نگاه عرب های هور به ترنسجندرها چه بود؟
کماکان- هنگامی که در کنار شیخ نشسته بودم، پسر نوجوان و زیبایی با دو گیسوی بلند در دو سوی صورتش وارد مضیف شد. از موهای بافته شده او تعجب نکردم، زیرا در میان عربهای هور، و در گذشته بسیاری از مردان، موهای خود را به همین شکل میبافتند. پس از اینکه آن پسر جوان به ما قهوه داد و مضیف را ترک کرد، شیخ پرسید: «آیا متوجه شدی که این جوان مسترجل است؟» من بهطور مبهمی درباره مسترجلها شنیده بودم، اما هرگز یکی از آنها را ندیده بودم.
شیخ اماره سپس توضیح داد: «مسترجل زنی است که به دنیا آمده، اما قلب مردانهای دارد، بنابراین مانند یک مرد زندگی میکند.»
این بخشی از خاطرات ویلفرد تزیجر، نویسنده و جهانگرد بریتانیایی است که در فاصله سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۸ زمان زیادی را در مناطق مرکزی هور سپری کرد. این مناطق بین مرزهای ایران و عراق قرار دارند و تزیجر یکی از معدود افراد غربی است که زندگی عرب های هور را از نزدیک مشاهده کرده و مستند کرده است. کتاب خاطرات او بارها چاپ شده و همچنان یکی از منابع مهم درباره این جامعه و سبک زندگی آنها به شمار میرود. با این حال، نگاهی استشراقی در دیدگاه او نسبت به این مردمان وجود دارد، نگاهی که از بالاتر به پایین است و در آن گویی یک انسان غربی در حال ثبت جزئیات زندگی قبایلی است که گویی از تاریخ بهجا ماندهاند. با این وجود، در میان این نوشتهها میتوان اطلاعات مفیدی درباره زندگی اجتماعی مردم عرب و تحولات آن یافت.
اما اجازه دهید بازگردیم به مسئله مسترجل ها. تزیجر که از این مسئله متعجب شده بود، از شیخ پرسید: «آیا مردان او را میپذیرند؟»
شیخ اماره پاسخ داد: «قطعاً. ما با او غذا میخوریم و او میتواند در مضیف بنشیند. وقتی او بمیرد، برای او با تفنگهای خود تیراندازی میکنیم تا به او احترام بگذاریم. ما هرگز برای یک زن این کار را نمیکنیم. در روستای مجید، یکی از آنها در جنگ علیه حاجی سلیمان شجاعانه جنگید.»
پرسیدم: «آیا همیشه موهایشان را میبافند؟»
اماره گفت: «معمولاً موهایشان را مانند مردان میتراشند.»
پرسیدم: «آیا مسترجلها ازدواج میکنند؟»
اماره پاسخ داد: «نه، آنها مانند ما با زنان میخوابند.»
تزیجر ادامه میدهد: «با این حال، یک مورد ازدواج را خودم شاهد بودم؛ یک بار که در روستایی برای مراسم ازدواج بودیم، عروس که مسترجل بود، پذیرفته بود که لباسهای زنانه بپوشد و با شوهرش زندگی کند، به شرطی که شوهر هرگز از او درخواست نکند که کارهای زنانه انجام دهد.»
تزیجر همچنین میگوید که «مسترجلها» بسیار مورد احترام بودند و شاید نزدیکترین معادل آنها در تاریخ باستان، آمازونها باشند. در سالهای بعد او با نمونههای بیشتری از مسترجلها آشنا شد. او مینویسد که یک بار مردی با فرزند ۱۲ سالهاش که از کولیک رنج میبرد، نزد من آمد. من فکر میکردم پسر است. اما وقتی خواستم کودک را معاینه کنم، پدرش گفت: «او یک مسترجل است.» در موقعیتی دیگر، مردی را معاینه کردم که جمجمهاش شکسته بود. او گفت که با یک مسترجل درگیر شده و جمجمهاش شکسته است.
اما این فقط مسترجلها نبودند. تزیجر از مشاهداتی میگوید که در آن مردان نیز به شکل زن ظاهر میشدند و با این وجود در محیط اجتماعی پذیرفته میشدند؛ گرچه برخلاف مسترجلها که با افتخار همراه بودند، نگاه به آنها کمی آمیخته با افسوس بود.
تزیجر مینویسد: «یکبار در مضیف نشسته بودم که زنی تنومند و میانسال، با پوشش سیاه معمول زنان، وارد شد. او گفت مشکلی دارد و از آن رنج میبرد. چهرهای برجسته و نسبتاً مردانه داشت. هنگامی که از او خواستم مشکلش را بگوید، دامنش را بالا زد و با اشاره به اندامش گفت: آیا میتوانید این را قطع کنید و مرا به یک زن واقعی تبدیل کنید؟ تزیجر میگوید که باید اعتراف میکردم این عمل جراحی از توان من خارج بود. اما وقتی رفت، شیخ با دلسوزی پرسید: «آیا نمیتوانند این کار را برایش در بصره انجام دهند؟ او واقعاً یک زن است، بیچاره.» تزیجر مینویسد که بعدتر اغلب همان مرد (یا زن) را میدیدم که در کنار رودخانه با دیگر زنان کار میکرد و مشغول شستن ظرفها بود.
تزیجر در بخشی از کتاب خود می نویسد که افرادی که دچار تحول جنسیتی شدهاند (ترنسجندرها) در اینجا مورد احترام قرار میگیرند و مردم نسبت به آنها مهربان هستند، حداقل در مقایسه با آنچه در غرب مرسوم است.
در نهایت باید اضافه کرد که این مشاهدات تنها به همان دورهایقابل تعمیم است و برای شناخت وضعیت کنونی، به مطالعات و تحقیقات بیشتری نیاز است.
این مطلب را می توانید در سایت کماکان نیز مطالعه کنید:
https://www.kamakaan.com/849?swcfpc=1