View in Telegram
گروه های نامرئی 🖊️ عقیل دغاقله مطلب دیروز در خصوص اینکه کمیته راهبردی دولت جدید، مانند دیگر کمیته ها و کابینه ها و شوراها و کانون های مرکز، کاملا قوم گرایانه است باعث شد تا انتقاداتی به مطلب وارد شود. نکته اصلی هم این است که ، در درجه اول، ما در ایران قومیتی به نام «فارس» نداریم. دوم آنکه این مباحث کپی شده از نظریات غربی درباره «مرد، سفید، مسیحی» هستند. درست می گویند. اگر مدتی در آمریکا زندگی کرده باشید متوجه می شوید که همه کسانی که از جاهای دیگر می آیند، به ویژه آنانی که پوست تیره تری دارند، «رنگین پوست» می شوند و در فرایندهای اجتماعی مشمول پروژه حذف و تبعیض. انسان سفیدپوست مسیحی اروپایی تبار، اما، داخل این خیل عظیم رنگین پوستان نیست. چرا؟ برای اینکه او، به دلیل قدرت و هژمونی جهنمی که در این قاره استعمار شده داشته، رنگ خودش را، رنگ پوستش را (که رنگ قدرت و مزیت است)، در عین مرئی بودن و شفاف و آشکار بودن، مخفی نگه داشته است- یعنی، سفیدیت را به مثابه نماد جهانی انسانیت، یونیورسالیزم و نرمالیت عرضه کرده است. همگان رنگین پوست اند؛ ولی سفید اصلا رنگ حساب نمی شود. حوزه مطالعات انتقادی سفیدیت، ساختارها و مکانیزم های قدرت مرئی و نامرئی سفیدپوستان را نقد و افشا می کند و نشان می دهد که «سفید» نیز رنگی است مثل همه رنگ های دیگر، نه برتر و نه پست تر. انسانهای سفیدپوست مسیحی اروپایی تبار نیز، باید سفید را رنگی در میان رنگ ها بدانند و خودشان را نیز جزئی از یک گروه اتنیک محسوب بدارند، نه بیشتر و نه کمتر. یک ایراد به بحث «مردان فارس شیعه» این است که از تئوری های نقد سفیدیت در آمریکا الگو گرفته است! پاسخ این است که اگر نظریه ای در غرب کاربرد دارد به معنای بی اعتباری آن در کانتکست های دیگر نیست. در غرب درباره تبعیض جنسیتی هم گفته شده است. نمی توان گفت چون در غرب آن نظریات وجود دارند بنابراین باید از فکر کردن به آنها در دیگر نقاط جهان پرهیز کرد. نکته ای که وجود دارد این است که چگونه این ساختارهای تبعیض آمیز و ستم آلود در جامعه های دیگر به شکل های دیگر در می آیند. برای مثال، اگر در آمریکا، نژاد عامل مهمی می شود، در ترکیه یا در عراق یا در آفریقا این نابرابری ها بر چه بنیان هایی استوار می شود. در آفریقای جنوبی، برای مثال، سیاه در برابر سیاه قرار می گیرد: سیاه آفریقای جنوبی علیه سیاهی که از دیگر نقاط آفریقا می آید. اما اینکه کسی در آفریقا بگوید از این حرف ها نزنید که متعلق به آمریکا است، دچار یک مغلطه شده است. ساختار روابط اتنیکی در ایران از بسیاری از جهات با غرب و آمریکا متفاوت است و بیشتر با کشورهای جنوب مشابهت دارد. اما این نباید ما را به ورطه بومی گرایی خام بیندازد. اما نقد مهمتر این است که گفته می شود ما قومیتی به نام فارس نداریم. این در واقع مادر همه بحث هاست. در حقیقت، از منظر کسی که بخشی از قومیت فارس است این نکته درستی است. چون از موقعیتی که آنها در آن قرار دارند، آنها نمی توانند قومیت خود ببینند. قبلا نوشته بودم که هر کدام از ما از زوایه ای جهان را می بینیم. و جامعه شناسی دیدن جهان، به تعبیر کای اریکسون، از طبقه ۱۴ است. یعنی هر انسانی و هر تحلیلگری از طبقه ای جهان را می بیند و از زاویه ای. از موقعیت انسان فارس، گروه قومی ای به بنام «فارس» دیده نمی شود یا قابل دیدن نیست. اما او خوب می تواند من را ببینید. به همین دلیل است که سریع برچسب «قوم گرایی» می زند و این می شود عرب، آن می شود ترک، آن می شود کرد و غیره. و بعد همه را به عنوان قوم گرایی با چوب «ایران دوستی» می راند. اما او متوجه این نکته نیست که برای من غیر فارس «قومیت فارس» نیز قابل دیدن است. از دید یک کرد، ترک، بلوچ، ترکمن و همه دیگر اقلیت ها «قومیت فارس» نه تنها وجود دارد که تعیین کننده ترین عامل زندگی اجتماعی و سیاسی آنان است. همانطور که یک فارس کنش های دیگران را به عنوان «قوم گرایانه» می بیند و آنها را «وتو» می کند، دیگر مردمان این سرزمین نیز کنش های «قوم گرایانه» شما را می بینند، اما قدرت وتو کردن آنها را ندارند. آنها خوب می بینند که چگونه بازنمائی فرهنگ و زبان فارسی …. یادداشت کامل را با لمس Instant View بخوانید: https://telegra.ph/Invisible-07-19-4 🆔 @adagha
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily