فقه اهل سنت
کامل و جامع لطفا مخاطبین خود را اد کنید
نشر کنید تا ب همه برسه
و کسانی سوال شرعی دارن لینک کانال براشون بفرستین تا عضو کانال بشن
جزاکم الله خیر
شب قدرگرامیترین شبهای سال است، زیرا خداوند فرموده است:" إنا أنزلناه في ليلة القدر. وما أدراك ماليلة القدر. ليلة القدر خير من ألف شهر [ما قرآن را درشب قدر نازلكردیم و تو چه میدانیكه شب قدر چقدر بزرگ و ارجمند است؟ شب قدر از یكهزار ماهكه شب قدر درآن نباشدگرامیتر و باارزشتر است]". یعنی ثواب و پاداش اعمال نمازو تلاوت قرآن و ذكرو احسان و غیر درآن شب از ثواب پاداش یكهزار ماهكه درآنها شب قدر نباشد بیشتر میباشد.
مستحب است كه شب قدر را در رمضان جستجو كرد:
مستحب استكه در شبهای تاك دهه آخر ماه رمضان، شب قدر را جستجوكرد. پیامبر صلی الله علیه و سلم در دهه آخر رمضان فراوان بدنبال آن میگشت. قبلاگفتیمكه: هرگاه دهه آخر رمضان فرا میرسید، پیامبر صلی الله علیه و سلم شبها بیدار میماند و خانواده خویش را نیزبیدار میكرد و از زنانكناره میگرفت و بشدت مشغول عبادت میگشت.
شب قدركدام است؟:
علما درباره تعیین شب قدرآراء مختلفی دارند. بعضیگفتهاند: شب بیست و یكم و بعضیگفتهاند: شب بیست وسوم و برخیگفتهاند: شب بیست و پنجم و برخی دیگرشب بیست ونهم و برخیگفتهاند بین شبهای تاك دهه آخررمضان در نوسان است وبیشترعلما برآنندكه شب بیست و هفتم میباشد امام احمد با اسناد صحیح از ابن عمر روایتكرده استكه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" من كان متحريها فليتحرها ليلة السابع والعشرين [كسیكه درطلب شب قدراست آن را درشب بیست وهفتم جستجوكند ]".
مسلم و احمد و ابوداود با اسناد صحیح از ابی بنكعب روایتكردهاندكهگفته است: “بدان خدائیكه بجز او خدائی بحق نیست، سوگند میخورمكه شب قدر در ماه رمضان است -بطور جدی و بدون استثنا قسم یادكرد -و بخدای سوگند، میدانم كهكدام شب است. همان شبی است كه پیامبر صلی الله علیه و سلم ما را به شب بیداری دستورداد. آنشب شب بیست وهفتم بود و نشانه شب قدرآنستكه صبح آن روز خورشید بهنگام طلوع سفید وكمرنگ و بدون شعاع است“.
قیام شب قدر ودعا خواندن درآن:
1-بخاری و مسلم از ابوهریره روایتكردهاندكه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفته است: " من قام ليلة القدر إيمانا واحتسابا، غفر له ما تقدم من ذنبه [هركس ازروی ایمان و باوری و بامید
مزد و پاداش ازخداوند و رضای او، شب قدر را بپای دارد و بیدار بماند و عبادت و ذكر و تلاوت قرآن كند، خداوندگناهانگذشته او را بیامرزد]".
٢-احمد و ابن ماجه و ترمذی -كه اوآن را صحیح دانسته است -از -حضرت عایشه روایت كردهاندكه گفت: “به رسول خداگفتم شب قدركدام است و درآن شب چه دعائی بخوانم؟گفت: بگو: " اللهم إنك عفو تحب العفو فاعف عني [خداوندا تو سراپا گذشت و دوست دار گذشت هستی، از من درگذر و مرا عفو كن]".
مدت زمان روزه دركشورهائی كه روزها بلند و شبها كوتاه است:
فقیهان درباره مدت زمان روزه درسرزمینهائیكه روزها بلند وشبها كوتاه است و همچنین سرزمینهائی كه روزها كوتاه و شبها بلند است اختلاف نظر دارند. بعضی گفتهاند: مدت زمان شب و روز درسرزمین معتدل مركز تشریع اسلامی یعنی مكه و مدینه به نسبت مردمان آن مناطق معتبر است. و بعضی گفتهاند: مدت زمان شب و روز در سرزمینهای معتدل نزدیك به مردمان آن مناطق معتبر است.
اجماع علماء برآنست كه اگر كسی بمیرد و نمازهائی از او قضا شده باشد ولی او و كسی دیگری نمیتواند بجای اوآن نمازها را بخواند و قضاكند و همچنین اگر كسی در هنگام زندگی از روزه گرفتن عاجز باشد تا او زنده است جایز نیست كسی بجای او روزه باشد.
اما اگركسی بمیرد و بروی روزه قضا باشد وازپیش ازمرگش امكان قضای آن را داشته و قضا نكرده است، فقیهان درباره حكم او اختلاف دارند. جمهور علما از جمله ابوحنیفه ومالك و مشهورمذهب شافعی برآن هستندكه ولی او جایزنیست بجای او روزه بگیرد، لیكن بایدكفاره هر روزه را یك “مد“ (يكچهارم از ٢١٧٦كیلوگرم) طعام بپردازد (برای حنفیه نیم صاعگندم و یا یك صاع از غیر آن). برگزیده مذهب شافعیه آنست: مستحب میباشدكه ولی او به جای او روزه باشد وذمه مرده تبرئه میشود وكفارهای لازم نیست. مقصود از “ولی“ میت خویشاوند او است خواه وارث یا “عصبه = خویشاوندان نزدیككه ازانسان دفاع میكنند“ یا غیر آنان است. اگر شخص بیگانهای بجای “میت“ روزهگرفت، چنانچه با اجازه “ولی“ باشد صحیح است و اگر با اجازه “ولی“ نباشد صحیح نیست. آنان بر این رای خویش به روایت احمد و شیخین از عایشه(رض) استدلالكردهاند كه گفته است: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود:" من مات وعليه صيام صام عنه وليه [اگركسی مرد وبروی روزه قضا بود ولی اواگر خواست بجای او روزه باشد]". بزار با سند "حسن“ بدان افزوده است: “ان شاء“. امام احمد و صاحبان سنن از ابن عباس روایت كردهاندكه “مردی پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد وگفت: ای رسول خدا، مادرم مرده و روزه یك ماه او قضا شده است، آیا من میتوانم بجای او این ماه را قضاكنم؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" لو كان على أمك دين أكنت قاضيه؟ " قال: نعم.قال: " فدين الله أحق أن يقضى [اگر مادرت بكسی بدهكار میبود، حاضر بودیكه بدهی وی را پرداختكنی؟ اوگفت آری. پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: بنابراین بدهی خداوند شایستهتر است كه بازپرداخت گردد]". نووی گفته است: اینست سخن صحیح برگزیدهایكه ما بدان عقیده داریم و یاران محقق فقیه و محدث ما با توجه بدین احادیث صحیح و صریح آن را صحیح دانستهاند.
قضای روزه ماه رمضان واجب فوری نیست بلكه واجب موقع میباشدكه مكلف هر وقت خواست، آن را قضا میكند، همانگونهكهكفاره آن نیزواجب فوری نیست.
در حدیث صحیح از حضرت عایشه نقل شده است،كه او روزه ماه رمضان را در ماه شعبان قضا میكرد. فوراً و بمحض اینكه توانائی قضای آنرا مییافت، آن را قضا نمیكرد.
روزه قضا، برابر است با روزه ادا. بنابراین هركس چند روزه را افطاركرده باشد، همان تعداد روزه را قضا میكند، بدون اینكه چیزی برآن بیفزاید. با این تفاوتكه درروزه قضا تابع و پشت سرهم آمدن لازم نیست. چون خداوند میفرماید:" ومن كان مريضا أو على سفر فعدة من أيام أخر [یعنی هركس بیمارباشد یا به سفررفت و افطاركرد بجای آن روزها،كه بعلت بیماری و یا مسافرت افطاركرده است، بتعداد روزهائیكه افطاركرده است، چند روز دیگر را روزه بگیرد، خواه آن روزها پشت سرهم باشد یا نباشد. زیرا خداوند بطور مطلق گفته است نه بطور مقید]".
دارقطنی از ابن عمر روایتكرده استكه پیامبر صلی الله علیه و سلم درباره قضای روزه رمضان گفت:" " إن شاء فرق، وإن شاء تابع [اگرخواست روزه قضا را پراكنده میگیرد یا آنها را پشت سرهم قضا میكند]". اگرقضای روزه ماه رمضان را بتاخیر انداخت تا اینكه رمضان دیگری فرا رسید، نخست روزه ماه رمضان حاضررا میگیرد، سپس قضای گذشته را بعد ازماه رمضان بجای میآورد و بروی فدیهای نیست، خواه این تاخیر یا عذر یا بیعذر باشد. و این رای برابر است با مذهب حنفیه. حسن بصری، امام مالك و امام شافعی و امام احمد و اسحاق میگویند: اگر تاخیرقضای روزه رمضان،تا موقعیكه رمضان دیگری فرا میرسد با عذر باشد، فدیه لازم نیست ولی اگر تاخیر بدون عذرباشد، نخست باید رمضان حاضررا بگیرد سپس بعد از ماه رمضان روزههای رمضانگذشته را قضاكند و برای هر روز یك “مد“ طعام فدیه بدهد. این گروه بر رای خویش دلیلی ندارند،كه شایسته احتجاج باشد. چنان پیدا استكه سخن حنفیه درست و صحیح میباشد، چه تشریع و قانونگذاری دینی تا نص صحیحی و صریحی نباشد جایز نیست.
سام درمیآید. و روغن با پوست بدن آغشته میشود و بداخل آن نفوذ میکند و موجب تقویت انسان است و همچنان از استعمال مواد خوشبو، نشاط جسم افزونی میگیرد. و میبینیم که پیامبر صلی الله علیه و سلم روزهدار را از آنها نهی نکرده است، پس آنها جایز هستند و اکتحال و سرمهکشیدن بچشم نیزحکم آنها را دارد. و در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم اتفاق میافتادکه در جهاد یا غیرجهاد سرکشی شکسته و شکافته شود و یا شاهرگش پاره شود و درمانگردد. اگر اینکار موجب باطل شدن روزه میگشت، پیامبر صلی الله علیه و سلم بدان اشاره میفرمود و چون روزهدار را ازآن نهی نکرده است پس آنها را موجب افطار ندانسته است. سپس گفته است: بدیهی است که سرمه خوراک نیست وکسی آن را داخل درون شکم نمیکند نه ازراه بینی ونه ازراه دهان. و حقنه شرجیه (امالهکردن) نیز برای تغذیه نیست بلکه شکم و معده و رودهها را نیز خالی میکند، همانگونه که اگر مادهی مسهلی را بویند یا آنچنان ترسی بر وی مستولی شودکه فورا اسهالگردد روزهاش باطل نمیشود، چون چیزی بمعدهاش نرسیده است. همچنین دوای سر شکسته و زخم وسیع و رگهای پاره شدهکه بداخل معده نفوذ میکند شباهتی با مواد خوراکی ندارد.
خداوند گفته است:" كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم "و پیامبر فرموده است: الصوم جنة، وقال: [روزه سپرگناه است و انسان را از ارتکاب آن مصون میدارد]" و گفته است:"إن الشيطان يجري من ابن آدم مجرى الدم فضيقوا مجاريه بالجوع والصوم [شیطان در مجرای [3] خون انسان جریان دارد، پس مجرای وی را با گرسنگی و روزه تنگکنید (یعنی هراندازه خوراک و غذا قوی وانرژیزا باشد خون بیشتر است و هر اندازه خون بدن بیشتر باشد شهواتهای نفسانیکه دام شیطانند بیشتر میشوند ]".
روزهدار از خوردن و آشامیدن منع شده است، چه خورد و خوراک، موجب تقویت جسم و بدن است، پس خونکه مجرای شیطان دربدن میباشد ازخوردن و نوشیدن بوجود میآید نه از “حقنه شرجیه“ (امالهکردن) و سرمه بچشمکشیدن و قطره چکاندن به مجرای ادرار و مداوای سر شکسته و زخم وسیع و رگهای پاره بدن“ پایان سخن ابن تیمیه.
٨-برای روزهدار، اول شب تا طلوع فجر، خوردن و نوشیدن و همخوابگی با همسرمباح است. هرگاهکسی متوجه طلوع فجرشد ودردهان لقمه غذا داشت، بر وی واجب استکه لقمه را ازدهان بیندازد. و اگر مشغول عمل همخوابگی بود، باید فوراًآن را ترککند. اگربمحض مشاهده فجرو تشخیص آن، لقمه را انداخت یا عمل همخوابگی را قطعکرد، روزه او صحیح است، اگر از روی اختیار و با میل خویش لقمه غذا را دورنریخت و یا عمل جماع را قطع نکرد، روزه او صحیح نیست. (در عصر پیامبر صلی الله علیه و سلم درماه رمضان دوباراذان صبحگفته میشد، بار اول بلال اذان میگفتکه هنوز شب بود و بار دوم ام مکتوم اذان میگفت،که مقارن طلوع فجر بود). بخاری و مسلم از عایشه(رض) روایت کردهاند، که پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" إن بلالا يؤذن بليل، فكلوا، واشربوا، حتى يؤذن ابن أم مكتوم [همانا اذان بلال در شب است، پس بهنگام اذان او، بخوردن و آشامیدن ادامه دهید، تا اینکه ابن ام مکتوم اذان میگوید ]".
٩-برای روزهدار مباح است،که با حالت جنابت صبحکند و غسل جنابت یا هرگونه غسل واجبی را بعد ازطلوع فجرانجام دهد. قبلا نیزبه حدیث منقول از حضرت عایشه در این باره اشارهکردیم.
١٠-زنان اگر شب از خون قاعدگی و خون زایمان پاک شدند، شرعاً میتوانند روزه باشند و غسل را بعد از طلوع فجر و در روزانجام دهند و خود را برای نماز پاکیزه کنند.
]". صاحبان سنن آن را روایتکردهاند و ترمذی آن را “حسن صحیح“ دانسته است. اهل علم انفیه کشیدن و قطره بینی را برای روزهدارمکروه میدانند. ولی بعضی برآنندکه این عمل موجب باطل شدن روزه است و احادیثی نیزوجود داردکه سخنان آنان را تایید و تقویت میکند.
ابن قدامهگفته است: اگرکسی درطهارت وضو یا غسل مضمضه واستنشاقکرد و بدون اینکه قصدی داشته باشد یا مبالغهایکرده باشد، آب ازگلوی او پائین برود، اشکالی ندارد.
اوزاعی و اسحاق و شافعی بنا بیکی ازآرایش، نیز چنینگفتهاند. و از ابن عباس نیزچنین روایت شده است. ولی مالک وابوحنیفه میگویند دراین حالت روزه وی باطل میشود زیرا او با اینکه میدانسته استکه روزه میباشد،کاریکرده استکه آب داخل معده و روده وی شود. پس روزهاش باطل میشود، همانگونهکه به عمد آب بنوشد نیز باطل میشود. ابن قدامه در ترجیح رای اول گفته است: اگر بدون مبالغه و قصد ازوی، آب بهگلوی وی برسد مانند مگسی استکه بهگلوی وی میپرد و روزه را باطل نمیکند و باکار عمدی فرق دارد.
٧-برای روزهدار چیزهائیکه پرهیز از آن ممکن نیست مباح است، مانند آب دهان وگرد و غبار راه و امثال آن وگرد آرد بهنگام الککردن و آب دماغ و بینی و سینه (نخامه [2]، بلغم) فرو بردن و امثال آنها.
ابن عباسگفته است: در صورت نیاز، چشیدن غذا وچیزیکه انسان میخواهد آن را بخرد اشکالی ندارد. حسن (بصری) مغزگردو را برای نوهاش میجوید و حال آنکه او روزه بود و ابراهیم (نخعی) نیزآن را رخصت دانسته است. و اما جویدن سقز وآدامس مکروه است، مگر اینکه اجزاء آن دردهن خرد شود و از همگسسته گردد (در اینصورت جایز نیست). شعبی و نخعی و حنفیها و شافعیها و حنبلیها نیز بهکراهت جویدن سقز رای دادهاند، حضرت عایشه و عطاءگفتهاند، جویدن آن جایزاست، زیرا چیزی به اندرون شخص نمیرود، مثل آنستکه سنگ ریزهای در دهانگذاشته باشد. البته اینکراهت وقتی استکه اجزاء سقز در دهان خرد نشود، چون در این صورت اگر اجزای آن به داخل معده و اندرون شکم رود، روزه باطل میگردد .
ابن تیمیهگفته است: بوئیدن بویهای خوش برای روزهداراشکالی ندارد و اوگفته است: سرمهکشیدن و حقنه وامالهکردن و چکاندن قطره در مجرای ادرار و مداوای سرشکسته ورگهای پاره، بین اهل علم محل خلاف استکه بعضیگویند: هیچیک از آنها موجب افطار نمیشود، بعضیگویند جز سرمهکشیدن همه آنها موجب باطل شدن روزه است و بعضی دیگرگفته جزقطره چکاندن همه آنها موجب افطار میگردند و برخی نیزگفتهاند: جز قطره چکاندن و سرمه کشیدن، همه آنها موجب افطار هستند. سپس ابن تیمیه رای اول را ترجیح میدهد و میگوید: چنان پیدا استکه هیچکدام ازآنها روزه را باطل نمیکند. زیرا روزه ازجمله ارکان دین اسلام استکه خاص و عام نیازمند شناخت آن میباشند. اگر این چیزها را خداوند و پیامبر صلی الله علیه و سلم در حال روزه حرامکرده بودند، و روزه بدانها باطل میشد، واجب بودکه پیامبر صلی الله علیه و سلم آن را بیانکند و اگرپیامبر صلی الله علیه و سلم حرمت آنها را بیانکرده بود، یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم آن رامیدانستند و به مردم ابلاغ میکردند، همانگونهکه همه مقررات شریعت را ابلاغکردهاند. حالاکه برایمان روشن شده استکه اهل علم در باره حرمت این چیزها هیچگونه حدیث صحیحی یا ضعیفی یا مسندی یا مرسلی را نقل نکردهاند،
معلوم میشودکه این اعمال مورد انکارواقع نشدهاند. سپس اوگفته است: احکامی که مردم، بسیار بدانها مبتلی میباشند، لازم استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم بطور آشکارا و همگانی آن را بیانکند و لازم استکه امت نیزآن را نقلکند.
بدیهی استکه سرمهکشیدن همانند روغن برسر زدن و غسل و بخور و مواد خوشبو، در میان مردم متداول و مورد ابتلاء بوده است. اگر چنانچه موجب ابطال روزه میبود، پیامبر صلی الله علیه و سلم آن را بیان میفرمود، همانگونهکه دیگرمبطلات روزه را بیان کرده است. پس حالاکه ازآن سخنی نگفته است، آن نیزحکم مواد خوشبوو بخور و روغن زدن را دارد. و معلوم استکه بخور،گاهی بداخل بینی نفوذکرده و بدماغ میرسد و بصورت اج
1-فرو رفتن درآب و نزول درآن، چون ابوبکر بن عبدالرحمن از بعضی از یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم نقلکرده است: “من پیامبر صلی الله علیه و سلم را دیدمکه در حال روزه، آب بر سر خود میریخت، چون بسیار تشنه بود یا از شدتگرما چنان میکرد“. بروایت احمد و مالک و ابوداود و با اسناد صحیح.
در صحیحین ازعایشه روایت شده استکه “پیامبر صلی الله علیه و سلم در حالیکه جنب بود و روزه هم داشت، صبح میکرد، سپس غسل میکرد“." كان يصبح جنبا، وهو صائم، ثم يغتسل [اگر بدون قصد، آب بداخل شکم روزهدار رفت روزهاش صحیح است]".
٢-سرمهکشیدن و قطره چکاندن بچشم و امثال آن، خواه مزه آن را در گلویش احساسکند یا نکند. چون چشم راهی نیستکه به شکم منتهی شود. از انس نقل شده استکه: “او در حال روزه، سرمه بچشم میکشید“.
علمای شافعیه چنینگفتهاند و ابن المنذرآن را از عطاء و حسن و نخعی و اوزاعی وابوحنیفه و ابوثورحکایت نموده است و درمیان اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم از ابن عمرو انس و ابن ابی اوفی نیزروایتگردیده است و مذهب داود نیزچنین است. و بقول ترمذی در این باره خبرصحیحی از پیامبر صلی الله علیه و سلم نرسیده است.
٣-بوسه برایکسیکه خویشتن داربوده و خوف غلبه شهوت را نداشته باشد.
حضرت عایشهگفته است: “پیامبر صلی الله علیه و سلم زنان خود را میبوسید و با آنان معاشرت نیز میکرد وحال آنکه او روزه بود واوبیش ازهمه شما برخویشتن وآرزوهای نفسانی خویش، مسلط بود (یعنی اگرکسی ازخویشتن ایمن و بر خویشتن مسلط باشد،که دچار عمل همخوابگی وآمیزش نمیشود، بوسیدن و معاشرت با زنان برای روزه، اشکالی پیش نمیآورد“.
و از حضرت عمر روایت استکهگفت: “روزی بر سر نشاط آمده و هوسکردم زنم را بوسیدم و حال آنکه روزه بودم. لذا پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم رفتم وگفتم: امروزکاربدی را مرتکب شدهامکه زن خود را بوسیدم و حال آنکه روزه بودم. پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: اگر روزه باشی و با آب مضمضهکنی چطور است؟ گفتم: در اینکار اشکالی نمیبینم. پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: پس چرا میپرسی؟ (یعنی این دو عمل شبیه بهم میباشند)
ابن المنذر گفته است: “عمربن خطاب وابن عباس و ابوهریره و عایشه و عطاء و شعبی و حسن و احمد و اسحاق درباره بوسه درحال روزه، رخصت قائل شدهاند.
و بنابر مذهب علمای حنفیه و شافعیه، اگر بوسه موجب تحریک شهوتگردد، کراهت دارد واگرچنین نباشدکراهت ندارد و بهتر استکه ازآن دوری نمود. در این باره برای پیر و جوان فرقی نمیکند، مدار بر تحریک شهوت و خوف انزال است، اگر موجب تحریک شهوت باشد، برای جوان و پیر نیرومندکراهت دارد و اگر موجب تحریک نباشد، برای پیر و جوان ضعیفکراهت ندارد ولی بهتر استکه اینکاررا نکنند. وقتیکه میگوئیم بوسه اشکالی پیش نمیآورد، فرق نمیکند در اینکه بوسه برگونه یا بردهان یا برغیرآن باشد. معاشرتیکه با دست زدن و معانقه و در آغوشکشیدن باشد نیز حکم بوسه دارد.
٤-تزریق آمپول خواه برای تغذیه و تقویت باشد یا برای غیرآن، خواه تزریق آمپول در رگ باشد یا عضلانی یا زبرجلدی، برای روزه اشکالی ایجاد نمیکند، اگرچه بداخل شکم نیزنفوذ پیداکند. زیرا نفوذ چیزی بداخل معده وقتی روزه را باطل میکندکه از راه معمول و عادتی باشد.
5-حجامت: زیرا در صحیح بخاری آمده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم درحال روزه بودن، حجامتکرده است. بنابراین حجامت جایز است مگر اینکه موجب ضعف و سستی روزهدار باشد که در آنصورتکراهت دارد. ثابت بنانی به انس بن مالک گفت: آیا شما در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم حجامت را برای روزهدار مکروه میدانستید؟ او گفت: نخیر، مگراینکه موجب ضعف و سستی روزهدار بوده باشد“. بروایت بخاری و دیگران. فصد [1] نیز حکم حجامت را دارد.
6-مضمضه و استنشاق جایز میباشد ولی مبالغه درآنها مکروه است. از لقیط بن صبره روایت استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم به ویگفت:" فإذا استنشقت فأبلغ، إلا أن تكون صائما [هرگاه استنشاقکردی درآن مبالغهکن مگراینکه روزه باشی