View in Telegram
Forwarded from دانشکده
استعمار داخلی: چگونه مرکز اختلافات قومیتی را تشدید می‌کند؟ جهان در یکصد سال گذشته شاهد استمرار و حتی تشدید تعلق‌های قومی در کشورهای مختلف بوده است. با وجود فرآیند توسعه و مدرن شدن، و همچنین تفوق گفتمان‌های ملی‌گرایانه، نه تنها رابطه‌ی مرکز و حاشیه متعادل‌تر و منصفانه‌تر نشده که گاه نابرابری‌ها بیشتر هم شده است. این مشکل تنها مختص به کشورهای در حال توسعه نیست، حتی در بریتانیا نیز که به تعبیری نخستین کشوری است که از قرن شانزدهم میلادی می‌توان در آن رشد و گسترش شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری و سپس در قرن نوزدهم صنعتی‌شدن را دنبال کرد، تفکیک و تبعیض‌قومیتی بسیار پررنگ بوده است. 🔸مایکل هکتر، جامعه‌شناس مشهور و استاد دانشگاه ایالتی آریزونا، تحلیل بدیع و جالبی ارائه می‌کند. او معتقد است مرکز به اتکای قدرت سیاسی و از رهگذر سیاستگذاری‌ها فاصله‌ی خود را با حاشیه حفظ می‌کند. از نظر هکتر مرکز با حاشیه برخوردی دارد که مشابه آن را می‌توان در برخورد دولت‌های استعماری با مستعمرات دید: ایجاد وابستگی اقتصادی در مستعمره و پایین‌تر نگه داشتنش به این منظور که همواره مرکز بتواند از حاصل کار و منابع حاشیه استفاده کند. وجه تسمیه «استعمار داخلی» از همینجا می‌آید. هکتر با اتکا به شواهد مربوط به تقابل دیرپای مرکز بریتانیا با اقلیت‌ سِلت‌ها (ساکنان بومی مناطق اسکاتلند، ولز، کورنوال، جزیره‌ی مان و ایرلند)، الگو یا نظریه‌ی «استعمار داخلی» را مطرح می‌کند. 🔸الگوی استعمار داخلی یادآور می‌شود که موج توسعه و مدرن‌سازی در سرتاسر قلمرو دولت‌ها به‌طور یکسان آغاز نمی‌شود و در بین گروه‌های مختلف و مناطق جغرافیایی گوناگون، ناهموار پیش می‌رود؛ یعنی گروه‌هایی را بیشتر و گروه‌هایی را کمتر برخوردار می‌کند و با تفاوت موجب پیشرفتشان می‌شود. 🔸هکتر می‌گوید توزیع نامتوازن منابع و قدرت در روند مدرن‌سازی باعث می‌شود گروهی که دست‌بالا را پیدا کرده (مرکز)، در پی حفظ و تثبیت و انحصاری‌کردن امتیازهای خود بر‌آید و تمایز به‌وجود آمده را نهادینه کند. مرکز در پی تنظیم تخصیص نقش‌های اجتماعی به اعضای گروه‌های مختلف برمی‌آید و نقش‌های معتبرتر را برای اعضای گروه خود نگه‌می‌دارد و برعکس افراد گروه کمتر برخوردار را از این نقش‌ها محروم کند. در عین حال تصمیم راجع به سرمایه‌گذاری، تخصیص وام و اعتبار و پرداخت دستمزد در حاشیه، در مرکز گرفته می‌شود. حاشیه در نتیجه‌ی وابستگی به مرکز، فقیرتر می‌ماند. 🔸وقتی لایه‌بندی بین مرکز و حاشیه مبتنی بر تمایزهای فرهنگی واضح باشد، مثل تمایز قومی و زبانی، این امکان وجود دارد که گروه نابرخوردار به‌تدریج واکنشی به این نابرابری نشان دهد که معطوف به حفظ و تقویت ارکان فرهنگیش باشد و حتی ادعای برتری فرهنگی نسبت به مرکز را طرح کند. در چنین مواقعی گروه نابرخوردار گاه مدعی می‌شود که جزئی از ملتی که او را به استضعاف کشانده نیست بلکه خود ملتی جداست و خواهان استقلال می‌شود. 🔸اغلب تصور می‌شود که با پیشرفت توسعه‌ی ملّی فاصله‌ی میان حاشیه و مرکز کم خواهد شد، و نابرابری اقتصادی کاهش پیدا می‌کند، الگوی استعمار داخلی اما پیش‌بینی می‌کند که این نابرابری‌ها تداوم می‌یابند و حتی بیشتر می‌شوند. 🔸باید در نظر داشت که حتی وقتی چارچوب دموکراتیک برقرار باشد، گروه حاشیه‌ای همان گروهی است که منابع کمتری در اختیار دارد؛ اگر از لحاظ جمعیتی هم کم‌شمارتر باشد که وضعش باز هم بدتر می‌شود و با کمبود منابع و جمعیت و عقب‌افتادگی‌ای که دارد، امکان تأثیر در تصمیم‌گیری‌های سیاسی حیاتی را نخواهد داشت. 🔸به این ترتیب گروه حاشیه‌ای اقلیت نمی‌تواند، حتی در چارچوب دموکراتیک، برای تغییر دولت و سیاست‌های مرکز نیروی زیادی اعمال کند و موجب بازتوزیع منابع به نفع خود شود. در این وضعیت در چارچوب ملّی شاهد ثبات و تثبیت دولت‌هایی هستیم که گروه حاشیه را نمایندگی نمی‌کنند. خلاصه‌ای از این پژوهش را در زیر بخوانید: https://daneshkadeh.org/global/13567/ @Daneshkadeh_org
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily