الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#اردوگاه_کوثر
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢
🟢🟢
🟢
#شب_های_رمضان_در_جبهه
ماه رمضان سال 1366
برای انتشار این فایل تصویری یه مقدمه لازم است
مرحوم حاج نادعلی کربلایی مداح و پیر غلام اهل بیت(ع) بود
و مدال ابو الشهدایی رو هم به سینه داشت
اما میگفت من هم باید وظیفه خود را انجام دهم
سنی ازش گذشته بود و محاسنش سفید بود اما به هر طریقی بود خودش رو به خط مقدم جبهه میرسوند.
میگفت: شاید من نتونم مثل شما جوونا اسلحه به دست بگیرم و پا به پای شما در رزم شرکت کنم اما میتونم با شعرهای حماسی ام تاثیر گذار باشم. خدایی دستگاه ذاکری سیدالشهدا(ع) به چنین مداحان و شعرا باید افتخار کنه که وقتی که اربابشون هل من ناصر میگفت لبیک گفتن.
☑️شب ولادت امام مجتبی علیه السلام در #اردوگاه_کوثر لشگر10 کاری کرد کارستان. درسته محاسنش سفید بود و اینجا 65 بهار از عمرش گذشته بود اما دل جوان داشت
این ویدئو برای اولین بار بعد از 34 سال در #کانال_الوارثین منتشر میشود.
@alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿
شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید
#15_روز_بیقراری
#بچه_های_تخریب برای
#شکستن #دژ_شلمچه
#عملیات_کربلای_5
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی

🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین #کربلای_4_و_5 بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد.
از روز 5 دیماه 65 برنامه #آموزش بچه ها شروع شد.
آموزش که نه تداوم آموزش بود.
عده ای از بچه ها پشت #اردوگاه_کوثر و کنار کانال #شهید_چمران چادر زدند و مشغول #آموزش_غواصی شدند.
عده ای هم درمقر #تخریب_لشگر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در #اردوگاه_کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند.
با شهید #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.
چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.
سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه...
برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که #مقر_شهید_پیام_پوررازقی سرپا شد.
در این پانزده روز #مسوولیت_نانوشته_ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به #ایام_فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر #عملیات_کربلای_4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه.
کاربه جایی رسیده بود که توی #روضه_ها_و_سینه_زنی_ها خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند.
بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند.
یه شب زیر #پل_هفتی_هشتی در #جاده_اهواز_خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای #انجام_تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که #امام_فرموده اند این منطقه از #مظلوم_ترین مناطق جنگ است. #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده..
و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش #بچه_های_تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢
🟢🟢
🟢
#شب_های_رمضان_در_جبهه
ماه رمضان سال 1366
برای انتشار این فایل تصویری یه مقدمه لازم است
مرحوم حاج نادعلی کربلایی مداح و پیر غلام اهل بیت(ع) بود
و مدال ابو الشهدایی رو هم به سینه داشت
اما میگفت من هم باید وظیفه خود را انجام دهم
سنی ازش گذشته بود و محاسنش سفید بود اما به هر طریقی بود خودش رو به خط مقدم جبهه میرسوند.
میگفت: شاید من نتونم مثل شما جوونا اسلحه به دست بگیرم و پا به پای شما در رزم شرکت کنم اما میتونم با شعرهای حماسی ام تاثیر گذار باشم. خدایی دستگاه ذاکری سیدالشهدا(ع) به چنین مداحان و شعرا باید افتخار کنه که وقتی که اربابشون هل من ناصر میگفت لبیک گفتن.
☑️شب ولادت امام مجتبی علیه السلام در #اردوگاه_کوثر لشگر10 کاری کرد کارستان. درسته محاسنش سفید بود و اینجا 65 بهار از عمرش گذشته بود اما دل جوان داشت
این ویدئو برای اولین بار بعد از 34 سال در #کانال_الوارثین منتشر میشود.
@alvaresinchannel
#حماسه_فاو
#رزمندگان_لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام

بعد از ماموریت موفقیت آمیز #لشگر_سیدالشهداءعلیه السلام در#جزیره_ام_الرصاص وتوانایی گردانها در ماموریت جدید ضمن بازسازی و تجدید قوا در#اردوگاه_کوثر در نزدیکی #اهواز مجددا برای ماموریت جدید در #دفع_پاتکهای_دشمن_در_شهر_فاو از سوی قرارگاه فراخوانده شد.
قبل از حضور گردانها در شهر فاو #فرماندهان_لشکر که برای توجیه و احداث #قرارگاه_عملیاتی در فاو حضور پیدا نموده بودند در اطراف #کار_خانه_نمک با اصابت موشک هدایت شونده دشمن که از دریا شلیک شده بود شهید ومجروح میگردند.
#برادر_فضلی به سختی مجروح گردیده و #جانشین_لشگر_حاج_جعفر_جنگروی و #برادر_احسانی_مسوول_ستاد_لشگر به #شهادت میرسند.برادرشهید حاج یدالله کلهر سرپرستی لشگر را عهده دارشده و #روز_های_آخر_بهمن_ماه سال 64 گردانهای قمر بنی هاشم علیه السلام وعلی اصغر علیه السلام آماده دفع پاتک دشمن در #جاده_فاو_ام_القصر و سه راهی #کارخانه_نمک میشوند که #گردان_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام در حال عزیمت به #شهر_فاو مورد بمباران هواپیماهای دشمن قرارگرفته و تعدادی از فرماندهان گردان به شهادت میرسند
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🌺🌺
#مین_گذاری_جزیره_مجنون
#شهید_حاج_ناصر_اربابیان
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
#جزیره_مجنون_کنار_جاده_خندق_لشگر_سیدالشهداء(ع) خط پدافندی داشت
قرار شد موانع جلوی خط تقویت بشه و ما مجددا یک ردیف #مین_جهنده_M16 با توجه به بالا اومدن ارتفاع آب مقابل موانع کار بگذاریم... برای این کار نیاز به #سیم_خاردار و #نبشی داشتیم. سیم خاردار ها رو از #مهندسی_جنگ_جهاد توی جزیره گرفتیم اما نبشی مناسب نداشتند و قرار شد #حاج_ناصر با وانت برگردند و از مقرمهندسی لشگر در #اردوگاه_کوثر تحویل بگیرند...فردا صبح آماده شدیم برای رفتن که حاجی به من گفت: #تو_کجا_میایی. گفتم اونجایی که تو میخواهی بری...گفت: اینجا کی میمونه...گفتم اینجا نیازی نیست با هم میریم وبرمیگردیم..
من اصرار داشتم همراهشون برم عقب.
.چون وضعیت خط خیلی قاراش میش بود.. احتمال پیشروی دشمن زیاد بود..
هرچی بهونه آوردم و چند تا #سرفه_خفن هم چاشنیش کردم نشد که نشد.
حاجی اومد حرکت کنه گفتم : بگذار حکایت #اصغر_آقا_سیمان_فروش رو برات بگم و بعد برو.
گفت زود بگو عجله داریم.
حکایت رو اینجوری تعریف کردم.. بنده خدایی بود رفت سیمان بگیره برای ساختن خونش.
گفتند این سیمان رو به #خانواده_شهدا و#اسرا میدن.. شما جزء کدومشون هستی.گفت هیچکدوم..
گفتند پس سیمان به شما نمیدیم
اون بنده خدا چند روز بعد رفت جبهه و از بخت بدش توی عملیات اسیر شد و بعد از چند روز رادیوی عراق باهاش مصاحبه کرد. ازش پرسیدند حرفی برای گفتن نداری.
اون بنده خدا گفت:
فقط یه عرضی داشتم برای #اصغر_آقا_سیمان_فروش.
اصغر آقا دیدی ما رو گرفتار کردی...
دلت خنک شد...
حالا اگه بابام اومد سیمان بهش بده....
من این حکایت رو برای #حاج_ناصرگفتم واون هم خیلی خندید.
ودر آخر بهش گفتم : مثل اون بنده خدا صدای مارو از رادیو عراق میشنوی: که #حاج_ناصر_حالا_دلت_خنک_شد....

البته حاجی رفت تجهیزات آورد و ما هم موانع رو تقویت کردیم و از #جزیره_شمالی ، کنار #جاده_خندق بیرون اومدیم... اما هفته بعدش #دشمن_بعثی با بمباران وسیع #شیمیایی و آتشباری سنگین به #جزیره_مجنون حمله کرد و در روز 4 تیرماه 67 جزیره مجنون رو به تصرف درآورد.
🌺🌺
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
@alvaresinchannel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢
🟢🟢
🟢
#شب_های_رمضان_در_جبهه
ماه رمضان سال 1366
برای انتشار این فایل تصویری یه مقدمه لازم است
مرحوم حاج نادعلی کربلایی مداح و پیر غلام اهل بیت(ع) بود
و مدال ابو الشهدایی رو هم به سینه داشت
اما میگفت من هم باید وظیفه خود را انجام دهم
سنی ازش گذشته بود و محاسنش سفید بود اما به هر طریقی بود خودش رو به خط مقدم جبهه میرسوند.
میگفت: شاید من نتونم مثل شما جوونا اسلحه به دست بگیرم و پا به پای شما در رزم شرکت کنم اما میتونم با شعرهای حماسی ام تاثیر گذار باشم. خدایی دستگاه ذاکری سیدالشهدا(ع) به چنین مداحان و شعرا باید افتخار کنه که وقتی که اربابشون هل من ناصر میگفت لبیک گفتن.
☑️شب ولادت امام مجتبی علیه السلام در #اردوگاه_کوثر لشگر10 کاری کرد کارستان. درسته محاسنش سفید بود و اینجا 65 بهار از عمرش گذشته بود اما دل جوان داشت
این ویدئو برای اولین بار بعد از 34 سال در #کانال_الوارثین منتشر میشود.
@alvaresinchannel
Forwarded from الوارثین(تخریب لشگر ۱۰) (الوارثین)
💐☘️🌹💐☘️🌹💐☘️🌹💐☘️🌹💐☘️🌹💐
☘️🌹💐
#حماسه_فاو
#رزمندگان_لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام

بعد از ماموریت موفقیت آمیز #لشگر_سیدالشهداءعلیه السلام در#جزیره_ام_الرصاص وتوانایی گردانها در ماموریت جدید ضمن بازسازی و تجدید قوا در#اردوگاه_کوثر در نزدیکی #اهواز مجددا برای ماموریت جدید در #دفع_پاتکهای_دشمن_در_شهر_فاو از سوی قرارگاه فراخوانده شد.
قبل از حضور گردانها در شهر فاو #فرماندهان_لشکر که برای توجیه و احداث #قرارگاه_عملیاتی در فاو حضور پیدا نموده بودند در اطراف #کار_خانه_نمک با اصابت موشک هدایت شونده دشمن که از دریا شلیک شده بود شهید ومجروح میگردند.
#برادر_فضلی به سختی مجروح گردیده و #جانشین_لشگر_حاج_جعفر_جنگروی و #برادر_احسانی_مسوول_ستاد_لشگر به #شهادت میرسند.برادرشهید حاج یدالله کلهر سرپرستی لشگر را عهده دارشده و #روز_های_آخر_بهمن_ماه سال 64 گردانهای قمر بنی هاشم علیه السلام وعلی اصغر علیه السلام آماده دفع پاتک دشمن در #جاده_فاو_ام_القصر و سه راهی #کارخانه_نمک میشوند که #گردان_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام در حال عزیمت به #شهر_فاو مورد بمباران هواپیماهای دشمن قرارگرفته و تعدادی از فرماندهان گردان به شهادت میرسند
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
Forwarded from الوارثین(تخریب لشگر ۱۰) (الوارثین)
🍃🍂🍃🍂🌹🍃🍂🍃🍂🌹🍃🍂🍃🍂🌹
🍂🍃🌹

#فرصتی_برای_بازسازی_گردانها
#عملیات_کربلای_5
#شلمچه

پس از یک هفته از شروع #عملیات_کربلای_5 ، به #لشکر_10_سیدالشهدا(ع) برای بازسازی 2 روز فرصت داده شد.
لذا فرماندهی لشکر اعلام کرد که به‌جز واحدهای #ادوات و #توپخانه که باید به‌عنوان احتیاط برای کمک به سایر یگان‌ها در منطقه بمانند، سایر واحدها و گردان‌ها می‌توانند برای مدت 48 ساعت برای بازسازی نیروها، استحمام، استراحت و سازماندهی مجدد به #اردوگاه_کوثر ـ در اطراف اهواز ـ بروند. واحدهای #اطلاعات_عملیات، #یگان_دریایی، #تخریب، #توپخانه، #ادوات، #مخابرات، محورها و تبلیغات برای ادامه مأموریت اعلام آمادگی 100 درصد کردند و واحدهای دیگر مانند تدارکات و پدافند 85 درصد و سایرین نیز آمادگی بالایی را اعلام کردند.
این میزان آمادگی جهت تداوم عملیات بعد از اجرای 3 #مرحله_عملیات، روحیه بالا توأم با نشاط را در همه افراد و مسئولان به وجود آورده بود و حالت افراد بیشتر شبیه به روزهای قبل از عملیات بود.
حدود یک هفته بعد از شروع #عملیات_کربلای_5 و هم‌زمان با مهلت #بازسازی نیروهای لشکر، حدود 1200 نیروی جدید از تهران و کرج جهت شرکت در عملیات به پادگان کوثر رسید که چون بیشتر آنها نیروی رزمی بودند بین گردان‌ها تقسیم شدند. همچنین برای حداکثر استفاده از نیروهایی که در عملیات شرکت کرده بودند، کمیته‌ای تحت‌عنوان "کمیته بازسازی" در یگان تشکیل شد. اعضای این کمیته متشکل از ستاد لشکر و واحدهای بهداری، آموزش نظامی، نیروی انسانی، بسیج تدارکات و مدیریت داخلی بودند و درمجموع حدود 500 نفر نیرو را که در عملیات آسیب مختصری دیده بودند، برای بازگشت به سازمان رزم، بازسازی کردند.
بدین‌ترتیب لشکر از #مرحله_چهارم عملیات به بعد، همه گردان‌های خود را بازسازی کرد و مجدداً به کار گرفت. از آنجا که مسئولان محورهای #عاشورا و #ثارالله در سه مرحله قبلی عملیات مجروح شده بودند، تمامی گردان‌های بازسازی‌شده تحت‌امر #محور_کربلا قرار گرفتند.
🍂🍃🌹
🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
#اردوگاه_کوثر_لشگر10
#پائیز_1366
"شکل گرفتن یک مدل جدید از حضور مردمی و بروز استعدادها در #دفاع_مقدس"
این مدل بی نظیر و بی سابقه در جهان به‌گونه ای بود که هر فردی اعم از رزمنده ۱۴ ساله تا پیرمرد ۷۰ ساله ......هریک جایگاه خود را در این شبکه عظیم مردمی پیدا می کردند و مشغول دفاع و خدمت می شدند.( #امام_خامنه_ای)
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🌺🌺
#مین_گذاری_جزیره_مجنون
#شهید_حاج_ناصر_اربابیان
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
#جزیره_مجنون_کنار_جاده_خندق_لشگر_سیدالشهداء(ع) خط پدافندی داشت
قرار شد موانع جلوی خط تقویت بشه و ما مجددا یک ردیف #مین_جهنده_M16 با توجه به بالا اومدن ارتفاع آب مقابل موانع کار بگذاریم... برای این کار نیاز به #سیم_خاردار و #نبشی داشتیم. سیم خاردار ها رو از #مهندسی_جنگ_جهاد توی جزیره گرفتیم اما نبشی مناسب نداشتند و قرار شد #حاج_ناصر با وانت برگردند و از مقرمهندسی لشگر در #اردوگاه_کوثر تحویل بگیرند...فردا صبح آماده شدیم برای رفتن که حاجی به من گفت: #تو_کجا_میایی. گفتم اونجایی که تو میخواهی بری...گفت: اینجا کی میمونه...گفتم اینجا نیازی نیست با هم میریم وبرمیگردیم..
من اصرار داشتم همراهشون برم عقب.
.چون وضعیت خط خیلی قاراش میش بود.. احتمال پیشروی دشمن زیاد بود..
هرچی بهونه آوردم و چند تا #سرفه_خفن هم چاشنیش کردم نشد که نشد.
حاجی اومد حرکت کنه گفتم : بگذار حکایت #اصغر_آقا_سیمان_فروش رو برات بگم و بعد برو.
گفت زود بگو عجله داریم.
حکایت رو اینجوری تعریف کردم.. بنده خدایی بود رفت سیمان بگیره برای ساختن خونش.
گفتند این سیمان رو به #خانواده_شهدا و#اسرا میدن.. شما جزء کدومشون هستی.گفت هیچکدوم..
گفتند پس سیمان به شما نمیدیم
اون بنده خدا چند روز بعد رفت جبهه و از بخت بدش توی عملیات اسیر شد و بعد از چند روز رادیوی عراق باهاش مصاحبه کرد. ازش پرسیدند حرفی برای گفتن نداری.
اون بنده خدا گفت:
فقط یه عرضی داشتم برای #اصغر_آقا_سیمان_فروش.
اصغر آقا دیدی ما رو گرفتار کردی...
دلت خنک شد...
حالا اگه بابام اومد سیمان بهش بده....
من این حکایت رو برای #حاج_ناصرگفتم واون هم خیلی خندید.
ودر آخر بهش گفتم : مثل اون بنده خدا صدای مارو از رادیو عراق میشنوی: که #حاج_ناصر_حالا_دلت_خنک_شد....

البته حاجی رفت تجهیزات آورد و ما هم موانع رو تقویت کردیم و از #جزیره_شمالی ، کنار #جاده_خندق بیرون اومدیم... اما هفته بعدش #دشمن_بعثی با بمباران وسیع #شیمیایی و آتشباری سنگین به #جزیره_مجنون حمله کرد و در روز 4 تیرماه 67 جزیره مجنون رو به تصرف درآورد.
🌺🌺
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
@alvaresinchannel
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌹
#حماسه_ای_که_در_روز_ولادت_حضرت_زینب(س) به ثبت رسید
#33_سال_پیش اتفاق افتاد

✍️✍️✍️✍️ راوی : #علی_محمد_اسدی

از #عملیات_کربلای_4 که برگشتیم، بچه‌های گردان هجوم آوردن برای گرفتن تسویه حساب و مرخصی.
بچه ها سه ماه بود که مرخصی نرفته بودند و انواع واقسام آموزشها رسشون رو کشیده بود و جریانات عملیات کربلای 4 روحیه شون رو درب و داغون کرده بود دیگر طاقت ماندن نداشتند هرچه برای اونها توضیح میدادیم که باید بمانید مجاب نمی شدند و مستقیم هم نمیتوانستیم بگوییم که عملیاتی در پیش است.
همه به قول معروف صفر بیست و یکشون عود کرده بود.
همین طور مانده بودیم چه کنیم؟ که صبح اول وقت توی مقر گردان در #اردوگاه_کوثر ولوله ای افتاد.
#سعید_نخبه_زعیم به همراه شیخ سیاوشی روحانی گردان کفن پوش وسط محوطه مقر #گردان_حضرت_زینب (س) در حالیکه پوتین هاشون رو دور گردن انداخته بودند. فریاد می‌زدند ..
امروز عاشوراست و حسین تنهاست. آنقدر تُن صداش سعید بلند بود که همه اردوگاه صدای او را شنیدند و بچه‌ها از چادرها بیرون اومدند.
این هیئت و هیبت سعید همه رو منقلب کرد.

#شهید_مجید_داوودی با پای لنگش اولین نفری بود که به سعید پیوست و بعد هم سه نفری فریاد زدند: هر کس می‌خواهد بماند و هر که نمی‌خواهد برود.
با این حرکت یک به یک درب چادرها بالا می‌رفت و بچه‌های دیگر به جمعشون اضافه می‌شدند. هرکسی توانسته بود پارچه سفیدی رو پیدا کنه و به گردن بیاندازه و اعلام کنه که کفن پوش آماده رزمه.
تقریبا همه بچه‌ها اومده بودند و چادرها خالی شده بود. ولوله ای شده بود. ما وقتی به خودمون اومدیم که بچه ها کفن پوشیده و پوتین ها دور گردن رفتند سمت میدان صبحگاه لشگر در اردوگاه کوثر.

مه غلیظی همه اردوگاه رو گرفته بود. بچه های گردان حضرت زینب(س) همه صف کشیده بودند تا مراسم صبحگاه آغاز شود. #حاج_آقا_فضلی از دیدن این جماعت به وجد اومده بود و #شهید_جواد_رسولی رفت پشت بلند گو و شروع کرد به مداحی کردن.
زمین صبحگاه شد یک پارچه ناله.
این کار #سعید_نخبه_زعیم و سایر بچه ها قوت قلبی بود برای #فرماندهان_لشگر_ده_سیدالشهداء (ع) که برای شکستن #دژ_شلمچه اعلام آمادگی کنند.
این حماسه در روز 16 دیماه 65 واقع شد و اون روز هم مصادف بود با #روز_ولادت_حضرت_زینب_کبری (س) .
روحانی #شهید_سعید_نخبه_زعیم چند روز بعد در روز 19 دیماه 65 در حالیکه رزمندگان برای فتح #هلالی_اول شلمچه یورش بردند به درجه رفیع شهادت رسید.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🌺🌺
#مین_گذاری_جزیره_مجنون
#شهید_حاج_ناصر_اربابیان
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
#جزیره_مجنون_کنار_جاده_خندق_لشگر_سیدالشهداء(ع) خط پدافندی داشت
قرار شد موانع جلوی خط تقویت بشه و ما مجددا یک ردیف #مین_جهنده_M16 با توجه به بالا اومدن ارتفاع آب مقابل موانع کار بگذاریم... برای این کار نیاز به #سیم_خاردار و #نبشی داشتیم. سیم خاردار ها رو از #مهندسی_جنگ_جهاد توی جزیره گرفتیم اما نبشی مناسب نداشتند و قرار شد #حاج_ناصر با وانت برگردند و از مقرمهندسی لشگر در #اردوگاه_کوثر تحویل بگیرند...فردا صبح آماده شدیم برای رفتن که حاجی به من گفت: #تو_کجا_میایی. گفتم اونجایی که تو میخواهی بری...گفت: اینجا کی میمونه...گفتم اینجا نیازی نیست با هم میریم وبرمیگردیم..
من اصرار داشتم همراهشون برم عقب.
.چون وضعیت خط خیلی قاراش میش بود.. احتمال پیشروی دشمن زیاد بود..
هرچی بهونه آوردم و چند تا #سرفه_خفن هم چاشنیش کردم نشد که نشد.
حاجی اومد حرکت کنه گفتم : بگذار حکایت #اصغر_آقا_سیمان_فروش رو برات بگم و بعد برو.
گفت زود بگو عجله داریم.
حکایت رو اینجوری تعریف کردم.. بنده خدایی بود رفت سیمان بگیره برای ساختن خونش.
گفتند این سیمان رو به #خانواده_شهدا و#اسرا میدن.. شما جزء کدومشون هستی.گفت هیچکدوم..
گفتند پس سیمان به شما نمیدیم
اون بنده خدا چند روز بعد رفت جبهه و از بخت بدش توی عملیات اسیر شد و بعد از چند روز رادیوی عراق باهاش مصاحبه کرد. ازش پرسیدند حرفی برای گفتن نداری.
اون بنده خدا گفت:
فقط یه عرضی داشتم برای #اصغر_آقا_سیمان_فروش.
اصغر آقا دیدی ما رو گرفتار کردی...
دلت خنک شد...
حالا اگه بابام اومد سیمان بهش بده....
من این حکایت رو برای #حاج_ناصرگفتم واون هم خیلی خندید.
ودر آخر بهش گفتم : مثل اون بنده خدا صدای مارو از رادیو عراق میشنوی: که #حاج_ناصر_حالا_دلت_خنک_شد....

البته حاجی رفت تجهیزات آورد و ما هم موانع رو تقویت کردیم و از #جزیره_شمالی ، کنار #جاده_خندق بیرون اومدیم... اما هفته بعدش #دشمن_بعثی با بمباران وسیع #شیمیایی و آتشباری سنگین به #جزیره_مجنون حمله کرد و در روز 4 تیرماه 67 جزیره مجنون رو به تصرف درآورد.
🌺🌺
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
@alvaresinchannel
🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹
🍂
#مجسمه_اخلاص_و_صفا
#شهید_غلامرضا_رمضانی
#مخابرات_لشگر_10

✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

شرح زندگی بعضی از شهدا حجت را بر خیلی ها تمام می‌کند. شهدایی که بهانه برای ماندن و نرفتن جنگ داشتند. اگرهم جبهه نمی‌رفتند در شهر هم تمام قد در خدمت جبهه بودند. آنقدر اخلاص داشتند که از وجودشان فوران می‌کرد. هر کجا کار برای رضای خدا بود اگر نفر اول نبودند جزء اولی ها بودند.

کلمات و الفاظ خیلی حقیرند برای وصفشان. برای وصف حکایت زندگی آنها همین بس که پیر و مرادشان #امام_خمینی عزیز فرمود: « و چه غافلند دنیا پرستان و بی خبران که ارزش شهادت را در صحیفه های طبیعت جستجو می کنند، و وصف آن را در سرودها و حماسه ها و شعرها می جویند و در کشف آن از هنر تخیل و از کتاب تعقل مدد می خواهند و حاشا که حل این معما جز به عشق میسر نگردد».

از خیل این به معراج رفتگان و عاشقان #شهید_غلامرضا_رمضانی بود.
این شهید عزیز از جوانان انقلابی و متدین #روستای_مهدی_آباد_اردهال کاشان بود.
او شعاری، مدافع انقلاب و امام نبود. شهید رضا اهل خطر بود. اگر پاش می‌افتاد از جانش مضایقه نمی‌کرد. بعد از آغاز جنگ تحمیلی با توجه به اینکه کارمند مخابرات بود به سختی مدیرانش را راضی می‌کرد و به جبهه می رفت.

غلامرضا را بارها در #اردوگاه_کوثر در اهواز که محل استقرار لشگر ده سیدالشهداء(ع) بود دیده بودم. همیشه یک سیم چین دستش بود و دنبال خط تلفن می‌رفت. شاید اوج شادی غلامرضا وقتی بود که ارتباط تلفنی یک رزمنده ای که از خط برگشته بود با خانواده نگرانش در پشت جبهه برقرار می‌شد. و او هم سهمی در این ارتباط داشت. غلامرضا به خاطر وضعیت خاصی که از جهت خانوادگی داشت مجبور بود که در مسیر تهران و جبهه در تردد باشد. غلامرضا چهار فرزند کوچک داشت که یکی از آنها مریض بود و شدیدا درمانش وابسته به غلامرضا بود. از طرفی هم غلامرضا همسر صبوری داشت که قوت قلب برای او بود. غلامرضا برای آخرین بار اواخر تیرماه 67 با کاروان بچه های مخابرات عزم جبهه نمود و با زندگی وداع کرد.

او آنقدرعجله برای رفتن داشت که همسر و فرزندان سیر او را ندیدند و او هم مجالی نداشت به آنها بگوید که من با همه وجود به شما عشق می‌ورزم. غلامرضا ساک به دست از خانه و خانواده جدا شد و یکی دو هفته بعد در جاده سنندج - بوکان در اطراف #سد_قشلاق در کمین ضد انقلاب افتاد و چند روز بعد بدن بی جانش را در حالی‌که به سختی شکنجه شده بود و جای گلوله ای بر سر داشت در جاده سقز به بوکان یافتند و بدین سان غلامرضای شهید بر رضایت حق رضایت داد.

پیکر پاک شهید غلامرضا رمضانی برای غسل دادن به بهشت زهراء(س) رسید. این کمترین، وقت غسل این عزیز داخل غسالخانه حضور داشتم. وقتی بدن برای غسل آماده شد، همسر صبور غلامرضا هم در کنار سایرین نظارگر شستشوی آخر، این سربار جان برکف خمینی بود. شدت صدمات وارده به پیکر رضا به حدی بود که با حرکات شلنگ آب، پوست و مو از جای خود حرکت می‌کرد. ما همه منتظر یک جرقه بودیم برای شیون کردن اما مگر از هیبت و وقار همسر قهرمان ایشان کسی جرات می‌کرد صدا به ناله بلند کند. وقتی هم رضا در کفن رفت او یک جمله گفت:‌«من میخواهم در ماشین حمل بدن این عزیز تا کاشان باشم».

او برای آخرین بار با رضا همسفر شد. این همسفر صبور بعد از رضا کمر همت بست و چهار امانت شهید غلامرضا را به ثمر رسانید و خود نیز دو یا سه سال پیش نقاب در رخ خاک کشید و به غلامرضای شهیدش پیوست. خوش به حال او که رضا برایش نوشت: « اگر خداوند شهادت را نصیبم کرد و خدا با لطف خودش با شهدا محشورم کرد و اجازه شفاعت فرمود انشاءالله شفاعتت را می کنم».

من چندین بار آخرین کلمات رضا را به خانواده اش خوانده و منقلب شده ام. چقدر عاطفه، چقدر اخلاص و چقدر خدا. شما هم بخوانید و لذت ببرید. آیا شهادت حق غلامرضا نبود؟
🍃🌹 @alvaresinchannel
🍃🌹🌹🍂🌹🌹🍂🌹🌹🍂🌹🌹🍂🌹🌹
🍃🌹🌹🍂🌹🌹
🍃🌹🌹🍂

#پیش_به_سوی_فاو

#لشگر_ده_سیدالشهداء_علیه_السلام
#عملیات_والفجر_8
#گردان_قمربنی_هاشم_علیه_السلام
#گردان_علی_اصغر_علیه_السلام

بعد از ماموریت موفقیت آمیز #لشگر_سیدالشهداء_علیه السلام در #جزیره_ام_الرصاص وتوانایی گردانها در ماموریت جدید ضمن بازسازی و تجدید قوا در #اردوگاه_کوثر در نزدیکی اهواز مجددا برای ماموریت جدید در دفع پاتکهای دشمن در #شه_فاو از سوی قرارگاه فراخوانده شد.
قبل از حضور گردانها در شهر فاو ، فرماندهان لشکر که برای توجیه و احداث قرارگاه عملیاتی در فاو حضور پیدا نموده بودند در اطراف #کارخانه_نمک ، با اصابت موشک هدایت شونده دشمن که از دریا شلیک شده بود #شهید و #مجروح میگردند.
در این حادثه #برادر_فضلی فرمانده لشگر به سختی مجروح گردیده و جانشین لشگر حاج جعفر #جنگروی و برادر #احسانی مسوول ستاد لشگر به شهادت میرسند و برادرشهید #حاج_یدالله_کلهر سرپرستی لشگر را عهده دارشده و روزهای آخربهمن ماه سال 64 گردانهای #قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام و #علی_اصغر_علیه السلام آماده دفع پاتک دشمن در جاده #فاو_ام القصر و سه راهی #کارخانه_نمک میشوند که گردان قمربنی هاشم علیه السلام در حال عزیمت به شهرفاو مورد بمباران هواپیماهای دشمن قرارگرفته و تعدادی از فرماندهان گردان به شهادت میرسند .
با توجه به صدماتی که به گردان قمربنی هاشم علیه السلام وارد شده بود گردان حضرت علی اصغر علیه السلام به فرماندهی شهید #حاج_حسین_اسکندرلو در محدوده خط #لشگر_25_کربلا وارد عملیات میشوند و پاتک دشمن را در جاده فاو ام القصر و سه راهی کارخانه نمک دفع میکنند.

🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺 @alvaresinchannel
32 سال قبل در چنین روز
16 دیماه 1365
#مصادف_با_ولادت_زینب_کبری(س)
در#اردوگاه_کوثر
حماسه ای خلق شد
خالق حماسه
#طلبه_شهید_سعید_نخبه_زعیم
@alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿
شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید
#15_روز_بیقراری
#بچه_های_تخریب برای
#شکستن #دژ_شلمچه
#عملیات_کربلای_5
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی

🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین #کربلای_4_و_5 بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد.
از روز 5 دیماه 65 برنامه #آموزش بچه ها شروع شد.
آموزش که نه تداوم آموزش بود.
عده ای از بچه ها پشت #اردوگاه_کوثر و کنار کانال #شهید_چمران چادر زدند و مشغول #آموزش_غواصی شدند.
عده ای هم درمقر #تخریب_لشگر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در #اردوگاه_کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند.
با شهید #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.
چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.
سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه...
برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که #مقر_شهید_پیام_پوررازقی سرپا شد.
در این پانزده روز #مسوولیت_نانوشته_ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به #ایام_فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر #عملیات_کربلای_4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه.
کاربه جایی رسیده بود که توی #روضه_ها_و_سینه_زنی_ها خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند.
بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند.
یه شب زیر #پل_هفتی_هشتی در #جاده_اهواز_خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای #انجام_تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که #امام_فرموده اند این منطقه از #مظلوم_ترین مناطق جنگ است. #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده..
و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش #بچه_های_تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
🌿🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد

به یاد روزهای قبل از #عملیات_کربلای_4

روزها وشب های به یاد ماندنی

شب های سرد روزهای آخر پائیز #اردوگاه_کوثر

صبحگاههای اردوگاه که با مه غلیظ همراه بود

توی اون هوای سرد لباس غواصی به تن کردن و در کانال پشت اردوگاه توی آب تا به صبح تمرین استقامت در آب کردن... چه شبهایی بود

اون روزها فقط خدا بود و خدا بود

یاد فرمانده مون #شهید_سید_محمد بخیر که مدام بین اردوگاه و خرمشهر در رفت و آمد بود
بچه ها سووال پیچش میکردند
که آقا سید؟؟؟؟ قراره کجا به دشمن بزنیم
اون اول میخندید و بعد جذبه نشون میداد
فقط میگفت قراره پدر دشمن رو در بیاریم..
🌴🌴🌴🌴🌴🌹

هرکسی از اون روزها خاطره داره برای ما بفرسته
خاطرات اون روزهای خوب رو توی سینه نگه ندارید
برای ما از لذت عبادت در هوای سرد بنویسید
اگر شما هم شب های سرد تا به صبح توی آب غولصی میکردید بنویسید
از توکل و اخلاص #تخریبچی_ها بنویسید
و هر چی به ذهنتون میرسه
منتظریم
بگو #یا_علی و شروع کن
.......
یاد اون روزهای خوب بخیر
جیهه بودیم وجنگ میکردیم
در سکوت شبانه سنگر
درد دل با تفنگ میکردیم
شب و سنگر چه با صفا بودند
وقتی آدم شتاب رفتن داشت
از نگاهش چقدر گل میریخت
حرفهایش چقدر گل میکاشت
🌴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#قصه_ی_اومدن_حمید_ به_تخریب
#شهید_حمید_رضا_دادو
شهادت 14 تیر 66
#ماووت
✍️✍️✍️ راوی: #سید_مجید_میر_محمدی

حمید خیلی دوست داشت بیاد #تخریب
چند باری هم زمزمه کرده بود که #من_تخریب_و_بچه هاش_رو_دوست_دارم
چند بارهم زمزمه کرد که بیاد تخریب و هر بار با واکنش من روبرو شد و حرفشو پس ‌گرفت. البته من مخالفتی نداشتم ولی اون می گفت با هم بریم . من هم که تجربه #تخریب_لشگر_27رو داشتم و می دونستم که مرد این حرفها نیستم نظرم نبود بیاد به تخریب لشگر 10 ..
البته از کم توفیقی من بود خلاصه هر موقع مطرح میکرد من مخالفت میکردم البته یه دلیلش این بود که نمیخواستم از حمید جدا بشم خلاصه یه روز توی #اردوگاه_کوثر#شهید_ ناصر_اربابیان گرای حمید رو از من گرفت و من توضیح دادم ...
بعد از مدتی یه روز توی #نماز_جمعه دیدم آقا ناصر داره با حمید تنهایی صحبت میکنه .
حدس زدم که موضوع چیه.#شهید_ ناصر از حمید خواسته بود که بیاد تخریب . حمید مخالفت کرده بود و پس از اصرار آقا ناصر گفته بود اگه آقا سید اجازه بده میام..
آقا ناصر فکر کرده بود حمید شوخی میکنه رفت پیش #حاج_خادم که اجازه ی حمید رو از حاجی بگیره اما حاج خادم هم گفته بود که من نمیدونم از #آقا_سید بپرس..
آخه اون موقع حمید نیروی #گردان_حضرت_زینب(س) بود.
تا اینکه آقا ناصر اومد پیش من و با اصرار زیاد کفت میخوام حمید رو ببرم تخریب نظر شما چیه؟گفتم به من ربطی نداره خودش میدونه که #شهید_ناصر خوشحال شد و رفت به حمید گفت آقاسید حرفی نداره من هم که خیلی ناراحت شده بودم دیگه هیچ حرفی نزدم تا اینکه موقع برگشت از نماز حمید گفت داداش یه چیزی بگم که من بلافاصله گفتم به من ربطی نداره هر کاری میخوای بکن حمید که فهمیده بود که من ناراحتم تا مدت ها چیزی نگفت تا یه روز بعد از #فوت_مادرش که تهران بود آقا ناصر مجددا موضوع رو مطرح کرد تا اینکه خودم بهش گفتم اگر دوست داری بری تخریب من حرفی ندارم برو ولی من نمیام که البته اون خیلی اصرار کرد ولی من قبول نکردم. تا یه روز که حمید میخواست بعد از چند ماه که تهران بود به جبهه بر گرده توی نماز جمعه خودم با آقا ناصر صحبت کردم که آقا ناصر خیلی خوشحال شد و نهایتا آقا حمید برای آخرین بار #اعزام_انفرادی گرفت و به #گردان_تخریب رفت و مدت حدود 11ماه در گردان تخریب دلشگر10 مشغول بود و بالاخره در صبح روز 14تیرماه سال1366 و قبل از شهادت فرمانده عزیزش #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی در #ارتفاعات_دو_قلو در شهر #ماووت_عراق و در عملیات نصر4 به آرزوی خودش رسید وبه فیض عظیم شهادت نایل آمد.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
More