Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#فرانسیس_بیکن
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
Photo
قاطبه‌ی مادران وقتی بچه مشکلی دارد یا پرخاشگری می‌کند، می‌توانند واکنش نشان دهند، خاصه وقتی کودک مریض است. دوم؛ کودک با این فکر اُنس می‌گیرد که هر وقت نگاه می‌کند، چهره‌ی مادر یگانه منظر اوست. پس چهره‌ی مادر یک آینه نیست. بدین ترتیب، ادراک حسی جای دریافت را می‌گیرد، ادراک حسی جای آن چیزی را می‌گیرد که می‌توانسته سرآغاز مراوده‌ای نظرگیر با عالم باشد؛ فرایندی دوطرفه که در آن تکامل خود توأمان می‌شود با کشف معنا در جهانِ چیزهایی که کودک دیده.
...
باید گفت فرانسیس بیکن روزگار ما خود را در چهره‌ی مادرش نظاره می‌کند، ولی این [انعکاس] در او یا مادرش اعوجاجی دارد که ما و او، هر دو، را به مرز جنون می‌رساند. من از زندگی شخصی این هنرمند بی‌خبرم و از این جهت نام او را به میان کشیدم که این ایام هرجا حرف از چهره و خود در میان باشد، او به زور هم که شده جایی در بحث‌ها پیدا می‌کند. چهره‌های بیکن به نظر من فرسنگ‌ها با ادراک حسی امر واقع فاصله دارند؛ اگر از من بپرسید، به گمان من، وقتی بیکن به چهره‌ها نگاه می‌کند، دست‌وپا می‌زند تا دیده شود؛ این مسئله‌ی مبنای نظاره‌ی خلاقانه است.

متن: بازی و واقعیت، دانالد وینیکات، ترجمه‌ی ابراهیم رنجبر، انتشارات کتابسرای میردشتی

#فرانسیس_بیکن #وینیکات

@volupte
پیشرفت‌های علمی زمانی حاصل شد که نظریه‌هایی که برخی مسائل را حل می‌کنند جای خود را به آن‌هایی دادند که برخی مسائل اضافی را هم حل می‌کنند; مسائلی که نظریه‌های اولیه از حل‌شان عاجز بوده‌اند. طبق نظر کوهن, انیشتین به ماهیت واقعیت《فی‌نفسه》نزدیک‌تر از نیوتن نبود, اما بدیهی است که فیزیک انیشتینی مکملی بر فیزیک نیوتنی است. 

به طور مشابه, پیشرفت سیاسی زمانی حاصل شد که نهادهایی که آزادی روزافزون را ممکن ساخت و ظلم را کاهش داد جای خود را به نهادهایی داد که آزادی را هر چه بیشتر گسترش, و ظلم را هر چه بیشتر کاهش می‌دهد.

...

فیلسوفانی مثل من, که برچسب《پست‌مدرن》دارند, اما از این اصطلاح خوششان نمی‌آید, می‌توانند تصور کنند این امکان هست که روزی آدمیان, با خوش‌شانسی, به رشد اخلاقی نائل شوند.

...

از نظر فیلسوفانی مثل من جهان طبیعی یا قانون اخلاقی واقعی, وجود ندارد; پس چیزی وجود ندارد که پیشرفت علمی یا سیاسی بتواند صادقانه آن را منعکس کند. ممکن است علم به خوبی بر این امر توافق کند که چگونه باید جهان را توصیف کرد تا کنترل تکنولوژیکی, تسهیل شود, ولی این توصیف طبیعتِ (nature) فی‌نفسه نخواهد بود; بلکه درباره‌ی طبیعت تابعِ الزام بیکنی برای ابزارهای بهتر جهت بهبود وضعیت بشر است. سیاست در کشورهای مختلف با مجموعه‌ی واحدی از نهادهای دموکراتیک تلاقی دارد, ولی این نهادها منعکس کننده‌ی واقعیت اخلاقی فی‌نفسه نخواهند بود. آن‌ها, همانند نظریه‌های علمی, ابزارهایی برای ارضای برخی امیال بشری‌اند; امیالی که در دویست سال اخیر, بیشتر غالب شده‌اند.

متن: حقیقت پست مدرن, ریچارد رورتی

#ریچارد_رورتی #توماس_کوهن #فرانسیس_بیکن

@volupte
الهام پیامبرگونه‌ی فرانسیس بیکن درباره‌ی تسلط بر انرژی‌های طبیعت با تغییر روش‌های تحقیق تقریباً محقق شده است. موتور ثابت, لوکوموتیو, دینام, خودرو, توربین, تلگراف, تلفن, رادیو و تصویر متحرک نه محصول ذهن افراد جداافتاده است, نه محصول رژیم اقتصادی خاصی به اسم سرمایه‌داری. آنها محصول به‌کارگیری روش‌هایی‌اند که ابتدا در علیت‌های دخیل در طبیعت نفوذ کردند و بعد, دانش حاصل از آنها برای ماجراجویی خلاق برجسته برای ابداع و ساختن مفید واقع شد.
...
این نزاع بین نهادها و عادت‌هایی است که در عصر ماقبل علم و فناوری ایجاد شده‌اند و نیروهای جدیدی زاده‌ی علم و فناوری‌اند. کارکرد علم, و حتی رشدش تا حد چشمگیری, مشروط به نظامی بوده است که نامش را سرمایه‌داری گذاشته‌اند, یک نامگذاری سردستی و غیردقیق برای مجموعه‌ای از چینش‌های حقوقی و سیاسی پیچیده حول محور نوع خاصی از روابط اقتصادی. به‌دلیل شرطی شدن علم و فناوری به این شرایط و تنظیمات, دومین و به‌لحاظ انسانی مهم‌ترین بخشِ پیش‌بینی بیکن تاکنون نامحقق مانده است. غلبه بر نیروهای طبیعی منجر به بهبود دارایی مشترک انسان‌ها در همه‌چیز, و به اندازه‌ای که او پیش‌بینی کرده بود, نشده است.


متن: لیبرالیسم و عمل اجتماعی, جان دیویی

#فرانسیس_بیکن #جان_دیویی

@volupte
اگر بنیانگذار گرایش عقل‌باورانه در روشنگری دکارت است, بنیانگذار گرایش تجربه‌باورانه فرانسیس بیکن است.

گرچه تحقیقات بیکن به عصر رنسانس تعلق دارد, انقلابی که او در علوم به وجود آورد الهام‌بخش متفکران دوره‌ی روشنگری شد و بر آن‌ها تأثیر نهاد. روشنگری, به منزله‌ی عصری که در آن علم طبیعیِ مبتنی بر آزمایش بالنده می‌شود و جای خودش را پیدا می‌کند, بیکن را به عنوان《پدر فلسفه‌ی مبتنی بر آزمایش》تحسین می‌کند. انقلاب بیکن (که در آثاری از وی از جمله ارغنون نو (١٦٢٠) تبلور یافته است) مستلزم فهمی از علم جدید است که بر اساس آن (١) علم جدید بر مشاهده‌ی تجربی و آزمایش استوار است; (٢) به چنین علمی با روش استقرا می‌توان دست یافت; و (٣) این علم در نهایت به دنبال افزایش و ارتقای قابلیت‌های عملی است و از همین مجرا نیز تحکیم می‌یابد (شعار بیکنی《دانش, قدرت است》از همین‌جا بر می‌خیزد).

گرچه هر کدام از این عناصرِ انقلاب بیکن, برای علم طبیعی در روشنگری واجد اهمیت است, نکته‌ی راجع به روش شایسته‌ی تأکید ویژه‌ای است. اگر بپذیریم که تحقیقات نیوتن, نمونه‌ی عالی دستاوردهای علم طبیعی در قرن هجدهم است, بارزترین تضاد میاد تحقیقات نیوتن و نظام‌های عظیم عقل‌باورانه در روش آن‌ها نهفته است. در حالی که فیلسوفان عقل‌باور مهم قرن هفدهم معرفت علمی طبیعت را مبتنی بر نظامی می‌دانستند که در آن گزاره‌های بیانگرِ پدیده‌های قابل مشاهده‌ی طبیعی, از اصول اولیه‌ای که به نحو پیشین دانسته می‌شوند استنتاج می‌گردند, روش نیوتن با پدیده‌های مشاهده‌شده‌ی طبیعی می‌آغازد و کثرت آن‌ها را با روش استقرا به وحدت فرومی‌کاهد, یعنی با یافتن قوانین و اصول ریاضی‌ای که پدیده‌های مشاهده‌شده را بتوان از آن‌ها استنباط یا با آن‌ها تبیین کرد. تضاد میاد توفیقِ چشمگیر روشِ《از پایین به بالا》ی نیوتن و منازعات به‌ظاهر بی‌پایان و بی‌ثمر فیلسوفان در باب معنا و اعتبار اصول اولیه‌ی عقل به طور طبیعی به شکل‌گیری روش نیوتنی (یا بیکنی) کسب دانش نسبت به طبیعت در قرن هجدهم کمک می‌کند.

روشنگری, ویلیام بریستو

متن: فلسفه: شاخه‌ها و مکتب‌ها, دانشنامه‌ی فلسفه‌ی استنفورد (٣)

#دکارت #فرانسیس_بیکن #نیوتن #ویلیام_بریستو

@volupte
طرح بیکن برای ارائه نظامی برای پژوهش, یک جزء سلبی و یک جزء ایجابی دارد. وظیفه‌ی اول و سلبی پژوهشگر این است که مراقب عامل‌هایی باشد که ممکن است مشاهداتش را آلوده‌ی تعصب کنند. بیکن از چهار عامل اسم می‌برد و نامشان را《بت‌ها》می‌گذارد, چون این عوامل بت‌هایی هستند که ممکن است ما را از حقیقت منحرف کنند. چهار نوع بت وجود دارد: بت‌های طایفه, بت‌های غار, بت‌های بازار, بت‌های تماشاخانه. بت‌های طایفه, وسوسه‌های بومی تمام نوع بشرند, مثل گرایش به قضاوت بر اساس ظاهر امور, گرایش به عقاید عوامانه و گرایش به تفسیر انسان‌گرانه‌ی طبیعت. بت‌های غار ویژگی‌های خلق و خوی افرادند که مانع عینیت می‌شوند: مثلاً برخی افراد خیلی محافظه‌کارند و بعضی هم شدیداً طالب نوجویی‌اند. هر کسی《غار خود را دارد که نور طبیعت را کج و منحرف می‌کند》. بت‌های بازار (یا شاید《بت‌های دربار》) دام‌هایی هستند که سر راه زبان قرار دارند و عبارت‌اند از الفاظی که بی‌معنی, مبهم و نامعلوم‌اند. بت‌های تماشاخانه هم, نظام‌های فلسفی غلطی هستند که چیزی جز صحنه‌‌های تئاتری نیستند. خواه مثل فلسفه‌ی ارسطو《پیچیده》باشند, خواه مثل کیمیاگری《تجربی》باشند, خواه مثل فلسفه‌ی نوافلاطونی که الهیات و فلسفه را به هم آمیخته,《خرافی》باشند.

وظیفه‌ی ایجابی پژوهشگر, استقرا است, کشف قوانین علمی یا مشاهده‌ی نظام‌مند امور جزئی.

...

نکته‌ی مهمی که بیکن ثابت کرد این بود که در فرایند اثبات قوانین علمی, موارد سلبی اهمیت بیشتری از موارد ایجابی دارند. فلاسفه‌ی قرن بیستم میخواستند این نسبت را به او بدهند که اولین کسی است که فهمید نمی‌توان قوانین طبیعت را به طور قطعی اثبات کرد و فقط می‌توان به طور قطع ابطال کرد.

متن: تاریخ فلسفه‌ی غرب (٣), آنتونی کنی

#فرانسیس_بیکن #آنتونی_کنی

@volupte
شور زندگی خصوصیتی نیست که وقتی به تابلوها نگاه می‌کنید بتوانید آن را به فروید نسبت بدهید؛ حتی کمتر از آن به فرانسیس بیکن۔ اما مشهور است که بیکن به‌شخصه این خصوصیت را داشت، و مصاحبت با فروید، به‌خاطر حرارت نگاهش به زندگی و لطافت طبع ریزبینانه‌اش مفرح است۔ در واقع این حال در طراحی‌های اولیه‌اش خودش را بیشتر نشان می‌دهد و حتی امروز هم وجود دارد اما اغلب در لایه‌های بسیار عمیق‌تری پنهان شده است۔

متن: مرد با شال آبی، روند خلق یک پرتره با لوسین فروید، مارتین گی‌فورد
تصویر: فرانسیس بیکن

#لوسین_فروید #فرانسیس_بیکن #مارتین_گی‌فورد

@volupte
در قاب وسطی مردی روی توالت نشسته است و در زیر پای او چالهٔ سیاهی از آب به شکل خفاشی شوم نشت کرده است. تصاویر تیره و عذاب آور هستند؛ بوی مرگ می‌دهند. اما در این جا و در سایر کارها، تاثیر عاطفی و غیرمنطقی را ویژگی‌های صوری خنثی می‌سازند. رنج را ترکیب‌بندی ایستا و استفاده از رنگ‌های تیره و نامعمول تعدیل کرده است. مری اَبه، منتقد، به این تقابل‌ها در آثار بیکن اشاره می‌کند:
در این نقاشی‌ها، به جای همهٔ قساوت‌ها و سنگدلی‌ها چیزی بی‌شک زیبا و حتی آرامش‌بخش وجود دارد… بیکن… به گونه‌ای شاعرانگی دست یافته است که هولناک‌ترین سوژه‌هایش را با اتاق پذیرایی که عموماً در آن قرار گرفته‌اند هماهنگ می‌سازد. در تصاویری ماهرانه و به دقت سنجیده، پس‌زمینه‌ای از رنگ‌های کبود، صورتی، خرمالویی و بنفش روشن با چهره‌های گوشتالو و به خوبی طراحی شده درهم می‌آمیزند.

متن: اما آیا این هنر است؟، سینتیا فریلند، ترجمهٔ کامران سپهران
تصویر: نقاشی سه لته، فرانسیس بیکن
#سینتیا_فریلند #فرانسیس_بیکن #کامران_سپهران #مری_ابه #هنر_معاصر #معنا #نقد #تفسیر
@volupte
نقاشی‌های فرانسیس بیکن از جنس خشونت بسیار خاصی هستند. البته بیکن غالباً در خشونتِ صحنه‌ای به تصویر کشیده‌شده در آمد و شد است: منظرهای وحشت، تصلیب‌ها، پیوند اعضای مصنوعی، نقض عضوها، و هیولاها. با این حال این مناظر، بیراهه‌هایی هستند بیش از حد سهل‌الوصول؛ بیراهه‌هایی که خود هنرمند در آثار خویش آن‌ها را سختگیرانه به قضاوت نشسته و محکوم می‌کند. آنچه مستقیماً او را بر می‌انگیزد خشونتی است در کشاکش با رنگ و خط: خشونت یک احساس (و نه خشونتِ یک بازنمایی)، خشونتی ایستا یا بالقوه، خشونت واکنش و بیان. مثل جیغی برآمده از شومیِ نیروهای رویت‌ناپذیر درون‌مان: «جیغ را عیان‌تر از خودِ وحشت کشیدن ...» دست آخر، فیگورهای بیکن به هیچ وجه بدن‌های زیر شکنجه نیستند، بل بدن‌هایی معمولی هستند در موقعیت‌های معمولی توقیف و رنج و عذاب.

متن: ژیل دولوز-منطق احساس
نقاشی‌ها: مجموعه‌ای از فرانسیس بیکن

#دولوز #فرانسیس_بیکن

@volupte