الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#کانال_الوارثین
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
Forwarded from الوارثین(تخریب لشگر ۱۰) (الوارثین)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#عملیات_عاشورای_3
25 مرداد 64
#منطقه_عمومی_فکه
#رزمندگان_لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
لشگر 10 سیدالشهداء(ع) با گردان های قمربنی هاشم(ع) ، گردان علی اصغر(ع) و گردان حضرت قاسم (ع) و واحدهای پشتیبانی رزم ، اطلاعات و عملیات و تخریب در ساعت 2 بامداد روز جمعه 25 مرداد سال 1364 به مواضع دشمن در منطقه عمومی فکه یورش برد. این عملیات تا قبل از روشنایی هوا ادامه داشت و ضربات سختی بر دشمن بعثی وارد آمد.
#روایت_های_دسته_اول این عملیات را در #کانال_الوارثین بخوانید.
@alvaresinchannel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔷🔷🔷🔷🔷🔷
🔷🔷🔷
🔷
#تاریخ_شفاهی
حماسه بچه های تخریب لشگر27 در فتح خرمشهر
در مصاحبه با پیر تخریبچی حاج آقا دهقان منشادی
از ماموریت #بچه_های_تخریب در عملیات الی بیت المقدس
ماموریت انفجار پل بر روی #نهر_عرایض در سحر روز سوم خرداد 1361
به زودی از #کانال_الوارثین
@alvaresinchannel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢
🟢🟢
🟢
#شب_های_رمضان_در_جبهه
ماه رمضان سال 1366
برای انتشار این فایل تصویری یه مقدمه لازم است
مرحوم حاج نادعلی کربلایی مداح و پیر غلام اهل بیت(ع) بود
و مدال ابو الشهدایی رو هم به سینه داشت
اما میگفت من هم باید وظیفه خود را انجام دهم
سنی ازش گذشته بود و محاسنش سفید بود اما به هر طریقی بود خودش رو به خط مقدم جبهه میرسوند.
میگفت: شاید من نتونم مثل شما جوونا اسلحه به دست بگیرم و پا به پای شما در رزم شرکت کنم اما میتونم با شعرهای حماسی ام تاثیر گذار باشم. خدایی دستگاه ذاکری سیدالشهدا(ع) به چنین مداحان و شعرا باید افتخار کنه که وقتی که اربابشون هل من ناصر میگفت لبیک گفتن.
☑️شب ولادت امام مجتبی علیه السلام در #اردوگاه_کوثر لشگر10 کاری کرد کارستان. درسته محاسنش سفید بود و اینجا 65 بهار از عمرش گذشته بود اما دل جوان داشت
این ویدئو برای اولین بار بعد از 34 سال در #کانال_الوارثین منتشر میشود.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#عملیات_عاشورای_3
25 مرداد 64
#منطقه_عمومی_فکه
#رزمندگان_لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
لشگر 10 سیدالشهداء(ع) با گردان های قمربنی هاشم(ع) ، گردان علی اصغر(ع) و گردان حضرت قاسم (ع) و واحدهای پشتیبانی رزم ، اطلاعات و عملیات و تخریب در ساعت 2 بامداد روز جمعه 25 مرداد سال 1364 به مواضع دشمن در منطقه عمومی فکه یورش برد. این عملیات تا قبل از روشنایی هوا ادامه داشت و ضربات سختی بر دشمن بعثی وارد آمد.
#روایت_های_دسته_اول این عملیات را در #کانال_الوارثین بخوانید.
@alvaresinchannel
شرح عملیات #کربلای_4
خاطرات #عملیات_کربلای_4
و..................
🔶در #کانال_الوارثین
@alvaresinchannel
🌺🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿
#عملیات_کربلای_یک
به روایت معاون گردان المهدی(ع) لشگر10
#شهید_محمد_کاشیها
برای #اولین_بار از #کانال_الوارثین منتشر میشود

🔶🌾🌾 زمانی که به ما ابلاغ عملیات شد 20 خرداد بود که ما رفتیم برای شناسایی حوالی #باغ_کشاورزی_مهران.
هنوز خط حد گردان ها مشخص نشده بود
اواخر خرداد ماه بود که جلسه ای برگزار شد و قرار بر این شد که گردان قمربنی هاشم(ع) گردان حضرت قاسم (ع) و زهیر عملیات کنند و سایر گردان ها در احتیاط باشند که فردای اون روز آماده باش لغو شود و گردان ها رفتند مرخصی که 15 روز مرخصی داشتند که 4 روز قبل از عملیات گفتند محدوده عملیات لشگر10 عوض شده و ماموریت عملیات گردان ها به سمت راست کمربندی دهلران ، پل شکسته و تپه های 177 تغییر پیدا کرده است.
سه شب #بچه های_اطلاعات کار کردند و یک شناسایی ضعیف و سطحی انجام دادند
فرمانده لشگر10 اصرار داشت که گردان المهدی باید محدوده عملیات داشته باشد
کادر گردان ضعیف بود و ساعات آخر یه تعداد از بچه های آموزش نظامی و تخریب به ما مامور شدند که خوب هم کمک کردند.
دقایق آخر هم یه چند تا از کادر #گردان_حر را به ما دادند.
وقتی بچه ها فهمیدند گردان المهدی(ع) خط شکن است خیلی شاد شدند و این خبر خیلی کمک کرد و روحیه ی معنوی بچه ها بالا رفت
قرار شد گردان المهدی(ع) اولین گردان لشگر باشد که به خط بزند ، حد فاصل چپ شیار گاوی تا لب جاده آسفالته و تا پل شکسته و از پل شکسته تا تپه 177 گردان علی اصغر(ع) عملیات کند و گردان حمزه هم در شیار گاوی دشمن رو مشغول تا گردان المهدی(ع) بتواند با دشمن درگیر شود .
شب عملیات از موقعیت #عشق_حسین با اتوبوس بچه های گردان را تا ایستگاه صلواتی آوردیم و از آنجا با وانت تا راه کار سیدالشهداء (ع) و قرارگاه تاکتیکی آمدیم. هوا داشت تاریک میشد که یه تعداد آمبولانس آمد و بچه ها رو تا شیار گاوی انتقال دادند و از اونجا هم تا خاکریز #دسته_عصایی پیاده آمدیم.
ساعت 9.30 دقیقه پشت خاکریز آماده دستور بودیم
نزدیک ساعت 10 بود که گروهان جهاد با همراهی برادر صمد فرمانده گردان المهدی(ع) به سمت کمین دشمن حرکت کردند.
و نزدیک ساعت 11 بود که برادر صمد رمز رو اعلام کرد و درگیری شروع شد.
وقتی ما رسیدیم معبر را #بچه_های_تخریب باز کرده بودند و گروهان قبل با دشمن درگیر بودند و یک تعداد از نیروهای کمین دشمن جلو آمده بودند و به سمت ما نارنجک می انداختند.
یکی از بچه های تخریب با ما بود
ازش خواستیم یک معبر برای ما باز کند تا آرپی جی زن ها بتوانند دشمن رو دور بزنند و تیربارها را خاموش کنند.
اولین سنگر دوشکای دشمن که با شلیک آرپی جی زن ها خاموش شد یه تعداد از نیروهای مستقر در کمین ها فرار کردند و ما نیروهای خودمان را داخلش مستقر کردیم.
هنوز یک دوشکا داخل #شیار_گاوی شلیک میکرد و مزاحم پیشروی بچه ها بود.
ساعت 3 نیمه شب بود که تقریبا کمین های محدوده ما سرکوب شدند و فقط یک دوشکا بود که از سمت گردان حمزه هنوز خاموش نشده بود و این امکان الحاق دو گردان را دچار مشکل کرده بود.
قبل از اینکه هوا روشن شود بلدوزر ها به خط رسیدند و مشغول زدن خاکریز شدند و بچه ها پشت خاکریزها جانپناه گرفتند.
در شیار گاوی موانع زیادی اعم از سیم خاردار و خورشیدی و مین بود و اجازه نمیداد که ما به سمت کمین ها حمله کنیم و دوشکا رو خاموش کنیم.
100 متر بیشتر خاکریز نبود و دشمن هم از این استفاده میکرد تا به سمت نیروهای ما نفوذ کند.
نزدیک صبح بود که خبر دارشدیم برادر صمد فرمانده گردان المهدی(ع) به شهادت رسیده.
نزدیک 6 صبح بود که یه تعداد از بچه های #گردان_علی_اکبر(ع) آمدند و به ما کمک کردند و خط تقویت شد و دشمن عقب کشید و یکمقدار فشار دشمن کم شد.
مهمات همراه ما تموم شده بود و تا مهمات رسید بعد از ظهر شده بود
گردان المهدی(ع) تا ساعت 6 بعد از ظهر روز 10 تیرماه پشت خاکریز بود و بچه های#گردان _علی_اکبر(ع) آمدند و ما عقب اومدیم.
@alvaresinchannel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢
🟢🟢
🟢
#شب_های_رمضان_در_جبهه
ماه رمضان سال 1366
برای انتشار این فایل تصویری یه مقدمه لازم است
مرحوم حاج نادعلی کربلایی مداح و پیر غلام اهل بیت(ع) بود
و مدال ابو الشهدایی رو هم به سینه داشت
اما میگفت من هم باید وظیفه خود را انجام دهم
سنی ازش گذشته بود و محاسنش سفید بود اما به هر طریقی بود خودش رو به خط مقدم جبهه میرسوند.
میگفت: شاید من نتونم مثل شما جوونا اسلحه به دست بگیرم و پا به پای شما در رزم شرکت کنم اما میتونم با شعرهای حماسی ام تاثیر گذار باشم. خدایی دستگاه ذاکری سیدالشهدا(ع) به چنین مداحان و شعرا باید افتخار کنه که وقتی که اربابشون هل من ناصر میگفت لبیک گفتن.
☑️شب ولادت امام مجتبی علیه السلام در #اردوگاه_کوثر لشگر10 کاری کرد کارستان. درسته محاسنش سفید بود و اینجا 65 بهار از عمرش گذشته بود اما دل جوان داشت
این ویدئو برای اولین بار بعد از 34 سال در #کانال_الوارثین منتشر میشود.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
برای اولین بار در #کانال_الوارثین میخوانید
2️⃣ قسمت دوم
#ماموریت_شناسایی_پل_جزیره_شلحه
و شهادت سردار شهید اطلاعات عملیات لشگر10
#شهید_مهدی_خسرونژاد
به روایت
✍️✍️✍️ برادر تخریبچی
سلیمان آقایی

خسرو نژاد که یکی از پاهاش مصنوعی بود بلند شد و شروع کرد به دویدن. به سرعت دوید و خودش را انداخت داخل یک چاله بعد سرش را کمی بیرون آورد و با دست علامت داد و گفت بیا بیا ..
گفتم نمیشه..
گفت بیا ...
گفتم کجا بیام ما که دوتایی تو چاله جا نمیشیم. یه کم جا به جا شد و جایی رو برای من خالی کرد و از اون چاله خیز برداشت به سمت سنگر کوچکی که کنار یه پی ام پی بود .
همین که بلند شد ، رو به من گفت بیا و خودش حرکت کرد که در همین لحظه از روبرو با تیر زدنش ...
من با سرعت دویدم به سمت او و خودم را داخل چاله ای که خسرونژاد داخلش افتاده بود انداختم
خسرونژاد رو بلند کردم گفتم چی شده؟
اون نمی توانست حرف بزند به سختی نفس می کشید.
گفتم بهش بگو یا زهرا (س).
دستش را گرفتم و اون هم سرش را گذاشت روی خاک و یک نفس کشید و شهید شد.
به پشت خواباندمش. سینه اش تیر خورده بود.
جیبش را گشتم فقط یک قطب نما داشت .
بابی سیم که همراهم بود با عقبه تماس گرفتم.
یکی از بچه ها پشت خط بود.
گفتم آقا سید اونجاست؟؟؟
گفت بله .. گفتم گوشی را بده به سید .
سید گفت چی شده ؟ گفتم سید خسرو خوابش میاد.
گفت حالا چه وقت خوابه؟ گفتم نمی دونم . والا دلش هوای حاج عبدالله (شهید عبدالله نوریان) کرده.
سید مکث کرد و گفت تو چیکار می کنی برمیگردی؟؟؟؟ گفتم نه راه رو بلدم .
گفت تنها میری؟ گفتم بله فقط میخواستم اطلاع بدم که خسرو خوابیده .
خسرونژاد را زیر پی ام پی خواباندم و بلند شدم و رفتم سمت مسیری که قرار بود بروم .
نزدیکی های پل داخل یک سنگرنشستم و اطراف پل را بررسی کردم . اول پل یک کیوسک نگهبانی بود
با خودم گفتم در قدم اول می رم پشت این کیوسک و در قدم دوم می رم روی پل.
داشتم به این نقشه فکر می کردم که یک گلوله توپ خورد به کیوسک و همه ی نقشه های من دود شد .
گفتم این که هیچی .
قرار شده بود پل رو کامل شناسایی کنم و سید گفته بود وارسی کنم که پل زیرش لوله است یا سازه دیگری داره.
یک نگاه دقیق انداختم و دیدم آب اطراف پل خزه سبز بسته و انگار گردشی نداره.
معلوم بود که با خاک پرش کردند .و روی خاک پل رو نصب کردند.
مسیر را به سرعت دویدم به سمت شانه پل .
ساعت 10 صبح بود وآستین ها را بالا زدم و به سرعت رفتم توی گل ها تا جایی که دست و پام می رسید دیدم هیچ لوله ای زیر پل نیست و زدن این پل راحت است . خیالم که راحت شد برگشتم.
موقع برگشتن دو تا بی سیم کرم رنگ عراقی روی زمین افتاده بود آنها را هم برداشتم و سه تا بی سیم را با یک بند پوتین بستم پشت موتور.
اما هرچی هندل زدم موتور روشن نشد.
یه جیپ از بچه های خودمون سر رسید گفتم میشه هول بدید شاید موتور روشن بشه..
هول دادند و موتور روشن نشد .
پرسیدند چکار می کنی؟؟؟؟
گفتم چاره ای ندارم موتور را میذارم اینجا بمونه.
سوار ماشین آنها شدم و خودم را عقبه رساندم .
آقا سید محمد گفت چه خبر؟
ماجرا رو شرح دادم.
گفت اینا چیه . گفتم بی سیم های عراقی.
گفت خسرو نژاد چی شد ؟؟؟
گفتم همونجا گذاشتمش
گفت: جاشو بلدی شب با بچه های تعاون برید بیاریدش؟ گفتم بله گفت پس من هماهنگ می کنم .
شب برگشتیم منطقه. همه چیز فرق کرده بود. تا چشم کار می کرد بولدوزر و لودر کار می کرد. پیکر شهید خسرونژآد را به عقب منتقل کردیم اما از موتور خبری نبود.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
برای اولین بار در #کانال_الوارثین میخوانید
1️⃣ قسمت اول
#ماموریت_شناسایی_پل_جزیره_شلحه
و شهادت سردار شهید اطلاعات عملیات لشگر10
#شهید_مهدی_خسرونژاد
به روایت
✍️✍️✍️ برادر تخریبچی
سلیمان آقایی
بهمن ماه سال 1365 بود ..
گردان های لشگر10 در حاشیه اروند و اطراف جزیره شلحه با دشمن درگیر بودند.
برای ورد به جزیره شلحه باید از پلی رد میشدی که برای دشمن حیاتی بود و از اون به شدت محافظت میکرد.
شهید آقا سید محمد زینال حسینی ، فرمانده تخریب لشگر 10 گفت: بچه های اطلاعات عملیات می خواهند بروند سمت جزیره شلحه و از بچه های تخریب یک نفر باید همراهشون باشه و شما آماده شو و باهاشون برو..
گفتم با کی برم؟ گفت با یکی از بچه های اطلاعات به اسم خسرو نژاد.
خسرو نژاد را از قدیم می شناختم چهره جدی و بانمکی داشت .
من یک ماسک شیمیایی به کمرم بسته بودم و یه دونه بی سیم انداختم روی دوشم و نشستم ترک موتور خسرو نژاد و راه افتادیم .
تا جایی که می شد جلو رفتیم.
سمت جزیره شلحه درگیری خیلی شدید بود.
تو راه از یکی از رزمنده ها پرسیدم شلحه از کدوم طرفه؟
گفت همین مسیر رو برو و دور بزن تا به پل برسی.
قرار بود پل ارتباطی جزیره شلحه را شناسایی و منهدم کنیم .
آقا سید محمد گفته بود فقط ببین وضعیت پل چطور است .
به جایی رسیدیم که دیگر با موتور نمیشد رفت .
موتور را جایی گذاشتیم و با خسرو نژاد رفتیم جلو تا رسیدیم به سر یک پیچ.
همین که پیچ را دور زدیم دیگر خبری از سنگر نبود یک فضای باز بود و دوباره سی چهل متر سنگر ها ادامه داشت .خسرونژاد رو به من کرد و گفت برو جلو!!!
گفتم شرمنده شما بفرمایید من در معیت شما هستم .
ادامه 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿

🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹

برای اولین بار توسط #کانال_الوارثین منتشر شد
#تصاویری_از_درگیری_در_عملیات_کربلای_5
حاشیه ی اروند رود
3 بهمن ماه 1365
ورود بچه های گردان مسلم ابن عقیل(ع) لشگر10 به فرماندهی #شهید_محمد_موافق به مرحله ششم عملیات.
درگیری های اطراف جزیره شلحه و نخلستان های حاشیه جزیره صالحیه.
مسول محور عملیات لشگر10 برادر شیرکوند در حال هدایت عملیات و #شهید_خسرو_نژاد در فاصله نزدیک با دشمن به خاکریز تکیه زده اند.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#ویژه_سی_وپنجمین_سالگرد_عملیات_کربلای_2
برای اولین بار بعد از 35 سال در #کانال_الوارثین میخوانید
نقش #بچه_های_اطلاعات_عملیات_لشگر_10 در #عملیات_کربلای_2
و ماموریت شناسایی تیمی که به عمق دشمن برای شناسایی نفوذ کرد و هرگز برنگشت.
به روایت
#سردار_شهید_حاج_احمد_عراقی
فرمانده اطلاعات عملیات لشگر 10
🔶 هجدهم مرداد ماه سال 65 بود که به ما ماموریت شناسایی در منطقه پیرانشهرابلاغ شد .
رزمندگان لشگربعد از یک ماه درگیری و ماموریت های سخت در عملیات کربلای یک اجازه مرخصی پیدا کرده بودند و در تهران روزگار میگذروند.
بعد از ابلاغ ماموریت مجبور بودیم چند روزی صبر کنیم تابچه ها از مرخصی برگردند.
بعد از اومدن بچه ها به منطقه اولین اقدامی که کردیم سنگر دیدبانی در منطقه مورد شناسایی مشخص کرده و تعدادی از بچه های اطلاعات را برای دیدگاه و نظارت بر تحرکات دشمن به کارگرفتیم
و بلافاصله پس از كار ديدگاه بچه‌ ها را برای شناسایی مواضع و موانع دشمن اعزام شدند
اواسط ماه ذي‌الحجه بود و به دليل کامل بودن نور ماه در آسمان تا حدودي كار بچه های شناسایی رو سخت میکرد البته تا حوالي مواضع دشمن مشکلی نبود ولي چون از آنجا به بعد بچه های شناسایی برای دیده نشدن توسط دشمن نیاز به تاريكي محض داشتند نگرانی بوجود می آمد
ما چهار تيم سه يا چهار نفره را از چهار نقطه براي منطقه دشمن رها میكرديم كه دو تا از آنها منطقه را شناسايي كردند و دو تيم ديگر هم مسيري را به عنوان راه‌ كار انتخاب کنند
الحمدلله تا حد زيادي موفق بوديم چون در شبهايي كه نور ماه مناسب شد. نيروهاي گشتي ظرف يك يا دو شب مواضع و موانع دشمن را كور كرده و به عمق دشمن و جاده‌هاي مواصلاتي برای شناسایی رسیدند
چون بعضي جاهاي منطقه صعب‌العبور و كوهستاني بود با نيروهاي اطلاعات عمليات قرارگاه هماهنگ میشدیم و انها به جهت تسلطی که بر منطقه داشتند عكس ، نقشه و یا بلدچي در اختیار ما میگذاشتند که کار به مشکل برخورد نکند
بچه‌ها شناسایی به سرعت كار شناسایی خود را با وجود سختی های کار در کوهستان طي هفت يا هشت روز انجام دادند .
دو یا سه شب قبل از عمليات از طريق فرماندهي به ما اعلام شد که برای شناسایی پل دشمن در #منطقه_انه بچه ها اعزام شوند و اطلاعاتی بیاورند. مسیر طولانی بود و بچه ها باید مسیر 4 کلیومتری را به عمق دشمن نفوذ میکردند .
جمع بندی تخصصی ما این بود که رفتن به آن سمت با توجه به حساسيتي كه دشمن دارد و فعاليت نيروهاي خود را زياد كرده درست نباشد ولي چون فرماندهي گفته بود ما یک تیم دونفره از بچه های اطلاعات و تخریب رو برای این ماموریت اعزام کردیم
برادر اسماعیلی از اطلاعات عملیات و خاکفیروز از تخریب برای نفوذ در عمق دشمن آماده شدند و این برادران با توجه به تجربیاتی که داشتند برای نفوذ در عمق به علت طولانی بودن مسافت و کوهستانی بودن بیش از یک شب فرصت میخواستند که با مشورت با فرماندهی به آنها اجازه شد که اگر نیاز دیدند در منطقه بمانند.
پل در عقبه دشمن و درعمق چهار كيلومتري خط مقابل دشمن بود و بچه ها اعزام شدند و بعد از آن ما نتوانستیم هیچ خبری از آنها پیدا کنیم.حتی یکی دو تیم از بچه های اطلاعات رو هم برای کسب خبر و وارسی منطقه ای که اعزام شده بودند فرستادیم اما هیچ خبری مبنی بر اسارت و شواهدی از شهادت این دو عزیز پیدا نکردیم
خبر این اتفاق رو به فرماندهی اعلام کردیم . چون روزي كه بچه‌ها مي‌خواستند از نقطه رهايي رها شوند قرار گذاشتيم فقط يك شب در منطقه بمانند لذا وقتي يك شب گذشت و نيامدند به فرماندهي اطلاع دادیم.
#شهید_حسین_اسماعیلی و #شهید_محمد_خاکفیروز درتاریخ 7 شهریورماه سال 65 در حین ماموریت شناسایی بر اثر انفجار مین به شهادت رسیدند و پیکر مطهرشان توسط گزوه تفحص کشف گردید و به میهن عزیزمان برای خاکسپاری انتقال پیدا کرد.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#کانال_الوارثین را به دوستان خود معرفی کنید
🔸روایت های #دست_اول
🔸از #معبرهای_به_سوی_آسمان
🔸#حماسه_سال_های_مردانگی
کسانی که مرگ را به بازی گرفتند.

♦️هرآنچه باید از #تخریبچی_ها بدانیددر اینجا خواهید یافت.
کانالی برای #دلاورمردان_تخریبچی_استان_تهران_و_استان_البرز

🔸🌷برای عضویت در #کانال_الوارثین روی این آدرس کلیک کنید 👇👇👇👇👇👇
🍃🍃 @alvaresinchannel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢🟢
🟢🟢
🟢
#شب_های_رمضان_در_جبهه
ماه رمضان سال 1366
برای انتشار این فایل تصویری یه مقدمه لازم است
مرحوم حاج نادعلی کربلایی مداح و پیر غلام اهل بیت(ع) بود
و مدال ابو الشهدایی رو هم به سینه داشت
اما میگفت من هم باید وظیفه خود را انجام دهم
سنی ازش گذشته بود و محاسنش سفید بود اما به هر طریقی بود خودش رو به خط مقدم جبهه میرسوند.
میگفت: شاید من نتونم مثل شما جوونا اسلحه به دست بگیرم و پا به پای شما در رزم شرکت کنم اما میتونم با شعرهای حماسی ام تاثیر گذار باشم. خدایی دستگاه ذاکری سیدالشهدا(ع) به چنین مداحان و شعرا باید افتخار کنه که وقتی که اربابشون هل من ناصر میگفت لبیک گفتن.
☑️شب ولادت امام مجتبی علیه السلام در #اردوگاه_کوثر لشگر10 کاری کرد کارستان. درسته محاسنش سفید بود و اینجا 65 بهار از عمرش گذشته بود اما دل جوان داشت
این ویدئو برای اولین بار بعد از 34 سال در #کانال_الوارثین منتشر میشود.
@alvaresinchannel
0011946معرفی شهید رستگار.mp4
5.7 MB
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#انتشار_فایل_صوتی
#سردار_شهید_لشگر_10
#شهید_حاج_کاظم_رستگار
🔴این مصاحبه در تاریخ 29 مرداد سال 1362 بعد از عملیات والفجر2 در منطقه عملیاتی انجام گردیده است و برای اولین بار بعد از 37 سال در #کانال_الوارثین منتشر میگردد.
🟢 سردار #شهید_حاج_کاظم_نجفی_رستگار در تاریخ 25 اسفند ماه سال 1363 در عملیات بدر و در شرق دجله به شهادت رسید و پیکر مطهرش در منطقه عملیاتی بر جای ماند و بعد از 13 سال توسط گروههای تفحص شهدا کشف و بعد از تشییع گسترده در تهران در گلزار شهدای تهران در جوار مزار شهید چمران میهمان خاک شد.
@alvaresinchannel
💦🌷 #خاطرات_عملیات_والفجر_8
💦🌷 #لشگر_10_سیدالشهداء_(ع)
برای اولین بار در #کانال_الوارثین
با فوروارد این بنر برای دوستان وهمسنگران مشوق همسنگران تخریبچی باشید
💦🌷 @alvaresinchannel
جلسه_توجیهی_شهید_سید_محمد_با_مسوول_دسته_های_ام_الرصاص.mp4
16.7 MB
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#فایل_صوتی
اسناد دفاع مقدس
جلسه توجیهی فرمانده تخریب
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
با مسوولین معبرها
این فایل صوتی برای اولین بار بعد از 35 سال در #کانال_الوارثین بارگذاری میشود
در این فایل شهید اصغری ، شهید نباتی و شهید پوررازقی از مسولین معبرها نحوه عبور از موانع را توضیح میدهند و شهید زینال حسینی نکات دقیقی را به آنها گوشزد میکند.

@alvaresinchannel
❇️ #ویژه_نامه_عملیات_والفجر_8
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
برای اولین بار در #کانال_الوارثین میخوانید
2️⃣ قسمت دوم
#ماموریت_شناسایی_پل_جزیره_شلحه
و شهادت سردار شهید اطلاعات عملیات لشگر10
#شهید_مهدی_خسرونژاد
به روایت
✍️✍️✍️ برادر تخریبچی
سلیمان آقایی

خسرو نژاد که یکی از پاهاش مصنوعی بود بلند شد و شروع کرد به دویدن. به سرعت دوید و خودش را انداخت داخل یک چاله بعد سرش را کمی بیرون آورد و با دست علامت داد و گفت بیا بیا ..
گفتم نمیشه..
گفت بیا ...
گفتم کجا بیام ما که دوتایی تو چاله جا نمیشیم. یه کم جا به جا شد و جایی رو برای من خالی کرد و از اون چاله خیز برداشت به سمت سنگر کوچکی که کنار یه پی ام پی بود .
همین که بلند شد ، رو به من گفت بیا و خودش حرکت کرد که در همین لحظه از روبرو با تیر زدنش ...
من با سرعت دویدم به سمت او و خودم را داخل چاله ای که خسرونژاد داخلش افتاده بود انداختم
خسرونژاد رو بلند کردم گفتم چی شده؟
اون نمی توانست حرف بزند به سختی نفس می کشید.
گفتم بهش بگو یا زهرا (س).
دستش را گرفتم و اون هم سرش را گذاشت روی خاک و یک نفس کشید و شهید شد.
به پشت خواباندمش. سینه اش تیر خورده بود.
جیبش را گشتم فقط یک قطب نما داشت .
بابی سیم که همراهم بود با عقبه تماس گرفتم.
یکی از بچه ها پشت خط بود.
گفتم آقا سید اونجاست؟؟؟
گفت بله .. گفتم گوشی را بده به سید .
سید گفت چی شده ؟ گفتم سید خسرو خوابش میاد.
گفت حالا چه وقت خوابه؟ گفتم نمی دونم . والا دلش هوای حاج عبدالله (شهید عبدالله نوریان) کرده.
سید مکث کرد و گفت تو چیکار می کنی برمیگردی؟؟؟؟ گفتم نه راه رو بلدم .
گفت تنها میری؟ گفتم بله فقط میخواستم اطلاع بدم که خسرو خوابیده .
خسرونژاد را زیر پی ام پی خواباندم و بلند شدم و رفتم سمت مسیری که قرار بود بروم .
نزدیکی های پل داخل یک سنگرنشستم و اطراف پل را بررسی کردم . اول پل یک کیوسک نگهبانی بود
با خودم گفتم در قدم اول می رم پشت این کیوسک و در قدم دوم می رم روی پل.
داشتم به این نقشه فکر می کردم که یک گلوله توپ خورد به کیوسک و همه ی نقشه های من دود شد .
گفتم این که هیچی .
قرار شده بود پل رو کامل شناسایی کنم و سید گفته بود وارسی کنم که پل زیرش لوله است یا سازه دیگری داره.
یک نگاه دقیق انداختم و دیدم آب اطراف پل خزه سبز بسته و انگار گردشی نداره.
معلوم بود که با خاک پرش کردند .و روی خاک پل رو نصب کردند.
مسیر را به سرعت دویدم به سمت شانه پل .
ساعت 10 صبح بود وآستین ها را بالا زدم و به سرعت رفتم توی گل ها تا جایی که دست و پام می رسید دیدم هیچ لوله ای زیر پل نیست و زدن این پل راحت است . خیالم که راحت شد برگشتم.
موقع برگشتن دو تا بی سیم کرم رنگ عراقی روی زمین افتاده بود آنها را هم برداشتم و سه تا بی سیم را با یک بند پوتین بستم پشت موتور.
اما هرچی هندل زدم موتور روشن نشد.
یه جیپ از بچه های خودمون سر رسید گفتم میشه هول بدید شاید موتور روشن بشه..
هول دادند و موتور روشن نشد .
پرسیدند چکار می کنی؟؟؟؟
گفتم چاره ای ندارم موتور را میذارم اینجا بمونه.
سوار ماشین آنها شدم و خودم را عقبه رساندم .
آقا سید محمد گفت چه خبر؟
ماجرا رو شرح دادم.
گفت اینا چیه . گفتم بی سیم های عراقی.
گفت خسرو نژاد چی شد ؟؟؟
گفتم همونجا گذاشتمش
گفت: جاشو بلدی شب با بچه های تعاون برید بیاریدش؟ گفتم بله گفت پس من هماهنگ می کنم .
شب برگشتیم منطقه. همه چیز فرق کرده بود. تا چشم کار می کرد بولدوزر و لودر کار می کرد. پیکر شهید خسرونژآد را به عقب منتقل کردیم اما از موتور خبری نبود.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
برای اولین بار در #کانال_الوارثین میخوانید
1️⃣ قسمت اول
#ماموریت_شناسایی_پل_جزیره_شلحه
و شهادت سردار شهید اطلاعات عملیات لشگر10
#شهید_مهدی_خسرونژاد
به روایت
✍️✍️✍️ برادر تخریبچی
سلیمان آقایی
بهمن ماه سال 1365 بود ..
گردان های لشگر10 در حاشیه اروند و اطراف جزیره شلحه با دشمن درگیر بودند.
برای ورد به جزیره شلحه باید از پلی رد میشدی که برای دشمن حیاتی بود و از اون به شدت محافظت میکرد.
شهید آقا سید محمد زینال حسینی ، فرمانده تخریب لشگر 10 گفت: بچه های اطلاعات عملیات می خواهند بروند سمت جزیره شلحه و از بچه های تخریب یک نفر باید همراهشون باشه و شما آماده شو و باهاشون برو..
گفتم با کی برم؟ گفت با یکی از بچه های اطلاعات به اسم خسرو نژاد.
خسرو نژاد را از قدیم می شناختم چهره جدی و بانمکی داشت .
من یک ماسک شیمیایی به کمرم بسته بودم و یه دونه بی سیم انداختم روی دوشم و نشستم ترک موتور خسرو نژاد و راه افتادیم .
تا جایی که می شد جلو رفتیم.
سمت جزیره شلحه درگیری خیلی شدید بود.
تو راه از یکی از رزمنده ها پرسیدم شلحه از کدوم طرفه؟
گفت همین مسیر رو برو و دور بزن تا به پل برسی.
قرار بود پل ارتباطی جزیره شلحه را شناسایی و منهدم کنیم .
آقا سید محمد گفته بود فقط ببین وضعیت پل چطور است .
به جایی رسیدیم که دیگر با موتور نمیشد رفت .
موتور را جایی گذاشتیم و با خسرو نژاد رفتیم جلو تا رسیدیم به سر یک پیچ.
همین که پیچ را دور زدیم دیگر خبری از سنگر نبود یک فضای باز بود و دوباره سی چهل متر سنگر ها ادامه داشت .خسرونژاد رو به من کرد و گفت برو جلو!!!
گفتم شرمنده شما بفرمایید من در معیت شما هستم .
ادامه 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿

🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹

برای اولین بار توسط #کانال_الوارثین منتشر شد
#تصاویری_از_درگیری_در_عملیات_کربلای_5
حاشیه ی اروند رود
3 بهمن ماه 1365
ورود بچه های گردان مسلم ابن عقیل(ع) لشگر10 به فرماندهی #شهید_محمد_موافق به مرحله ششم عملیات.
درگیری های اطراف جزیره شلحه و نخلستان های حاشیه جزیره صالحیه.
مسول محور عملیات لشگر10 برادر شیرکوند در حال هدایت عملیات و #شهید_خسرو_نژاد در فاصله نزدیک با دشمن به خاکریز تکیه زده اند.
@alvaresinchannel
More