اگر بنیانگذار گرایش عقلباورانه در روشنگری دکارت است, بنیانگذار گرایش تجربهباورانه فرانسیس بیکن است.
گرچه تحقیقات بیکن به عصر رنسانس تعلق دارد, انقلابی که او در علوم به وجود آورد الهامبخش متفکران دورهی روشنگری شد و بر آنها تأثیر نهاد. روشنگری, به منزلهی عصری که در آن علم طبیعیِ مبتنی بر آزمایش بالنده میشود و جای خودش را پیدا میکند, بیکن را به عنوان《پدر فلسفهی مبتنی بر آزمایش》تحسین میکند. انقلاب بیکن (که در آثاری از وی از جمله ارغنون نو (١٦٢٠) تبلور یافته است) مستلزم فهمی از علم جدید است که بر اساس آن (١) علم جدید بر مشاهدهی تجربی و آزمایش استوار است; (٢) به چنین علمی با روش استقرا میتوان دست یافت; و (٣) این علم در نهایت به دنبال افزایش و ارتقای قابلیتهای عملی است و از همین مجرا نیز تحکیم مییابد (شعار بیکنی《دانش, قدرت است》از همینجا بر میخیزد).
گرچه هر کدام از این عناصرِ انقلاب بیکن, برای علم طبیعی در روشنگری واجد اهمیت است, نکتهی راجع به روش شایستهی تأکید ویژهای است. اگر بپذیریم که تحقیقات
نیوتن, نمونهی عالی دستاوردهای علم طبیعی در قرن هجدهم است, بارزترین تضاد میاد تحقیقات
نیوتن و نظامهای عظیم عقلباورانه در روش آنها نهفته است. در حالی که فیلسوفان عقلباور مهم قرن هفدهم معرفت علمی طبیعت را مبتنی بر نظامی میدانستند که در آن گزارههای بیانگرِ پدیدههای قابل مشاهدهی طبیعی, از اصول اولیهای که به نحو پیشین دانسته میشوند استنتاج میگردند, روش
نیوتن با پدیدههای مشاهدهشدهی طبیعی میآغازد و کثرت آنها را با روش استقرا به وحدت فرومیکاهد, یعنی با یافتن قوانین و اصول ریاضیای که پدیدههای مشاهدهشده را بتوان از آنها استنباط یا با آنها تبیین کرد. تضاد میاد توفیقِ چشمگیر روشِ《از پایین به بالا》ی
نیوتن و منازعات بهظاهر بیپایان و بیثمر فیلسوفان در باب معنا و اعتبار اصول اولیهی عقل به طور طبیعی به شکلگیری روش نیوتنی (یا بیکنی) کسب دانش نسبت به طبیعت در قرن هجدهم کمک میکند.
روشنگری, ویلیام بریستو
متن: فلسفه: شاخهها و مکتبها, دانشنامهی فلسفهی استنفورد (٣)
#دکارت #فرانسیس_بیکن #نیوتن #ویلیام_بریستو@volupte