کانال زندگی نامه شهدا

#خوش
Канал
Логотип телеграм канала کانال زندگی نامه شهدا
@KHADEMIN_MOLAПродвигать
193
подписчика
15,1 тыс.
фото
2,2 тыс.
видео
385
ссылок
#معرفی_شهیدان #روایتگری هرکــی آرزو✨داشتهـ باشهـ خیلے خدمتـ کنهـ⛑ #شهـــید میشهـ..!🕊 یهـ گوشهـ دلتـ پا👣بده به شهدا ارتبات با مالک @ghbnm345 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَّآلِ مُحَمَّدٍ وَّعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أَعْدَائَهُمْ اَجْمَعِيْن
🌷ب یاد شهیدان🌷:
هروقت #پلاک شان را به #گردن می انداختند و می‌گفتند” من حتماً #شهید می شوم” من می ترسیدم واضطراب داشتم که نکند ایشان را از دست بدهم، ولی ایشان با احساس و با منطق من رو مجاب کردند، می گفتند: « من نیت کرده ام که نگذارم #حرم حضرت زینب(س)⚘ به دست داعشی ها بیافتد.” من هم وقتی فهمیدم به خاطر #حضرت زینب (س)⚘ می روند #راضی شدم اما به زبان نیاوردم.»
🍃🍃
خیلی دوست داشتند #سوریه بروند طوری که می دیدم آرام و قرار ندارند ولی نشد. همیشه می گفتند که من به #جبهه #سوریه می روم و سعی
می کردند ما را آماده کنند. #ده روز بعد از #عروسی به #جبهه رفتند ، پنجم مهر ۱۳۹۴عروسی کردیم و ایشان پانزدهم #عازم #جهاد شدند.
🍃🍃
#آخرین بار که در شهرمان #شهید آوردند رو کردند به من و گفتند: «فاطمه جان! #شهید بعدی إن شاءالله#خودمم.» همان موقع فهیمدم که #ایشان را از دست می دهم.😭 همان هم شد و #شهید بعدی #آقا هادی شجاع بود.😭
🍃🍃

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•

در خانواده هم من شاهد بودم که چقدر #متأثر از #پدر هستند، در خیلی از کارهای شان #پدرشان را #الگو قرار می دادند، زیباتر از همه #مسجد رفتن شان بود. اینکه می دیدم #همسرم کارهای شان را طوری تنظیم می کنند که با #پدرشون، برای #اقامه نماز جماعت به مسجد بروند، برایم #دلنشین بود.
🍃🍃
پنجم مهر ماه عروسی بود؛ ما فقط یک جشن #ساده عروسی داشتیم و خیلی هم به هر دونفرمان خوش گذشت.

#خوشبخت بودم. من از همان موقعی که #آقا هادی به خواستگاری آمدند توقع مالی زیادی نداشتم و اعتقادی هم ندارم که #تجملات #خوشبختی می آورد، حتی #خرید عروسی هم #نداشتم، مهم #دوست داشتن است.

دانش آموز دوره پیش دانشگاهی هستم در رشته علوم انسانی، هدفم قبولی در دانشگاه است تا با این ادامه تحصیل و پیشرفتم روح #آقا هادی را شاد نگه دارم و از من راضی باشند. خودشان هم مدرک کاردانی نقشه کشی داشتند .
#مهربانی #آقا هادی و #علاقه ای که بین مان بود، ما همدیگر را درک می کردیم. خیلی #مسئولیت پذیر بود، تمام #تلاشش را می کرد که #باری را از روی #دوش خانواده اش بردارد.
🍃🍃

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•

همه را به #صبر و #خوش خلقی دعوت می کنم، خودم که فکر می کردم بعد از همسرم زنده نمی مانم ولی #خداوند خیلی به من #صبر داد. البته بدون آقا #هادی سخت می گذرد😔 این روزها؛ خیلی از شب ها با #گریه می خوابم،😭😭😭 اما هرچقدر فکر می کنم می بینم باید #راضی باشم به #مقدرات خداوند و آنچه خدا به آن #راضی هست.

احساس می کنم بعد از #شهادت شان به #خدا نزدیکتر شدم، خیلی #صبور شدم، #عاشق #آقا هادی بودم ولی الان به این رسیدم که #عشق واقعی #خداست.♡

#قران خواندن و #نماز خواندن #آرامم می کند و به من #صبر می دهد. اگر باز هم به آن روزها برگردم و بدانم کسی را که به همسری قبول می کنم فقط قرار است #چهار روز در #خانه اش باشم، بازهم #آقا هادی را انتخاب می کنم.
🍃🍃

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#وصیت‌نامه‌شهید‌امیر‌حاج‌امینی:

#سلام بر #خدا و #شهیدان خدا و #بندگان پاک و #مخلص او.

بعد از
#مدت‌ها کشمکش درونی که #هنوز هم #آزارم می‌دهد، برای #رهایی از این #زجر، به این #نتیجه رسیده‌ام

و آن در این
#جمله‌خلاصه می‌شود:

خدایا! عاشقم کن.

از این که
#بنده‌بد و #گنهکار خدایم، سخت #شرمنده ام و وقتی یاد #گناهانم می افتم، #آرزوی‌مرگ می کنم؛ ولی باز #چاره ام نمی شود.

به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛ جز این که
#دلم را به #دوچیز خوش کرده ام؛
یکی این که با این همه گناه،
#دوباره مرا به #سرزمین پاک و #اخلاص و #صفا و #محبت باز گرداند؛

پس
#لابددوستم دارد و #سر به سرم می گذارد؛ هر چند که #چشم‌دلم‌کور است و #نمیبینم و #احساسش نمی کنم؛ اگر #چنین نبود، پس #چرا مرا به این #جاآورد؟

#دوم این که #قلبی‌رئوف و #مهربان دارم و با همه بدی هایم، #بسیاردلسوزم. #لحظه ای حاضر به #تحمل هر گونه #رنجی می شوم؛ #بله به این #دو چیز #دلم را #خوش کرده ام.

#شنبه۶۵/۴/۷
#ساعت۵بعدازظهر
#بنده‌مخلص‌وگنهکار_امیرحاج‌امینی
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
داشتن سواد به ایشان کمک کرده بود تا در #تلاوت قرآن موفق باشد و #نظر دیگران را به خود #جلب کند. بنابر #سنت عشایر،‌پدر در سنین جوانی برایش همسری انتخاب کرد که دختر عموی ایشان بود.
🍃🌷🍃
یکی از دلایل رضایت عمویی،#ایمان و #تقوای ایشان  بود که #زبانزد #اقوام و بستگان بود.
🍃🌷🍃
طبق رسم و رسوم محلی ‌،مراسم عروسی برگزار شد. در عروسی، ریش سفیدان پدرش رامجبور کردند تا دوازده روز عاشیق ها بنوازند، شیر بها 1000 تومان و 7 راس گوسفند بود.

بعد از ازدواج، ‌با والدین در یک جا زندگی کردند. ثمره ازدواج ایشان بعد از 21 سال زندگی مشترک با همسرش 6،#فرزند (3 پسر و 3 دختر) بود. 
🍃🌷🍃
حدود سالهای 1342 – 43 جوانی 21#ساله و متاهل بود به دلیل اهمیت اولاد ذکور در بین عشایر، سیستم سربازگیری به قید قرعه برگزار می شد و با همین قرعه، از سربازی معاف شد.

روزگار را به #مطالعه #قرآن، ‌انجام #فرایض دینی در #مسجد و #سرکشی به #گله و #رسیدگی به امور #کشاورزی می گذراند.
🍃🌷🍃
فردی #مؤمن و #خوش برخورد در میان عشایر منطقه بود#شخصیت ایشان باعث #جلب احترام دیگران
می شد.
🍃🌷🍃
#سردار #شهید دفاع مقدس میرعلی یوسفی سادات
🍃🌷🍃
در 16#بهمن1322# روستای سید لر متولدشد.
ازعشایر مغان بود.
شغل پدرش ، گله داری و کشاورزی بود.
🍃🌷🍃
به علت وضع مالی  خوب،پدرش میرزایی برایش اجیر کرد و تا چهارم ابتدایی پیش ایشان درس خواند. در این دوران، با علاقه درس و تکلیف را انجام می داد و میرزا از ایشان راضی بود.
🍃🌷🍃
دوران کودکی را در خانواده نسبتا مرفه گذراند، برای انجام کارهای روزمره در خانه خدمتکار داشتند. رفاه نسبی و آسایش باعث شده بود تا ایشان روحیه شاد و بازیگوش داشته باشد.
🍃🌷🍃
بازی مورد علاقه اش قایم موشک بود. 
برای ادامه تحصیل به مشکین شهر رفت و تا کلاس ششم ابتدایی درس خواند اما پس از آن ترک تحصیل کرد.

چون یکی از اهالی به پدرش گفت نگذار بیشتر از پنج کلاس درس بخواند چون بعدا به حرفت گوش نمی دهد، پدر هم به ادامه تحصیل ایشان زیاد اهمیت ندادند و  ترک تحصیل کرد.

#خصوصیات بارز ایشان در این دوران، #خوش اخلاقی،#شجاعت و# راستگویی بود، با بزرگ تر شدن در کارهای #دامداری و #کشاورزی به #پدر کمک می کرد و در این ایام بود که خواندن #قرآن و رفتن به #مسجد را شروع کرد.
🍃🌷🍃
ایشان سال ۶۷# با پایان یافتن #جنگ تحمیلی، حدود ۲۸#سال #عمار گونه در #سپاه پاسداران ،
#سپاه #امام رضا (ع)🌷مشهد  و #سپاه نیشابور ، #هرمزگان ، #اصفهان در #ماموریت های  خود از #حریم انقلاب  و #نظام اسلامی #پاسداری کرد.
🍃🌷🍃
و پس  از ۱۲#روز #دیده بانی و #نبرد با تکفیری ها  و با  به هلاکت رساندن بیش از ۲۰۰# نفر از #خوارج تکفیری با #درجه #سردار دیده بان ایشان به درجه رفیع#شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#سوم اسفند سال۹۴#عازم #سوریه شد، وپس از#توفیق #اولین زیارت خود در #بارگاه
#حضرت زینب(س)🌷 و  #حضرت رقیه (س)🌷با هواپیما به همراه  #دوست دوران دفاع مقدسش #محمد حصاری به سوی #حلب پرواز کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از آقای علی هدایتی از همکاران #شهید:
#شهید شمس آبادی به یکی از دوستان در یپیاده روی اربعین گفته بود: «در این زیارت سشهادت در سسوریه را از سامام حسین(ع)🌷 طلب کرده ام.»
🍃🌷🍃
#اخلاص، #تواضع،#خوش اخلاقی،#ادب و #بی ریایی از جمله ویژگی هایی بود که #شهید شمس آبادی را برازنده #شهادت کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسرشهید:
شهریور ماه سال ١٣٩٣ به مسجد جامع شهرمان برای اقامه ی نماز جماعت رفته بودم و آن شب به‌ طور اتفاقی مصادف با ولادت حضرت معصومه (س) بود. مادر و خواهر شهید ، بنده را دیدند و اجازه ی خواستگاری گرفتند.

هنگام خواستگاری ، #یدالله از خودش تعریف نمی‌کرد و فقط به من می‌ گفت که اگر مشکل و سختی در هنگام ازدواج پیش آمد بعد از ازدواج همه را جبران می‌کنم. الحمدالله هم قبل ازدواج و هم بعد آن برای من کم نگذاشت و کاملاً حواسش به من بود.😔

در زندگی خیلی به من #لطف و مهربانی داشت و بسیار #خوش اخلاق و #خوش خنده بود. قلبی #رئوف و #پاک داشت و هر کاری که از دستش بر می‌ آمد برای خانواده و دیگران مضایقه نمی‌کرد.😔

در طول زندگی از مشکلات و خستگی‌ های بیرون ، چیزی را به من منتقل نمی‌کرد و حتی با خستگی در کارهای خانه من را کمک می‌کرد. برای این کمک کردن هم هیچ منتی نداشت و با عشق و علاقه کار می‌کرد.

بنا به گفته ی همکارانش در محیط کار نیز #پرتلاش بود. در ماموریت‌ ها هر جا که ما فوقش دستور می‌ داد حاضر
می‌ شد و پر تلاش بود. #شجاعت از ویژگی‌ های بارز #شهید بود و من همواره به #نترس بودنش افتخارمی‌ کردم. 🍃🍃
داشتن سواد به ایشان کمک کرده بود تا در #تلاوت قرآن موفق باشد و #نظر دیگران را به خود #جلب کند. بنابر #سنت عشایر،‌پدر در سنین جوانی برایش همسری انتخاب کرد که دختر عموی ایشان بود.
🍃🌷🍃
یکی از دلایل رضایت عمویی،#ایمان و #تقوای ایشان  بود که #زبانزد #اقوام و بستگان بود.
🍃🌷🍃
طبق رسم و رسوم محلی ‌،مراسم عروسی برگزار شد. در عروسی، ریش سفیدان پدرش رامجبور کردند تا دوازده روز عاشیق ها بنوازند، شیر بها 1000 تومان و 7 راس گوسفند بود.

بعد از ازدواج، ‌با والدین در یک جا زندگی کردند. ثمره ازدواج ایشان بعد از 21 سال زندگی مشترک با همسرش 6،#فرزند (3 پسر و 3 دختر) بود. 
🍃🌷🍃
حدود سالهای 1342 – 43 جوانی 21#ساله و متاهل بود به دلیل اهمیت اولاد ذکور در بین عشایر، سیستم سربازگیری به قید قرعه برگزار می شد و با همین قرعه، از سربازی معاف شد.

روزگار را به #مطالعه #قرآن، ‌انجام #فرایض دینی در #مسجد و #سرکشی به #گله و #رسیدگی به امور #کشاورزی می گذراند.
🍃🌷🍃
فردی #مؤمن و #خوش برخورد در میان عشایر منطقه بود#شخصیت ایشان باعث #جلب احترام دیگران
می شد.
🍃🌷🍃
#سردار #شهید دفاع مقدس میرعلی یوسفی سادات
🍃🌷🍃
در 16#بهمن1322# روستای سید لر متولدشد.
ازعشایر مغان بود.
شغل پدرش ، گله داری و کشاورزی بود.
🍃🌷🍃
به علت وضع مالی  خوب،پدرش میرزایی برایش اجیر کرد و تا چهارم ابتدایی پیش ایشان درس خواند. در این دوران، با علاقه درس و تکلیف را انجام می داد و میرزا از ایشان راضی بود.
🍃🌷🍃
دوران کودکی را در خانواده نسبتا مرفه گذراند، برای انجام کارهای روزمره در خانه خدمتکار داشتند. رفاه نسبی و آسایش باعث شده بود تا ایشان روحیه شاد و بازیگوش داشته باشد.
🍃🌷🍃
بازی مورد علاقه اش قایم موشک بود. 
برای ادامه تحصیل به مشکین شهر رفت و تا کلاس ششم ابتدایی درس خواند اما پس از آن ترک تحصیل کرد.

چون یکی از اهالی به پدرش گفت نگذار بیشتر از پنج کلاس درس بخواند چون بعدا به حرفت گوش نمی دهد، پدر هم به ادامه تحصیل ایشان زیاد اهمیت ندادند و  ترک تحصیل کرد.

#خصوصیات بارز ایشان در این دوران، #خوش اخلاقی،#شجاعت و# راستگویی بود، با بزرگ تر شدن در کارهای #دامداری و #کشاورزی به #پدر کمک می کرد و در این ایام بود که خواندن #قرآن و رفتن به #مسجد را شروع کرد.
🍃🌷🍃
ایشان سال ۶۷# با پایان یافتن #جنگ تحمیلی، حدود ۲۸#سال #عمار گونه در #سپاه پاسداران ،
#سپاه #امام رضا (ع)🌷مشهد  و #سپاه نیشابور ، #هرمزگان ، #اصفهان در #ماموریت های  خود از #حریم انقلاب  و #نظام اسلامی #پاسداری کرد.
🍃🌷🍃
و پس  از ۱۲#روز #دیده بانی و #نبرد با تکفیری ها  و با  به هلاکت رساندن بیش از ۲۰۰# نفر از #خوارج تکفیری با #درجه #سردار دیده بان ایشان به درجه رفیع#شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#سوم اسفند سال۹۴#عازم #سوریه شد، وپس از#توفیق #اولین زیارت خود در #بارگاه
#حضرت زینب(س)🌷 و  #حضرت رقیه (س)🌷با هواپیما به همراه  #دوست دوران دفاع مقدسش #محمد حصاری به سوی #حلب پرواز کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از آقای علی هدایتی از همکاران #شهید:
#شهید شمس آبادی به یکی از دوستان در یپیاده روی اربعین گفته بود: «در این زیارت سشهادت در سسوریه را از سامام حسین(ع)🌷 طلب کرده ام.»
🍃🌷🍃
#اخلاص، #تواضع،#خوش اخلاقی،#ادب و #بی ریایی از جمله ویژگی هایی بود که #شهید شمس آبادی را برازنده #شهادت کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسرشهید:
شهریور ماه سال ١٣٩٣ به مسجد جامع شهرمان برای اقامه ی نماز جماعت رفته بودم و آن شب به‌ طور اتفاقی مصادف با ولادت حضرت معصومه (س) بود. مادر و خواهر شهید ، بنده را دیدند و اجازه ی خواستگاری گرفتند.

هنگام خواستگاری ، #یدالله از خودش تعریف نمی‌کرد و فقط به من می‌ گفت که اگر مشکل و سختی در هنگام ازدواج پیش آمد بعد از ازدواج همه را جبران می‌کنم. الحمدالله هم قبل ازدواج و هم بعد آن برای من کم نگذاشت و کاملاً حواسش به من بود.😔

در زندگی خیلی به من #لطف و مهربانی داشت و بسیار #خوش اخلاق و #خوش خنده بود. قلبی #رئوف و #پاک داشت و هر کاری که از دستش بر می‌ آمد برای خانواده و دیگران مضایقه نمی‌کرد.😔

در طول زندگی از مشکلات و خستگی‌ های بیرون ، چیزی را به من منتقل نمی‌کرد و حتی با خستگی در کارهای خانه من را کمک می‌کرد. برای این کمک کردن هم هیچ منتی نداشت و با عشق و علاقه کار می‌کرد.

بنا به گفته ی همکارانش در محیط کار نیز #پرتلاش بود. در ماموریت‌ ها هر جا که ما فوقش دستور می‌ داد حاضر
می‌ شد و پر تلاش بود. #شجاعت از ویژگی‌ های بارز #شهید بود و من همواره به #نترس بودنش افتخارمی‌ کردم. 🍃🍃
به روایت از همسرشهید:
شهریور ماه سال ١٣٩٣ به مسجد جامع شهرمان برای اقامه ی نماز جماعت رفته بودم و آن شب به‌ طور اتفاقی مصادف با ولادت حضرت معصومه (س) بود. مادر و خواهر شهید ، بنده را دیدند و اجازه ی خواستگاری گرفتند.

هنگام خواستگاری ، #یدالله از خودش تعریف نمی‌کرد و فقط به من می‌ گفت که اگر مشکل و سختی در هنگام ازدواج پیش آمد بعد از ازدواج همه را جبران می‌کنم. الحمدالله هم قبل ازدواج و هم بعد آن برای من کم نگذاشت و کاملاً حواسش به من بود.😔

در زندگی خیلی به من #لطف و مهربانی داشت و بسیار #خوش اخلاق و #خوش خنده بود. قلبی #رئوف و #پاک داشت و هر کاری که از دستش بر می‌ آمد برای خانواده و دیگران مضایقه نمی‌کرد.😔

در طول زندگی از مشکلات و خستگی‌ های بیرون ، چیزی را به من منتقل نمی‌کرد و حتی با خستگی در کارهای خانه من را کمک می‌کرد. برای این کمک کردن هم هیچ منتی نداشت و با عشق و علاقه کار می‌کرد.

بنا به گفته ی همکارانش در محیط کار نیز #پرتلاش بود. در ماموریت‌ ها هر جا که ما فوقش دستور می‌ داد حاضر
می‌ شد و پر تلاش بود. #شجاعت از ویژگی‌ های بارز #شهید بود و من همواره به #نترس بودنش افتخارمی‌ کردم. 🍃🍃