چند ساعت دیگر سالگرد آن کشتار است. ابتدا انکار خواهند کرد و حتی تهدید. اعتراف چند روز بعدشان از سر اجبار است. ما بیمقدمه در مقابل پلیتکنیک جمع خواهیم شد، با شمع و شعارهای آرام حاصل از بغض، خشم و ناباوری. اما آنها اشکآور خواهند زد و سپس بازداشت میکنند. شب اول چند ساعت در کلانتریها، بازداشتگاهها و خانههای امن بازجویی میکنند و پس از نیمهشب، در تاریکی خیابان، بی هیچ وسیلهای، رهایشان خواهند کرد. شبهای بعد، اما تمام انقلاب و آزادی شلوغ است و با گلولههای جنگی در نهایت خشونت سرکوب خواهند کرد.
من همان شب اول در تقاطع سمیه بازداشت شدم و چند ماه گرفتاری کشیدم، ولی دوستانی را میشناختم که در شبهای بعدی تا مرز کور شدن رفتند. و اگر نبود نهایت سرکوب، مانند آبان همان سال، خیابان را ترک نمیکردند. آنها که من میشناختم، نه خشم و بغضشان فرو مینشست، نه انگیزه و ارادهشان به کسی وکالت میداد. به کسی که در سالگرد آن فاجعه در تفریح خانوادگی کریسمس است و طرفداران لمپنش برای مبارزان تعیین تکلیف میکنند که در زندان اجازۀ رقص با شعار «زن، زندگی، آزادی» دارند یا نه؟
ما نه فراموش میکنیم و میبخشیم، نه انگیزه و ارادهمان قابل واگذاری به دیگری است. کسی که آبان و دی ۹۸ در خیابان بوده، دیگر به عقب بازنمیگردد، اما نه با آنکه آن روزها سکوت و توجیه کرده، سخنی هست، نه در مقابل آن که بعدها از خون آن کشتگان کیسه دوخته، میتوان سکوت کرد.
@RezaNassaji