هفت گزاره در باب سوریهدر این چند روز دربارۀ سقوط دولت اسد در توییتر چیزهایی نوشته بودم که برخی به وقوع پیوست و برخی بعید نیست که واقع شوند:
1.
بازگشت طالبان به قدرت، مستلزم نمایش طولانی مذاکرات با قدرتهای جهانی و نمایش تصویری مدرن از رهبران بود: از قبیل اینکه فلان سخنگوی طالب انگلیسی بلد است و دکترا دارد! نتیجه اما فلاکت مردم، بهویژه زنان و اقلیتها، بود.
تصویرسازی امروز برخی رسانههای غربی از جولانی و تحریر الشام چونان گرایش میانهرو و متفاوت با داعش هم از همین جنس است. تردیدی نیست که آیندۀ سوریه تحت تسلط تحریر الشام هم همچون دوران اسد سیاه خواهد بود. (سرنوشت حضور اسلامگرایان در لیبی و... را هم دیدهایم.)
به ما چه ربطی دارد؟ روزی رجویها را هم برای ما تطهیر خواهند کرد تا فلاکتی جایگزین فلاکت شود.
2.
خود تحریر الشام تعهد میدهد که با عراق کاری ندارد (تا دولت عراق و شبهنظامیان شیعۀ عراقی وارد منازعه نشوند)؛
آمریکا میگوید نگران داعش است (نه القاعده و تحریر که البته هر دو مثل شبکۀ حقانی افغانستان در لیست تروریسم بودند و برای رهبرانشان جایزه تعیین شده، اما عملاً قدرت به ایشان واگذار شد)؛ و...
پیداست که تحریر الشام دیگر نگاه امتگرا ندارد و درون مرزهای سوریه خواهد ماند. خطری برای اسرائیل هم محسوب نخواهد شد. (تشکر از اسرائیل بابت تضعیف رژیم اسد و حامیانش هم بیدلیل نبود.)
3.
انفعال روسیه در ماجرا، انفعال جمهوری اسلامی را هم در پی دارد. البته جمهوری اسلامی موضع مستقلی در مسائل جهانی ندارد و حتی در ماجرای 7 اکتبر هم به حدس من آلت دست روسیه واقع شده است که در پی گشودن درگیری دیگری برای تضعیف جبهۀ غربی در اوکراین بود.
این عقبنشینیهای پیدرپی میتوانست نشانهای باشد بر اینکه مثل افغانستان دستکم برخی مسائل هماهنگ شده و سقوط دومینویی بدون هیچ مقاومتی رخ خواهد داد. (روابط حسنۀ جمهوری اسلامی با ترکیه و قطر و همچنین روابط حسنهاش با القاعده - همچون طالبان - را در رقابت با داعش را فراموش نکنید. تحریر ریبرند جبهه النصره است که خود انشعابی از القاعده در رقابت با داعش بوده.)
4.
موضع برخی طرفداران کردها (مثل دکتر کامران متین) در باب حمایت اسرائیل از اسد جهت پرهیز از مواجهه با اسلامگرایان، فرافکنی است: دو روز پیش نوشتم که سقوط اسد و خطر برای کردهای سوریه جدی است.
مانند استقرار و مشروعیتدهی به طالبان افغانستان با حمایت پاکستان (با تعهد طالبان-القاعده در کنترل داعش)، تحریر الشام با حمایت ترکیه بر سوریه مسلط میشود (با تعهد کنترل داعش) که همچون طالبان ادعای ورای مرزهای کشور و خطری برای اسرائیل ندارد.
5.
البته روس، چین و ایران از سقوط دولت افغانستان راضی بودند. اینجا روس ضرر میکند که هدف هم همین است: تضعیف روسیه و جمهوری اسلامی.
چین لابد مثل افغانستان در سوریۀ پسااسد پروژۀ اقتصادی بگیرد.
شاید تحریر الشام هم مثل قهر طالبان با ایران (ایرانی مخالف اسد و حزبالله روحش خبر ندارد که جمهوری اسلامی چند میلیون دلار به حلقوم طالبان ریخت تا وقتی که به قدرت بازگشتند) و پاکستان، بعدها برای ترکیه ناز کند.
جمهوری اسلامی مثل همیشه بازنده است.
6.
کردهای سوریه نه دیگر حمایت مستقیم آمریکا را دارند، نه بیطرفی و عقبنشینی اسد را (لبته که فعلاً از عقبنشینی ارتش از دیرالزور و... استفاده کردند و قلمروی خود را موقتاً گسترش دادند) و در نتیجه در آتش کینۀ اردوغان خواهند سوخت که تحمل یک اقلیم کردستان دیگر را ندارد.
همانطور که طالبان هم در صفوف خود ملای هزاره و شیعهای به نام مولوی مهدی مجاهد داشتند، اما او را پیش از همه حذف کردند و سپس سراغ رقبای داخلی تاجیک، ازبک و هوادار جمهوری اسلامی رفتند، دیری نمیگذرد که هر کسی درون و بیرون تحریر الشام بدانها امید بسته، نومید شود.
تمام اینها به اسرائیل چه ربطی دارد؟ اسرائیل خوشحال و خندان است و شاید به بهانۀ تأمین امنیت مرزهایش، باز هم در خاک جولان جلو بیاید! الجولانی مدیون اوست.
7.
فراتر از روابط پیچیدۀ تعامل و تقابل دولتها و گروههای اسلامگرا در منطقه (یا معیارهایی چون فرقهگرایی مذهبی، امپریالیسمستیزی چپ و غربگرایی راست) معیار دیگری را میتوان در نظر گرفت که ما را از گمراهی نجات دهد. آن وضع حقوق زنان، اقلیتها و فرودستان است.
با این متر و معیار، افغانستان، ایران، ترکیه، سوریه، لیبی، سودان و... همه قابل ارزیابی پیوسته بدون افتادن در دام مغالطاتی چون استانداردهای دوگانه هستند.
به این بیشتر خواهم پرداخت.
@RezaNassaji