتی او و ضیاپور که در سال ۲۸ به مطبوعات هم کشید اسباب تعطیلی خودخواسته‌ی انجمن شد.

داستان شش‌جوانی اما چند اشکال اساسی دارد‌:
اول این‌که صاحب‌امتیاز دوره‌ی اول خروسجنگی هرگز ربابه‌ی شیروانی نبود. در بدو امر، انجمن درخواست مجوز را به نام غریب و سردبیری ضیاپور به اداره‌ی معارف ارائه می‌دهد اما تا صدور مجوز (که به دلیل اشتغال به کار هر دوشان در دستگاه‌های دولتی هرگز صادر نمی‌شود)، تحت امتیاز مجله‌ی #قیام_ایران (با مالکیت #حسن_صدر) منتشر می‌شود (نکته این‌که، این خروس جنگیِ دوره‌ی دوم است که با امتیاز ر. شیروانی منتشر می شود!)

خب! با این اوصاف طبیعی‌ست که در هنگام بازخواست و محاکمه‌ی اداری توسط اداره‌ی فرهنگ، ضیاپورِ سردبیر که کارمند همان اداره هم هست جهت توضیحات احضار شود نه دیگران که سمتی در مجله ندارند. البته که ضیاپور ماجرای حضورش در دادگاه اداری مقابل قاضی شریف رازی و یک روز قبل: در دفتر اقبالِ وزیر کشور را هم به طور مفصل برای شماره‌ی ۹۶۱۵ روزنامه‌ی اطلاعات (۴اردیبهشت ۱۳۲۸) نوشته. ضیاپور این‌جا شرح هم داده که اساسن دلیل توقیف مجله چه بوده است. مساله‌ این‌جاست اگر برابر نظریه‌ی شش‌جوانی ادعای ضیاپور (در همان روزهای تعطیلی مجله) درباره‌ی دلیل توقیف مجله راست نیست و دروغ است پس چرا هیچ سندی دال بر تکذیب دیگر خروس جنگی ها از همان زمان و بعدها در دست نیست؟


اما ماجرای توقیف چه بود؟
یک خطای مضحک اما ویرانگر، که در تاریخ معاصر ما مکرر مثل آن رخ نموده است!

#مظفر_بقایی (نماینده‌ی ملی‌گرا و ضد توده‌ی مجلس) #کوبیسم (که ضیاپور مبلغ‌‌اش است) را با کمونیسم یکی فرض می‌کند و بنابر اطلاعات رسیده از بدخواهان انجمن، ضیاپور و غریب را نفوذی توده‌ای‌ها در اداره‌ی فرهنگ می‌داند و مجله‌ی خروس جنگی را ارگان مطبوعاتی توده‌ای‌ها برای تسخیر افکار دانشجوها و بچه مدرسه‌ای‌ها!
همین هم به استیضاح دکتر اقبالِ وزیر کشور توسط مجلس و متعاقب آن دستور توقیف و بازخواست عاملین می‌کشد. ضیاپور روز پیش از محاکمه، در جلسه‌‌ای خصوصی، اقبال را نسبت به خطای مضحک صورت گرفته و خلط مفاهیم کوبیسم و کمونیسم توجیه می‌کند‌. می‌گوید که اتفاقن رویکرد انجمن در تقابل با ایده‌های توده‌گرایانه است. اقبال می‌پذیرد اما می‌گوید دستور توقیف را داده و حالا کاری‌اش نمی‌شود کرد. هم او پیشنهاد می‌دهد که یک مجله‌ی دیگر و با نامی دیگر منتشر کنند!

حرف آخر:
قطعن این شماره از نشریه محترم پشت بام، یکی از منابع قابل ارجاع درباره‌ی جنبش نوگرایی در هنر معاصر ایران خواهد بود. یادداشتِ "فرو افتادن در آدرس غلط" اما علاوه بر ثبت اطلاعاتی فاقد اعتبار در خصوص علل توقف یکی از اثرگذارترین نشریات هنری ایران، اتهاماتی را متوجه پدر نقاشی مدرن ایران کرده است که هیچ مبنای اسنادی ندارد. مطلوب است و ضروری‌ست در شماره‌ی بعدی تمهیداتی برای تصحیح و رفع اثر این خطای بزرگِ صورت گرفته، اندیشیده شود.


#روزانه
@aminhaghrah
آمین
Photo
▪️
سپاس، و نقدی برای پشت بام...

پنجشنبه‌ای که گذشت از شماره‌ی دومِ #مجله‌_پشت‌_بام، در مدرسه‌‌ی ایده رونمایی شد. پشت بام ۲، اختصاص دارد به پژوهشی پیرامون انجمن هنری #خروس_جنگی؛ تشکلی که در سالهای پایانی دهه‌ی بیست آغازگر جنبش نوگرایی در هنر ایران شد.

از بعد از حضور در مراسم رونمایی، حالا مجالی شد نگاهی به دسترنج مکتوب فرشید پارسی‌کیا و دوستانش بیندازم. در این روزگار مشقت و فترت، کار محترم و ارزشمندی‌ست. منتها در همین مرور گذرا اشکالاتی به دیده‌ام آمد که کاش در مجموعه‌ای که یقینن بعدها جایگاهی اسنادی خواهد داشت نبود.

مثلن یکی از این موارد که اشکال کوچکی هم نیست مربوط است به تصویر پیوستِ مطلعِ یادداشتِ یوریک کریم‌مسیحی با عنوان "گارد باز"، از تابلوی "مسجد سپه‌سالار" اثر #جلیل_ضیاپور.
در توضیحات، سال خلق آن را، همچون همه‌ی مراجع معتبر تاریخ هنر و یادداشتهای روزنامه‌نگاران و پژوهشگران معاصر و... هم شناختنامه‌ی نقاش، ۱۳۲۹ درج کرده‌اند.

اگر عزیزان گرداورنده‌ی مجموعه به آرشیو مجله‌ #خروس‌_جنگی دسترسی دارند می‌توانند تصویر این تابلوی نقاشی از #ضیاپور را در پیوست صفحه‌ی هشت شماره‌ی دوم مجله‌ی خروسجنگی (یادداشتی تحت عنوان نقاشی) به تماشا بنشینند. جدای از آن #حسن_شیروانی نیز در یادداشتی برای روزنامه‌ی ایرانِ شماره‌ی ۱۲اردیبهشت ۲۸، در دفاع از ضیاپور از این تابلو یاد کرده که با توجه به تاکید خودِ پشت بام بر دسترسی به سندی دال بر آغاز انتشار خروسجنگی در بهار سال ۱۳۲۷ّ (جدای از این‌که گروهی بهار ۲۸ را زمان آغاز انتشار دانسته‌اند) می‌تواند به وضوح موید تکرار این خطای مکرر تاریخی از سوی رفقایمان باشد. همان خطایی که حمیدرضا شش‌‌جوانی در یادداشت‌ خوبش، #شمس_لنگرودی و علی قلی‌‌پور را متوجه آن کرده:
"متحمل نشدن زحمت راستی آزماییِ منابع دست دوم..."


پانوشت:
۱- اگر مجالی شد بیشتر از خروسجنگی در پشت‌بام می‌نویسم.

۲-مدتی‌ست کار نگارش کتاب شناختنامه‌ی جلیل ضیاپور و گزیده‌ی مقالات و سخنرانی‌هایش را به اتمام رسانده‌ام و حالا به ویرایش نهایی رسیده‌ام و انتخاب ناشر. آن‌جا مفصل به خروسجنگی و نقش آقای نقاش در شکل‌گیری و حضور موثرش در عرصه‌ی هنر معاصر ایران پرداخته‌ام.


#روزانه
@aminhaghrah
از فحوای صحبت های شاعر ما (در همان یک مصاحبه ی سینمائی) سه نکته به دست می آید:
1-کارنامه ی سینمائی من، برده گی من است.
2-سینما نه در حد ادبیات است و نه اهمیت ادبیات را دارد.
3-در سال هائی که سینما کار می کردم، سینمای ایران تولید زیادی نداشت. نازل بود و سنتی نداشت.
****
پیرامون مورد اول صحبت ایشان، بحثی نیست. مورد دوم (ام) با همه ی درستی ی نظرشان، بماند. مورد سوم، اما، درست نیست.
****
حضور شاعر ما در سینممای ایرانی هنگامی شکل گرفت که (60 سال) از موجودیت صنعت فیلم در ایران می گذشت.
60 سال، یعنی، پی ریزی ی یک سنت. دیگر این که، سینمای ایران (از سال 1330) به این سو (به دلایلی مشخص) به سوی تولید انبوه حرکت کرد. در همان سال 39 که ایشان در تولید فیلم (اول هیکل) مشارکت داشته اند، 33 فیلم به تولید در آمدند.
****
نازا بودن سینمای ایران در آن برهه، صحت ندارد. در سال 1351 که شاعر ما فیلم نامه ی (مرد اجاره ای) را می نوشت، به یک تاویل، هفت سال) اگر مبدا فیلم خشت و آینه است) و به تاویلی دیگر چهار سال (اگر مبدا فیلم گاو است) از نوزائی ی موج نو سپری شده بود. در عرصه ی مستند ام، فیلم نخست ایشان (آنا قلیج داماد میشه)، 1348،در وضعیتی رخ داد که مستند سازی در ایران، فرایند شکوفائی اش را می گذراند. فرایندی که به یک مفهوم، از سال 1336 و با فیلم (یک آتش) پدید آمد.
****
با نفی صورت مسئله، ماهیت مسئله تغییر نمی یابد. شاعر ما در پاره ای از لحظات زیستار اش، نظراتی را ارائه داد که نه در شان روشنفکری بوده و نه در سطوح شاعری، و نه، حائز صحت تاریخی. نظرات ایشان در مورد (فرزانه ی توس)، (موسیقی ی ایرانی)، (سهراب سپهری) از این نسخه اند.
****
اعتراض اش به سپهری، صرف نظر از لحن ( )، تجویز نسخه ی کار به شاعری ست که به گمان وی، در هنگامه ی هیاهوی کشتار، از (گِل نکردن) می گوید. ایراد کار، اما، در این است که در همان هنگامه ی هیاهوی کشتار، (به فرض، رخداد سیاهکل)، 1349، شاعر ما، فیلم نامه ی اثر مستندی را نوشت و کارگردانی کرد با عنوان (رقص قاسم آبادی)، 1349.

(مهرداد بهروزی/مهرماه 1395)

#سینما #فیلم #شاعر #احمد_شاملو #خروس_جنگی #مهرداد_بهروزی
@aminhaghrah