الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#بچه_های_اطلاعات_و_تخریب
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🍃
🌷
#شناسایی_مواضع_دشمن_از_همان_شب_آغاز_شد
و #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب_کار_رو_آغاز_کردند
#روز_شمار_عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
#اردیبهشت_سال_65
✍️✍️✍️به روایت: #علی_سلیمانی
معاون اطلاعات عملیات لشگر10

اولین گروه از رزمندگان تیپ حضرت سیدالشهدا(ع) #بچه_های_اطلاعات_عملیات و #تخریب بودند که به منطقه عملیات رسیدند و در قرارگاه لشکر 16 زرهی قزوین مستقر و کار توجیه و جلسات مربوطه را انجام دادند و همان شب هم برای شناسایی از راه کارهای مختلف حرکت کردند. تیم های شناسایی بدون اتلاف وقت وبدون تردید با قدرت ، کار اطلاعاتی و شناسایی را آغاز و در همان شب اول راه کارها را آماده عملیات نمودند. #شهید_حاج_غلامرضا_کیانپور به شدت تاکید بر کار سریع و خوب و کامل و عمیق داشتند.
🔻🌱 میگفت : ما باید به سرعت بریم شناسایی
شناسایی ها را آغاز کنید
وقت نداریم
فرصتی نیست که مثل خیلی از مناطق عملیاتی مقدمات آماده کنیم.
سریع برید راه کارهایتان را تحویل بگیرید و راه بیفتید برید شناسایی کنید. دقیق و کامل شناسایی کنید. هر کاری که دشمن در این چند روز انجام داده و برای خودش مواضع و سد درست کرده را دقیق شناسایی کنید که وقتی می رویم عملیات مشکل نداشته باشیم. آنچه که دستور رسیده است این است که ما باید امشب شناسایی کنیم و فردا شب هم انشاالله عملیات انجام بدیم. اینکه ما شب دیگری یا فرصت دیگری برای شناسایی داشته باشیم معلوم نیست. شما باید بنا را در شناسایی بر این قرار دهید که فقط امشب را فرصت شناسایی دارید. بروید به امید خدا و با توکل به خدا کارتان را انجام بدهید تا به حول و قوه الهی فردا شب خط را از عراق پس بگیریم و توی دهن ارتش عراق بزنیم.
@alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿
شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید
#15_روز_بیقراری
#بچه_های_تخریب برای
#شکستن #دژ_شلمچه
#عملیات_کربلای_5
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی

🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین #کربلای_4_و_5 بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد.
از روز 5 دیماه 65 برنامه #آموزش بچه ها شروع شد.
آموزش که نه تداوم آموزش بود.
عده ای از بچه ها پشت #اردوگاه_کوثر و کنار کانال #شهید_چمران چادر زدند و مشغول #آموزش_غواصی شدند.
عده ای هم درمقر #تخریب_لشگر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در #اردوگاه_کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند.
با شهید #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.
چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.
سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه...
برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که #مقر_شهید_پیام_پوررازقی سرپا شد.
در این پانزده روز #مسوولیت_نانوشته_ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به #ایام_فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر #عملیات_کربلای_4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه.
کاربه جایی رسیده بود که توی #روضه_ها_و_سینه_زنی_ها خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند.
بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند.
یه شب زیر #پل_هفتی_هشتی در #جاده_اهواز_خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای #انجام_تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که #امام_فرموده اند این منطقه از #مظلوم_ترین مناطق جنگ است. #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده..
و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش #بچه_های_تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#معبر_برگشت
#عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد1364
منطقه عملیات فکه
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
2️⃣ #قسمت_دوم

وضو داشتیم و نماز مغرب وعشا رو با پوتین خوندیم.
شام رو هم تقسیم کردند. شام یک بسته کالباس بود و یک گوجه فرنگی و نون لواش. همه رو تو هم گذاشتیم و یک لوله درست کردیم و مشغول خوردن شدیم. همینطور که شام می‌خوردیم فرمانده ها با بچه ها کارهاشون رو چک می‌کردند و ما #بچه های_تخریب هم وظایفمون رو مرور می‌کردیم.

قرارشد برادر بهرام بیاتی، مین خنثی کنه و من و ملایی هم پشت سرش طناب معبر بکشیم و سر معبر، ابتدا و انتهای میدون به جهت اینکه رزمنده ها معبر رو گم نکنند دو تا پرچم بزنیم.
ساعت ده شب بود که سوار آیفا شدیم و همه گردان‌ها و واحدها به سمت محل ماموریتشون اعزام شدند. حدود یک ساعتی با ماشین راه رفتیم. مسیر طولانی نبود اما چون ماشین چراغ خاموش حرکت می‌کرد زمان زیادی برد تا اینکه ماشین ایستاد و پیاده شدیم و بلافاصله در یک ستون قرار گرفتیم و حرکت شروع شد.
نیم ساعت پیاده راه رفتیم تا به خط پدافندی ارتش رسیدیم.
نیم ساعتی به جهت هماهنگی و توجیه گردان پدافند کننده معطل شدیم و باز #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب و مسوول دسته، کارها و وظایف هرنفر رو توضیح دادند و ساعت از دوازده گذشته بود که از خاکریز خط اول گذشتیم و با رعایت شرایط اختفاء، بعضی جاها ایستاده و دولا دولا و بعضی جاها هم به صورت سینه خیز به سمت خط اول دشمن حرکت می‌کردیم .
فکر کنم شب اول ماه ذی الحجه بود، آسمون ظلمات بود حتی ستاره ها هم نور نداشتن. خود این تاریکی بچه های اطلاعات عملیات رو به اشتباه انداخت و یک مقدار ما از مسیر منحرف شدیم.
#شهید_مهدی_فرد مسئول تیم اطلاعات ما بود. یک مقدار که از مسیر منحرف شدیم ستون رو نگه داشت و رفت جلو و برگشت و بعد از چند دقیقه راهپیمایی به مسیر اصلی اومدیم و این گم شدن هم دلیل داشت.
چون هوا خیلی تاریک بود و شیارها رودخونه های فصلی هم شبیه هم بود و بوته هایی که در منطقه وجود داشت سرعت رو کم می‌کرد که نکنه گشتی های عراقی باشن. دریکی از شیارها بودیم که دشمن منور زد و بلافاصله چند رگبار پراکنده که چرت ما رو پاره کرد.
اونقده لذت داره در ستون که به سمت دشمن میری چرت بزنی!! من این رو بارها تجربه کردم. نمیدونم چندهزارقدم راه رفتیم. فقط میدونم دوسه کیلومتری شد تا رسیدیم زیر" تپه رزمی" که مکان درگیری ما با دشمن بود.
اینجا هم من فضول، باز ساعتم رو از جای سیم چینم در آوردم و نگاه کردم ساعت 2 نیمه شب بود. دسته ما داخل یک شیار که در اثرسیلاب‌های فصلی درست شده بود زیر تپه رزمی مخفی شد و هرکدوم از بچه ها آماده می‌شدند برای انجام ماموریتی که داشتند. چون ارتباط بی سیمی ما با عقب قطع شده بود نگران بودیم و دشمن هم تک و توک منور میزد. فاصله ما با دشمن شاید دویست متر بیشتر نبود. تو تاریکی شب با هم حرف می‌زدند و ما می‌شنیدیم.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#معبر_برگشت
#عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد1364
منطقه عملیات فکه
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
2️⃣ #قسمت_دوم

وضو داشتیم و نماز مغرب وعشا رو با پوتین خوندیم.
شام رو هم تقسیم کردند. شام یک بسته کالباس بود و یک گوجه فرنگی و نون لواش. همه رو تو هم گذاشتیم و یک لوله درست کردیم و مشغول خوردن شدیم. همینطور که شام می‌خوردیم فرمانده ها با بچه ها کارهاشون رو چک می‌کردند و ما #بچه های_تخریب هم وظایفمون رو مرور می‌کردیم.

قرارشد برادر بهرام بیاتی، مین خنثی کنه و من و ملایی هم پشت سرش طناب معبر بکشیم و سر معبر، ابتدا و انتهای میدون به جهت اینکه رزمنده ها معبر رو گم نکنند دو تا پرچم بزنیم.
ساعت ده شب بود که سوار آیفا شدیم و همه گردان‌ها و واحدها به سمت محل ماموریتشون اعزام شدند. حدود یک ساعتی با ماشین راه رفتیم. مسیر طولانی نبود اما چون ماشین چراغ خاموش حرکت می‌کرد زمان زیادی برد تا اینکه ماشین ایستاد و پیاده شدیم و بلافاصله در یک ستون قرار گرفتیم و حرکت شروع شد.
نیم ساعت پیاده راه رفتیم تا به خط پدافندی ارتش رسیدیم.
نیم ساعتی به جهت هماهنگی و توجیه گردان پدافند کننده معطل شدیم و باز #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب و مسوول دسته، کارها و وظایف هرنفر رو توضیح دادند و ساعت از دوازده گذشته بود که از خاکریز خط اول گذشتیم و با رعایت شرایط اختفاء، بعضی جاها ایستاده و دولا دولا و بعضی جاها هم به صورت سینه خیز به سمت خط اول دشمن حرکت می‌کردیم .
فکر کنم شب اول ماه ذی الحجه بود، آسمون ظلمات بود حتی ستاره ها هم نور نداشتن. خود این تاریکی بچه های اطلاعات عملیات رو به اشتباه انداخت و یک مقدار ما از مسیر منحرف شدیم.
#شهید_مهدی_فرد مسئول تیم اطلاعات ما بود. یک مقدار که از مسیر منحرف شدیم ستون رو نگه داشت و رفت جلو و برگشت و بعد از چند دقیقه راهپیمایی به مسیر اصلی اومدیم و این گم شدن هم دلیل داشت.
چون هوا خیلی تاریک بود و شیارها رودخونه های فصلی هم شبیه هم بود و بوته هایی که در منطقه وجود داشت سرعت رو کم می‌کرد که نکنه گشتی های عراقی باشن. دریکی از شیارها بودیم که دشمن منور زد و بلافاصله چند رگبار پراکنده که چرت ما رو پاره کرد.
اونقده لذت داره در ستون که به سمت دشمن میری چرت بزنی!! من این رو بارها تجربه کردم. نمیدونم چندهزارقدم راه رفتیم. فقط میدونم دوسه کیلومتری شد تا رسیدیم زیر" تپه رزمی" که مکان درگیری ما با دشمن بود.
اینجا هم من فضول، باز ساعتم رو از جای سیم چینم در آوردم و نگاه کردم ساعت 2 نیمه شب بود. دسته ما داخل یک شیار که در اثرسیلاب‌های فصلی درست شده بود زیر تپه رزمی مخفی شد و هرکدوم از بچه ها آماده می‌شدند برای انجام ماموریتی که داشتند. چون ارتباط بی سیمی ما با عقب قطع شده بود نگران بودیم و دشمن هم تک و توک منور میزد. فاصله ما با دشمن شاید دویست متر بیشتر نبود. تو تاریکی شب با هم حرف می‌زدند و ما می‌شنیدیم.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#معبر_برگشت
#عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد1364
منطقه عملیات فکه
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
2️⃣ #قسمت_دوم

وضو داشتیم و نماز مغرب وعشا رو با پوتین خوندیم.
شام رو هم تقسیم کردند. شام یک بسته کالباس بود و یک گوجه فرنگی و نون لواش. همه رو تو هم گذاشتیم و یک لوله درست کردیم و مشغول خوردن شدیم. همینطور که شام می‌خوردیم فرمانده ها با بچه ها کارهاشون رو چک می‌کردند و ما #بچه های_تخریب هم وظایفمون رو مرور می‌کردیم.

قرارشد برادر بهرام بیاتی، مین خنثی کنه و من و ملایی هم پشت سرش طناب معبر بکشیم و سر معبر، ابتدا و انتهای میدون به جهت اینکه رزمنده ها معبر رو گم نکنند دو تا پرچم بزنیم.
ساعت ده شب بود که سوار آیفا شدیم و همه گردان‌ها و واحدها به سمت محل ماموریتشون اعزام شدند. حدود یک ساعتی با ماشین راه رفتیم. مسیر طولانی نبود اما چون ماشین چراغ خاموش حرکت می‌کرد زمان زیادی برد تا اینکه ماشین ایستاد و پیاده شدیم و بلافاصله در یک ستون قرار گرفتیم و حرکت شروع شد.
نیم ساعت پیاده راه رفتیم تا به خط پدافندی ارتش رسیدیم.
نیم ساعتی به جهت هماهنگی و توجیه گردان پدافند کننده معطل شدیم و باز #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب و مسوول دسته، کارها و وظایف هرنفر رو توضیح دادند و ساعت از دوازده گذشته بود که از خاکریز خط اول گذشتیم و با رعایت شرایط اختفاء، بعضی جاها ایستاده و دولا دولا و بعضی جاها هم به صورت سینه خیز به سمت خط اول دشمن حرکت می‌کردیم .
فکر کنم شب اول ماه ذی الحجه بود، آسمون ظلمات بود حتی ستاره ها هم نور نداشتن. خود این تاریکی بچه های اطلاعات عملیات رو به اشتباه انداخت و یک مقدار ما از مسیر منحرف شدیم.
#شهید_مهدی_فرد مسئول تیم اطلاعات ما بود. یک مقدار که از مسیر منحرف شدیم ستون رو نگه داشت و رفت جلو و برگشت و بعد از چند دقیقه راهپیمایی به مسیر اصلی اومدیم و این گم شدن هم دلیل داشت.
چون هوا خیلی تاریک بود و شیارها رودخونه های فصلی هم شبیه هم بود و بوته هایی که در منطقه وجود داشت سرعت رو کم می‌کرد که نکنه گشتی های عراقی باشن. دریکی از شیارها بودیم که دشمن منور زد و بلافاصله چند رگبار پراکنده که چرت ما رو پاره کرد.
اونقده لذت داره در ستون که به سمت دشمن میری چرت بزنی!! من این رو بارها تجربه کردم. نمیدونم چندهزارقدم راه رفتیم. فقط میدونم دوسه کیلومتری شد تا رسیدیم زیر" تپه رزمی" که مکان درگیری ما با دشمن بود.
اینجا هم من فضول، باز ساعتم رو از جای سیم چینم در آوردم و نگاه کردم ساعت 2 نیمه شب بود. دسته ما داخل یک شیار که در اثرسیلاب‌های فصلی درست شده بود زیر تپه رزمی مخفی شد و هرکدوم از بچه ها آماده می‌شدند برای انجام ماموریتی که داشتند. چون ارتباط بی سیمی ما با عقب قطع شده بود نگران بودیم و دشمن هم تک و توک منور میزد. فاصله ما با دشمن شاید دویست متر بیشتر نبود. تو تاریکی شب با هم حرف می‌زدند و ما می‌شنیدیم.
@alvaresinchannel
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🍃
🌷
#شناسایی_مواضع_دشمن_از_همان_شب_آغاز_شد
و #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب_کار_رو_آغاز_کردند
#روز_شمار_عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
#اردیبهشت_سال_65
✍️✍️✍️به روایت: #علی_سلیمانی
معاون اطلاعات عملیات لشگر10

اولین گروه از رزمندگان تیپ حضرت سیدالشهدا(ع) #بچه_های_اطلاعات_عملیات و #تخریب بودند که به منطقه عملیات رسیدند و در قرارگاه لشکر 16 زرهی قزوین مستقر و کار توجیه و جلسات مربوطه را انجام دادند و همان شب هم برای شناسایی از راه کارهای مختلف حرکت کردند. تیم های شناسایی بدون اتلاف وقت وبدون تردید با قدرت ، کار اطلاعاتی و شناسایی را آغاز و در همان شب اول راه کارها را آماده عملیات نمودند. #شهید_حاج_غلامرضا_کیانپور به شدت تاکید بر کار سریع و خوب و کامل و عمیق داشتند.
🔻🌱 میگفت : ما باید به سرعت بریم شناسایی
شناسایی ها را آغاز کنید
وقت نداریم
فرصتی نیست که مثل خیلی از مناطق عملیاتی مقدمات آماده کنیم.
سریع برید راه کارهایتان را تحویل بگیرید و راه بیفتید برید شناسایی کنید. دقیق و کامل شناسایی کنید. هر کاری که دشمن در این چند روز انجام داده و برای خودش مواضع و سد درست کرده را دقیق شناسایی کنید که وقتی می رویم عملیات مشکل نداشته باشیم. آنچه که دستور رسیده است این است که ما باید امشب شناسایی کنیم و فردا شب هم انشاالله عملیات انجام بدیم. اینکه ما شب دیگری یا فرصت دیگری برای شناسایی داشته باشیم معلوم نیست. شما باید بنا را در شناسایی بر این قرار دهید که فقط امشب را فرصت شناسایی دارید. بروید به امید خدا و با توکل به خدا کارتان را انجام بدهید تا به حول و قوه الهی فردا شب خط را از عراق پس بگیریم و توی دهن ارتش عراق بزنیم.
@alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿
شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید
#15_روز_بیقراری
#بچه_های_تخریب برای
#شکستن #دژ_شلمچه
#عملیات_کربلای_5
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی

🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین #کربلای_4_و_5 بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد.
از روز 5 دیماه 65 برنامه #آموزش بچه ها شروع شد.
آموزش که نه تداوم آموزش بود.
عده ای از بچه ها پشت #اردوگاه_کوثر و کنار کانال #شهید_چمران چادر زدند و مشغول #آموزش_غواصی شدند.
عده ای هم درمقر #تخریب_لشگر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در #اردوگاه_کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند.
با شهید #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.
چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.
سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه...
برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که #مقر_شهید_پیام_پوررازقی سرپا شد.
در این پانزده روز #مسوولیت_نانوشته_ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به #ایام_فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر #عملیات_کربلای_4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه.
کاربه جایی رسیده بود که توی #روضه_ها_و_سینه_زنی_ها خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند.
بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند.
یه شب زیر #پل_هفتی_هشتی در #جاده_اهواز_خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای #انجام_تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که #امام_فرموده اند این منطقه از #مظلوم_ترین مناطق جنگ است. #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده..
و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش #بچه_های_تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿
شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید
#15_روز_بیقراری
#بچه_های_تخریب برای
#شکستن #دژ_شلمچه
#عملیات_کربلای_5
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی

🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین #کربلای_4_و_5 بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد.
از روز 5 دیماه 65 برنامه #آموزش بچه ها شروع شد.
آموزش که نه تداوم آموزش بود.
عده ای از بچه ها پشت #اردوگاه_کوثر و کنار کانال #شهید_چمران چادر زدند و مشغول #آموزش_غواصی شدند.
عده ای هم درمقر #تخریب_لشگر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در #اردوگاه_کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند.
با شهید #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.
چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.
سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه...
برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که #مقر_شهید_پیام_پوررازقی سرپا شد.
در این پانزده روز #مسوولیت_نانوشته_ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به #ایام_فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر #عملیات_کربلای_4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه.
کاربه جایی رسیده بود که توی #روضه_ها_و_سینه_زنی_ها خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند.
بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند.
یه شب زیر #پل_هفتی_هشتی در #جاده_اهواز_خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای #انجام_تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که #امام_فرموده اند این منطقه از #مظلوم_ترین مناطق جنگ است. #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده..
و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش #بچه_های_تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#تصادفی_که_بخیر_گذشت
#عملیات_کربلای_2
#تخریب_لشگر_10_سیدالشهداء(ع)
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

یک هفته به #محرم مونده بود و ما آماده می‌شدیم برای #محرم سال 65 و بعضی ها هم مرخصی گرفته بودند یا رفته یا می‌خواستن برن تهرون برای محرم، و از منطقه هم قول و قرار برای #حسینیه_لباس_فروشها و #مسجد_جامع_بازار_تهران گذشته بودند و ما هم به خودمون قول داده بودیم که امسال محرم لااقل به #هیئت_های_عزاداری می‌رسیم.

تا اینکه دستوری گردان‌ها و واحدهای #لشگر_سید_الشهداء_علیه_السلام رو حیرت زده کرد و اون دستور جابجایی سریع نیروها به #منطقه_پیرانشهربود. گردان ها و واحدها در #شهرستان_نقده و بعضی هم در #مهاباد مستقر شدند و #پادگان_پَسوه شد مقر پشتیبانی.
#بچه_های_اطلاعات_و_تخریب کار شناسایی ها رو به پایان رسونده بودند و #طرح_عملیات هم منطقه مانور گردان ها رو مشخص کرده و ماموریت ها مشخص شده بود.
#گردان_تخریب_لشگر_ده_سیدالشهداء(ع) هم غروب روز جمعه 7 شهریور 65 از #قلاجه با سه تا اتوبوس راه افتاد و روز شنبه بعد از نهار بچه ها از #بوکان به سمت #نقده در حرکت بودند که با برخورد دو اتوبوس حامل #بچه_های_تخریب با هم و چپ شدن یکی از اونها از روی پل جاده به حمدالله اتفاقی نیفتاد و بچه ها با کامیون به شهرستان نقده منتقل شدند.

شهریور ماه بود و مدارس هم تعطیل بودند و گردان تخریب لشگر10 در یک دبیرستان جا دادند و بچه‌ها، کلاس‌ها رو با پتو فرش کردند و مستقر شدند.
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel