گفتمان آب، توسعه و محیط زیست؛ صابر معصومی

#انسان
Канал
Логотип телеграм канала گفتمان آب، توسعه و محیط زیست؛ صابر معصومی
@Iranian_DiscoursesПродвигать
153
подписчика
68
фото
9
видео
187
ссылок
یادداشتهای یک توسعه چی: کارشناس ارشد امنیت آب، توسعه بین الملل و محیط زیست و دانش آموز روابط بین الملل دانشگاه تافتز آمریکا هستم. اکنون بعنوان مشاور ارشد تغییر اقلیم انجمن پناهندگان دانمارک در افغانستان حضور دارم.
تحشیه ای بر مرقومه "بهشت از طریق جهنم و بالعکس" محمد قائد.

🖋 جناب قائد در متنی کوتاه و رسا به یکی از نقاط ثقل تنش میان #غرب و #اسلام و اثر آن در حوزه زیست افراد –آنان که از سرزمینهای اسلام (فارغ از عقیده شان) به غرب مهاجرت کرده اند- اشاره می کند. [جالب آن که، غرب با کنارگذاردن #مسیحیت تقریبا چیستی ای صرفا #جغرافیایی دارد اما اسلام یک مفهوم سیال است. طبیعتا در جنگ پارتیزانی، اسلام دست بالاتر را خواهد داشت. همین است که از آن بعنوان #فتح_اسلام می شود نام برد.]

🔸 تفکر فتح غرب از آن آرزوهای مگوی جریانهای تندرو و نیمه تندرو اسلامی (مگو دست کم در #ایران) است. همانگونه که غرب با زیرکی مفاهیمی تاریخی چون #استعمار را در پس مفاهیم دیگر پنهان کرده، دنیای اسلام نیز در چرخشی مشابه، کمتر بصورت آشکار از فتح غرب سخن می گوید. حقیقت این است که ما حتی اگر نخواهیم، همچنان در دوران #جنگهای_صلیبی زیست می کنیم.

🔹 نگارنده نیز در مطالب عدیده خود از غرب و محصولات فکری آن گفته و به آنها تاخته است. اما عمیقا اعتقاد دارد که کار و وظیفه ما، نه برانداختن و فتح غرب (ان هم از منظر اسلامی)، که مبارزه دائم و کُشتی گرفتن با آن (از منظر انسانی) است. به چنین مساله ای تاکنون شاید کمتر پرداخته شده، چرا که مفهوم "مبارزه" بلاواسطه مفهوم "براندازی" را تداعی می کند. اما این دو مفهوم لزوما تالی-تلو هم نیستند. هر مبارزه ای لزوما برای شکست یا نابودی طرف مقابل نیست (نظریه بازیها).

☯️ اگر غرب با همین ویژگی های امروزش نباشد، نظام جهان هستی بر هم می ریزد. #عدالت ناقص می ماند. "ما" [هر آنچه که هستیم]، نابود می شویم. اگر به عدالت، ایمان داریم، دیگر نیازی نیست به غرب نامه بنویسیم که بیایید به طریق هدایتِ ما داخل شوید. غرب همین است که هست و همین خواهد بود. ما به همین غرب نیاز داریم. نه تنها به محصولاتش، که به خودِ خود اش.

🌐 چه می شود کرد که دنیا را از ازل تا ابد، سیاه و سفید رنگ نکرده اند تا باب میل تندروها باشد.

⬅️ از سوی دیگر، شاید غرب به اندازه ما مزورانه رفتار نکرده باشد: [به ادعای درست و نادرست] آنها از آنچه ما ساختیم و پرداختیم، بهره بردند و گسترشش دادند و سیطره خود را مستولی کردند. اما نیتی بر نابودی ما نداشته اند. بهره کشی چرا، اما نابودی نه.

⬅️ ما اما در آن سوی میدان، هنوز هیچ چیز به هیچ چیز نیست، در حالی که از ضعف و زبونی و کاهلی و بداخلاقی بر خودمان می پیچیم، به توسل به بادِ هوا، دادمان بر سر قالمان است که: الفتح لنا! حاشا و کلا که اگر خدا/یان، نصر را به شما ارزانی کنند، در اصل عدالت کیهانی باید شک کرد.

🔹 مبارزِ (ظاهرا) اسلامی برای فتح قله های الحاد، دست به #کلاشنیکف و اس 300 و #تامکت و #پهپاد می برد. چرا که خود نمی تواند بسازد! در نوآورانه ترین و پرمحصول ترین شرایط هم، مزورانه مانور برگزار می کند که "مهندسی معکوس" کرده است. "سید شهیدان اهل قلم" هم در اشاره به تقابل #انسان و ماشینِ غرب-ساخت، از #ولایت بر #ماشین سخن می گفت: آنها بسازند، ما بر ابزار، ولایت پیدا می کنیم [تفسیر نگارنده]. در همان جوانی که ارادتی به ایشان داشتم، وقتی این را می خواندم سوالم همواره این بود که چرا آنها بسازند تا ما [شاید اگر شد] سوار شویم؟

آیا وقت آن نرسیده که کمی سکوت کنیم، سرمان را به کار خودمان مشغول کنیم و از هدایت دنیا به #بهشت و رویای فتح چشم پوشی کنیم؟ شاید این گونه از اتلاف منابع، ازدیاد عصبیت، تشدید پریشانی و تراشیدن روزانه دشمن جلوگیری کنیم و ببینیم با سرزمینی که کرایه نشین اش هستیم چه باید بکنیم.

در آموزه های مرجع استنصاریون امروز اسلامی، حفاظتِ حریمِ قدس از سپاه ابرهه، بر عهده #عبدالمطلب گذارده نشده. آنها همچنین (دستکم بر روی کاغذ) معتقد به 1) ظهور منجی و 2) تحملِ "شدت الفتن و تظاهرالزمان" هستند تا زمان ظهور. پس این همه عصبیت و اتلاف منابع برای چیست؟ آیا کسانی غیر از معتقدان واقعی، صحنه گردان هستند؟


https://instagram.com/p/BvTCS8RgLVp/
خارج ازدستور:

1️⃣ روزآخر که برای دستبوسی و وداع پیش استادم مارک زیتون رفتم، ازم پرسید: دستاوردت از فرصت حضور در #انگلیس چه بود. طبعا انتظار داشت که چالشی‌ترین شاگردش [به درستی] از آموخته‌هایش درمورد #امنیت_آب و #توسعه_بین‌الملل بگوید. چه، نه #دانشگاه_آزاد و نه #آموزشکده_محیط_زیست حقیقتا چیزی به من نیاموزاندند. اتلاف وقتی بودند برای گرفتن مدرکی. اما نتیجه ترکیب تجربه تحصیل و معاشرت و کارگری در انگلیس با روحیه انتقادی‌ام، پاسخی غیرمنتظره بود: "اینجا، درمرکز ثقل کاپیتالیسم، عمیق‌تر و بیشتر درک کردم که #کاپیتالیسم یعنی چه".

2️⃣ امروز از ایوان خانه نظاره‌گر #پنوم-پن بودم و تجربه‌های مشابه خودم و دیگر ایرانیان بازدیدکننده از اینجارا مرور می‌کردم: صد رحمت به ایران. باید خاک #ایران را –نه برای #وطن بودنش- بلکه در مقایسه‌اش با اینطور کشورها چندباره بوسید. [به الهام از الف.بامداد] کاش می‌شد که این خلق بی‌شمار را برشانه‌های خود می‌نشاندم که نه صرفا #اروپا و #آمریکا ، که این نیمه "نابابِ میل" تر جهان را هم تجربه می‌کردند. آنوقت شاید ایران طور دیگری می‌بود: کمتر شِکوه کم‌اثر می‌شنیدیم و شادتر و کاراتر بودیم.

3️⃣ ادعا شده بود که نظام ایران قرار است تپه‌ای باشدکه ما را [انسان را] از سیل سهمگین کاپیتالیسم استعمارگر دور نگاه دارد. [آنچه کاپیتالیسم بعنوان تنها #دین رسمی و عملی عالم دارد می‌سازد، دلفریب و هیجان‌آور، اما آن صورت دیگرش عسرتی غیرقابل برگشت است]. امروز اما ما شده‌ایم غرقه‌ی دریاهای محنتِ خودساخته.

4️⃣ گاهی فکر می‌کنم [و بسیارند مثل من] که جایی پیدا کنم که زندگی باشد اما بردگی کاپیتالیسم نباشد. گاهی فکر می‌کنم که این حصن حصین در ایران ساخته شده. همه چیزرا هم که نادیده بگیریم، ما برای این آرمان، جانهای عزیزترینانمان را نثار کرده‌ایم. یعنی ما [درظاهر] به همین خاطر است که به جهانیان پشت کرده‌ایم و نفرینشان می‌کنیم. اما بیشتر که به حقیقت رجوع می‌کنم، آه از نهادم برمی‌آید: ظاهرا رویای #ارض_موعود را مادرش در نطفه سر‌به‌نیست کرده. #انسان مانده است، آواره و بی‌سرزمین. یعنی قرار بود عالم، دو قطبی‌ای باشد که یک طرفش ما باشیم و یک طرفش آنها. امروز هم جهان دو قطبی است. در یک طرف انسان، و در طرف دیگر ما و آنها باهم.

5️⃣ من، انسان، در دوراهی عسرت تاریخی گیر کرده‌ام. دو راهی که هردو به گودال ویل ختم می‌شوند: یا برده #طاغوت شو، یا بنام رهایی از طاغوت، قربانی طاغوت دیگر باش. تنها تفاوت اینکه: یکیشان نام وطن را بر پیشانی‌اش خالکوبی کرده. این تمام حکایت #توسعه ایران است.