کانال زندگی نامه شهدا

#حرم
Канал
Логотип телеграм канала کانال زندگی نامه شهدا
@KHADEMIN_MOLAПродвигать
193
подписчика
15,1 тыс.
фото
2,2 тыс.
видео
385
ссылок
#معرفی_شهیدان #روایتگری هرکــی آرزو✨داشتهـ باشهـ خیلے خدمتـ کنهـ⛑ #شهـــید میشهـ..!🕊 یهـ گوشهـ دلتـ پا👣بده به شهدا ارتبات با مالک @ghbnm345 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَّآلِ مُحَمَّدٍ وَّعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أَعْدَائَهُمْ اَجْمَعِيْن
🌷ب یاد شهیدان🌷:
من #تک فرزندهستم و خداوند بعد از بیست و پنج سال مرا به پدرومادرم داده، کسانی که خواهر و برادر ندارند حال مرا بهتر می فهمند😔 وقتی با #آقا هادی نامزد کردم خیلی خوشحال بودم که از تنهایی در آمدم و همدم دارم.

خلاصه #خیلی سخت بود وقتی حرف از رفتن به #جبهه را می زد😔، ولی از طرفی هم وقتی #عشق و #علاقه زیادش به #جهاد را می دیدم دلم #نرم می شد.

هروقت از #جهاد در #سوریه با من صحبت می کرد می گفتم: لااقل یکی #دو ماه بعد از عروسی بروید.
 ولی بالاخره #رضایت مرا گرفت. وقتی دیدم خیلی #علاقه دارد #راضی شدم و
به #حضرت زینب (س)⚘سپردمش😭
🍃🍃
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•

به روایت ازمادر#شهید:
دختر همسایه رو براش خواستگاری کردم و مهر امسال جشن عروسی اش بود. #10 روز از عروسی اش گذشته بود که به #مأموریت رفت. برای #دفاع از #حرم بی بی زینب (س)⚘ راهی #سوریه شد و بعد از چند روز به #آرزویش رسید.
🍃🍃
وقتی با #پیکر #تازه دامادم مواجه شدم😭 که# تیر به #پشت گردن و #پهلوهاش اصابت کرده بود، حالم دگرگون شد😭. مثل حال همه پدر و مادرها مویه می کردم اما #قشنگ ترین حرفم این بود: مادر #سلامم را به #خانم زینب (س)⚘ برسان و #شفیع ما باش، پسرم همیشه می گفت دعا کنید من #شهید شوم و باعث #افتخارم است #پسرم #فدایی خانم زینب(س)⚘ شد، من #حضور #پسر #شهیدم را همیشه حس می کنم کل خانواده خوابش را دیدند، #پسرم در هر دو سرا #دستگیرمان است😭.
🍃🍃

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•

مردم اسلامشهر و توابع برای تشییع #پیکرش آمدند و خیلی با شکوه این مراسم برگزار شد. مراسم تاریخی بود. آن روز نماز جمعه و نماز میت بر #پیکرش خواندند، همه #پسر #شهیدم را با #وهب نصرانی مقایسه می کردند.
🍃🍃
#هادی #10 روز بعد از #عروسی روز #5 مهر به #مأموریت سوریه رفت و #28 #مهر #شهید شد و #پیکرش را #30 مهر برای ما آوردند و #اول آبان روز #تاسوعا به خاک رفت.😭
🍃🍃
#نحوه #شهادت آقاهادی 😭😭
#فرمانده ایشان وقتی برای سر زدن به منزل ما آمدند گفتند:« #آقا هادی شما خیلی #شجاع بودند، سعی می کردند توی #خط مقدم باشند، می خواستیم سنگر را با برگ درخت زیتون استتار کنیم تا از تیررس دشمن به دور باشیم، #داوطلب می خواستیم #آقا هادی پیش قدم شدند، #مشغول استتار بودند که #تیر خورد به #دست و #قلبشان، شاخه درخت زیتون از دستشان افتاد و #شهید شد.»
🍃🍃
#بیست و هشتم مهر #شهید شدند #پیکرشان یکم آبان ماه روز #تاسوعای
#امام حسین (ع)⚘از مصلای شهر چهاردانگه به سمت
#امامزاده عباس (ع)⚘ تشییع شد وقتی دیدمشان #جسمشان #سالم بود و #صورتشان #نورانی😭
🍃🍃

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•

#نبودن هایش واقعاً سخت است. #دلتنگی #مادر #تمامی #ندارد. 😭

از اینکه #فرزندم در #راه #خدا♡ رفت #خوشحالم اما #مادرم #دلم #هوایش را می کند، خوابش را می بینم که می گوید مادر من #زنده ام #بیقراری نکنید می گوید من کنار #قبر #بی بی زینبم⚘.
🍃🍃
# پسرم همیشه از #خدا می خواست به #شهادت برسد و می گفت #جان #زهرا(س)⚘ روز #تاسوعا خاکم کنید. همین طور هم شد و #تاسوعا #دفنش کردیم.
🍃🍃
از اینکه مادر #شهید هستم افتخار می کنم. به خودم می بالم طوری #پسرم را تربیت کردم که #فدایی #خانم زینب(س)⚘ شد.😭
🍃🍃
سرانجام #شهید هادی شجاع در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۲۸به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا♡بود رسید.
🍃🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز

💠 شهید هادی شجاع💠


🌷 صلوات 🌷

التماس دعای فرج وشهادت

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌷ب یاد شهیدان🌷:
هروقت #پلاک شان را به #گردن می انداختند و می‌گفتند” من حتماً #شهید می شوم” من می ترسیدم واضطراب داشتم که نکند ایشان را از دست بدهم، ولی ایشان با احساس و با منطق من رو مجاب کردند، می گفتند: « من نیت کرده ام که نگذارم #حرم حضرت زینب(س)⚘ به دست داعشی ها بیافتد.” من هم وقتی فهمیدم به خاطر #حضرت زینب (س)⚘ می روند #راضی شدم اما به زبان نیاوردم.»
🍃🍃
خیلی دوست داشتند #سوریه بروند طوری که می دیدم آرام و قرار ندارند ولی نشد. همیشه می گفتند که من به #جبهه #سوریه می روم و سعی
می کردند ما را آماده کنند. #ده روز بعد از #عروسی به #جبهه رفتند ، پنجم مهر ۱۳۹۴عروسی کردیم و ایشان پانزدهم #عازم #جهاد شدند.
🍃🍃
#آخرین بار که در شهرمان #شهید آوردند رو کردند به من و گفتند: «فاطمه جان! #شهید بعدی إن شاءالله#خودمم.» همان موقع فهیمدم که #ایشان را از دست می دهم.😭 همان هم شد و #شهید بعدی #آقا هادی شجاع بود.😭
🍃🍃

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•

در خانواده هم من شاهد بودم که چقدر #متأثر از #پدر هستند، در خیلی از کارهای شان #پدرشان را #الگو قرار می دادند، زیباتر از همه #مسجد رفتن شان بود. اینکه می دیدم #همسرم کارهای شان را طوری تنظیم می کنند که با #پدرشون، برای #اقامه نماز جماعت به مسجد بروند، برایم #دلنشین بود.
🍃🍃
پنجم مهر ماه عروسی بود؛ ما فقط یک جشن #ساده عروسی داشتیم و خیلی هم به هر دونفرمان خوش گذشت.

#خوشبخت بودم. من از همان موقعی که #آقا هادی به خواستگاری آمدند توقع مالی زیادی نداشتم و اعتقادی هم ندارم که #تجملات #خوشبختی می آورد، حتی #خرید عروسی هم #نداشتم، مهم #دوست داشتن است.

دانش آموز دوره پیش دانشگاهی هستم در رشته علوم انسانی، هدفم قبولی در دانشگاه است تا با این ادامه تحصیل و پیشرفتم روح #آقا هادی را شاد نگه دارم و از من راضی باشند. خودشان هم مدرک کاردانی نقشه کشی داشتند .
#مهربانی #آقا هادی و #علاقه ای که بین مان بود، ما همدیگر را درک می کردیم. خیلی #مسئولیت پذیر بود، تمام #تلاشش را می کرد که #باری را از روی #دوش خانواده اش بردارد.
🍃🍃

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•

همه را به #صبر و #خوش خلقی دعوت می کنم، خودم که فکر می کردم بعد از همسرم زنده نمی مانم ولی #خداوند خیلی به من #صبر داد. البته بدون آقا #هادی سخت می گذرد😔 این روزها؛ خیلی از شب ها با #گریه می خوابم،😭😭😭 اما هرچقدر فکر می کنم می بینم باید #راضی باشم به #مقدرات خداوند و آنچه خدا به آن #راضی هست.

احساس می کنم بعد از #شهادت شان به #خدا نزدیکتر شدم، خیلی #صبور شدم، #عاشق #آقا هادی بودم ولی الان به این رسیدم که #عشق واقعی #خداست.♡

#قران خواندن و #نماز خواندن #آرامم می کند و به من #صبر می دهد. اگر باز هم به آن روزها برگردم و بدانم کسی را که به همسری قبول می کنم فقط قرار است #چهار روز در #خانه اش باشم، بازهم #آقا هادی را انتخاب می کنم.
🍃🍃

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽

🍃شهید حاج رضا فرزانه سال ۱۳۴۳ در #تهران دنیا آمد. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و تا آخر جنگ با سمتهای مختلف به نبرد با دشمن بعثی پرداخت. بارها مجروح شد ولی هر بار با بهبودی نسبی به جبهه برگشت. سال ۶۳ #ازدواج کرد و صاحب سه فرزند پسر شد.

🍃شهید فرزانه در مدت هشت سال حضور در جبهه، بارها مجروح شد ولی هر بار با بهبودی نسبی به جبهه برگشت.با حمله تکفیریها به#سوریه، خود را برای دفاع از#حرم آل الله آماده کرد👊

🍃اگر چه مسئولان#سپاه رضایت به این سفر ندادند ولی شهید حاج رضا تصمیم خود را گرفته بود. ۱۲ دی ماه سال ۹۴ آغاز سفرش شد و چهل روز بعد، ٢٢ بهمن خبر شهادتش رسید🕊

🍃پیکر مطهرش را دوستان زینبی اش، برای خنثی کردن توطئه تکفیریها مخفی کردند و بدین ترتیب پیکرش هم#مدافع_حرم شد♥️


🌸به مناسبت سالروز #ولادت
#شهید حاج #رضا_فرزانه🌸

📅تاریخ تولد : ۲۲ خرداد ۱۳۴۳
📅تاریخ شهادت : ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
🌹مزار شهید : بهشت زهرا



🦋🦋🦋
وصیت نامه

حجت الاسلام
#عبدالله رضایی همرزم شهید هاشم دهقانی گفت: هاشم دهقانی از پاسداران جوان تیپ ۳۷ سپاه حضرت عباس (ع) و از رزمی کاران زبده استان بود که قبل از عید به جمع مدافعان #حرم پیوسته بود پیش از اعزام به سوریه این شهید را از دور دیده بودم اما از نزدیک ملاقات نکرده بودم تا اینکه در ماموریت سوریه با این شهید هم رزم شدم و در اولین روزهای ماموریت به رشادت‌ها و جدیت این شهید در انجام #ماموریت محوله پی بردم.

4⃣👈

🔳
🔘
🔳
🔘💦
🔳🌿
🔘🌸🍂
🔳🌿🌸🌿💦
🔴🔳🔘🔳🔘🔳🔘🔳
همش میگفت: توکلم اول به خدا و بعد به بی بی جونم #رقیه (س) ست.

شب سوم محرم باهم #حرم بی بی جان بودیم، روضه و #عزاداری که تمام شد، گفت: عجب شبی بود امشب، انگار خود حضرت رقیه (س) بین #عزادارا بود...

و تک بیت گر دخترکی پیش پدر ناز کند… را #زمزمه میکرد و با خانم درد دل می کرد.

الحمدلله نازدانه ارباب با همان دستان کوچک زخم خورده گره از کارش باز کرد و عاقبت بخیرشد.......🕊

به مناسبت سالروز #تولد
#شهید #نوید_صفری

📅تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵
📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶ .دیرالروز سوریه
🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#همسر شهید عشریه ادامه می‌دهد:

من هم #پیش خودم گفتم این همه هر سال در #روزعاشورا در مجالس روضه شرکت کرده‌ام. گریه کرده‌ام و به اهل بیت (علیهم السلام) گفته‌ام که #کاش بودم و به دادتان رسیده و دستتان را می‌گرفتم. اما در آن روزگار نبودم که کنار اهل بیت (علیهم السلام) باشم.

حالا که #حرم مطهر این اهل بیت (ع) در خطر است و بالاتر از آن دینمان در #خطر قرار گرفته و درخت اسلام که باید آبیاری شود تا به دست امام زمان (عج) برسد.

حالا که #پای عمل من به میان آمده چرا بگویم نه؟ من چه کسی هستم که بخواهم #مانع ایجاد کنم؟

🌹
⭐️
🌹
⭐️🍃

روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم

🗓امروز ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ مصادف‌با سالروز:
ولادتشهید مصطفی زاهدی

#گویا همسرتان #سومین شهید خانواده‌شان #بودند؟


#قبل از ایشان #ماشاءالله و #محمود در دفاع مقدس به #شهادت رسیدند.

# پدرهمسرم در آران و بیدگل
#کشاورزی می‌کرد و خانواده‌ای انقلابی داشت. در این خانواده اول پسر بزرگ خانواده #ماشاءالله با داشتن #پنج فرزند به شهادت رسید.

بعد
#محمود به عنوان پسر #سوم خانواده در عملیات کربلای ۴ #شهید شد.

#دوسال بعد از ایشان با #آقامصطفی ازدواج کردم.

۲۹ سال با هم
#زندگی کردیم تا اینکه آقا مصطفی ۲۹ بهمن سال گذشته در دفاع از #حرم شهید شد. چون آقا مصطفی فرزند آخر خانواده‌شان بود با #مادرایشان کنار هم زندگی می‌کنیم.

#مادرشوهرم دو سالی می‌شود که به علت #کهولت سن توانایی #حرکت ندارد و احتیاج به پرستاری و #مراقبت دارد.

💐
💫
💐
💫
💐🌸
💫🍃
💐❤️🍃🌸
💫💐💫💐💫💐💫💐
قلب خودم انگار همان لحظه داشت بیرون می‌ زد و بغض سنگینی خفه‌ ام می‌کرد. دلم آشوب بود.😔 از همان لحظه دلتنگی‌ ام شروع شد ولی سعی کردم طوری رفتار کنم که نگران نشه و حتی اشکی برای رفتنش نریزم که مبادا دلش بلرزه.😔

روزهای اول هر روز چند بار تماس می‌گرفت و از #حرم حضرت زینب (س) و #غربت آنجا برایم حرف می‌ زد و می‌گفت کاش در کنارش بودم و#غربت آنجا را می‌ دیدم.😭

اما کم کم به دلیل اعزام به مناطق تماس‌ ها کم شد و نگرانی و دلتنگی من بیشتر تا اینکه آخرین باری که تماس گرفت ٨ فروردین‌ ماه ٩۶ بود ساعت حدودا ٣ بعد از ظهر
گفت که برای برداشتن مهمات به منطقه برگشته و باید دوباره به خط بروند و قرار شد لحظه ی آخر دوباره تماس بگیره و حدود یک ربع بعد دوباره زنگ زد.

آخرین جملاتی که بین ما رد و بدل شد این بود که گفتم مراقب خودت باش یه #یدالله که بیشتر ندارم. همسرم هم در جواب من گفت : نگران نباش ، من هر لحظه بیادتم ... 😔

بعد از این تماس تا روز #شهادتش تماس نگرفت و من خیلی نگران بودم . ظهر روز ١٢ فروردین‌ ماه این حالت به اوج خود رسید و من نتونستم از شدت نگرانی لب به چیزی بزنم.
همان چند روزی که #عراق بود خیلی عرب‌ها با او دوست شده بودند. آن‌ قدر که حاضر نبودند به مناطق خطرناک برود اما #جواد می‌گفت من آمده ام تا به هر شکلی که هست هر کاری که از دستم بر می‌آید انجام دهم و به #شهادت برسم.

#پسرم گاهی به #آسایشگاه جانبازان امام خمینی (ره) در پارک ملت نیز سر می‌زد. #جانبازان را حمام می‌ برد و آن‌ها را خیلی دوست داشت. بعضی‌ از جانبازان با صندلی‌ های چرخ دارشان از تهران برای شرکت در مراسمش آمده بودند.😔🍃🍃

#ارادت خاصی به امام رضا (ع)♡ داشت. #خادم افتخاری حضرت بود در کنار صاحب اسمش هم به #شهادت رسید. #فلوجه نزدیک #حرم امام جواد (ع) است. #جواد در همان مکان پر کشید.😔


روی هیچ‌ یک از قبور #شهدا نام « ثار‌الله » حک نشده است اما روی مزار #فرزندم نوشته‌ اند : « مدافع حرم ثارالله » اولین کسی که از مشهد در عراق #شهید شد فرزند من بود.😔


سرانجام #شهید جواد کوهساری هم در تاریخ ٩۴/۴/٢۶ در فلوجه ی عراق به آرزویش که همانا #شهادت بود رسید.

مزار شهید⚘
مشهد مقدس ، بهشت حضرت رضا (ع)
هميشه به راويان تأکيد مي کرد که #زائران مشاهد شهداء با زائران #حرم امام رضا (ع)⚘ تفاوتي ندارند چرا که يقين داشت خاک گلگون خوزستان ، طلائيه و شلمچه قدمگاه #ائمه ی اطهار (ع)⚘ است. 😭

سرانجام #شهید حاج عبدالله ضابط هم در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۸۲ در بازگشت از #جلسه ی تبليغي در جاده ی بابل بر اثر تصادف به آرزویش که هماناشهادت بود رسید.

مزارشهید
مشهد مقدس ، حرم رضوی ، صحن آزادی
به روایت از پدر #شهید:
#محمدمهدی یکی از #بسیجیان #فعال #پایگاه شهیدمدنی کرمانشاه بود که هر چند برای #دفاع از #حرم اقدام کرده بود، اما عاقبت در #کسوت یک #سرباز و در سن ۱۹#سالگی در #نیمه شعبان آسمانی شد.😭
🍃🌷🍃
اصالتاً ساکن روستای نوروزآباد استان کرمانشاه هستیم. من دو فرزند داشتم؛ #محمدمهدی فرزند #کوچکم بود.
🍃🌷🍃
در سال‌های ۱۳۶۳#، ۱۳۶۴#و ۱۳۶۵# در #جبهه #حضور داشتم. در #عملیات فتح‌المبین بودم و در #عملیات رمضان هم به‌عنوان #راننده آمبولانس #فعالیت می‌کردم.
🍃🌷🍃
اما لیاقت #شهادت نداشتم و #محمد مهدی ازمن #جلو زد و به #افتخار #شهادت رسید😔 بنده هم امروز به‌عنوان یک #بسیجی ساده در #پایگاه #شهید ایرج نوری #فعالیت می‌کنم.
🍃🌷🍃
در گروه #هنری و #تئاتر #مسجد #فعالیت می‌کرد. خیلی پسر #مؤمن و #شجاعی بود. #دلیری، #بی‌باکی و #زرنگی از #شاخصه‌های #رفتاری‌اش بود.
🍃🌷🍃
#پسرم #نمونه و #اسوه #اخلاقی هم برای ما و هم برای دوستانش بود. در کنار همه این ویژگی‌ها باید ایشان را یک #بسیجی نمونه و #فعال معرفی کنم.
🍃🌷🍃
اما شجاعانه جواب داد:
«من یک #مسلمانم و در برابر سرنوشت همه #مسلمانان جهان و نه تنها عراق و ایران مسئولم. باید به #وظیفه شرعی خود عمل کنم و وظیفه شرعی منحصر به ایران و عراق نیست. #حمایت از انقلاب اسلامی ایران و #رهبری آن هم، یک #وظیفه شرعی است!»
🍃🌷🍃
همان روز خواهر ایشان #بنت الهدی، به ایراد یک سخنرانی در #حرم امام علی (ع)🌷 پرداخت و از #مردم خواست که به خیابانها بریزند و در مقابل دستگیری ایشان ، به رژیم بعثی اعتراض کنند. همینگونه نیز شد و رژیم برای ایجاد آرامش و جلوگیری از گسترش اعتراض مردم، مجبور شد که ایشان را آزاد کند.
🍃🌷🍃
رژیم صدام از تجدید پیمان امت مسلمان عراق با ایشان، سخت به وحشت افتاد و برای قطع رابطه، #نیروی امنیتی را در سر کوچه ایشان و کوچه های اطراف، مستقر کردند. بدین گونه #محاصره خانه ایشان آغاز شد.
🍃🌷🍃
  در مدت ۹#ماه محاصره، رژیم با فرستادن مأموران و مزدوران خود به نزد ایشان ، سعی کردند ایشان از راهی که در پیش گرفته ، #منصرف کنند.
🍃🌷🍃
ایشان ولی  #ثابت و #استوار ایستاد و همچنان از #انقلاب اسلامی ایران و #امام و #مردم انقلابی #ایران حمایت کرد و هرگز به خواسته های رژیم صدام، گردن ننهاد.
🍃🌷🍃
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و #اشک و #امام_رضا😔
.
🍃امروز هم حکایتِ #خادم افتخاری اش .
به گمانم #مرتضی_عطایی کنار #پنجره_فولاد روضه ی #خرابه_ی_شام را خواند و با نوحه ی #سالار_زینب ، دم ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ #دمشق حاجت روا شد.😞
.
🍃آنقدر عکس و فیلم📷 از #مدافعان_حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که #آوینی ِ سوریه شد.
.
🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق #چله_ای برای سلامتی اش در #حرم امام رئوف می گرفت.💚
اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام #جانباز ِمدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند .😓
.
🍃چه سخت است حال #جامانده ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است😭
.
🍃شاید سفارش دوستان شهیدش پیش #ارباب بود یا رضایت #همسر دل شکسته اش برای شهادت یا #مناجات خودش در روز ِ#عرفه با #معشوق که با تیری که به #گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید.🕊
.
🍃سربازِ بی بی، دیگر نگران نباش.در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون #گلوی تو هم خونی است.فقط تو را #قسم به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن.😭
.
🍃باید گذشت از این #دنیا به آسانی
.
🍃باید مهیا شد از بهر #قربانی
.
🍃سوی #حسین رفتن با چهره خونی
.
🍃زین سان بود زیبا #معراج انسانی
.
🌺به مناسبت تولد #شهید_مرتضی_عطایی
.
به قلم #طاهره_بنائی_منتظر
.
📅تاریخ تولد: ۱۳۵۵/۱۲/۰۴
.
📆تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۶/۲۱
.
📇تاریخ انتشار طرح: ۱۳۹۸/۱۲/۰۲
.
محل شهادت:لاذقیه.سوریه
.
🥀محل دفن: بهشت رضا.مشهد
.
#گرافیست_الشهدا
پس از اینکه امکان #زیارت #شهرهای مذهبی #عراق برای #شیعیان کشورها مهیا شد #بلافاصله #موضوع #پیاده روی #اربعین و #موکب‌ها را در شهرستان #شاهرود در قالب #راه‌اندازی #کاروان‌های #اربعین شهر #بسطام #مدیریت کرد.
🍃🌷🍃
#آخرین #خدمت شون در #اربعین نیز
#موکب داری برای #پذیرایی
از #زائران #اربعین #امام حسین (ع)🌷 در #نجف اشرف بود، قبل از آخرین باری که برای #تفحص #اعزام و به #لقاءالله🤍برسد، برای دفاع از #حرم
#حضرت زینب (س)🌷 نیز به میدان نبرد با داعش رفت.
🍃🌷🍃
#شهید محمود در #سوریه و #عراق با #شجاعت‌هایش #زبانزد #فرماندهان #جبهه مقاومت می‌شود و همانجا نیز از #ناحیه #دست به درجه رفیع #جانبازی نائل می‌آید.
🍃🌷🍃
#مجروحیت ایشان به قدری #قوی بود که شاید اگر #بدن مقاوم #شهید محمود نبود، خیلی زودتر از اینها در راه #دفاع از حرمین #شهید می‌شد و این موضوعی بود که پزشکان هم به آن اذعان می‌کردند.
🍃🌷🍃
همچنین در سال ۹۸# نیز به #تفحص رفته بود و #آخرین بار که ایشان به خانه آمد، ایام #ولادت با سعادت #حضرت زهرا (س)🌷 بود که چند روزی به مرخصی آمد و دوباره در ایام #رجب و در آخرین روز #بهمن ماه ۹۹# به فیض #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
♡نون والقلم♡

🍃بی هدف کاغذ را سیاه میکردم تا شاید کلمه ای بیابم و در وصف او  بنویسم اما نبود، کلمه ای به ذهنم نمی‌آمد طبق معمول کم آورده بودم و ذهن خسته ام دیگر زانوانش قوت نداشت که کم آورد و مقابل این همه کلمه و حرف گفته و ناگفته خم شد.

🍃دفتر #زندگی را که ورق میزدم دیدم خیلی هایمان خودمان را #گم کرده ایم یادمان رفته چرا آمدیم وَ بعدها چرا خواهیم رفت!
نشانی منزلگاه عشق را گم کردیم، حافظه هایمان یاری نکرد تا راه را از بر برویم و برسیم به حرم یار.

🍃اصلا شاید ذهنم برای همین دیگر توان ادامه دادن نداشت و دست #دلم به نوشتن نمیرفت، نشانی #حرم یار را گم کردم و در این وانفسای #دنیا غرق شدم آنقدر که یادم رفت، بودند کسانی که با یک #یاعلی(ع) زانو هایشان قوت گرفت با یک #یاحسین(ع) بلد راه شدند و ندای لبیک #یازینب سر دادند، ندایی که می‌گفت عباس های زینب هنوز عرصه را خالی نکردند!
خیلی ها اصلا آمدند تا همین را بگویند؛ #حامد هم یکی!

🍃دیگر از پرورش یافته مکتب علی(ع) و کارنامه قبولی و مهر #شهادت نمی‌گویم چرا که شاگردان این مکتب همه عاشقند و شرط عاشقی جنون است و مجنون جز در رکاب #معشوق مشق عشق نمیکند.

🍃حامد نیز مجنونی بود که عشقی منتهی به نور را در خود پرورید وَ گویی اصلا آمده بود تا در #نور خلاصه شود.
آری همین است شرط عاشقی #جنون است.

نویسنده : #مهدیه_نادعلی

🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_حامد_کوچک‌_زاده

📅تاریخ تولد : ۲۸ شهریور ۱۳۶۱

📅تاریخ شهادت : ۱۲ بهمن ۱۳۹۴

📅تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱۳۹۹

🥀مزار : گلزار شهدای شهر رشت

#گرافیست_الشهدا  #استوری_شهدایی #عمار_عبدی #دل_نوشته #طراحی
قلب خودم انگار همان لحظه داشت بیرون می‌ زد و بغض سنگینی خفه‌ ام می‌کرد. دلم آشوب بود.😔 از همان لحظه دلتنگی‌ ام شروع شد ولی سعی کردم طوری رفتار کنم که نگران نشه و حتی اشکی برای رفتنش نریزم که مبادا دلش بلرزه.😔

روزهای اول هر روز چند بار تماس می‌گرفت و از #حرم حضرت زینب (س) و #غربت آنجا برایم حرف می‌ زد و می‌گفت کاش در کنارش بودم و#غربت آنجا را می‌ دیدم.😭

اما کم کم به دلیل اعزام به مناطق تماس‌ ها کم شد و نگرانی و دلتنگی من بیشتر تا اینکه آخرین باری که تماس گرفت ٨ فروردین‌ ماه ٩۶ بود ساعت حدودا ٣ بعد از ظهر
گفت که برای برداشتن مهمات به منطقه برگشته و باید دوباره به خط بروند و قرار شد لحظه ی آخر دوباره تماس بگیره و حدود یک ربع بعد دوباره زنگ زد.

آخرین جملاتی که بین ما رد و بدل شد این بود که گفتم مراقب خودت باش یه #یدالله که بیشتر ندارم. همسرم هم در جواب من گفت : نگران نباش ، من هر لحظه بیادتم ... 😔

بعد از این تماس تا روز #شهادتش تماس نگرفت و من خیلی نگران بودم . ظهر روز ١٢ فروردین‌ ماه این حالت به اوج خود رسید و من نتونستم از شدت نگرانی لب به چیزی بزنم.
قلب خودم انگار همان لحظه داشت بیرون می‌ زد و بغض سنگینی خفه‌ ام می‌کرد. دلم آشوب بود.😔 از همان لحظه دلتنگی‌ ام شروع شد ولی سعی کردم طوری رفتار کنم که نگران نشه و حتی اشکی برای رفتنش نریزم که مبادا دلش بلرزه.😔

روزهای اول هر روز چند بار تماس می‌گرفت و از #حرم حضرت زینب (س) و #غربت آنجا برایم حرف می‌ زد و می‌گفت کاش در کنارش بودم و#غربت آنجا را می‌ دیدم.😭

اما کم کم به دلیل اعزام به مناطق تماس‌ ها کم شد و نگرانی و دلتنگی من بیشتر تا اینکه آخرین باری که تماس گرفت ٨ فروردین‌ ماه ٩۶ بود ساعت حدودا ٣ بعد از ظهر
گفت که برای برداشتن مهمات به منطقه برگشته و باید دوباره به خط بروند و قرار شد لحظه ی آخر دوباره تماس بگیره و حدود یک ربع بعد دوباره زنگ زد.

آخرین جملاتی که بین ما رد و بدل شد این بود که گفتم مراقب خودت باش یه #یدالله که بیشتر ندارم. همسرم هم در جواب من گفت : نگران نباش ، من هر لحظه بیادتم ... 😔

بعد از این تماس تا روز #شهادتش تماس نگرفت و من خیلی نگران بودم . ظهر روز ١٢ فروردین‌ ماه این حالت به اوج خود رسید و من نتونستم از شدت نگرانی لب به چیزی بزنم.
همان چند روزی که #عراق بود خیلی عرب‌ها با او دوست شده بودند. آن‌ قدر که حاضر نبودند به مناطق خطرناک برود اما #جواد می‌گفت من آمده ام تا به هر شکلی که هست هر کاری که از دستم بر می‌آید انجام دهم و به #شهادت برسم.

#پسرم گاهی به #آسایشگاه جانبازان امام خمینی (ره) در پارک ملت نیز سر می‌زد. #جانبازان را حمام می‌ برد و آن‌ها را خیلی دوست داشت. بعضی‌ از جانبازان با صندلی‌ های چرخ دارشان از تهران برای شرکت در مراسمش آمده بودند.😔🍃🍃

#ارادت خاصی به امام رضا (ع)♡ داشت. #خادم افتخاری حضرت بود در کنار صاحب اسمش هم به #شهادت رسید. #فلوجه نزدیک #حرم امام جواد (ع) است. #جواد در همان مکان پر کشید.😔


روی هیچ‌ یک از قبور #شهدا نام « ثار‌الله » حک نشده است اما روی مزار #فرزندم نوشته‌ اند : « مدافع حرم ثارالله » اولین کسی که از مشهد در عراق #شهید شد فرزند من بود.😔


سرانجام #شهید جواد کوهساری هم در تاریخ ٩۴/۴/٢۶ در فلوجه ی عراق به آرزویش که همانا #شهادت بود رسید.

مزار شهید⚘
مشهد مقدس ، بهشت حضرت رضا (ع)
هميشه به راويان تأکيد مي کرد که #زائران مشاهد شهداء با زائران #حرم امام رضا (ع)⚘ تفاوتي ندارند چرا که يقين داشت خاک گلگون خوزستان ، طلائيه و شلمچه قدمگاه #ائمه ی اطهار (ع)⚘ است. 😭

سرانجام #شهید حاج عبدالله ضابط هم در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۸۲ در بازگشت از #جلسه ی تبليغي در جاده ی بابل بر اثر تصادف به آرزویش که هماناشهادت بود رسید.

مزارشهید
مشهد مقدس ، حرم رضوی ، صحن آزادی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬کلیپی دیدنی از صحن و سرای حرم‌مطهر امام #امام_حسین(ع)

🔻 با دیدن این کلیپ حال خوبی به شما دست خواهد داد

💕تقدیم به عاشقان مولا

#نماهنگ
#حاج_محمود_کریمی
#حرم_امام_حسین
#شب_جمعه

🕌
Ещё