کانال زندگی نامه شهدا

#فرایض
Канал
Логотип телеграм канала کانال زندگی نامه شهدا
@KHADEMIN_MOLAПродвигать
193
подписчика
15,1 тыс.
фото
2,2 тыс.
видео
385
ссылок
#معرفی_شهیدان #روایتگری هرکــی آرزو✨داشتهـ باشهـ خیلے خدمتـ کنهـ⛑ #شهـــید میشهـ..!🕊 یهـ گوشهـ دلتـ پا👣بده به شهدا ارتبات با مالک @ghbnm345 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَّآلِ مُحَمَّدٍ وَّعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أَعْدَائَهُمْ اَجْمَعِيْن
داشتن سواد به ایشان کمک کرده بود تا در #تلاوت قرآن موفق باشد و #نظر دیگران را به خود #جلب کند. بنابر #سنت عشایر،‌پدر در سنین جوانی برایش همسری انتخاب کرد که دختر عموی ایشان بود.
🍃🌷🍃
یکی از دلایل رضایت عمویی،#ایمان و #تقوای ایشان  بود که #زبانزد #اقوام و بستگان بود.
🍃🌷🍃
طبق رسم و رسوم محلی ‌،مراسم عروسی برگزار شد. در عروسی، ریش سفیدان پدرش رامجبور کردند تا دوازده روز عاشیق ها بنوازند، شیر بها 1000 تومان و 7 راس گوسفند بود.

بعد از ازدواج، ‌با والدین در یک جا زندگی کردند. ثمره ازدواج ایشان بعد از 21 سال زندگی مشترک با همسرش 6،#فرزند (3 پسر و 3 دختر) بود. 
🍃🌷🍃
حدود سالهای 1342 – 43 جوانی 21#ساله و متاهل بود به دلیل اهمیت اولاد ذکور در بین عشایر، سیستم سربازگیری به قید قرعه برگزار می شد و با همین قرعه، از سربازی معاف شد.

روزگار را به #مطالعه #قرآن، ‌انجام #فرایض دینی در #مسجد و #سرکشی به #گله و #رسیدگی به امور #کشاورزی می گذراند.
🍃🌷🍃
فردی #مؤمن و #خوش برخورد در میان عشایر منطقه بود#شخصیت ایشان باعث #جلب احترام دیگران
می شد.
🍃🌷🍃
داشتن سواد به ایشان کمک کرده بود تا در #تلاوت قرآن موفق باشد و #نظر دیگران را به خود #جلب کند. بنابر #سنت عشایر،‌پدر در سنین جوانی برایش همسری انتخاب کرد که دختر عموی ایشان بود.
🍃🌷🍃
یکی از دلایل رضایت عمویی،#ایمان و #تقوای ایشان  بود که #زبانزد #اقوام و بستگان بود.
🍃🌷🍃
طبق رسم و رسوم محلی ‌،مراسم عروسی برگزار شد. در عروسی، ریش سفیدان پدرش رامجبور کردند تا دوازده روز عاشیق ها بنوازند، شیر بها 1000 تومان و 7 راس گوسفند بود.

بعد از ازدواج، ‌با والدین در یک جا زندگی کردند. ثمره ازدواج ایشان بعد از 21 سال زندگی مشترک با همسرش 6،#فرزند (3 پسر و 3 دختر) بود. 
🍃🌷🍃
حدود سالهای 1342 – 43 جوانی 21#ساله و متاهل بود به دلیل اهمیت اولاد ذکور در بین عشایر، سیستم سربازگیری به قید قرعه برگزار می شد و با همین قرعه، از سربازی معاف شد.

روزگار را به #مطالعه #قرآن، ‌انجام #فرایض دینی در #مسجد و #سرکشی به #گله و #رسیدگی به امور #کشاورزی می گذراند.
🍃🌷🍃
فردی #مؤمن و #خوش برخورد در میان عشایر منطقه بود#شخصیت ایشان باعث #جلب احترام دیگران
می شد.
🍃🌷🍃
به روایت از پدر #شهید:
ماه رمضان بود. آن روز #جلال را با خود به محل کارم بردم تا از نزدیک با سختی های زندگی آشنا شود. نزدیک ظهر مهندس ناظر پروژه ساختمان نزد من آمد و گفت: «ببینم! تو هم روزه هستی؟»

کلامش با طعنه همراه بود. به همین دلیل برای این که پاسخ قاطعی به او داده باشم، گفتم: «نه تنها من! بلکه پسرم نیز روزه است.»

مهندس نگاهی به قامت کوچک#جلال که کیسه گچ را در دست داشت، انداخت و گفت: «پسرجان! این قدر خودت را اذیت نکن. برو روزه ات را بخور، گناهش گردن من.»

#جلال که بیش از #سیزده سال از عمرش نمی گذشت،#تعصب خاصی به #فرامین شرع اسلام داشت، کیسه گچ را به زمین گذاشت و گفت:

«آقای مهندس! فکر می کنم شما در تحمل گناهان خویش به زحمت بیفتید، حال آن که قصد دارید گناهان مرا هم به گردن بگیرید.» مرد که از پاسخ او تعجب کرده بود، آرام از آن جا دور شد.
🍃🌷🍃
#جلال، در مورد انجام #فرایض دینی، با #منطق و #عطوفت برخورد می کرد. هر گاه من اصرار داشتم بچه ها در جلسات #قرآن شرکت کنند، او می گفت: «#اصرار باعث می شود تا بچه ها از #قرآن جدا شوند.
🍃🌷🍃