کانال زندگی نامه شهدا

#مهربان
Канал
Логотип телеграм канала کانال زندگی نامه شهدا
@KHADEMIN_MOLAПродвигать
193
подписчика
15,1 тыс.
фото
2,2 тыс.
видео
385
ссылок
#معرفی_شهیدان #روایتگری هرکــی آرزو✨داشتهـ باشهـ خیلے خدمتـ کنهـ⛑ #شهـــید میشهـ..!🕊 یهـ گوشهـ دلتـ پا👣بده به شهدا ارتبات با مالک @ghbnm345 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَّآلِ مُحَمَّدٍ وَّعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أَعْدَائَهُمْ اَجْمَعِيْن
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂
🍂🌺🍂
🌺


💠💠بنقل از خواهر #شهید

💎یادم هست که بعضی شبها ک در منزل مادر بودیم و من نیمه شب با صدای گریه ی طفلم بیدار می شدم و می خواستم به او شیر بدهم می دیدم در تاریکی شب برادرم #محمدرضا گوشه ای از اتاق ساکت و آرام مشغول خواندن #نمازشب است

💎گاهی می دیدم برای خواندن #قرآن هم چراغ را روشن نکرده و از نور مختصری ک از تیر چراغ برق کوچه به اتاق می تابد استفاده می کند بشترین تلاش او برای راحتی دیگران بود

💎کارهایش را هم مخفی و بی ریا انجام می داد مثلا ً اگر در حمله ای شرکت داشت یا کار مهمی انجام داده بود برای کسی یا برای ما تعریف نمی کرد و بعداً از دیگران می شنیدیم

💎نسبت به پدر و مادر بسیار #مودب بود و #مهربان ابته این از خصایص تمامی #شهیدان بوده و هست ولی این مورد برای ما بعینه مشهود بود .

💎این روزهای آخر که به مرخصی آمده بود یک طور دیگری بود و کمتر صحبت می کرد .

💎و بیشتر در فکر بود خیلی از شبها را با دوستانشان به گلزار #شهدا می رفتند و تا دیر وقت برا ی #حضرت‌زهرا سینه زنی می  کرد .

💎یک روز که با مادرم به گلزار #شهدا رفته بود به مادرم گفته بود مادر این قبرها را که می بینی خالی است شبها خیلی از بچه ها می آیند و در دل این قبرها رفته و با خدا رازونیاز می کنند مادرم به او گفته بود : رضا توکه این کار را نکردی ؟ او خندیده بود و حرف را عوض کرده بود.

💠💠بنقل از برادر #شهید

💎شبهای آخری که در جبهه بودند به اتفاق دیگر بچه ها که تقریبا ٌ همگی الان جزء #شهداء هستند قبرهایی کنده بودند و شبها درون این قبرها می رفتند و دعای #جوشن‌کبیر می خواندند

💎 ایشان گفت شبی خود را به خواب زدم تا ببینم اینها چه می کنند که دیدم اینها وقتی مشغول دعا و نماز هستند به پهنای صورت اشک می ریزند و گاهی داخل این قبرها شده و مشغول #نماز می شدند .

🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
راه‌ِبی‌نَهــایَت...🕊:
#سرهنگ‌پاسدارشهید‌شهرودمظفری‌نیا از رزمندگان ولایی و از #محبان حضرت زهرا(سلام الله علیها)بود.

که درتیر ماه سال ۱۳۵۷ شمسی در یک خانواده ساده وبی آلایش #مذهبی در کهک یکی از [شهرستانهای استان قم]#متولد شد.

این شهید بزرگوار پس از #ازدواج با همسرش که ایشان هم اهل قم هستند به تهران #عزیمت کرده و در خیابان سراج شرق تهران (تهرانپارس)

زندگی می‌ کر‌دنداین #شهید بزرگوار از 12 سال پیش به عضویت #سپاه قدس در آمده بود و در عملیاتها و فراخوانهای مختلف حضوری مستمر و #موثر داشتند.
💦
🕊
💦
🕊
💦🌹🍂
🕊🍃💐🍂
💦🌹🍃🌹🍃
🕊💦🕊💦🕊💦🕊💦

🌱برادرشهید مظفری نیا گفت:

#شهادت آرزوی دیرینه برادرم بود و می‌گفت:
«می خواهم مثل شهید حججی شهید بشوم که پوزه #آمریکا و اسراییل به #خاک مالیده شود✌️.
💦
🕊
💦
🕊
💦🌹🍂
🕊🍃💐🍂
💦🌹🍃🌹🍃
🕊💦🕊💦🕊💦🕊💦

👈 #آرزوها

آرزوی دفن در حرم #حضرت معصومه(س) آرزوی #برادرم این بود که در حرم حضرت #مطهر کریمه اهل بیت (س) #دفن شود

و خوشبختانه با هماهنگی تولیت آستان مقدس حضرت معصومه (س) و سپاه استان قم این امر محقق شد

#آرزویی که محقق شد برادرم همواره از #رشادت سردار حاج قاسم سلیمانی و #رزمندگان مدافع حرم در سوریه و عراق و نیز اوج زیبایی #شهادت شهید محسن حججی #خاطره و #سخن می‌گفت.

شهرود درباره #کار و #سختی‌ ها و #پیچیدگی‌ های عملیات‌ ها و ماموریت‌ های خود چیزی نمی‌ گفت؛

او آرزوی #شهادت داشت و همیشه #حسرت می‌ خورد که شهید مدافع حرم نشد! مخصوصا در زمان #شهادت محسن حججی، می‌ گفت چه #شهادت قشنگی داشت و حسرت این #شهادت را می‌ خورد!
💦
🕊
💦
🕊
💦🌹🍂
🕊🍃💐🍂
💦🌹🍃🌹🍃
🕊💦🕊💦🕊💦🕊💦

👈 #ولایتمداری

مرتضی به شهرود #اشاره می‌کند که خودش پیرو بود و #دیگران را هم به این پیروی و #تبعیت توصیه می‌کرد؛

برادرم می‌گفت فقط پیرو #ولایت باشید تا همیشه پرچم #اسلام برافراشته بماند.
💦
🕊
💦
🕊
💦🌹🍂
🕊🍃💐🍂
💦🌹🍃🌹🍃
🕊💦🕊💦🕊💦🕊💦

👈 #خدمت‌به‌مردم

خدمت به دیگران برادرم شهرود #مهربان و خوش‌ اخلاق بود و دست به خیر داشت؛
حتی #خسته از ماموریت و کار بر می‌ گشت

#احساس می‌ کرد کسی چه پدر و مادر و چه غریبه به کمک وی #نیاز دارند لباس از #تن بیرون نمی‌ آورد و به کمک و خدمت می‌ #شتافت.
#گذشت و #بخشش را به همه توصیه می‌ کرد
💦
🕊
💦
🕊
💦🌹🍂
🕊🍃💐🍂
💦🌹🍃🌹🍃
🕊💦🕊💦🕊💦🕊💦

👈 #خوش‌خلقی

با همسر و فرزندانش #متواضعانه برخورد می‌کرد.
دیگران با #خوش‌اخلاقی و #مهربانی‌اش، جذبش می‌شدند.

اولین نفری که #متوجه شد مظفری‌نیا #آسمانی شده، مرتضی برادر کوچکتر بود.

به قولِ برادرش، #هیچ‌کس ناراحت شهادت او نیست همه #ناراحتند که دیگر نمی‌توانند شهرود را ببینند.
💦
🕊
💦
🕊
💦🌹🍂
🕊🍃💐🍂
💦🌹🍃🌹🍃
🕊💦🕊💦🕊💦🕊💦
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#وصیت‌نامه‌شهید‌امیر‌حاج‌امینی:

#سلام بر #خدا و #شهیدان خدا و #بندگان پاک و #مخلص او.

بعد از
#مدت‌ها کشمکش درونی که #هنوز هم #آزارم می‌دهد، برای #رهایی از این #زجر، به این #نتیجه رسیده‌ام

و آن در این
#جمله‌خلاصه می‌شود:

خدایا! عاشقم کن.

از این که
#بنده‌بد و #گنهکار خدایم، سخت #شرمنده ام و وقتی یاد #گناهانم می افتم، #آرزوی‌مرگ می کنم؛ ولی باز #چاره ام نمی شود.

به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛ جز این که
#دلم را به #دوچیز خوش کرده ام؛
یکی این که با این همه گناه،
#دوباره مرا به #سرزمین پاک و #اخلاص و #صفا و #محبت باز گرداند؛

پس
#لابددوستم دارد و #سر به سرم می گذارد؛ هر چند که #چشم‌دلم‌کور است و #نمیبینم و #احساسش نمی کنم؛ اگر #چنین نبود، پس #چرا مرا به این #جاآورد؟

#دوم این که #قلبی‌رئوف و #مهربان دارم و با همه بدی هایم، #بسیاردلسوزم. #لحظه ای حاضر به #تحمل هر گونه #رنجی می شوم؛ #بله به این #دو چیز #دلم را #خوش کرده ام.

#شنبه۶۵/۴/۷
#ساعت۵بعدازظهر
#بنده‌مخلص‌وگنهکار_امیرحاج‌امینی
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#ماشاالله زاهدي در تاریخ 1320/2/1 در بيدگل، در خانواده‌ای مستضعف و #مذهبي ديده به جهان گشود.
او از كودكي نسبت به پدر و مادر خود #مهربان بود ولی هنوز بيش از #هشت سال از زندگی‌اش نگذشته بود كه مادر خود را از دست داد.

با وجود اين كه نمي‌توانست جاي خالي مادرش را پر كند، اما #دلسوزي و محبت پدر تا حدِّ زيادی درد او را تسكين می‌داد. دوران سخت نوجواني او کنار پدر و در #همگامی و همراهی در كوشش‌ها و تلاش‌هاي طاقت‌فرساي او گذشت.

#شهيد زاهدی به خدمت در پايگاه و جمع‌آوری كمك‌هاي مردمی و ديگر تلاش‌‌ها قانع نشد و تصميم گرفت تا با #حضور در جبهه‌هاي حق عليه باطل، دِين خود را بهتر ادا کند.
#بنابراین براي اوّلين بار در تاريخ 62/12/1 از طرف جهاد سازندگي به #اهواز اعزام شد و مدتي در آن‌جا خدمت کرد.
#سپس در تاريخ 63/10/3 براي بار دوم به جبهه‌ اعزام شد و پس از گذشت چند روز از عزيمت به خوزستان، در جاده #اهواز- خرمشهر در تاریخ 1363/10/20 به #شهادت رسيد و روح پاکش به #ملكوت اعلاء پيوست.
💐
💫
💐
💫
💐🌸
💫🍃
💐❤️🍃🌸
💫💐💫💐💫💐💫💐
هنوز صدای کلیدی که شب‌ ها در را باز می‌ کرد می‌شنوم. توی اتاقش #زیارت عاشورا گوش می‌داد. خیلی شب‌ ها هم دیر وقت می‌ آمد منزل. لباس مخصوصی برای #نظافت می‌ برد و تا دیر وقت در حسینیه و هیئت مشغول شستن ظرف‌ ها بود.😔🍃🍃

با خواهران و برادرش خیلی #مهربان بود. به‌ ویژه برادرش را خیلی دوست داشت و #احترام پدرش را خیلی نگه می‌ داشت. من گمان نمی‌کنم پایش را یکبار هم که شده در حضور پدرش
دراز کرده باشه.🍃🍃

به روایت از تنها برادرشهید آقا مهدی :

۱۹ تیر بود که به همراه #جواد برای تهیه ی بلیط به فرودگاه رفتم و برای ٢۰ تیر ، بلیط تهیه کرد و رفت.

هفت روز بعد ، جمعه سی‌ ام ماه رمضان بود که با من تماس گرفت و خبر سلامتی‌ اش رو داد و گفت همه چیز اینجا خوبه و ما در پشتیبانی پشت خط هستیم و بعد تلفن قطع شد.

همه چیز از آن تماس شروع شد ... 😔
آن روز در دلم احساسی داشتم این حس همچنان با من بود تا اینکه با من تماس گرفت تا خواستم جواب بدهم قطع شد. خودم دوباره تماس گرفتم کسی با لهجه ی خاصی صحبت می‌کرد.

فکر کردم خود #جواد پشت تلفنه ، چون منتظر شنیدن صداش بودم گفتم #جواد تویی ؟ پاسخ داد : نه من از دوستانش هستم #جواد زخمی شده.😔
بسیجی مسجدشان بود.
وقتی پاس شبانه تمام میشد می آمد منزل ، نماز شب راشروع میکردتا بعد از نماز صبح و برای اینکه #مزاحم کسی نشود با یه #چراغ کوچیک روی بالکن تو #هوای سرد #نماز و #قرآن تلاوت میکرد.🍃🍃

دوست داشت گمنام باشد🍃🍃
و پیکری نداشته باشد ، چون از روى حضرت زهرا (علیها السلام)⚘ و خانواده هاى شهداى گمنام خجالت مى كشید😔

آخرین باری که جبهه رفت ، نامه ای برای خانواده نوشت ، و چند مطلب رو به آنها یادآوری کرد
به برادرانش گفته بود : كه با شما بزرگ شدم و با شما به مدرسه رفتم و بالاخره در بیشتر كارها با هم بودیم ، اگر ازم ناراحت و رنجیده خاطر هستید حلالم کنید.
در مسائل دینى پیش قدم باشید و همیشه #نماز خود را حتماً در مساجد و با جماعت بپا دارید كه مسجد نعمتى بزرگیه🍃🍃

#زكات و #خمس بدهید و همیشه به پدر و مادر #نیكى كنید و #اخلاق اسلامى را رعایت نمایید. سعى كنید با یكدیگر #مهربان باشید و در #اعمال نیك از هم سبقت بگیرید.🍃🍃
به روایت از همسر #شهید :
ما در سال 1380# بصورت مذهبی و سنتی ازدواج کردیم،  دو دختر به نام های زهرا و نازنین زهرا داریم.
🍃🌷🍃
از سال 83#وارد #یگان ویژه گیلان شدند و در بسیاری از #ماموریت ها حضور داشتند، در سال 89# به مدت 2#سال به عنوان #مرزبان در #نقطه صفر مرزی #منطقه سرباز #خدمت کردند.
🍃🌷🍃
#شهید همیشه با #فرزندان خود #مهربان بود #اکثر اوقات با تمام #خستگی ها در خانه با #نازنین زهرا به #مبارزه #تکواندو می پرداخت و نه تنها با #فرزندان خود بلکه با تمام #بچه ها #بازی و #شوخی میکرد و #بچه ها در اکثر #مسافرت ها دوست داشتن در ماشین ما بنشینند.😭
🍃🌷🍃
تحصیلات خود را تا #فوق دیپلم #نظامی و پس از آن تا #لیسانس #حقوق ادامه داد و در #تیر‌ماه ۹۴# در #رشته #حقوق از دانشگاه پیام نور ملایر #فارغ‌التحصیل شد.
🍃🌷🍃
#اخلاق اسلامی  و #احترام خاصش به #والدین و #نیکی به مردم از #خصوصیات اخلاقی دیگر ایشان بود.
🍃🌷🍃
#مهربان بود، اما در مقابل کسانی که مخالف #ارزش‌های دینی و #امام بودند، #می‌ایستاد و با آنها #برخورد می‌کرد، درصدد #هدایت و #روشن کردن #واقعیت در #افکارآنان بود.
🍃🌷🍃
ایشان #ادای فریضه #امر به معروف و #نهی از منکر را در وهله اول در #خانواده و سپس در #اجتماع از #وظایف خود می‌دانست.
🍃🌷🍃
#شاگردان فعال و #متدینی را در پایگاه بسیج که در #مسجد امام حسن مجتبی(ع)🌷 #تأسیس کرده بود، #تربیت و #آموزش داده بود.
🍃🌷🍃
ایشان #ارادت خاصی نسبت به #کریم اهل بیت #امام حسن(ع)🌷داشت، برای #مسجد از #جان مایه می‌گذاشت، بسیاری از جوانان از ویژگی‌های اخلاقی تش، همچون #کمک به #فقرا شبانه و #مخفیانه #الگو برداری می‌کردند.
🍃🌷🍃
ایشان#تلاش زیادی در #برگزاری #مناسبت‌‌ها همچون #تولد و #شهادت ائمه اطهار(ع)🌷 در مسجد محله شان داشت.
🍃🌷🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‍ ‍ ╭═ঊঈ🎊ঊঈ═╮
     💠یگانه راه است ،
💠تنها راه است .
💠منحصر به فرد
💠مشابه ندارد .
💠معجزه گر است.
همیشه برایش #صدقه بدهیم

امام به ما خیلی توجه دارد
امام خیلی #مهربان است
از پدر مهربانتر وآقاتراست
اصلا او #پدر واقعی ماست

برای #امام خود خیلی دعا کنیم

💠درحین مصیبت و بلا
💠در قنودت نماز هایمان
💠درسجده ها
💠دررکوع
💠دربیداری
💠درچرت
💠درشادی
💠درغم

💠برای سلامتی اش
💠برای فرجش
💠برای محفوظ ماندنش
از شر معاندین و ملحدین وکفار

بخودش قسم #مولای غریبمان خیلی آقاست خیلی آقاست خیلی آقاست نمونه ندارد
💠وارث همه انبیاء
💠وارث همه اوصیاء
💠وارث رسولخدا
💠وارث امیرالمومنین
واولاد گرامی شان صلوات الله علیهم

اللهم عجل لوليك الغریب الوحید
الفرید الطرید الشرید الفرج

آمین یا رب العالمین
هنوز صدای کلیدی که شب‌ ها در را باز می‌ کرد می‌شنوم. توی اتاقش #زیارت عاشورا گوش می‌داد. خیلی شب‌ ها هم دیر وقت می‌ آمد منزل. لباس مخصوصی برای #نظافت می‌ برد و تا دیر وقت در حسینیه و هیئت مشغول شستن ظرف‌ ها بود.😔🍃🍃

با خواهران و برادرش خیلی #مهربان بود. به‌ ویژه برادرش را خیلی دوست داشت و #احترام پدرش را خیلی نگه می‌ داشت. من گمان نمی‌کنم پایش را یکبار هم که شده در حضور پدرش
دراز کرده باشه.🍃🍃

به روایت از تنها برادرشهید آقا مهدی :

۱۹ تیر بود که به همراه #جواد برای تهیه ی بلیط به فرودگاه رفتم و برای ٢۰ تیر ، بلیط تهیه کرد و رفت.

هفت روز بعد ، جمعه سی‌ ام ماه رمضان بود که با من تماس گرفت و خبر سلامتی‌ اش رو داد و گفت همه چیز اینجا خوبه و ما در پشتیبانی پشت خط هستیم و بعد تلفن قطع شد.

همه چیز از آن تماس شروع شد ... 😔
آن روز در دلم احساسی داشتم این حس همچنان با من بود تا اینکه با من تماس گرفت تا خواستم جواب بدهم قطع شد. خودم دوباره تماس گرفتم کسی با لهجه ی خاصی صحبت می‌کرد.

فکر کردم خود #جواد پشت تلفنه ، چون منتظر شنیدن صداش بودم گفتم #جواد تویی ؟ پاسخ داد : نه من از دوستانش هستم #جواد زخمی شده.😔
💗🌿💐🌸🍃
🌺🌾
🌿🌾
💐
🌸
🍃

#راوی‌همســـر
#شهیــــــد‌محمد‌حسین‌دهستانی


🔶ما تو این چند سال کمی که باهم زندگی کردیم.

🔶خیلی سختیها رو تحمل کردیم بیست روز بعد از ازدواج‌
#شهید راهی #جماران شد و #پاسدار #امام‌خمینیِ بت شکن ۹ ماه اونجا خدمت کرد.

🔶من بیقرار بعد از ۹ ماه آمد منو برد به دیدار
#امام‌خمینی

🔶 واقعا بهترین لحظه عمرم بود موقعی که به دیدار
#امام رفتم.

🔶زندگی ما همش
#پنج سال بود پنج سالی که مثل یک #رویا بود خیلی زود گذشت ما خیلی زندگی #ساده ای داشتیم و اصلا به #مادیات اهمیت نمیدادیم .

🔶
#شهید واقعا #مظلوم بود.

🔶
#آرام و #کم‌حرف بود #قانع بود
#مهربان بود

🔶 اصلا فکر این
#دنیا نبود #حرص مال دنیا رو نمیخورد.

🔶 تنها چیزی که براش
#مهم بود لباس مقدس پاسداریش و امام و من و بچه هاش بود.

🔶واقعا
#عاشق زندگیش بود.

🔶 یادمه
#ماه‌رمضان وقتی #روزه میگرفتیم خیلی هوا گرم بود ما نه #کولر داشتیم نه #پنکه از طاقت گرم الهی من بمیرم همش میرفت تو حوض خونه خودشو #خنک میکرد.

🔶 اصلا یک بار هم از
#خدا شاکی نبود
همیشه
#راضی بود به رضای #خدا.

🔶از زندگیش وچیزی که برایم خیلی جالب بود و جگیرم منو میسوزوند.

🔶 این بود که موقع رفتن از
#شهید پرسیده بودن الان که داری میری کاری نداری برای #خانوادت انجام بدیم گفته بودند:

🔶فقط دوتا کار برام انجام بدین اون هم با حقوق خودم

🔹 اول اینکه خانم من تازه زایمان کرده شیر خشک برای بچه ام ببرین چون اون موقع شیر خشک کوپنی بود.

🔹دوم اینکه کولر تو خونه ندارن حتما براشون ببرین که بچه هام گرما نخورن.


🔶کجاید ای
#شهیدان #خدایی بلا جویان دشت #کربلایی 😭😭😭

🍃
🌸
💐
🌿🌾
🌺🌾
💗🌿💐🌸🍃