ابوسعد خدرے رضے الله عنه میگوید پیامبرصلے الله علیه وسلم خطاب به اصحاب فرمود :آیا هریڪ از شما توان این را ندارد که یڪ سوم قرآن را در شب تلاوت کند؟ این براے اصحاب گران تمام شد وگفتند:اے رسول خدا! کدام یڪ از ما چنین توانے دارد؟ فرمود قل هو الله احد معادل یڪ سوم قرآن است.
وقتی که زمین با چیز نجسی آلوده گردد، باید با ریختن آب بر روی آن، آن را پاک و تطهیر نمود، زیرا ابوهریره رضي الله عنه گفته است: یکنفر عرب بادیهنشین، در مسجد برخاست و ادرار کرد، مردم به سوی او حمله کردند، که او را بزنند، پیامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: (دعوه و أريقوا على بوله سجلا من ماء أو ذنوبا من ماء، فإنما بعثتم ميسرين ولم تبعثوا معسرين) [او را بحال خود واگذارید و بر جای ادرار او، یک سطل آب بریزید، شما برای آن فرستاده شدهاید که بر مردم آسان بگیرید، نه برای این که بر مردم سخت و دشوار بگیرید]. جماعت محدثین بجز مسلم آنرا روایت کردهاند.
زمین و آنچه بدان متصل است و روی آن قرار دارد، مانند درخت و ساختمان، اگر آلوده باشد، با خشک شدن نیز پاک میگردد. ابوقلابه گفته است: ”خشک شدن زمین پاک شدن آنست“، و عایشه -رضی الله عنها -گفته است: (زكاة الارض يبسها) [پاکیزگی زمین خشک شدن آن است]. ابن ابی شیبه آنرا روایت کرده است. این در صورتی است که نجاست مایع آبکی باشد، اما هرگاه نجاست دارای جرم باشد، تا آنرا از بین نبرند یا تغیير ندهند، پاک نمیشود.
ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه میگوید: گاهی رسول الله صلی اللّٰه علیه وآله وسلم به منزل ام حرام دختر ملحان که همسر عباده بن صامت بود، میرفت و ام حرام از وی پذیرایی مینمود. روزی، رسول اکرم ﷺ به خانهی ایشان رفت و او بعد از پذیرایی، شرو ع به خاراندن سر مبارک رسول اکر م نمود تا اینکه رسول الله صلی اللّٰه علیه وآله وسلم خواب رفت. سپس بیدار شد در حالی که می¬خندید. ام حرام میگوید: من گفتم: یا رسول الله! چرا می¬خندی؟ فرمود: «گروهی از امتیانم به من عرضه شدند که در راه الله متعال جهاد میکنند؛ آنان روی این دریا سوار می¬شوند و مانند پادشاهانی هستند که بر تختها نشسته¬اند». ام حرام میگوید: گفتم: یا رسول الله! از الله متعال بخواه که مرا جزو آنان قرار دهد. پیا مبر اکرم (ص) هم برایش دعا کرد. دوباره رسول الله صلی اللّٰه علیه وآله وسلم سرش را گذاشت (و خوابید.) و هنگامی که بیدار شد، میخندید. ام حرام میگوید: گفتم: یا رسول الله! چرا میخندی؟ فرمود: «گروهی از امتیانم به من عرضه شدند که در راه الله متعال جهاد میکنند...» و همان سخنان اول را تکرار کرد. گفتم: یا رسول الله! از الله متعال بخواه که مرا نیز جزو آنان قرار دهد. فرمود: «تو از گروه نخست هستی». راوی میگوید: آنگاه ام¬حرام در دوران معاویه بن ابی¬سفیان (همراه مجاهدان) از دریا عبور کرد و هنگامی که از دریا بیرون آمد از سواریاش به زمین افتاد و فوت کرد. امام نووی / میگوید : «علما اتفاق نظر دارند که ام حرام مَحرَم رسول الله صلی اللّٰه علیه وآله وسلم بوده است. اما دربارهی کیفیت محرم بودن اختلاف نظر دارد. ابن عبدالبر و تعدادی گفتهاند: ام حرام یکی از خالههای رضاعی رسول الله صلی اللّٰه علیه وآله وسلم بود و برخی گفتهاند: بلکه خالهی پدر یا پدر بزرگ رسول الله صلی اللّٰه علیه وآله وسلم بوده است؛ زیرا مادر عبدالمطلب از بنی نجار بود». (شرح نووی بر صحیح مسلم)
«طَلْحَةَ بن عُبَيْد الله قال: جاءَ رجلٌ إِلى رسولِ اللهِ ﷺ من أهل نجْدٍ ثائرُ الرأسِ يُسْمَعُ دوِيُّ صوتِهِ ولا يُفْقَهُ ما يقول، حتى دنا فإِذا هو يسأَل عن الإسلام؛ فقال رسول الله ﷺ: خمسُ صلواتٍ في اليومِ والليلةِ فقال: هل عليّ غيرُها قال: لا إِلاَّ أَنْ تَطَوَّعَ قال رسول اللهﷺ: وصيامُ رمضانَ قال: هل عليّ غيره قال: لا إِلاَّ أَن تَطَوَّعَ قال، وذكر له رسول الله ج الزكاةَ قال هل عليَّ غيرُها قال لا إِلاَّ أَنْ تَطَوَّعَ قال فأَدبر الرجل وهو يقول: والله لا أزيد على هذا ولا أَنْقصُ قال رسول الله : أَفْلَحَ إِنْ صَدَقَ»
«طلحه پسر عبیدالله گوید: مردى از اهل نجد با موهاى ژولیده به حضور پیغمبر ﷺ مىآمد، در حالى که صداى بلندش از دور شنیده مىشد، امّا معلوم نبود که چه مىگوید، همین که نزدیک شد پرسید اسلام چیست؟ پیغمبر ﷺ گفت: اسلام آنست (هر مسلمان بالغ و عاقلى) در هر شب و روز نمازهاى پنجگانه را بخواند».
آن مرد پرسید غیر از این پنج نماز در شب و روز آیا نماز دیگرى بر من واجب است؟ پیغمبر ﷺ فرمود: خیر، مگر اینکه به میل خودت نماز اضافى بخوانى، پیغمبر ﷺ فرمود: روزه ما رمضان جزو اسلام و فرض است. آن مرد پرسید: به غیر از روزه رمضان آیا روزه دیگرى بر من واجب است؟ پیغمبر ﷺ فرمود: خیر، مگر اینکه به میل خودت بخواهى روزه اضافى بگیرى. پیغمبر ﷺ زکات واجب را برایش بیان کرد، آن مرد گفت: غیر از زکاتهایى که ذکر کردى آیا زکات دیگرى بر من واجب است؟ پیغمبر ﷺ فرمود: خیر، مگر به میل خودت بخواهى زکات بیشترى بدهى. طلحه گوید: بعد از این گفتگو، مرد نجدى از حضور پیغمبر ﷺ بیرون رفت و در حال رفتن مىگفت: قسم به خدا غیر از این فرایض چیز دیگرى را انجام نمىدهم ولى آنها را به تمامى انجام خواهم داد و چیزى را از آنها کم نمىکنم. پیغمبر ﷺ فرمود: چنانچه راست گوید از آتش دوزخ رستگار مىشود.
🔹ترجمه: عايشه رضي الله عنها مي گويد: رسول اللهﷺ در بيماري وفات خود، فرمود: «خداوند يهود و نصارا را لعنت كند، آنان قبور انبياي خود را مسجد قرار دادند». عايشه رضي الله عنها مي گويد: اگر اين احتمال وجود نمي نداشت، قبر رسول الله ﷺ را آشكار مي كردند (يعني در حجره قرار نمي دادند). ولي مي ترسم كه مردم آنرا مسجد قرار دهند.
.روهای شهوانی، آنها (انسانها) را به سوی انحراف سوق میدهد اما آنها (فرشتهها) این نیروها و موانع را ندارند، پس جوابهایی که میدهند اعتراف به برتری بنی آدم نسبت به خود آنهاست. «هُمُ الجُلَسَاءُ، لاَ يَشْقَى بِهِمْ جَلِيسُهُمْ» اشاره به این نکته دارد که خداوند کسی را که در چنین مجلسی (مجل ذکر خدا) بنشیند، اگرچه نیاز دیگری هم داشته باشد (با هدفی غیر از ذکر خدا در آن مجلس آمده باشد) خواهد بخشید؛ زیرا حضور در مجلس ذکر خدا، دلهای مرده را زنده میکند، پس قلب چنین کسی نیز زنده خواهد شد، اگرچه هدف از حضورش چیز دیگری غیر از ذکر خدا باشد و فضل و کرم خدا بسی بزرگ است و این اعلام فضیلت مجالس ذکر خدا و اهمیت حضور در چنین مجالسی است. ذکر خدا تمامی عبادات را در بر میگیرد. مجالس تدریس علم و قرائت قرآن و تهلیل و تسبیح، همه مجالس نور و هدایت هستند و همه باعث احیای دلهای مرده میشوند – والله أعلم. [شرح قسطلانی بر صحیح بخاری].
(خداوند) فرمود:« قطعاً دعای شما دو نفر پذیرفته شد، پس استقامت کنید،و از راه کسانی که نمی دانند، پیروی نکنید »
( وَجَاوَزْنَا=و گذرا ندیم بِبَنِي إِسْرَائِيلَ=قوم بنی اسرائیل را الْبَحْرَ =از دریا فَأَتْبَعَهُمْ =پس از پی در آمدن ایشان را فِرْعَوْنُ =فرعون وَجُنُودُهُ =و لشکر یان او بَغْيًا=از راه سرکشی وَعَدْوًا ۖ =و دشمنی حَتَّىٰ إِذَا=تا وقتی ک أَدْرَكَهُ=دریافت اورا الْغَرَقُ =غرقاب قَالَ آمَنتُ=گفت ایمان آوردم من أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ=همانا نیست معبودی إِلَّا الَّذِي =مگر کسی ک آمَنَتْ بِهِ=ایمان آوردند ب او بَنُو إِسْرَائِيلَ=فرزندان بنی اسرائیل وَأَنَا مِنَ =و من از الْمُسْلِمِينَ )مسلمانانم
يونس (90) Yunus
و (سر انجام ما ) بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم ،پس فرعون وسپاهیانش از روی ستم وتعدی ، در پی آنها رفتند ، چون (فرعون) هنگام غرق شدنش فرا رسید ، گفت:«ایمان آوردم،که هیچ معبودی (به حق)نیست؛ جز کسی که بنی اسرائیل به اوایمان آورده اند ،و من از مسلمانان هستم » .
( آلْآنَ= اکنون (ایمان آوردی وَقَدْ =در حالی ک عَصَيْتَ= نا فرمانی کردی قَبْلُ وَكُنتَ =از قبل و بودی مِنَ الْمُفْسِدِينَ )از فساد کاران
يونس (91) Yunus
(به او گفته شد:) حالا ؟ در حالی که قبلاً نافرمانی کردی و از مفسدان بودی!
( فَالْيَوْمَ=پس امروز نُنَجِّيكَ= نجات میدیم بِبَدَنِكَ=بدنت را لِتَكُونَ =تا باشی لِمَنْ خَلْفَكَ =برای آیندگان آيَةً ۚ وَإِنَّ=نشا نه ای و همانا كَثِيرًا=بیشتر ی مِّنَ النَّاسِ =از مردم عَنْ آيَاتِنَا=از نشانه های ما لَغَافِلُونَ )بی خبرانند
يونس (92) Yunus
پس امروز بدنت را (از دریا) نجات می دهیم ، تا عبرتی برای کسانی که بعد از تو می آیند باشی ، و بی گمان بسیاری از مردم از آیات ما غافلند .
( وَلَقَدْ =و گفت بَوَّأْنَا =جای دادیم بَنِي إِسْرَائِيلَ=فرزندان بنی اسرائیل را مُبَوَّأَ =جایگاهی صِدْقٍ =راستین را وَرَزَقْنَاهُم =و روزی دایم آنها را مِّنَ الطَّيِّبَاتِ= از پاکی ها فَمَا اخْتَلَفُوا =پس اختلاف نکردند حَتَّىٰ جَاءَهُمُ =تا آمد برایشان الْعِلْمُ ۚ =دانشی إِنَّ رَبَّكَ =همانا پرودگار تو يَقْضِي=حکم می کند بَيْنَهُمْ يَوْمَ=میان آنها در روز الْقِيَامَةِ فِيمَا =آخرت در آنچه كَانُوا فِيهِ =در آن يَخْتَلِفُونَ )اختلاف میکردند
يونس (93) Yunus
و به راستی که بنی اسرائیل را در جایگاه نیکو منزل دادیم ، و از پاکیزه ها روزیشان دادیم ،پس اختلاف نکردند تا اینکه علم (و آگاهی) برای شان آمد، بی گمان پروردگارتو ، روز قیامت در آنچه در آن اختلاف می کردند، میانشان داوری خواهد کرد.
( فَإِن كُنتَ=پس اگر هستید فِي شَكٍّ =در شک مِّمَّا أَنزَلْنَا=از آنچه ک نازل کرد إِلَيْكَ =ب سوی تو فَاسْأَلِ =پس بپرس الَّذِينَ=از آنان ک يَقْرَءُونَ=میخوانند الْكِتَابَ =کتاب را مِن قَبْلِكَ ۚ =از پیش از تو لَقَدْ جَاءَكَ =همانا آمد پیش از تو حق الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ =حق از طرف پرودگارت فَلَا تَكُونَنَّ =پس نباش مِنَ الْمُمْتَرِينَ )از تردید کنندگان
يونس (94) Yunus
پس اگر در آنچه بر تو نازل کرده ایم در تردید هستی ، از کسانی که کتاب (آسمانی) پیش از تو را می خوانند؛ بپرس، یقیناً حق از طرف پروردگارت به تو رسیده است ، پس هرگز از تردید کنندگان مباش!
( وَلَا تَكُونَنَّ= و نباش مِنَ الَّذِينَ=از کسانی كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ=دروغ شمردند نشا نه های الله را فَتَكُونَ =پس مباش مِنَ الْخَاسِرِينَ )از زیان کاران
يونس (95) Yunus
ومباش هر گز از کسانی که آیات خدا را تکذیب کردند ،آنگاه از زیانکاران خواهی بود .
از ابن عباس و او از میمونه - رضی الله عنها - نقل کرده است که: “از پیامبر صلي الله عليه و سلم دربارهي موشی که در روغن بیفتد سوال شد، ایشان فرمودند: (ألقوها، وما حولها فاطرحوه وكلوا سمنكم) [موش را دور بیندازید و اطراف آن را نیز دور بریزید و آنوقت روغنتان را بخورید]. بخاری آنرا روایت کرده است. حافظ گفته است که: ابن عبدالبر گفته: اتفاق برآن است که هرگاه مرداری در چیزی جامد، بیفتد، آن شییء مرده و اطرافش را دور میریزند، اگر محقق گردد اما دربارهي مایع و چیز آبکی اختلاف کردهاند، جمهور علماء بر آنند که تمام آن مایع با برخورد با نجاست آلوده و ناپاک ميشود. گروهی از جمله زهری و اوزاعی با این رای مخالفت کردهاند[1].
[1] مذهب آنها بر این است که مایع حکم آب را دارد، تا زمانیکه نجاست آنرا تغيیر نداده است پاک است، ولی اگر تغییر کـرد ناپاک است. و اين مذهب ابن عباس و ابن مسعود و بخاری است و آن صحيح است. “مولف”
«ابن عباس رَضِیَ اَللهُ عَنْهُمَا گوید: پیغمبر ﷺ درباره دختر حمزه (بنى عبدالمطلب که عمو و برادر رضاعى پیغمبر ﷺ بود) گفت: چون او دختر برادر رضاعى من است براى من حلال نیست، هر کسى که از نسب و بواسطه خویشاوندى حرام باشد، به واسطه شیر هم حرام مىباشد».
(لازم به توضیح است بنا به مذهب امام شافعى زنى که پنج بار به کودکى که سنش بیشتر از دو سال نباشد شیر دهد این زن و کودک به منزله مادر و فرزند از لحاظ حرمت نکاح مىباشند، و پدر و مادر و خواهر و برادر و اولاد و عمو و عمّه و دایى و خاله این زن براى این کودک حرام مىباشند و شوهر این زن که صاحب شیر است به منزله پدر این کودک است، لذا پدر و مادر و اولاد و خواهر و برادر و عمو و عمّه و دایى و خاله این زن و شوهر براى این کودک حرام مىباشد ولى باید توجّه شود این موضوع فقط از جنبه حرمت نکاح و زناشویى است، ولى از لحاظ ارث و وجوب نفقه و سایر مسائل دیگر مانند دو انسان بیگانه مىباشند)([ شرح نووى بر مسلم، ج 10، ص 19]).