هزار بار مرا مرگ....
مقایسۀ کنسرت بدون پوشش اجباری پرستو احمدی در کاروانسرایی متروک در سال ۱۴۰۳ با نخستین کنسرت بدون پوشش اجباری قمرالملوک وزیری در گراندهتل در سال ۱۳۰۳ که مجبور به تعهد به نظمیۀ وقت شد، صدای برخی سلطنتطلبان را درآورده است که عصر پهلوی را در این میان دوران آزادی پوشش دانستهاند.
واقعیت این است که در سال ۱۳۰۳ هم رضاخان بهعنوان رئیسالوزرا بر سر کار بود و مسئولیت آن احضار و تعهد هم بر گردن اوست.
اما ماجرا فراتر از اینهاست: قمرالملوک وزیری شعر میرزادۀ عشقی با مطلع «هزار بار مرا مرگ به از این سختی است» را خوانده بود که به «زنان کشور ما زندهاند و در کفناند» و «رجال ما همه دزدند و دزد بدنام است» میرسید. رضاخان امر به ترور عشقی در تیر ۱۳۰۳ کرد و رضاشاه امر به توقیف صفحۀ آوازش.
برای زنان ایران در هماره بر یک پاشنه میگردد.
هزار بار مرا، مرگ به از این سختی است
برای مردم بدبخت، مرگ خوشبختی است!
گذشت عمر به جان کندن، ای خدا مُردم!
ز دست اینهمه جان کندن، این چه جان سختی است؟
رسید جان به لبم، هر چه دست و پا کردم
برون نشد دگر، این منتهای بدبختی است!
رجال ما همه دزدند و دزد بدنام است
که دزد گردنه، بدنام دزد پاتختی است
رجال صالح ما، این رجال خنثیاند!
که از رجال دگر، امتیازشان لختی است
زنان کشور ما زندهاند و در کفناند
که این اصول سیهبختی از سیهرختی است!
بمیر «عشقی» ار آسایش آرزو داری
که هر که مرد، شد آسوده، زنده در سختی است
(که هر که مرد، آسود و زنده در سختی است)
@RezaNassaji