گفتمان آب، توسعه و محیط زیست؛ صابر معصومی

#دین
Канал
Логотип телеграм канала گفتمان آب، توسعه و محیط زیست؛ صابر معصومی
@Iranian_DiscoursesПродвигать
153
подписчика
68
фото
9
видео
187
ссылок
یادداشتهای یک توسعه چی: کارشناس ارشد امنیت آب، توسعه بین الملل و محیط زیست و دانش آموز روابط بین الملل دانشگاه تافتز آمریکا هستم. اکنون بعنوان مشاور ارشد تغییر اقلیم انجمن پناهندگان دانمارک در افغانستان حضور دارم.
توسعه نیافته/غیرمدرن

🖌 من از آن نوع تعریف تک بعدی #توسعه و توسعه‌نیافته‌گی که مبتنی بر دیدگاه غالب #نئولیبرالیستی باشد، فاصله‌ای قابل توجه دارم.

📚 بسیار پیش آمده است که از دوستان خواهش کرده‌ام در گفتار خود، کم‌مدرنی یا نامدرنی را به اشتباه به جای توسعه‌نیافته‌گی نیاورند. این ناشی گری در تفکیک، البته در فضای #روشنفکری #ایران به یک غلط مصطلح بدل شده است. چه بسا کتابها و متونی که توسط روشنفکران ایرانی در مذمت و ریشه یابی توسعه نیافته گی ایرانیان نگاشته شده (و صد البته راه به جایی نبرده و مرهم دردی نبوده اند) و چه بسا تاسف خوردنها و غصه خوردنها و شکایتها که هرروزه در اقوال و افواه عوام و خواص در این باره می شنویم.

توسعه یافته گی جوامع در شبکه پیچیده ای از معیارهای اخلاقی، ارتباطی، انسانی، اقتصادی، حکمرانی، سیاسی و آینده نگری تعریف می شود. بعید می دانم بعد از ماتریکس #تنوع_زیستی ، ماتریکسی پیچیده تر از جامعه توسعه یافته بتوان تعریف کرد. #مدرنیته (به معنایی که با درآمیختن زیستِ جوامع با #تکنولوژی باشد) مفهومی جدید است، حال آنکه توسعه یافته گی جوامع را در همه ادوار پیشتر نیز می توان بررسی کرد.

📷 اما فکر می‌کنم که دو تصویرِ این پست را بشود بعنوان نمادِ توسعه‌نیافته‌گی معرفی کرد. نمادی که می‌توان به اعتبارش از ابتدای پیدایش #دین تا روز آخر حیات بشر بر کره خاکی، استناد کرد:

🔹 دو روز پیش جلسه همفکری با جوامع #تالاب بونگ-پرِک-لاپوو را در معبدی در همسایه گی #مدرسه_روستایی برگزار کردیم. پس از جلسه، سری به #مدرسه زدم. در کنار درخشش معبدِ اکثرا بلااستفاده، #کودکان_روستایی در چند کلاس محقر و با امکاناتی ناچیز مشغول آموختن بودند. برای ساخت چنین معبدی، مردم محلی [عموما فقیر] چیزی بین سیصد تا پانصد هزار دلار مشارکت می کنند.

برایم سوال است که جلال و جبروت معبدی در روستایی دور افتاده، چه به متنِ مردم اینجا می افزاید، آن زمان که کودکان باید در چنین شرایطی تحصیل کنند؟

آیا جز جامعه ای توسعه‌نیافته، معابدِ کم-مصرف خود را چنین گران ارج می‌نهد و به انسانیتِ خود چنان کم-قدر می نگرد؟

https://instagram.com/p/Bxak_zKgcvC/
برای علاقمندان و ایثارگران فقرزدایی. برای سبزهای ایران:

خبر وحشتناک است: اگر #چین (و تنها چین) بخواهد که کیفیت و شرایط زیستی ای همچون #اروپا برای شهروندان خود ایجاد کند، دست کم چهار #کره_زمین برای آن لازم است. تا منابعشان را برای تخیلی بنام رفاه و توسعه، دودِ هوا کند.

⬅️ در میان اقیانوس خون و عرق و اشک که جهان امروز در آن غرق است تا آینده خود را بداند و پلی به پهنای مو به بقای بشر آنهم با ولع #توسعه توسعه توسعه به آن بزند (مثال حضرت موش در سوراخ نمی رفتند، جارو به دمشان بسته بودند).
⬅️ در میان معرکه آتشبار تلاش روزانه و ساعتی شما برای زنده مانی در جزیره ثبات و آسایش و امنیت!
⬅️ در میدان نبرد خونین #سرمایه_داری و #مارکسیسم #نئولیبرالیسم و #سوسیالیزم و #دین و #توده و #پرولتاریا و طبقات و اقوام.
⬅️ در میان رنجِ لذت بار جمهورِ ایران در غوطه بودن در مرداب سیاسی گری و سیاسی بازی و سیاست.
⬅️ در میان رخوت و بی خبری و بی اعتنایی و استبعادِ جمهورِ ایران از کشتی سرنوشت بشری که به هامون بلا گرفتار شده:

شما کجا ایستاده اید؟
ایران را به کدام سو رهنمون می شوید؟
مانیفستتان چیست؟
سیستم سیاسی و اقتصادی مدنظر شما برای حیات کریمه جهانی بشری چیست؟
حرف حسابتان چیست؟
چه باید کرد؟
که گفته است، راه حیات از توسعه می گذرد؟
که گفته است ما آمده ایم برای چنین تفسیری از چنان توسعه ای؟
که گفته باید فقرزدایی کرد؟ چه کسی؟ چگونه؟ کجا؟ کِی؟
#فقر بد است یا خوب؟
ارتباط و تقابل #انقلاب_ایران با جریان دهشتناک جهانی توسعه چیست؟
حد مقبول (ظرفیت) جهانی، منطقه ای، ملی، محلی و شخصی شما برای تخریب، بی عدالتی، فاصله طبقاتی، توسعه چیست؟
عمل متقابل شما برای مبارزه بر چه مبنایی استوار است؟ برچه مواردی مستقر است؟
حدِ تعهد و مسئولیت شما تا کجاست؟ آیا تصور می کنید، با ترویج صرف دوچرخه سواری، مصرف کردن چهار کیسه پلاستیک کمتر، خوردن چند تکه گوشت کمتر، مسئولیت از شما رفع شده؟
چرا در مسائل توسعه و حفاظت از منابع، مبنای تفکر و عمل شما، بزرگترین و سازمان یافته ترین دروغگویان، راه گم کرده گان و سردرگم ها (#بانک_جهانی ، #سازمان_ملل ، سازمانهای عریض و طویل بین المللی و ...) است؟ چرا لحظه ای به ناکارآمدی، دروغ، پریشانی و ناهمخوانی آنها شک نمی کنید؟ چرا هرچه آنها می گویند تکرار می کنید؟
آیا فکر نمی کنید باید به جریان جهانیِ بشریِ حفاظت از بشر پیوست تا از شر سیستم حاضر سیاسی-کاپیتالیستی در سراسر جهان رها شویم تا گونه بشر بر زمین باقی بماند؟
⁉️ سوال هزاران است...

https://instagram.com/p/Bu_fO4QAmx6/
خارج از دستور2: گنج انسانی و #توسعه .

1️⃣ یک کلام به شما بگویم که تمام تحلیلهایی که عامل انسان را از مساله چرایی توسعه و #قدرت جوامع کنار گذارده‌اند یا کم‌رنگ‌اش می‌بینند (و مثلا #آب ، موقعیت جغرافیایی، #تاریخ و #فرهنگ ، میزان منابع، #دین ، #اقلیم و ... را عامل محوری دانسته اند) پشیزی اعتبار ندارند. در این موارد، دست کم یک نمونه برای نقض آن تحلیلها در دنیا هست. اما کیست که به "گنج انسانی" معترف نباشد؟
مثال این ادعا را در زندگی هر روزه‌ می‌بینیم: قدرت، و متعاقبا توسعه، آنجایی کلید می خورد که یک خانواده، یک گروه، یک جامعه، هوای همدیگر را داشته باشند. از توان هم بهره ببرند، همدیگر را پوشش دهند و یکدیگر را تا اوج امکان محترم بشمارند. ساده‌تر از این، در الفبای توسعه نداریم. همه قدرتها (فارغ از بزرگی و کوچکی‌شان) با تمام اختلاف در ویژگی‌هاشان، در این یک مورد متفقا مشترک‌اند.

2️⃣ امروز در راه بازگشت از ماموریت به #پنوم_پنه مشاهده‌گر کودکانی بودم که در کنار جاده‌های داغان این کشور، هرروز خاک به خورد جسمشان می‌دهند و فردا قرار است مبتلا به انواع بیماری، هم خودشان و هم جامعه شان را فلج کنند. حال آنکه #حکومت این امکان را داشت که پایه‌های سلامت را برای تمام شهروندان این کشور کوچک فراهم کند. اما چه می‌شود کرد که حکومت #کامبوج ، حرمتی برای مردم‌اش قائل نیست. چه می‌شود کرد که کامبوج، میراث‌دار جنایت #خمرهای_سرخ (به رهبری پُل پوت) است: این یعنی خودشان، نیمی از جمعیت خودشان را به مسلخ فرستادند. چرخه معیوب ادامه می یابد.

زخمهای #ایران آیا التیام می‌یابند؟

3️⃣ در میان همه عُسرتی که به آن مبتلا هستیم، می‌شنویم آنکه مسئول جان شهروندان کشور بوده، داغ تازه می‌کند که ما برای فریبی، هزاران انسان، هزاران گنج این کشور را به مسلخ فرستادیم (کشتارهای داخل پیشکش). همچنین حال خود را به یاد بیاورید زمانی که از آن یکی مسئول سرمایه‌های کشور پرسیدند که آقا، سرمایه‌های این مملکت هر روز دارند مهاجرت می‌کنند، و او لبخندزنان فرمود: خب بروند، انسان مختار است هرجا که خواست زندگی کند. سوال این است که بین فرستادن هزاران جوان این کشور به مسلخ عراق، و فرستادن اجباری میلیونها جوان تازه نفس به دامان #غرب چه تفاوت است؟ آیا این نیست که تخم‌مرغ دزد، شتر دزد شده؟ آیا این، ضحاکیّت نیست؟ آیا آنانی که امروز سکان این کشور را دردست دارند، همان فرماندهانی نیستند که با وجود ایجاد معبر در کنار میدان مین، انسان را قربانی کردند تا روی مین بخوابد؟ آیا تصور توسعه و قدرتمندی، با وجود این آدمها، فکاهی‌ای بیشتر است؟

4️⃣ امروز در طول سفرم، خیالبافی هم می‌کردم: تصور روزی را داشتم که عالی‌رتبه‌ترین مقام ایرانی (در حکومت انسانی‌اش!) برنامه‌ای برای بازدید از #کانادا ترتیب داده، آنجا با فوج فوج ایرانی ملاقات می‌کند. بعد از چند کلمه صحبت، می‌آید در جلوی سِن، تا کمر جلوی مردمش خم می‌شود و با صدایی که بغض نمی‌گذارد واضح شنیده شود، می‌گوید که: "خواهش می‌کنم که برگردید. می‌دانم شما از غربت خسته شدید. غربت بس است دیگر. #وطن برای بازگشت شما بی‌قرار است. برگردید تا بسازیمش". آه چه حسرتی...

یقینا از جانب همه‌شان نمی توانم صحبت کنم اما دست‌کم آن مهاجرانی که من می‌شناسم، یک چشمشان خون است و دیگری اشک: نه دل ماندن دارند و نه پای بازگشت. می‌خواهند بیایند و با همین فلاکتی که گرفتارش هستیم، گوشه‌ی کاری را بگیرند و کمک کنند و کِیف کنند که برای خاک خودشان، مردم خودشان کار می‌کنند. اما به دامان که بازگردند؟ آن‌ور، دست‌کم جانشان محترم است. از مسلخ خبری نیست.

4️⃣ در این میان، عزیزی که از دست‌اندرکاران همین شرایط است و از قِبَل آن، بقول خود مال و منالی به‌هم زده و فرزندانش را برای فرار از همین کرب‌و‌بلای خودساخته، به خارج فرستاده، و در خصوصی هم که باهاش گپ بزنی تا خودِ خدا را انکار می‌کند، در کانالشان فرموده‌اند که با ارگان مسئول این مساله، مهربانتر باشیم که مبادا ضعیف شوند! ایشان یا تابه‌حال تازیانه نخورده‌اند، یا نمی‌داند عدد 1000 یعنی چه.

5️⃣ امروز میلیونها ایرانی به مسلخ بیگانه رفته‌اند! نمی‌دانم این عملیات کربلای چند است، اما یقینم این است که تا طاغوت هست، راه توسعه، راه اصلاح بسته می‌ماند.
خارج ازدستور:

1️⃣ روزآخر که برای دستبوسی و وداع پیش استادم مارک زیتون رفتم، ازم پرسید: دستاوردت از فرصت حضور در #انگلیس چه بود. طبعا انتظار داشت که چالشی‌ترین شاگردش [به درستی] از آموخته‌هایش درمورد #امنیت_آب و #توسعه_بین‌الملل بگوید. چه، نه #دانشگاه_آزاد و نه #آموزشکده_محیط_زیست حقیقتا چیزی به من نیاموزاندند. اتلاف وقتی بودند برای گرفتن مدرکی. اما نتیجه ترکیب تجربه تحصیل و معاشرت و کارگری در انگلیس با روحیه انتقادی‌ام، پاسخی غیرمنتظره بود: "اینجا، درمرکز ثقل کاپیتالیسم، عمیق‌تر و بیشتر درک کردم که #کاپیتالیسم یعنی چه".

2️⃣ امروز از ایوان خانه نظاره‌گر #پنوم-پن بودم و تجربه‌های مشابه خودم و دیگر ایرانیان بازدیدکننده از اینجارا مرور می‌کردم: صد رحمت به ایران. باید خاک #ایران را –نه برای #وطن بودنش- بلکه در مقایسه‌اش با اینطور کشورها چندباره بوسید. [به الهام از الف.بامداد] کاش می‌شد که این خلق بی‌شمار را برشانه‌های خود می‌نشاندم که نه صرفا #اروپا و #آمریکا ، که این نیمه "نابابِ میل" تر جهان را هم تجربه می‌کردند. آنوقت شاید ایران طور دیگری می‌بود: کمتر شِکوه کم‌اثر می‌شنیدیم و شادتر و کاراتر بودیم.

3️⃣ ادعا شده بود که نظام ایران قرار است تپه‌ای باشدکه ما را [انسان را] از سیل سهمگین کاپیتالیسم استعمارگر دور نگاه دارد. [آنچه کاپیتالیسم بعنوان تنها #دین رسمی و عملی عالم دارد می‌سازد، دلفریب و هیجان‌آور، اما آن صورت دیگرش عسرتی غیرقابل برگشت است]. امروز اما ما شده‌ایم غرقه‌ی دریاهای محنتِ خودساخته.

4️⃣ گاهی فکر می‌کنم [و بسیارند مثل من] که جایی پیدا کنم که زندگی باشد اما بردگی کاپیتالیسم نباشد. گاهی فکر می‌کنم که این حصن حصین در ایران ساخته شده. همه چیزرا هم که نادیده بگیریم، ما برای این آرمان، جانهای عزیزترینانمان را نثار کرده‌ایم. یعنی ما [درظاهر] به همین خاطر است که به جهانیان پشت کرده‌ایم و نفرینشان می‌کنیم. اما بیشتر که به حقیقت رجوع می‌کنم، آه از نهادم برمی‌آید: ظاهرا رویای #ارض_موعود را مادرش در نطفه سر‌به‌نیست کرده. #انسان مانده است، آواره و بی‌سرزمین. یعنی قرار بود عالم، دو قطبی‌ای باشد که یک طرفش ما باشیم و یک طرفش آنها. امروز هم جهان دو قطبی است. در یک طرف انسان، و در طرف دیگر ما و آنها باهم.

5️⃣ من، انسان، در دوراهی عسرت تاریخی گیر کرده‌ام. دو راهی که هردو به گودال ویل ختم می‌شوند: یا برده #طاغوت شو، یا بنام رهایی از طاغوت، قربانی طاغوت دیگر باش. تنها تفاوت اینکه: یکیشان نام وطن را بر پیشانی‌اش خالکوبی کرده. این تمام حکایت #توسعه ایران است.
غذای فکر: ☘️ ای سبزهای #ایران !

شما به عنوان سبزهای پیشروترین و پرجنبش ترین کشور منطقه، آیا...

🖋 تکلیفتان با خودتان، #توسعه ، #محیط_زیست ، جریانهای جهانی، #آینده ، #دین ، #فقر ، #ثروت و #عدالت مشخص است؟

🔸 در دیدتان نسبت به محیط زیست (و کلا هستی)، کیهانی و کل گرا هستید یا جزءگرا و #تکنوکرات ؟

🖋 #شرق را می خواهید یا #غرب را؟

🔸 فکر می کنید چیزی به نام #توسعه_پایدار در واقعیت امکان پذیر است؟

🖋 منبع الهام و تفکر و ذهنیتتان، غرب است (از کانال آموخته های فنی دانشگاهیتان) یا شرق (از کانال دریافت شهودیتان از سنت و فرهنگ)؟

🔸 آیا به نظرتان عملا می شود ترکیبی حقیقی و کارگر از این دو ساخت؟

🖋 چقدر، چگونه، با چه ابزاری، در مقابل چه، به نفع چه مبارزه می کنید؟ آیا اصولا فکر می کنید باید مبارزه کرد؟

🔸 چه زمانی و کجا و تحت چه شرایطی ممکن است بگویید که: آها، این همان بود که ما می خواستیم؟ تحت چه شرایطی مایوس شده و دست خواهید کشید؟

🖋 به جریان جهانی، چقدر، از چه زاویه ای، با چه مانیفستی، اعتماد می کنید/نمی کنید؟

🔸 پیرو هستید یا جریان ساز؟

🖋 آیا فکر می کنید آنچه که امروز هستید، آنچه که امروز دارید، برای مبارزه، برای قد علم کردن، کافی است؟

🔸 در پس ذهن خود، آیا فکر می کنید که باید نقش بچه خوب (همکارِ سازنده) را در جامعه بازی کنید یا نقش بچه بد ( #آنارش منتقد طغیانگر)؟

🖋 شکی نیست که #حکومت_ایران تکلیفش در هیچ موردی با خودش و دنیا مشخص نیست. اگر شما تکلیفتان با خودتان مشخص نباشد، چگونه می توانید جایگاه و موضوع خود را در قبال این حکومت بی تکلیف مشخص کنید؟ چگونه می توانید راهبر و جریان ساز باشید؟

🔸 چقدر به این فکر می کنید که راه نجات بشریت چیست؟

🖋 راه نجات بشریت چیست؟

🔸به نظرتان بنیادی ترین مسائلی که بایستی حکومت ایران آنها را انجام دهد، تا شما راضی باشید چیستند؟سوال، سوال، سوال ....


سبز بودن، پاسخ نیست. سبز بودن یعنی سوال.

#سبز_یعنی_سوال
#اکولوژی_سیاسی
🌱 در مانیفست دنبال‌کنندگان مکاتب #وگان (#خامخواری ) و #گیاهخواری معمولا دو چیز همیشه ذکر می‌شود: نخوردن #گوشت و سبزیخواری برای #نجات_زمین (در حقیقت نجات حیات #بشر بر #زمین ) و #سلامت_بدن

📖 از واژه #مکتب استفاده کردم چون امروزه بیشتر تجربه کننده‌گان این دو روش خوراکی، عقاید خود را همچون #دین و مکتب تبلیغ می‌کنند و در این دعوت و تبلیغ، (همانند هدایت #ادیان به #بهشت ) می‌توان رگه‌های خشونت و خوددرست‌پنداری را دید.

🔸[صرف‌نظر از اینکه #گوشت غذای خوشمزه‌ای است، و همچنین پختن، تغذیه انسان را لذیذتر و متنوع‌تر می کند]، من به دلیل عدم تخصص در #پزشکی در خصوص اثرات سلامت‌بخش خامخواری و گیاهخواری اظهارنظری نمی‌کنم.

🖌 درخصوص ادعای اولی اما به نظرم چنان نتیجه‌گیری خطی را باید مورد کنکاش قرار داد:
طبیعتا مصرف کمتر، در عموم موارد یعنی حفاظت بیشتر. جمعیت کنونی جهان هرچه منابع را کمتر مصرف کند، هرچه کمتر بخورد و بیاشامد و تفریح کند و لذت ببرد و سفر برود و بسازد و [به روش مدرن] عشق بورزد و هیجان بیافریند و هنر به خرج بدهد و بزاید و بخرد و #اینترنت بازی کند و ... به طور حتم باعث شده که منابع زیستی جهان کمتر مورد دست‌اندازی شرکتهایی بشوند که زندگی جدید را به ما "قالب کرده‌اند".

اما سوال اینجاست: آیا این ادعا (یا دعوت) صرفا استراتژی‌ای در واکنش به تاثیرات مخرب تولید گوشت بر #طبیعت است یا خود، اصالتی ذاتی‌تر دارد؟ به بیان ساده‌تر اگر جمعیت جهان یک میلیارد نفر بود یا سرعت تخریب منابع، پنج برابر کمتر، آیا بازهم این دعوی، خریداری داشت؟

🔹 ایراد اساسی من به جریان گیاهخواری و خامخواری این است که اکثر آنها نه جریانی برخواسته از طبیعت، بلکه فن-گرایانی دنبال راه‌حل‌های واکنشی و مقطعی برای بحرانهای کنونی هستند. این گروهها همچون دیگر #پطروس های فداکار محیط زیست، بی آن‌که به ریشه مساله بپردازند، صرفا با ارائه نسخه ای مکانیکی و فنی، قصد دارند بخشی از مشکل را حل کنند.

🖌شاید اینچنین حرکتهایی در دو سه دهه آینده که بشر قلمرو حکمرانی خود را ساخته باشد و طبیعت را بنابر تعریف خود از نو بنا کرده باشد، بیشتر از اکنون طبیعی به نظر آیند اما من شک دارم که هیچگاه بتوان گفت آنها برای حفظ طبیعتِ قدیم، کارا بوده‌اند.
🖋 به #بشر و رفتار جمعی-جهانی-جوهری ش بنگرید. آیا از این موجود که چند روزی مهمان این "کاروانسرا"ست، واقعا انتظار حفظ #کره_زمین می توان داشت؟ (حفظ کره #زمین که البته مفهوم ناقص و اشتباهی است. ما در حقیقت از حفظ گونه ی بشر بر روی این کره صحبت می کنیم). کدام گروه کوچنده و رونده ای قصر ساخته اند؟

🖋 تمام داستان #حیات_بشر در زمین در این دو جریان خلاصه می شود:
🔹 عده ای از ابناء بشر سعی دارند که در زمینی که از خدا/یان به عاریت گرفته اند تا چند صباحی در آن سر کنند، بساط خدایی خود را بچینند و سر، به سر خدا/یان بسایند.[دعوی #آتئیست ها در اینجا محلی از اعراب عقلی ندارد]. آنان برای ساختن این قصر، هر بهایی را از جیب زمین و با ریسک حیات خود بر روی این کره پرداخت می کنند. تازه، این که قرار است بشر بعد از خدایی (#خدا شده گی) چه بشود، هیچ معلوم نیست.

🔹اما جریان اصلی تر (و احتمالا اصیل تر) راهی دیگر می رود: مست و مدهوش و هوشیار و گنگ و خواب و بیدار، دارد مسیر تکامل کیهانی خود را طی می کند. این مسیر را البته نه لزوما خودآگاه که عموما برمبنای یک هدایت عمیق درونی می رود. باورمند یا بی باور به #دین و مبدا و مقصد هستی، می داند که این جهان، فانی است. بنابراین خیلی هم کاری ندارد که قرار است بر سر این کاروانسرا چه بیاید. این جریان در ذات خود یک #اومانیسم مرکب با ذوب شده گی در مبدا هستی را تجربه می کند. بله این جهان [احتمالا] فانی ست اما کسی نگفته است که حیات فانی است، و این، مبنای فطری حیات آنهاست:

▪️به رفتارهای عادی هرروزه مان بنگرید: چرا سخت نمی گیریم؟ چرا می گوییم: بیخیال، می گذره؟ اگر می دانستیم که این حیات و این زمین تنها دارایی غیرقابل تکرار ماست، آیا باز چنین یله و بیخیال برخورد می کردیم یا نسبت به خود و حیات خودمان بسی بیشتر سختگیر بودیم؟
این همه [تلاش برای] آسانگیری از کجا می آید؟ مگر نه اینکه حیات ما (همین حیات، پرچالش اما به شکلی دیگر و در بعدی دیگر) ادامه پیدا خواهد کرد؟ مگر نه اینکه فرصتی دوباره خواهد بود برای زیستن؟

▫️اینجاست که آموزه های مبتنی بر #باززایی در #هندوئیسم و #بودیسم جلوه می کنند. آری برای هر حیات-مندی زیست/های دیگری می توان متصور بود. پس اینهمه #ستاره و #کهشکشان در عالم هستی برای چیست؟ من ایرادی نمی بینم که باورهای شرقی در خصوص حیات، با باورهای ابراهیمی ترکیبی بسازند که [دست کم به نظر من] با عقل سازگارتر است.

☘️ این چنین ترکیبی، راهی #فسلفی مقابل #سبزها می گشاید که مسائل مربوط به #حفظ_طبیعت [=حفظ انسان در طبیعت] را از زاویه ای پرمعناتر ببینند.