چگونه قانون اساسی ننویسیم؟
رأیدهندگان شیلیایی، در سال ۲۰۲۲، پیشنویس قانون اساسی را که مجمعی منتخب تهیه کرده بود با ۶۲ درصد رأی منفی رد کردند. در فرآیند تدوین پیشنویس قانون اساسی همهی معیارهای پیشرو رعایت شده بود: تکثرگرا و با شمول همه گرایشهای سیاسی بود، شفافیت داشت، همراه با مشارکت معنیدار مردمی بود و بر رویکرد اجماعی، و نه غلبهی حرف اکثریت، تمرکز داشت. پس چرا اعتماد عمومی در این روند از بین رفت و به شکست پروژه اصلاح قانون اساسی سال ۲۰۲۲ انجامید؟
قانون اساسی شیلی تحت دیکتاتوری آگوستو پینوشه پشت درهای بسته و بدون هیچ مشارکت مردمی نوشته شد. وقتی در دههی ۱۹۹۰ دموکراسی برقرار شد، این متن چند بار به هدف استبدادزدایی شد. در ۲۰۱۳ هم جنبشی مردمی شکل گرفت که با علامتزدن برگههای رأی در انتخابات ریاستجمهوری تمایل خود را به تغییر قانون اساسی نشان دهند.
میشله باشلت نامزد چپگرا، برنده انتخابات، وعده داد که قانون اساسی جدیدی از طریق نهادهای دموکراتیک تصویب شود اما روند او حمایت کافی را نداشت و به سرانجام نرسید. پس از او سباستین پینیرا نامزد راستگرا، با تغییر قانون اساسی مخالفت بود و کل روند را تعطیل کرد.
در سال ۲۰۱۹، پس از یک دوره اعتراض سراسری به ناکفایتی دولت و نارکارآمدی قانون اساسی، رهبران احزاب مختلف توافقنامهای برای برگزاری یک همهپرسی به هدف تغییر قانون اساسی امضا کردند و یک مجمع برای این کار تشکیل دادند.
قرار شد مجمع ۱۵۵ عضو داشته باشد که همتعداد با اعضای مجلس سنای شیلی است. این اعضاء باید در ۲۸ استان برگزیده میشدند. مجمع حق نداشت ماهیت جمهوری شیلی و تفکیک قوای آن و نیز پیمانهای بینالملیاش را تغییر دهد.
دو انتخابات برگزار شد که به ایجاد مجمعی اجتماعی و فرهنگی متکثر انجامید. این مجمع شامل مردان و زنان با کرسیهای برابر، نمایندگان بومی، و افراد با پیشینههای تحصیلی و حرفهای متنوع بود.
از مجموع نمایندگان، ۴۰ درصد از آراء به فهرستهای نامزدهای مستقل اختصاص یافت که ۶۷ درصد کل مجمع را تشکیل میدادند.
کمیتههای مجمع کار خود را آغاز کردند و پیشنویسی تهیه کردند که شامل نوآوریهایی مانند ایجاد حقوق اجتماعی-اقتصادی جدید، افزایش نمایندگی زنان و گروههای بومی، و تمرکززدایی از قدرت دولت بود. با این حال، تغییرات مناقشهبرانگیزی مانند حق سقط جنین و ایجاد نظامهای قضایی متفاوت برای بومیان، انتقادات زیادی را به همراه داشت.در روند تدوین گروههای دست راستی حضور پررنگی نداشتند و رایدهندگان محافظهکار رفتهرفته از شرکت در روند دلسرد شدند.
این موضوع باعث شد حمایت عمومی از قانون اساسی جدید از ۵۶ درصد در ابتدا به ۳۵ درصد در ماههای بعد کاهش یابد. از سوی دیگر، قواعدی که انتخاب اعضای مستقل را تسهیل میکرد، مجمعی از منفردان فاقد سازمانو رهبری ایجاد کرد که قادر به رسیدن به توافق و حفظش نبودند.
مذاکرات مجمع به شکل علنی پخش میشد. با وجود مزایای روند شفاف، گزارش لحظهبهلحظه امکان تغییر نظر، چانهزنی، مصالحه و اجماع را دشوار کرد.
اتفاقات دیگری هم بر اعتماد عمومی تاثیر گذاشت. در طول جلسات، نمایندهای در مجمع لباس پیکاچو (از شخصیتهای انیمیشن ژاپنی پوکمون) پوشید. زنی که تحت درمان سرطان سینه قرار گرفته بود، برهنه سخنرانی کرد...این کارها باعث شد اعتماد بسیاری از مردم به جدیت مجمع از میان برود.
لارین و همکارانش هفت درس از شکست تهیه پیشنویس قانون اساسی شیلی استخراج کردهاند:۱. احزاب به دلیل داشتن برنامههای جامع و تجربه در مذاکره و توافق، میتوانند بازیگران خوبی در تدوین قانون اساسی باشند و باید کنار نمایندگان مستقل حضور داشته باشند.
۲. تعیین حد نصاب تصویب مواد قانون اساسی با رأی دوسوم منطقی بود، اما با حضور ضعیف جناح راست، آنها نتوانستند در مصوبات تأثیرگذار باشند. شاید روش دیگری برای انتخاب هیئت رئیسه میتوانست به تقویت نمایندگان راست کمک کند.
۳. شفافیت در مذاکرات مهم است، اما مذاکره و مصالحهی مؤثر بین نمایندگان از بازتاب رسانهای مهمتر است.
۴. نمایندگان مستقل ممکن است به دلیل فشار رسانهای چهرهای سازشناپذیر نشان دهند یا از فضا برای تبلیغات شخصی استفاده کنند.
۵. تشکیل کمیتهها از طریق پیوستن داوطلبانه اعضا، فعالان با دستورکارهای تکبعدی را جذب کرد که توانایی چانهزنی نداشتند.
۶. هماهنگی بین پیشنهادهای مختلف کمیتهها برای انسجام پیشنویس ضروری است، اما این در شیلی دیر انجام شد و مجمع نقشی مؤثر در این انسجام نداشت.
۷. برگزاری همهپرسیهای رد یا قبول قانون اساسی مطلوب است، اما قوانین رأیگیری باید در هر دو همهپرسی یکسان باشد.
مهمترین نکات این پژوهش را در زیر بخوانید:
https://daneshkadeh.org/constitution-making/13274/@Daneshkadeh_org