Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#سینتیا_فریلند
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
همواره برچسب《زنانه》خوردن نشانه‌ی کم‌اهمیت شمردن است. آلفرد استیگلیتس , صاحب گالری و شوهر آتی اُکیف, وقتی اولین‌بار نقاشی‌های او را دید, هیجان‌زده گفت:《بالأخره روی بوم هم زن را دیدیم》. اُکیف همواره از این که آثارش به طریقی زنانه به حساب آیند در عذاب بود, اما بینندگان بسیاری با این واکنش غریزی استیگلیتس شریک‌اند که آن‌ها نمایش‌گر کیفیاتی از تجربه‌ی زنانه هستند. گل‌ها عضو باروری هستند و اُکیف در نقاشی‌هایش گل‌های بزرگی را ترسیم می‌کند با پرچم‌ها و مادگی‌های بزرگ و متعدد که در گلبرگ‌های در هم پیچیده و بافتی مخملی در اهتزازند. آن‌ها به طریقی شهوانی یادآور اندام تناسلی (زنانه) هستند.

متن: اما آیا این هنر است, سینتیا فریلند
تصویر: کنای سرخ (١٩٢٣), جرجیا اُکیف

#اکیف #سینتیا_فریلند

@volupte
پی‌یر بوردیو, جامعه‌شناس فرانسوی, به بررسی ارتباط ذوق با طبقه‌ی اجتماعی _ اقتصادی و《سرمایه‌ی تحصیلی》پرداخت. هدف او این بود که《با جستجو در ساختار طبقات اجتماعی, به شناخت مبانی نظام و طبقه‌بندی برسد که... اشیایی را برای حظ زیباشناختی در نظر می‌گیرد و بدین طریق به پرسش‌های قدیمی کانت در نقد قوه‌ی حکم پاسخی علمی بدهد》. نتایج اما چنانکه او در کتابِ تمایز: نقد فرهنگی قوه‌ی ذوق می‌گوید بسی پیچیده هستند به ویژه از آن رو که تعمیم ارزشیابی طبقاتی که از یک ملت (فرانسوی) تا ملت دیگر متفاوت است, کاری دشوار است. با این حال بوردیو پیوند مشخصی را که میان طبقه و سلیقه در هنر, موسیقی, فیلم و تئاتر هست, آشکار ساخت. فرضاً نسبت به افراد مرفه و متخصص و تحصیل‌کرده, افراد طبقه‌ی پایین‌تر کمتر آهنگسازان کلاسیک را می‌پسندند. همین الگو در بررسی سلیقه‌ی افراد نسبت به تئاتر آوانگارد یا فیلم‌های《هنری》مستقل تکرار می‌شود. بوردیو چنین جمع‌بندی می‌کند:《ذوق طبقه‌بندی می‌شود و طبقه‌بندی می‌کند طبقه‌بندی‌کننده را》.

متن: اما آیا این هنر است, سینتیا فریلند

#بوردیو #سینتیا_فریلند

@volupte
"گویا"یِ نقاش در خصوص خلق تصاویری خشونت‌ آمیز از تباهی اخلاقی در قالب زبان سوم شخص چنین می‌گوید:
«خطاها و شرارت‌های پنهان آدمی به رغم آن‌که ملک مطلق خطابه و شعر قلمداد شده،دستمایه‌ای ارزشمند می‌تواند برای نقاشی فراهم آورد. او در میان جماعت حماقت پیشگان و خطاکاران که فصل مشترک هر جامعه‌ی شهری است و همچنین در نیرنگ و رندی که بر اثر سنت یا غفلت و یا منع شخصی رایج شده است، موضوع مناسب با کارش را می‌یابد، یعنی کسانی که به بهترین نحو اجازه می‌دهند چرخ‌های سخره‌گری او به حرکت درآید و همزمان به تخیلش بال و پر می‌دهد.»

متن: سینتیا فریلند-اما آیا این هنر است
نقاشی: فرانسیسکو گویا-پرواز جادوگر،1797
#گویا #سینتیا_فریلند

@volupte
بدون اشاره به رقم‌های نجومی که در حراج‌های هنری پرداخت می‌شود، به ویژه در آن سال‌های شکوفایی دهه‌ی ۱۹۸۰، هر بحثی درباره‌ی هنر و پول ناقص می‌ماند. به طور خاص فروش آثار ون‌گوگ در سال ۱۹۸۷ دنیا را تکان داد: زنبق‌ها ۵۳/۹ میلیون دلار و گل‌های آفتاب‌گردان ۳۹/۹ میلیون دلار. طنز تلخ قضیه آن بود که هنرمند در زمان حیات خویش فقیر و مستأصل، قادر به فروش آثارش نبود.
این اندیشه که اثری مثل مونالیزا «گران بها» است، دیدن و دریافت آن به عنوان هنر را دشوار می‌سازد (البته اگر شخص بخت آن را داشته باشد که برای لحظه‌ای مقابل آن قرار گیرد). آیا ما بار دیگر قادر خواهیم بود آثار ون‌گوگ را به عنوان هنر و نه نشانه‌ی خروارها دلار نگاه کنیم؟

متن: سینتیا فریلند - اما آیا این هنر است
نقاشی: ونسان ون‌گوگ - زنبق‌ها ۱۸۸۹

#سینتیا_فریلند #ون‌گوگ

@volupte
بودریار، مثل سایر منتقدان و نظریه‌پردازان پست‌مدرن، به بی‌اخلاقی و ارتجاع سیاسی متهم شده است. اگر پیام او بدبینی و بشارت قیامت‌سرا است که بسیاری ترجیح می‌دهند گوش خود را بر آن فروببندند. ولی اهالی هنر در دهه‌ی 1950 نگرش بودریار را بصیرت‌بخش یافتند؛ مثلا آن‌جا که می‌نویسد: «در پس تمامی جنب و جوش هنر مدرن، گونه‌ای ایستایی پنهان شده است و صرفاً به تکرار هرچه سریع‌تر خود می‌پردازد».
او تبیین‌گر وضعیتی شد که طی آن هنرمندان به تکرار توخالی تصاویر از پیش موجود می‌پردازند، تحلیلی که برای بسیاری از هنرمندان جوان آن دهه درست از کار درمی‌آمد. حرف او این بود که هنرمندان در برابر سایر نیروهای موثر بر پوچی و یأس کلی اجتماعی در حاشیه قرار گرفته‌اند و از این رو آرمان‌های خلاقیت فردی و خود بیانگری دیگر به درد نمی‌خورند.

متن: سینتیا فریلند-آما آیا این هنر است؟
نقاشی‌ها: ویلم دکونینگ-همگی با عنوان "زن" میان سال‌های 1952 تا 1956

#سینتیا_فریلند #بودریار #هنر_مدرن

@volupte
در قاب وسطی مردی روی توالت نشسته است و در زیر پای او چالهٔ سیاهی از آب به شکل خفاشی شوم نشت کرده است. تصاویر تیره و عذاب آور هستند؛ بوی مرگ می‌دهند. اما در این جا و در سایر کارها، تاثیر عاطفی و غیرمنطقی را ویژگی‌های صوری خنثی می‌سازند. رنج را ترکیب‌بندی ایستا و استفاده از رنگ‌های تیره و نامعمول تعدیل کرده است. مری اَبه، منتقد، به این تقابل‌ها در آثار بیکن اشاره می‌کند:
در این نقاشی‌ها، به جای همهٔ قساوت‌ها و سنگدلی‌ها چیزی بی‌شک زیبا و حتی آرامش‌بخش وجود دارد… بیکن… به گونه‌ای شاعرانگی دست یافته است که هولناک‌ترین سوژه‌هایش را با اتاق پذیرایی که عموماً در آن قرار گرفته‌اند هماهنگ می‌سازد. در تصاویری ماهرانه و به دقت سنجیده، پس‌زمینه‌ای از رنگ‌های کبود، صورتی، خرمالویی و بنفش روشن با چهره‌های گوشتالو و به خوبی طراحی شده درهم می‌آمیزند.

متن: اما آیا این هنر است؟، سینتیا فریلند، ترجمهٔ کامران سپهران
تصویر: نقاشی سه لته، فرانسیس بیکن
#سینتیا_فریلند #فرانسیس_بیکن #کامران_سپهران #مری_ابه #هنر_معاصر #معنا #نقد #تفسیر
@volupte
[2]هنرمند از تصاویر مدیسینِ شهید بهره می‌گیرد تا شهیدان جدید را به نمایش بگذارد.
"گویا"یِ نقاش در خصوص خلق تصاویری خشونت‌ آمیز از تباهی اخلاقی در قالب زبان سوم شخص چنین می‌گوید:
«خطاها و شرارت‌های پنهان آدمی به رغم آن‌که ملک مطلق خطابه و شعر قلمداد شده،دستمایه‌ای ارزشمند می‌تواند برای نقاشی فراهم آورد. او در میان جماعت حماقت پیشگان و خطاکاران که فصل مشترک هر جامعه‌ی شهری است و همچنین در نیرنگ و رندی که بر اثر سنت یا غفلت و یا منع شخصی رایج شده است، موضوع مناسب با کارش را می‌یابد، یعنی کسانی که به بهترین نحو اجازه می‌دهند چرخ‌های سخره‌گری او به حرکت درآید و همزمان به تخیلش بال و پر می‌دهد.»

متن: سینتیا فریلند-اما آیا این هنر است
نقاشی: فرانسیسکو گویا-اعدام سوم ماه مه،۱۸۰۸ - 1814
#گویا #سینتیا_فریلند

@volupte