#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران

#دولت
Канал
Логотип телеграм канала #شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
@sharyaran1401Продвигать
507
подписчиков
13,7 тыс.
фото
11,2 тыс.
видео
661
ссылка
#سلطنت_مشروطه_عسلامی!!

#دولت_پوزیده_مقدمه_خلافت_اق_مژتبی


چهره های بی مسئولیت دانشگاهی با حمایت از پزشکیان و مرگ زندگی جا زدن ریاست جمهوری جلیلی، دولت پزشکیان را دولت مسعود برای ملت خواندند.

حالا که پرده ها افتاده ، روشن شده همه چیز از پیش هماهنگ شده بوده و تنها پول و وقت حرام ملت مظلوم ما بوده که باید صرف این« کمدی سیاه انتخاباتی» در این شرایط اسف بار اقتصادی میشده است.

وقتی سالها پیش کروبی معترضانه به خامنه ای درباره انتخابات ۸۴ گفته بود آقا زاده شما مجتبی در انتخابات دخالت می کنند پاسخی گرفته بود به این مضمون که ایشان برای خودشان آقایی هستند و حالا شواهد همه حاکی از هماهنگی جدی ارکان مختلف برای #انتقال_آرام_قدرت به این آقاست.

پزشکیان در صحن علنی جزئیات هماهنگی وزرا با بیت را نه از سادگی بلکه  اتفاقا با هماهنگی خامنه ای گفت تا دوزاری کج ها هم حساب کار دستشان باشد

ساده ها کسانی هستند که منتظربرچیده شدن بساط گشت ارشاد ، رفع تحریم ها ،فیلترینگ و چنبره سپاه بر اقتصاد ایران با «انتخابات بازی» به جای« مبارزه تمام وقت با محوریت خیابان» هستند...
#دوستدار

.....

هر چند دیر اما خوشبختانه ارام ارام همه متوجه شده اند که با مرگاندن رییسی و سپس سیرک انتخابات و امدن پوزیده و دولت وفاق ملی همگی مقدمه ای برای خلیفه گری عسلامی و به تخت خلافت نشاندن فرزند ضحاک بوده است و پلفسول های ما یا سرگرم قطعی برق و شایعه گرانی بنزین و استهزا کارناوال راهپیمایی اربعین و یا چینش وزرا و... بوده اند

تکرار میکنیم
سلطنت مشروعه و موروثی ولی فقیه را جدی بگیرید و از خندق رسانه و هیاهوی خبر خارج شوید
تکرار میکنیم
هماهنگی مشروطه بازی فیک ناپاکان و کلاشان با باند سعید شیطان و توله های بابااکبر و... را سرسری نگیرید...

#ایرانا

#بازنشر


#شهریاران_عاشقان_ایران
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#برای_ایران_از_من_بگذریم_به_ما_برسیم


درباره اول شخص جمع؛ «ما» ی ایرانی

در بحث‌های خانوادگی جمع می‌شویم؛ اختلاف نظرهای زیادی داریم. اما بر اساس یک قاعده یعنی حفظ سرمایه مشترک‌مان که همان #خانواده باشد، به سازش می‌رسیم.

همه می‌پذیریم که خانواده از نظریات شخصی ما اهمیت بیشتری دارد.
رفاه و آینده خانواده با این سازش رقم می‌خورد.

خانواده یک « #ما »ی جدی است.
#سیاست هم همین است.
قاعده سازش است که جهان مدرن را پیش برد نه منطق زورگویی، دیکتارتوری و سرکوب.

کشورهایی که ساکنانشان خود را «ما» می‌دانند منطق‌شان اصل سازش است.
اگر گروهی بر هویت خرد خود مثل مثل مذهب و دین، قوم و قبیله تأکید کنند این ما شکل نمی‌گیرد و دموکراسی بیش از هر چیزی به یک «ما»ی ملی نیاز دارد.

#ملت حاصل سازش غربیه‌هایی است که کنار یکدیگر زندگی می‌کنند، و‌در پی این سازش آشنای یکدیگرند.
#دولت-ملت‌ها همین‌اند. حاصل سازش. گروه‌های خرد قومی و قبیله‌ای، عشایر و دینی در دولت ملت‌ها آگاهانه جذب می‌شوند، وانگهی قوانین این دولت‌-ملت‌ها مبتنی بر #سرزمین است نه دین و مذهب، قوم و قبیله و ایل.

قانون اگر از حاکمیت ملی نشأت گیرد قابلیت انطباق با شرایط مختلف مردم یک سرزمین را دارد.
نمی‌شود بنا به مسائل خرد، علیه یک کشور و ملت اقامه دعوا کرد.

ایران‌ ملک مشاع همه ایرانیان است، یک‌ فرد، یک گروه بخوانید سوم شخص جمع، نمی‌تواند برای این ملک مشاع اول شخص جمع تصمیم بگیرد.

«ما»ی #ایران در نبود دولت-ملت در ایران در حال آسیب دیدن است.
باید از این «ما» محافظت کنیم؛ از بزرگترین خطرات مقابل «ما» بحث‌های رتوریک چپ‌ها است. پاسخ ما کیستیم در عصر مدرن این است؛ #ملت.

در تاریخ پیش آمده و پیش می‌آید که اکثریت اشتباه کنند؛ امیال‌شان رو به فساد باشد؛ و‌قدرت گیری‌شان‌ خطرناک بوده باشد.
باید مراقب باشیم خواسته #اقلیت پر هیاهو به زبان اکثریت مبدل نشود ،که هیتلر نیز #انتخاب_اکثریت بود و‌ البته مدافع #حقوق_اقلیت.

#اشکان


#شهریاران_عاشقان_ایران
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دولت_با_اساس


#دولت_محدود_و_حاکمیت_قانون


ما فکر می‌کنیم چون دولت ما دموکراتیک است نیازی به محدودیت ندارد!

من تلاش دارم که باور خرافی به برداشت بخصوص ما از دموکراسی که در حال حاضر داریم، را از بین ببرم، که در نهایت با ایدئولوژی شکل میگیرد...

#فون_هایک


#شهریاران_عاشقان_ایران
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#هشیاری_سیاسی

#گرانی_بنزین_سند۲۰۳۰_جنگ_زرگری


وقتی مصطفی ملکیان با افزایش قیمت بنزین مخالفت میکند!

استدلال های مصطفی ملکیان در مخالفت با افزایش قیمت بنزین هر چقدر قوت و ضعف داشته باشد از این نظر مهم است که او شهروندی است دارای نفوذ اجتماعی و اینکه او قانع نشده و با دلایل مطرح شده توسط رییس‌جمهور و اقتصاددانان همراهی نکرده از جنبه‌های مختلف می‌تواند دارای اهمیت باشد. ممکن است گفته شود مصطفی ملکیان تمایلات چپ‌گرایانه دارد یا گفته شود او برای اظهار نظر در مورد موضوعات اقتصادی صلاحیت ندارد اما من فکر می‌کنم نباید شهروندان را با چنین چماق‌هایی همچون علم و تخصص، مرعوب و برای اظهار و ابراز نظرات محدود کرد. درست است که چپ‌گراها و دولت‌گراها غالباً با افزایش قیمت بنزین مخالفت کرده و می‌کنند اما واقعیت این است که در میان دیگر گرایش‌ها حتی چپ‌ستیزها کم نیستند افرادی که این روزها با افزایش قیمت بنزین مخالفت می‌کنند.

آنچه بر روابط اقتصادی میان حکومت و مردم ایجاد شده به نوعی از کش و واکش تبدیل شده است. دستگاه سیاسی از طریق ایجاد تورم و تحمیل‌ انواع مالیات‌ها و محدودیت‌ها به نفع خود و وابستگانش از جیب مردم می‌کشد و مردم مخصوصاً قشر متوسط تنها منبعی که برای بازپس‌گیری سراغ دارند همین بنزین و انرژی ارزان است. به‌نظر می‌رسد آنچه مهم است تغییر در این رابطه و تغییر در این نوع از اقتصادِ سیاسی است. اقتصادِ سیاسی که بر مبنای غارت و اتلاف شکل گرفته و به مرور تثبیت شده است.

با این وصف، برای ایجاد چنین تغییری در این رابطه اقتصادی سیاسی چه سازوکار جدیدی باید شکل بگیرد؟

در شبهِ پاسخی به این سوال قبلاً با عنوان #دولت_بنزین_فروش یادداشتی نوشته‌ام. در قسمتی از آن یادداشت گفته‌ام:

گره‌ِ کوری که در کلاف پیچیده‌ٔ قیمت‌ِ بنزین ایجاد شده به این موضوع مربوط است که دولت‌های ایران، بنزین‌فروش بوده‌ و هستند... دولت در‌ ایران فروشنده‌ خیلی چیزها است؛ بنزین‌فروش، گازوییل‌‌فروش،‌ اتومبیل‌فروش، بیمه‌فروش، کفش‌فروش، بلیط‌فروش، فیلم‌فروش، مجوزفروش، مدرک‌فروش، درمان‌فروش، دارو‌فروش، برق‌فروش و فروشنده‌ٔ صدها قلم کالا و خدمات می‌باشد. این دولت تا وقتی خودش را از این مصیبتِ دلال و بنگاه‌دار بودن رها نکند؛ شرمنده می‌ماند. اما چرا با اینکه اکثر عقلای جهان این موضوع را فهمیده‌اند؛ مسأله همچنان بغرنج و حل‌ناشدنی است؟
#مرتضی_کاظمی
........

نمونه ای از تحلیل هایی که جنگ زرگری موافقان و مخالفان گرانی بنزین توسط مهره های سیستم همرسانی گردیده تا بدانید چگونه سیستم یکپارچه اخوندیسم سرگرمتتان میکند تا اصل موضوع که به گروگان گرفتن انرژی توسط دولت پوزیده است دیده نشود
(گروهی نویسنده و تحلیل گر با اشک تمساح ریختن برای مردم و گروهی دیگر با پیش کشیدن نکات کلیدی اقتصاد بازار محور..)

اگر گذشته را بیاد اورید همین سناریوی ارزانی و قاچاق ارد را پیش کشیده و نان (قوت لایموت مردم ) را به گروگان گرفته و علاوه بر سهمیه بندی ،قیمت انرا افزایش داده و حتی خرید نان ازاد را سهمیه بندی کردند، در صورتیکه قاچاقچی اصلی ارد و مشتقات ان سپاه تروریستی و مافیای دارای رانت بود...

اینک هم همین سناریو را طبق سند ۲۰۳۰ و دستور اربابان پیش برده و ابتدا انرا سهمیه بندی و سپس با افزایش قیمت مثلا منصفانه ادامه داده و بنزین ازاد را هم سهمیه کرده و با قیمتی گزاف بفروش میرسانند
در صورتیکه کیست که نداند این سپاه است که علاوه بر بودجه ریالی و بودجه نفتی قاچاقچی اصلی سوخت میباشد؟
و دولت بنزین فروش و... ازان واژه های مسخره است تا همه نگاه ها متوجه دولت جدید که جز سیستمند شود تا نقش سپاه دیده نشود!

بعلاوه این سناریو برای به انحراف بردن راهکار تروریستی اعلام کردن سپاه توسط شهریار ایران و تغییر نگاهها ازین سازمان طراحی گردیده است تا در تحریم های نفتی پیش رو همچنان قاچاق سوخت و ارزان فروشی ان ادامه یابد

متاسفانه کبوتران نامه بر مجازاباد همین تحلیل ها را منتشر و جااندازی میکنند تا براحتی در اینده نزدیک و اجرای کامل شهروند دیجیتال همه شهروندان قابل کنترل گردند و با تهدید قطع سهمیه ها، شهروندانی مطیع و سر بزیر (برده داری نوین) و فاقد هر کنش و نافرمانی اجتماعی تربیت گردند...

#ایرانا

#شهریاران_عاشقان_ایران
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#سلطنت_مشروطه_عسلامی

#دولت_پوزیده_مقدمه_خلافت_اق_مژتبی


چهره های بی مسئولیت دانشگاهی با حمایت از پزشکیان و مرگ زندگی جا زدن ریاست جمهوری جلیلی، دولت پزشکیان را دولت مسعود برای ملت خواندند.

حالا که پرده ها افتاده ، روشن شده همه چیز از پیش هماهنگ شده بوده و تنها پول و وقت حرام ملت مظلوم ما بوده که باید صرف این« کمدی سیاه انتخاباتی» در این شرایط اسف بار اقتصادی میشده است.

وقتی سالها پیش کروبی معترضانه به خامنه ای درباره انتخابات ۸۴ گفته بود آقا زاده شما مجتبی در انتخابات دخالت می کنند پاسخی گرفته بود به این مضمون که ایشان برای خودشان آقایی هستند و حالا شواهد همه حاکی از هماهنگی جدی ارکان مختلف برای #انتقال_آرام_قدرت به این آقاست.

پزشکیان در صحن علنی جزئیات هماهنگی وزرا با بیت را نه از سادگی بلکه  اتفاقا با هماهنگی خامنه ای گفت تا دوزاری کج ها هم حساب کار دستشان باشد

ساده ها کسانی هستند که منتظربرچیده شدن بساط گشت ارشاد ، رفع تحریم ها ،فیلترینگ و چنبره سپاه بر اقتصاد ایران با «انتخابات بازی» به جای« مبارزه تمام وقت با محوریت خیابان» هستند...
#دوستدار

.....

هر چند دیر اما خوشبختانه ارام ارام همه متوجه شده اند که با مرگاندن رییسی و سپس سیرک انتخابات و امدن پوزیده و دولت وفاق ملی همگی مقدمه ای برای خلیفه گری عسلامی و به تخت خلافت نشاندن فرزند ضحاک بوده است و پلفسول های ما یا سرگرم قطعی برق و شایعه گرانی بنزین و استهزا کارناوال راهپیمایی اربعین و یا چینش وزرا و... بوده اند

تکرار میکنیم
سلطنت مشروعه و موروثی ولی فقیه را جدی بگیرید و از خندق رسانه و هیاهوی خبر خارج شوید
تکرار میکنیم
هماهنگی مشروطه بازی فیک ناپاکان و کلاشان با باند سعید شیطان و توله های بابااکبر و... را سرسری نگیرید...

#ایرانا


#شهریاران_عاشقان_ایران
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#دولت_رفاه
#سوسیالیزم_زیر_پوستی

افزایش قیمت شیر: به دلایل مختلفی مانند افزایش هزینه تولید یا تقاضای بالا، قیمت شیر افزایش می‌یابد.

ناتوانی مردم در خرید: با افزایش قیمت، بسیاری از مردم دیگر توانایی خرید شیر را ندارند.

مداخله دولت و یارانه شیر: دولت با هدف کمک به مردم، به تولید شیر یارانه می‌دهد تا قیمت آن کاهش یابد و در دسترس همگان قرار گیرد.

افزایش تقاضا و کاهش عرضه: یارانه باعث می‌شود تقاضا برای شیر افزایش یابد، در حالی که عرضه به دلیل قیمت پایین‌تر کاهش می‌یابد، زیرا تولیدکنندگان انگیزه کمتری برای تولید دارند.

افزایش قیمت‌ها: با افزایش تقاضا و کاهش عرضه، قیمت شیر دوباره افزایش می‌یابد، حتی بالاتر از قبل از یارانه.

یارانه تولید شیر: دولت برای کنترل قیمت، به تولید شیر یارانه بیشتری می‌دهد، اما این باعث کاهش بیشتر عرضه می‌شود.

تأثیر بر بازار گوشت: با کمبود شیر، دامداران گاوهای کمتری را برای تولید گوشت پرورش می‌دهند که منجر به افزایش قیمت گوشت می‌شود.

یارانه گوشت: دولت برای کنترل قیمت گوشت، به آن هم یارانه می‌دهد.

تکرار چرخه: این چرخه در مورد محصولات دیگر نیز تکرار می‌شود. هر بار که دولت سعی می‌کند با یارانه دادن به یک کالا، قیمت آن را کنترل کند، این مداخله باعث ایجاد مشکلاتی در بازارهای دیگر می‌شود و دولت را مجبور به مداخله بیشتر می‌کند.

نتیجه: در نهایت، دولت کنترل بیشتر و بیشتری بر اقتصاد پیدا می‌کند تا جایی که تقریباً همه کالاها و خدمات یارانه‌ای می‌شوند. این منجر به یک اقتصاد متمرکز و برنامه‌ریزی شده می‌شود که مشخصه اصلی سوسیالیسم است. در این سیستم، دولت تصمیم می‌گیرد چه چیزی، چگونه و چقدر تولید شود و چگونه توزیع شود، به جای اینکه بازار آزاد این تصمیمات را بگیرد.

-

"در حقیقت، دولت رفاه صرفاً روشی برای تبدیل گام به گام اقتصاد بازار به سوسیالیسم است. (...)

این سیاست‌ها هرگز به آن اهداف - که ادعا می‌شود سودمند هستند - که دولت و به اصطلاح مترقیانی که آن‌ها را ترویج می‌کردند، نمی‌رسند، بلکه - برعکس - وضعیتی را به وجود می‌آورند که - از همان دیدگاه دولت و حامیانش - حتی از وضعیت قبلی که آن‌ها می‌خواستند «بهبود» بخشند، نارضایتی بیشتری ایجاد می‌کند.

اگر دولت اولین مداخله خود را لغو نکند، مجبور می‌شود آن را با اقدامات مداخله‌جویانه بیشتری تکمیل کند. از آنجایی که این‌ها دوباره شکست می‌خورند، دخالت بیشتری در کسب‌وکار صورت می‌گیرد تا زمانی که عملاً تمام آزادی اقتصادی از بین برود. آنچه پدیدار می‌شود، سیستم برنامه‌ریزی فراگیر، یعنی سوسیالیسم است."

#لودویگ_فون_میزس


#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#بازگشت_به_سلطنت_پهلوی
#بازگشت_به_ایران_شاهنشاهی

سخنان جدید شاه مبنی بر جنگ خامنه‌ای با اسرائیل به وضوح نشان میده که شاه از اتفاقاتی که در حال جریانه، مطلع است.
پس یادتان باشد، هر اتفاقی افتاد قرار ما اینکه در خیابان نام #KingRezaPahlavi‌ را فریاد بزنیم و ایران را به نام نامی شاه پس بگیریم و #دولت_شاهنشاهی_ایران را برقرار کنیم.


#جیمز_دین


#شهریاران_عاشقان_ایران
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#جاوید_رضاشاه_دوم_امید_میهن_پرستان
#ادبیات_و_توتالیتاریسم ( ۲ )

#توتالیتاریسم به حدی که در هیچ یک از عصرهای گذشته حتی شنیده نشده بود آزادی فکر را برانداخته است. پی بردن به این نکته مهم است که کنترل توتالیتاریسم بر عرصه اندیشه نه تنها افکاری را که نباید داشته باشیم، بلکه همچنین افکاری را باید داشته باشیم شامل می‌شود.

#توتالیتاریسم نه تنها بیان بعضی افکار و حتی به خاطر راه دادن آنها را ممنوع می‌کند، بلکه به شما دیکته می‌کند که به چه باید فکر کنید، ایده‌ئولوژی خاصی برای شما می‌سازد و می‌کوشد هم به زندگی عاطفی شما حاکم شود و هم مجموعه‌ای از قواعد رفتاری مقرر کند.

#توتالیتاریسم تا حد امکان شما را به انزوا از دنیای خارج می‌کشاند و در جهانی مصنوعی محبوستان می‌کند که در آن هیچ معیاری برای مقایسه نداشته باشید.

#دولت_توتالیتر سعی دارد و دست‌کم همان‌قدر که کردار اتباع خود را زیر کنترل دارد، افکار و احساسات و عواطف آنان را نیز کنترل کند.

پرسشی که برای ما اهمیت دارد این است که آیا ادبیات می‌تواند در چنین فضایی به هستی ادامه دهد؟
به نظر من، پاسخ کوتاه این است که: نه، نمی‌تواند.

اگر توتالیتاریسم جهانی و دائمی شود، آنچه ما تاکنون به نام ادبیات شناخته‌ایم باید به پایان برسد ــ و برخلاف آنچه ممکن است در آغاز باورکردنی بنماید، درست نیست که بگوییم فقط ادبیات اروپایی پس از رنسانس به پایان خواهد رسید.

#توتالیتاریسم با مکتب‌های رسمی و سنتی گذشته در اروپا یا شرق چند تفاوت‌ اساسی و حیاتی دارد:

مهمترین تفاوت این است که آن‌گونه مکتب‌های گذشته دگرگون نمی‌شدند یا لااقل به سرعت تغییر نمی‌کردند.
درست است که کلیسا در اروپای قرون وسطا دیکته می‌کرد که باید به چه اعتقاد داشته باشی، اما دست‌کم اجازه می‌داد که همان اعتقادها را از گهواره تا گور حفظ کنی، و دستور نمی‌داد که دوشنبه باید به این معتقد باشی و سه‌شنبه به چیز دیگر. این امر حتی امروز کمابیش در مورد مکتب‌های سنتی و رسمی مسیحی یا هندو یا بودایی یا اسلامی صدق می‌کند.

مؤمن به هر یک از این مکتب‌ها، البته افکارش در دایره‌ای خاص محدود می‌شود، و سراسر عمر را در همان چارچوب فکری می‌گذراند، ولی کسی عواطف و احساسات او را دستکاری نمی‌کند.

اما در #توتالیتاریسم درست عکس این مطلب صادق است.
ویژگی #دولت_توتالیتر این است که گرچه فکر را کنترل می‌کند، ولی آن را ثابت نگه نمی‌دارد. جزمیات مشکوکی عَلَم می‌کند و هر روز آن را تغییر می‌دهد.
به جزمیات نیاز دارد زیرا محتاج اطاعت مطلق اتباع است، ولی از تغییر هم نمی‌تواند خودداری کند
چون کشمکش بر سر قدرت نیازمند تغییر است.

#دولت_توتالیتر از سویی خود را خطاناپذیر اعلام می‌کند، و از سوی دیگر به اصل مفهوم حقیقت عینی یورش می‌برد.

به عنوان مثالی پیش‌افتاده و واضح، هر آلمانی تا سپتامبر ۱۹۳۹ می‌بایست به بلشویسم روسی با وحشت و انزجار نگاه کند، و از سپتامبر ۱۹۳۹ با ستایش و مهر.
اگر روسیه و آلمان به جنگ یکدیگر بروند ــ که به احتمال قوی در چند سال آینده خواهند رفت ــ باز تغییری به همین شدت روی خواهد داد.
انتظار می‌رود که عواطف و مهر و کینه فرد آلمانی در صورت لزوم از شب تا صبح معکوس شده باشد.

تصور نمی‌کنم تأثیر چنین چیزی در ادبیات به گفتن نیاز داشته باشد. نوشتن عمدتاً مسأله احساس است که همیشه از بیرون قابل‌ کنترل نیست. تعارف لفظی با متعصبانِ روز آسان است، ولی نوشته‌ای که اثری بر آن مترتب باشد تنها در صورتی پدید می‌آید که شخص حقیقت آنچه را می‌گوید احساس کند، بدون آن، سائقه آفرینندگی وجود نخواهد داشت. 
#انقلاب_مشروطه گامی بلند در مسیر بیداری ایرانیان، ساخت دولت مدرن، استقرار حاکمیت قانون، پاسخگو‌سازی حاکمان، و قدرت‌بخشی به شهروندان با دست‌یابی به حقوق و آزادی‌های بنیادین‌شان بود.

پیشرفت و تعمیق مشروطیت در ایران و دیگر کشورها، #امری_تدریجی و دارای فراز و فرود بوده است.
در ایران، در انتهای دوران قاجار، #نظام_مشروطه دچار فترتی عمیق، و کشور گرفتار بحران‌ها و تهدیدهای وجودی بود. در چنان فضایی، نخبگان عصر که بسیاری‌شان از پیشگامان و قهرمانان انقلاب مشروطه بودند، برای نجات ایران و احیای مشروطه و خواسته‌های مترقی آن، در کنار سردار سپه ایستادند و #سلسله_پهلوی را در چارچوب قانون اساسی مشروطه تاسیس کردند.

تثبیت دولت ملی، برقراری ثبات و امنیت، و ایجاد نهادهای مدرن در دوران رضاشاه، و توسعه اقتصادی و صنعتی، و گستراندن آزادی‌های اجتماعی در عصر محمدرضاشاه همگی در راستای تحقق خواسته‌های مهم انقلاب مشروطه بودند.

آن مسیر اگر با #فاجعه۵۷ متوقف نمی‌شد، ایران را که از نخستین #حکومت_های_قانون در آسیا بود، امروز به یکی از پیشرفته‌ترین دموکراسی‌های آسیایی بدل می‌ساخت.

با وجود این ناکامی، تاریخ انقلاب مشروطه، فراز و فرودهای آن،‌ و دستاوردها و شکست‌های آن، همچنان الهام‌بخش و راهنمای ما در مسیر مبارزه با جمهوری اسلامی و بازگرداندن قطار ایران به ریل ترقی و تمدن است.

از مهم‌ترین درس‌های انقلاب مشروطه برای امروز ما این است که حتی در دشوارترین لحظات، هم‌چون دوره #استبداد_صغیر که از سوی استبدادطلبان و مشروعه‌خواهان بر مشروطه‌خواهان تحمیل شده بود، باور داشته باشیم که پایداری بر مسیر درست و پشتکار در مبارزه، زمینه‌ساز پیروزی نهایی است.

#بزرگداشت_واقعی انقلاب مشروطه در زمانه ما، تلاش دوچندان برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی به عنوان یک #رژیم_غیرقانونی و #ضدایرانی، و استقرار دگربارهٔ #دولت_ملی است. ایرانیان حق دارند و باید بتوانند هم‌چون یک ملت متمدن و مدرن، در #انتخاباتی_آزاد و منصفانه، #شکل_نظام_سیاسی مورد نظرشان،
#قانون_اساسی_کشور، و #دولت و #پارلمان خود را برگزینند.
برای تحقق این مهم، دوست‌داران ایران باید هم‌چون انقلابیون آزادی‌خواه مشروطه، #متحد و #همدل به نبرد با #استبدادطلبان_مشروعه_خواه بپردازند. اگر چنین کنند، پیروزی حتمی و نزدیک است.

پاینده ایران
رضا پهلوی

@OfficialRezaPahlavi
#سیرک_انتخابات
#توله_بابا_اکبر!

خر همان خر است،پالانش را عوض میکنند

از لحاظ #شاخص_عمامه، دولت پزشکیان می‌تواند دولت اول خودش با پرچم اصلاحات باشد.

یک دعوای ثابت مناظره‌ها سر این بود که دولت پزشکیان، دولت سوم روحانیه یا دولت سوم خاتمی یا دولت اول خودش؟

این در حالیه که عنوان دولت سوم روحانی را قبلا دولت شهید رییسی برداشته زیرا در سیاست‌های کلان به جز «رنگ عمامه»، هیچ تفاوتی بین دولت سیزدهم با دوازدهم و یازدهم نبود و اگه قرار بر ادامه همین منوال باشه، دولت چهاردهم، در واقع دولت چهارم روحانیه نه‌ دولت سوم او و خود دولت روحانی هم که دولت سوم و چهارم خاتمی بود و دولت خاتمی نیز دولت سوم و چهارم #رفسنجانی.

بنابراین دولت پزشکیان #دولت_هشتم_رفسنجانی خواهد بود مگر اینکه واقعا تغییری در سیاست‌های فعلی بدهد

اما اگه شاخص سیاست‌های اقتصادی را کنار بذاریم، از نظر شاخص عمامه، دولت پزشکیان کاملا متفاوته و با این شاخص، دولت چهاردهم می‌تونه دولت اول پزشکیان باشه.

#مرگ_بر_کلیت_جمهوری_اخوندیسم
#جانم_فدای_ایران__جانم_فدای_شهریار
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#ارمانشهر
#دولت_اخر_زمانی!
#جمهوری_های_وعده


‏کسانی که از [آرمان‌شهرها] طرفداری می‌کنند، به ندرت آن‌ها را توصیف می‌کنند یا در خلال محکوم کردن واقعیت‌هایی که مانع تحقق آن‌ها می‌شود، تنها به صورت گذرا به ماهیت آن‌ها اشاره می‌کنند.

#راجر_اسکروتن

#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#مرگ_بر_کلیت_جمهوری_انیرانی
#دولت_یارانه_ای

کمک‌های رفاهی بیانگر تصمیم جامعه در کمک به کسانی است که زمان‌های سخت و دشواری را پشت‌ سر می‌گذارند.
اگر کسانی به خاطر بیماری یا بیکاری نتوانند روی خودپای بایستند، جامعه تصمیم می‌گیرد به آنها کمک کند تا برمشکلات‌شان غلبه کرده و به زندگی عادی خود بازگردند.

اکثر آنهایی که نیاز به کمک دارند این را حمایت موقتی می‌بینند که پس از رفع مشکلات‌شان قطع می‌شود.
برخی دیگر هستند که دایما درمانده بوده و همیشه نیاز به حمایت جامعه دارند، اما آنها اقلیتی بیش نیستند. کمک‌های رفاهی نباید به صورت یک جایگزین دائمی به اشتغال برای کسانی که صرفا فراغت را ترجیح می‌دهند تلقی شود.

یک جوان سالم که نشستن در خانه و به سر بردن تمام روز پشت کامپیوتر را ترجیح می‌دهد در حالی که مستمری جویندگان کار را دریافت می‌کند این پول که از جیب سایر مردم به او می‌رسد مشروع و شایسته نیست.
سایرین باید مالیات‌های بالاتر بپردازند تا روش زندگی راحت برای وی تأمین شود.

خانم جوانی که فکر می‌کند چه خوب است بچه دیگری داشته باشد نباید انتظار داشته باشد که این کار را بکند و در خانه با آن بچه بسر ببرد و همه هزینه‌های زندگی وی را سایرین بپردازند.

در چنین مواردی، متقاضی دریافت کمک رفاهی را باید در شغلی به کار گرفت و رفتار مسئولانه‌تری از وی درخواست نمود.
به خاطر وجود کمک‌های رفاهی است که عده ای شیوه زندگی وابسته بودن را انتخاب می‌کنند و انگیزه دارند تا آن را ترجیح دهند.

مشکل خدمات کمکی و رفاهی همیشه این بوده است که چگونه کسانی را که شایسته گشاده‌ دستی جامعه هستند هدف‌گذاری کنیم بدون این که در اختیار کسانی قرار گیرد که سوء‌استفاده می‌کنند.

درآمد شهروندی، دائمی بودن و سراسری بودن را به خدمات رفاهی می‌دهد که هرگز قصد چنین کاری نبوده است.
با این کار برای مردم بسیار راحت می‌شود که با هزینه مالیات‌دهندگان، فراغت را انتخاب کنند به جای این که بخش مولدی از جامعه بشوند.

آن همچنین مستلزم گرفتن پول از اکثریت مردم به شکل مالیات و برگرداندن آن منهای هزینه‌های اضافی و اتلاف‌آور اداری است که چنین برنامه‌هایی همیشه با خود دارند.


#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#مرگ_بر_کلیت_جمهوری_انیرانی
#دولت_عسلامی

راه‌های اساسی برای دزدیدن پول توسط دولت :

-اگر آن را به دست آورید، مالیات بر درآمد

-اگر جایی زندگی می‌کنید، مالیات بر دارایی

-اگر آن را خرج می‌کنید، مالیات بر فروش

-اگر آن را پس‌انداز کنید، مالیات تورمی

-اگر آن را سرمایه‌گذاری کنید، مالیات بر سرمایه

-اگر کسب و کاری راه‌اندازی می‌کنید، مجوزها

-اگر صاحب یک کسب و کار خوب هستید، مالیات بر سود

-اگر آن را ببخشید ، مالیات بر هدیه

-اگر بمیرید، مالیات بر ارث

جرائم بماند
همه جوره دستشان در جیبتان است و زبانشان هم دراز است...


#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#مرگ_بر_کلیت_جمهوری_انیرانی
#توهم_چشمان_بیدار ( ۱ )

آیا دولت می‌تواند ما را از بحران‌های انسان‌ساخته حفظ کند؟


خواهش می‌کنم دوستان، آیا نمی‌توانیم کمی بیشتر درباره اینکه چه چیزی برای پیشگیری از فجایع زیست محیطی نیاز است حرف بزنیم؟ به نظر می‌رسد سیاستمداران چسبیده‌اند به اینکه راه حل، دخالت بیشتر دولت است، بسیاری از رسانه‌نگاران هم همین نگاه را بازتاب می‌دهند. در بحثی که بر سر نشت نفت در خلیج مکزیک و بسیاری از فجایع زیست محیطی انسان‌ساخته دیگر جریان داشت، دیوید آ. فارنتولد و یلان ک. موی، گزارشگران واشنگتن پست، تعبیرشان را از اینکه در چنین وضعیت‌هایی اشکال کار در کجا است چنین خلاصه کرده‌اند: «علایق خصوصی که به دنبال دستاورد بیشتر هستند، دست به خطر می‌زنند؛ دولت هم تلاش چندانی نمی‌کند تا جلویشان را بگیرد.» بر اساس این نظریه فجایع زیست محیطی نشانگر آن است که نظارت دولتی کافی نداشته‌ایم.

اشکال این نگاه در این است که #دولت یک چیز انتزاعی است. در عمل هر کاری که به اسم دولت انجام می‌شود، توسط کارکنان دولت انجام شده، یعنی انسان‌هایی عادی که می‌توانند به اندازه هر کس دیگری جایزالخطا باشند. برای تایید این نکته تنها کافی است نگاهی بیاندازیم به یکی از مواردی که فارنتولد و موی در پشتیبانی از این دیدگاهشان که دولت باید از ما مراقبت کند، یاد کرده‌اند: سمپاشی هوایی با آفت‌زداهایی مثل د.د.ت که از روی بی‌توجهی انجام شد.

در سال‌های ۱۹۵۰ هواپیماها بر فراز تالاب‌ها، حومه‌ها، دشت‌ها و جنگل‌ها، پرواز می‌کردند و بارانی از ددت و حشره‌کش‌های دیگر را بر سر همه کس و همه چیز سرازیر می‌کردند. کاری که از سه جهت افتضاح بود: ۱) در کنترل حشره‌ها و آفات مورد نظر شکست خورد ۲) هزینه مالی زیادی داشت ۳) موجودات زنده را با سمپاشی در مقیاس وسیعی قتل عام کرد. حیوانات اهلی و دام‌هایی از جمله گاوها، خوک‌ها، مرغ‌ها، سگ‌ها، گربه‌ها و زنبورهای عسل را کشت؛ صدها گونه حشرات و کرم‌های مفید را کشت؛ حیات وحش، از جمله روباه‌ها، خرگوش‌ها، ماهی‌ها و به ویژه پرندگان را نابود کرد و در نتیجه پهنه‌های آلوده شده را به زمین‌های لم‌یزرعی تبدیل کرد که از آوای پرندگان خالی است.

چه کسی مسئول است؟
این دیوانگی غیرمسوولانه را چه کسی به اجرا گذاشت؟
راشل کارسون در کتاب مشهورش «بهار خاموش» در سال ۱۹۶۲ متهم را معین کرده است. نهادهایی که زمین و حیات وحش را با حشره‌کش‌های سمی، یکی پس از دیگری، سمپاشی می‌کردند #نهادهای_دولتی بودند.

برای نمونه، وزارت کشاورزی آمریکا در سال ۱۹۵۸ نهضتی برای سمپاشی ۲۰ میلیون جریب [بیش از هشت میلیون هکتار] از زمین‌های ۹ ایالت جنوبی راه انداخت تا مورچه‌های قرمز را ریشه‌کن کند. وزارتخانه توانست با این ادعای بی‌پشتوانه که مورچه‌های قرمز برای محصولات و دام‌ها خطرناک هستند، تاییدیه مجلس را نیز به دست آورد، در حالی که بر اساس مستندات کارسون، در واقع از سوی مورچه‌های قرمز هیچ‌گونه تهدید مشخصی برای محصولات و دام‌ها در کار نبود. این سمپاشی مورچه‌های قرمز را مهار نکرد، اما منجر به کشتار وسیع حیات وحش به ویژه ماهیان و پرندگان شد. به گفته کارسون این برنامه «مثال برجسته‌ای از یک تجربه کارشناسی نشده، بد اجرا شده و سراسر زیان بخش در حوزه مهار حشرات» بود.

در سال ۱۹۵۶ در مونتانا، جنگلداری ایالات متحده، ۹۰۰۰۰۰ جریب [بیش از ۳۶۴۰۰۰ هکتار] جنگل را برای مهار کرم صنوبر با ددت سمپاشی کرد. به نوشته کارسون پس از سمپاشی زیست‌شناسان در طول رودخانه‌ها شاهد «الگوی مشخصی از مرگ بودند... یک لایه روغنی روی سطح آب و قزل‌آلاهای مرده در طول خط ساحلی.»
#بنیان_لیبرالیسم_کلاسیک ( ۲ )


از آنجا که #دولت قدرت خدا را ندارد، دولتی عادل بر انسان‌هایی که در میانشان مستقر شده هیچ #قدرت_سیاسی_ذاتی ندارد.
یعنی، #دولت_عادل نمی‌تواند #حکمرانی کند و نمی‌تواند #فرمانروایی کند مگر با #رضایت کسانی که بر آنها فرمانروایی می‌کند.

چنین دولتی نمی‌تواند قدرت فرمانروایی را غصب کند، #قانون باید در جای خودش حکم کند و در معرض سازوکارهای تولید و اصلاحی باشد که مشارکت و رضایت کسانی را که بر آنها فرمان رانده می‌شود تضمین کند.

به این ترتیب #هیچکس قدرت سیاسی ویژه‌ای ندارد
و هیچ کس از قانونی که در میان انسان‌ها و برای فرمانروایی عادلانه بر آنها بر پا شده معاف نخواهد بود.

تمامی دولت‌ها، از جمله دولتی عادل، باید #قدرت_سیاسی داشته باشد و آن را به کار بگیرد، از جمله قدرتی برای تولید و اعمال قانونی که به جای آن فرمانروایی می‌کند.
در دولتی عادل، آن قدرت متعلق به #مردم است، از طریق آنان عمل می‌کند و برای آنان عمل می‌کند و به این ترتیب، به قدرتی سیاسی #قرض داده می‌شود که در نهایت باید در هر زمانی به مردمی که بر آنها حکمرانی می‌کند #پاسخگو باشد، این قدرت #موقتی است و قدرتش از لحاظ زمانی، گستره و نظارت و توازن محدود است.

دولتی عادل، باید ذاتاً #دموکراتیک باشد تا رضایت کسانی را که بر آنها حکومت می‌کند به دست بیاورد اما این دولت دموکراتیک نمی‌تواند از حقوق اقلیت در برابر اکثریت حراست کند مگر اینکه آن دموکراسی در عمل متکی به جمهوریت باشد.
دولتمردان باید مورد #رضایت انسان‌هایی باشند که آنها را نمایندگی می‌کنند.
در #دوره‌های_زمانی باید #انتخابات_منصفانه_و_بیطرفانه برگزار کرد تا قدرت سیاسی را به خدمتکاران عموم #قرض داد و این قدرت باید بر اساس خواست یا نیاز به دیگران قرض داده شود، در غیر این صورت، قدرتی بزرگ‌تر از خودش را غصب کرده که نمی‌تواند حقی نسبت به آن داشته باشد.

اکثریت باید #حق_بیان_ازاد داشته باشد و اقلیت باید آنقدر نمایندگی داشته باشد که با عقاید عمومی که متعصبانه یا سهل‌انگارانه نسبت به او وجود دارد مقابله کند.

دولتی عادل باید حقوق #بیان، #مطبوعات، #اعتراض و #دادخواهی را تضمین کند وگرنه نمی‌توان آن را بازخواست کرد و رضایتی که با آن حکمرانی می‌کند نمی‌تواند به‌درستی آگاهانه باشد. قدرتش باید #محدود و #تقسیم_شده باشد و در نظامی از #نظارت و #توازن قرار داشته باشد تا نتواند با آن ادعای نامشروعی برای حکومت با قدرتی سیاسی داشته باشد که نمی‌تواند آن را داشته باشد.

دولت خدا نیست چون ما خدا نیستیم. دولت‌های عادل این مسئله را می‌فهمند و آن را نگه می‌دارند.
دولت‌های ناعادل این مسئله را رد می‌کند و از آن تخطی می‌کند و در حق کسانی که باید به آنها خدمت کند بد می‌کنند.

دولتی عادل نمی‌تواند باورها، گفتار یا اعمال انسان‌ها را تحمیل کند چون چنین قدرتی ندارد، چنین قدرتی را حتی نمی‌توان به دولت قرض داد،
در نتیجه دولت نمی‌تواند انسان‌ها را از حق حیات، آزادی‌ها و اموالشان یا انتظارات معقول حریم خصوصی‌شان، بدون روند قانونی مطابق با هدف مقدسش محروم کند؛
هدف مقدس حراست از حقوق سلب ناشدنی کسانی است که به آنها خدمت و از آنها حراست می‌کند.

در نتیجه باید حقِ #باور، #سخن_گفتن و #پرستیدن و همچنین حقوق #دفاع_از_خود در برابر هر گونه تلاشی برای سلب حقوق بنیادین سلب ناشدنی انسان‌ها را تضمین کند.

نمی‌تواند به طرز ظالمانه یا غیرعادی مجازات کند یا کسی را مجبور به اعتراف علیه خودش کند.

از آنجا که باور و وجدان شخصی به‌صورت بدیهی غصب ناشدنی است، از همین رو دولت عادل باید #حق_حریم_خصوصی را بدون مداخله در فضاهای خصوصی و انتظاری معقول از حریم خصوصی محدود حتی در فضاهای عمومی تضمین کند.

از آنجا که دولت‌ها خدا نیستند، چون ما خدا نیستیم و آنها در میان ما نهادینه شده‌اند، آنها هیچ حقی برای نقض #تقدس_ذهن هیچ شخصی را ندارند،
نه حق شکنجه دارند
و نه زیر نظر گرفتن افراد بدون داشتنِ ظن موجه
و نه حق تغییر عقاید، اعمال یا محیط‌ها را تا به نوعی آنها را علیه ارادۀ شخصی‌شان مجبور کنند.

در عوض، در کنار دیگر حقوق سلب ناشدنی‌مان، دولت‌های عادل وظیفه دارند حد معقولی از حریم خصوصی را میان شهروندان تضمین کنند و خودشان هم حق ندارند آن را زیر پا بگذارند. چون ما هم خدا نیستیم، هیچ یک از ما به صورت فردی چنین قدرتی نسبت بر دیگری نداریم
#بنیان_لیبرالیسم_کلاسیک ( ۱ )

ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین

ما خدا نیستیم. نمی‌توانیم خدا شویم، خدا بسازیم یا به جای خدا صحبت کنیم. این مسئله بدیهی و آغاز خرد و رفاه است.

از آنجا که خدا نیستیم، نمی‌توانیم ماهیت کامل خدا را بشناسیم یا حتی با قطعیت بگوییم که خدا وجود دارد. در نتیجه، نمی‌توانیم هیچ هدفی، از جمله هدف غایی، زندگی‌هایمان را بدانیم.
از آنجا که نمی‌توانیم ماهیت کامل خدا را بشناسیم یا از وجودش اطمینان داشته باشیم یا بدانیم که از نظر او زندگی ما چه هدفی دارد، نمی‌توانیم باوری را بر دیگری تحمیل کنیم، چه برسد به اینکه آنها را به سوی خطای نهایی رهسپار کنیم.
مخصوصاً، نمی‌توانیم کسی، خودمان یا دیگری، را از احتمال به واقعیت پیوستن آن هدف بیگانه کنیم.

خلاصه بگویم
«با نداشتن قدرت خدا، توجیهی برای اجبار دیگران وجود ندارد»

با توجه به اینکه هیچ کداممان قدرت خدا و در نتیجه توجیهی برای اجبار دیگران نداریم، همۀ انسان‌ها از لحاظ سیاسی برابر آفریده شده‌اند. هیچ چیزی در جهان، که آن هم خدا نیست، نمی‌تواند به انسانی ذاتاً محدود اجازه بدهد قدرتی سیاسی یا اجتماعی بر دیگری داشته باشد، مگر با رضایت هر دو طرف آن رابطه.
در نتیجه، هر قدرتی که بر دیگری داریم باید به دست آمده و موقتی باشد و داوطلبانه داده و پذیرفته شده باشد.

انسان‌ها، با توجه به ماهیت اخلاقی محدودشان، که گاهی «سقوط کرده» نامیده می‌شود، معمولاً به دنبال تحمیل باور، گفتار و عمل به دیگر انسان‌ها هستند، به دلایلی خوب و بد.
مکانیسم‌های اصلی که انسانی با استفاده از آنها می‌تواند باور، گفتار یا عمل دیگری را تحمیل کند، عبارتند از #تهدید_معتبر نسبت به #جان، #آزادی یا #معاش او که معمولاً به‌عنوان دارایی‌های او شناخته می‌شوند.

به‌علاوه، به دلیل ماهیت کاملاً خصوصی وجدان، که ممکن است افراد به دلایل متفاوت و معتبری آن را از دیگر انسان‌ها پنهان نگه دارند، نقض ناروای حریم خصوصی انسان و محتوای ذهنش می‌تواند او را مجبور کند.

«هر کسی که بتواند زندگی، آزادی یا معاش کسی را نابود کند یا حریم خصوصی‌اش را به میزان کافی نقض کند، می‌تواند باور، گفتار و فعالیتی را بر او تحمیل کند و در نتیجه او را از طریق نابودی یا اجبار از هر هدف نهایی بالقوه‌ای که شاید داشته باشد از خود بیگانه کند»

فقط خدا می‌تواند چنین قدرتی داشته باشد و ما خدا نیستیم. هیچ انسانی نمی‌تواند به صورت موجه مدعی چنین قدرتی شود.

در نتیجه، این حقایق را بدیهی می‌دانیم:
که ما خدا نیستیم و در نتیجه، با موهبتی که منجر به وجود ما شده است، خالق ما، چه قوانین طبیعت بوده باشد و چه خدای طبیعت، حقوقی سلب ناشدنی به ما اعطا شده است که از جمله‌شان #حیات، #آزادی و #مالکیت است، از جمله مالکیت خصوصی محتوای ذهن‌مان و توانایی استفاده از آنها برای دنبال کردن خوش‌بختی، ثروت و هر هدفی، نهایی یا غیر نهایی، که شاید در زندگی‌مان یا برای آن وجود داشته باشد.

این حقوق و حریم خصوصی ضروری برای حفظ آنها را باید نگه داشت و در نتیجه آنها را، در پرتو اصلی کلمه، #مقدس دانست.
از آنجا که انسان‌ها باید تا آنجا که می‌توانند در صلح با هم زندگی کنند و به دنبال بیشترین مقدار رفاه ممکن باشند، نوعی نظام سیاسی -دولتی عادل- باید در میان آنها مستقر شود، نه برای #حکومت بر آنها بلکه برای #حراست از این حقوق مقدس و سلب ناشدنی.

در نتیجه، هدف اصلی دولتی حراست از این حقوق و تسهیل حل مسالمت‌آمیز نزاع‌ها و درگیری‌هایی است که به دلیل تفاوت‌های فردی انسان‌ها میان آنها به وجود می‌آید.
پس این دولت باید به چه چیزی پایبند باشد تا این وظیفۀ مقدس را انجام دهد اما خودش آنچه را سلب ناشدنی است از انسان‌ها سلب نکند؟

#دولت هم خدا نیست، فارغ از چگونگی استقرارش در میان انسان‌ها.
نه می‌تواند خدا شود و نه می‌تواند خدا بسازد و نه می‌تواند با قدرت خدا عمل کند یا سخن بگوید.
باید تقریباً  همه جوره محدود شود و در برابر خودش و دیگران از حقوق سلب ناشدنی انسان‌ها حراست کند.
بدون آزادی اقتصادی، هیچ آزادی فردی‌ ای وجود ندارد


شوربختانه بسیاری از معاصران ما درک نمی‌کنند که برآمدن دولت‌گرایی و جایگزینی قدرت مطلق حکومت با اقتصاد بازار چه تغییر بنیادینی در وضعیّت اخلاقی بشر پدید می‌آورد.
آن‌ها با این ایده فریب خورده‌اند که یک دوگانه‌ی آشکار در امور بشر حاکم است -این ایده که در یک‌سو حوزه‌ی فعالیّت‌های اقتصادی وجود دارد و در سوی دیگر عرصه‌ی فعالیّت‌هایی که غیراقتصادی قلمداد می‌شوند.

آن‌ها فکر می‌کنند، بین این دو قلمرو ارتباط نزدیکی وجود ندارد. آزادی‌ای که سوسیالیسم لغو می‌کند «فقط» آزادی اقتصادی است، درحالی‌که آزادی‌های دیگر بدون خدشه باقی می‌مانند!!

با این‌حال، این دو حوزه چنانکه این آموزه می‌پندارد از یکدیگر مستقل نیستند. انسان‌ها در مناطق فرازمینی معلّق نیستند. هر چه که انسان انجام می‌دهد لزوماً باید به نحوی بر حوزه‌ی اقتصاد یا حوزه‌ مادی اثر بگذارد و نیازمند قدرت انسان برای دخالت در این حوزه است. انسان، برای امرار معاش، باید زحمت بکشد و با برخی کالاهای مادی ملموس سروکار داشته باشد.

این اغتشاش خود را در ایده‌ی رایج نشان می‌دهد که آنچه در بازار جریان دارد صرفاً به جنبه‌ی اقتصادی زندگی و کنش انسان اشاره دارد.
ولی در حقیقت قیمت‌های بازار، نه تنها «نگرانی‌های مادّی» مانند تهیه‌ی غذا، سرپناه، و دیگر امکانات مادّی را منعکس می‌سازد، بلکه آن دسته از دغدغه‌هایی را هم که معمولاً معنوی یا رفیع‌تر یا اصیل‌تر نامیده می‌شوند، بازتاب می‌دهد.

رعایت یا عدم‌رعایت احکام دینی (پرهیز از کنش‌های خاص در کل٫ یا در برخی ایّام، کمک به نیازمندان، بناکردن و نگهداری نیایشگاه‌ها) یکی از عواملی است که عرضه و تقاضای کالای مصرف‌کنندگان مختلف، و در نتیجه قیمت‌ها، و رفتار کسب‌وکارها را تعیین می‌کند. آزادی‌ای که اقتصاد بازار به افراد می‌بخشد، صرفاً «اقتصادی» نیست که از دیگر گونه‌های آزادی متمایز شود. این آزادی دلالت بر آزادی‌ای دارد که همه‌ی موضوعات دیگر مانند موضوعات اخلاقی، معنوی، و فکری را تعیین می‌کند.

«رژیم سوسیالیستی، با کنترل انحصاری عوامل تولید، کلّ زندگی افراد را نیز کنترل می‌کند»

حکومت برای همگان یک شغل مشخّص تعیین می‌کند.
حکومت تعیین می‌کند که چه کتاب‌ها و نشریّاتی باید چاپ و خوانده شوند،
چه کسی باید از فرصت نویسندگی برخوردار باشد،
چه کسی باید حقّ استفاده از سالن اجتماعات، حقّ سخن‌پراکنی، و حقّ استفاده از دیگر امکانات ارتباطاتی را داشته باشد.

این بدان معناست که متصدّیان امور عالی حکومت در نهایت تعیین می‌کنند که کدام اندیشه‌ها، موادّ آموزشی، و آموزه‌ها می‌توانند تبلیغ شوند و کدام نه.
در یک کشور سوسیالیستی، هرچه قانون اساسی مکتوب درباره‌ی آزادی وجدان، اندیشه، بیان، و مطبوعات، و بی‌طرفی درباره‌ی مسائل مذهبی سخن گفته باشد، در‌صورتی‌که حکومت ابزار مادّی برای اجرای این حقوق را فراهم نکند، این آزادی‌ها مرده‌اند.
کسی که همه‌ی رسانه‌های ارتباطی را در انحصار خود دارد، قدرت آن را دارد که ذهن و روح آدمیان را سخت کنترل کند.

آنچه بسیاری از مردم را نسبت به ویژگی‌های اساسی هر #نظام_سوسیالیستی یا #توتالیتر کور می‌کند، این توهّم است که این نظام دقیقاً به شیوه‌ای که خود آن‌ها مطلوب می‌دانند عمل می‌کند.
آن‌ها، در پشتیبانی از سوسیالیسم، این را بدیهی می‌دانند که #دولت همیشه آنچه را که خودشان می‌خواهند انجا می‌دهد.
آنان فقط آن برند توتالیتاریسم را سوسیالیسمِ «حقیقی»، «واقعی»، یا «خوب» می‌نامند که حاکمان آن با ایده‌های آنان سازگاری دارند.
دیگر برندها تقلّبی قلمداد می‌شوند.

آنچه که آن‌ها پیش از هر چیز از دیکتاتور انتظار دارند این است که او تمام ایده‌های مخالف آنان را سرکوب کند.
در حقیقت تمام این پشتیبانان سوسیالیسم، بی‌آنکه خودشان بدانند، گرفتار عقده‌ی دیکتاتوری یا استبدادمنشی هستند.
آن‌ها می‌خواهند همه‌ی عقاید و برنامه‌هایی که مخالف آنان است با اقدام خشونت‌آمیز از سوی حکومت در هم شکسته شود.

گروه‌های مختلفی که از سوسیالیسم دفاع می‌کنند، صرف‌نظر از آنکه خودشان را کمونیست بنامند، یا سوسیالیست، یا صرفاً اصلاح‌طلب، در برنامه‌ی اقتصادی خود هم‌رأی‌اند.
همگی خواستار نشاندن #کنترل_دولتی (یا آنطور که خود ادّعا می‌کنند، #کنترل_اجتماعیِ) فعالیّت‌های تولیدی به‌جای بازار آزاد با حاکمیّت مصرف‌کنندگان هستند.

آنچه آنان را از یکدیگر متمایز می‌کند، مبحث مدیریّت اقتصاد نیست، بلکه #اعتقادات_ایدئولوژیک و #دینی آنان است.

#لودویگ_فون_میزس

#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اقتصاد_عسلامی

#دولت_مداخله_گر__دولت_امام_زمان!

پس از ایده‌های سوسیالیسم و کمونیسم، یک ایده جدید مطرح شد: مداخله‌گری.

منظور از مداخله‌گری این است که همکاری اجتماعی بر پایه مالکیت خصوصی حفظ می‌شود، اما دولت نیز در کار اقتصاد دخالت می‌کند.
یعنی دولت می‌تواند بگوید چه چیزی باید تولید شود، چه چیزی ممنوع است و تولید چه چیزی باید متوقف شود.

تمامی حکومت‌هایی که اعتراف به سوسیالیستی بودن خود نمی‌کنند، خود را مداخله‌گر جلوه می‌دهند، زیرا در نظر عوام مداخله‌گری همان سرمایه‌داریِ سوسیالیزه شده است که خوبی‌های هردو را همراه خود دارد. اما حقیقت امر این است که مداخله‌گری تمامی معایب هردو سیستم را ایجاد می‌کند.

#لودویگ_فون_میزس

#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#مرگ_بر_کلیت_جمهوری_انیرانی
#رهایی_توده‌ها ( ۶ )

««در سال‌های اخیر نوآوری‌های معنا‌شناختی کمونیست‌ها حتی از این هم فراتر رفته. هر کس را که از او بیزارند و نیز همه هواخواهان نظام کسب‌و‌کار آزاد را فاشیست می‌خوانند.»»

می‌گویند که بلشویسم تنها نظام واقعا دموکراتیک است. همه کشورها و احزاب غیرکمونیستی، ضرورتا غیردموکراتیک و فاشیست هستند.

این درست است که غیر‌سوسیالیست‌‌ها[ی شوروی]، این آخرین باز‌مانده‌های حکومت اشرافی پیشین نیز گاهی وقت‌ها خود را به اندیشه انقلاب آریستو‌کراتیکی که بر پایه الگوی دیکتاتوری شورایی مدل‌سازی شده بود، مشغول می‌کردند.

لنین چشم‌هایشان را به روی واقعیت باز کرده بود. می‌نالیدند که چه قدر ساده‌لوح بوده‌ایم. اجازه داده‌ایم که شعار‌های دروغین بورژوازی لیبرال، گمراه‌مان کند. فکر می‌کردیم مجاز نیست که از #حاکمیت_قانون دور شویم و آن‌هایی را که با حقوق‌مان سر جنگ دارند، سنگدلانه زیر پا له کنیم.
این رومانف‌ها چه احمق بودند که دشمنان سرسخت و قسم‌خورده‌شان را عادلانه و قانونی محاکمه می‌کردند!

اگر کسی شک لنین را بر‌انگیزد، کارش ساخته است. لنین نه تنها همه افراد مشکوک، که حتی یکایک دوستان و خویشاوندانش را بی هیچ محاکمه‌ای و بی‌درنگ از صفحه روز‌گار پاک می‌کند. اما تزار‌های خرافه‌پرست از زیر پا گذاشتن قواعد بنیان‌گذاری شده به میانجی کاغذ‌پاره‌هایی که قانون نامیده می‌شوند، می‌ترسیدند. وقتی الکساندر اولیانوف برای قتل تزار دسیسه‌چینی کرد، تنها خود او اعدام شد و برادرش، ولادیمیر را آزاد کردند. به این شیوه بود که خود الکساندر سوم، زندگی اولیانوف لنین را حفظ کرد؛ مردی که بی‌رحمانه پسر و عروس الکساندر و فرزندان این دو و نیز تمام اعضای خانواده او را که توانست فرا‌‌چنگ آورد، کشت. آیا این احمقانه‌ترین و کشنده‌ترین سیاست نبود؟

با این همه خیالبافی‌های این #محافظه‌کاران_قدیمی نمی‌توانست به هیچ اقدامی منجر شود. آنها گروهی کوچک از #آدمهای_غر‌غروی_بی_قدرت بودند. هیچ نیروی ایدئولوژیکی پشتیبانی‌شان نمی‌کرد و هیچ پیروی نداشتند.

اندیشه‌ انقلابی آریستو‌کراتیک از این دست، شبه‌نظامیان کلاه‌فولادی آلمان و اعضای کمیته سری عمل انقلابی فرانسه۱ را نیز به حرکت در‌آورد. کلاه‌فولادی‌ها به راحتی با دستور #هیتلر تار‌و‌مار شدند. #دولت_فرانسه به سادگی توانست اعضای کمیته سری را پیش از آنکه فرصتی برای وارد کردن خسارت داشته باشند، به زندان اندازد.

#هورتی دیکتاتور نبود. در دولتی پارلمانی، نایب‌السلطنه بود. پارلمان مجارستان کمونیسم را قدغن کرد، اما مراقب بود که امتیازات قانونی آن را در برابر نایب‌السلطنه و کابینه حفظ کند.

نزدیک‌ترین روش به دیکتاتوری آریستو‌کراتیک، #نظام_فرانکو است، اما فرانکو تنها آلت دست موسولینی و هیتلر بود که می‌خواستند از کمک اسپانیا برای پایان دادن به جنگ با فرانسه یا دست‌کم از بی‌طرفی «دوستانه» اسپانیا مطمئن شوند. امروز که پشتیبانانش از میان رفته‌اند، عمر او هم به سر آمده.

«« دیکتاتوری و سرکوب خشونت‌بار همه مخالفین، این روزها نهاد‌هایی منحصرا سوسیالیستی هستند. »»

اگر نگاهی دقیق‌تر به فاشیسم و نازیسم بیندازیم، این نکته را به روشنی در‌می‌یابیم.

#میزس
....‌.
امیدواریم پس از خواندن این مقاله فهم کنیم چرا ۵۷تیون در فراری رو به جلو ایرانگرایان را فاشیست، نژادپرست یا راست افراطی میخوانند و پشت واژه هایی چون ازادی، دموکراسی، فمنیسم و حقوق زنان، مشروطه بازی و حاکمیت قانون، حقوق بشر، عدالت، فدرالیسم و قومیت گرایی و... پنهان میگردند

رزومه رژیم و بازیگران شرکت سهامی ۵۷ تیون بهترین شاخص دروغ های بیشرف ترین انیرانیان است...

فراموش نگردد
از کوزه همان برون تراود که در اوست


#مرگ_بر_سه_فاسد_ملا_چپی_مجاهد
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#دولت_رفاه ( ۲ )

به‌علاوه، بعضی می‌گویند رفاه به پویایی اجتماعی در اسکاندیناوی ارتباط دارد اما یافته‌های تازه نشان داده‌اند که سوئد پیش از تأسیس دولت رفاه پویایی بالایی داشت. در اسکاندیناوی، درآمدها برابرترند اما پیش از گسترش دولت رفاه برابرتر بودند.

در اسکاندیناوی، برابری درآمدی را می‌توان با شباهت‌های ژنتیکی و فرهنگی توضیح داد. افراد دارای ژن‌ها و فرهنگ مشابه ترجیحات و ویژگی‌های مشابهی دارند. از همین رو، احتمالاً علایق حرفه‌ای مشابهی هم داشته باشند و این مسئله معمولاً به درآمدهای مشابه ختم می‌شود. با تنوع ژنتیکی و فرهنگی بیشتر، علایق و تفاوت‌های درآمدی هم بیشتر خواهند بود. جای تعجبی ندارد که کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان با تنوع بیشتر، نابرابرتر باشند.

ظاهراً مردم فراموش می‌کنند که اسکاندیناوی منطقه‌ای قابل اعتماد، مولد و همگن است. از آنجا که مردمان اسکاندیناوی قابل اعتمادند، هزینۀ تعاملات کمتر است، در نتیجه ساخت نهادها و جلب حمایت از سیاست‌های مهم ساده‌تر است. نکتۀ حتی جالب‌تر این است که به‌دلیل اعتماد بسیار زیاد، مردم حمایت بیشتری از رفاه دارند چون گمان نمی‌کنند دریافت کنندگان کمک‌های دولتی بی‌وجدان باشند.

علاوه بر این، مردم اسکاندیناوی به هم اعتماد دارند چون به صورت میانگین، مردم صادق‌تری هستند. از همین رو، خطر استفاده از دولت رفاه برای کلاه گذاشتن بر سر دولت به‌میزان قابل توجهی کمتر است.

نکتۀ دیگر و به همین اندازه مهم این است که جوامع همگن به این دلیل حامی دولت رفاه‌اند که احتمال سود بردن خارجی‌ها در آن کمتر است. به دلیل ویژگی‌های منحصر به فرد اسکاندیناوی، سیاست‌های رفاهی که ظاهراً در آنجا جواب می‌دهند، در دیگر جاها شکست خواهند خورد.

در جوامع متنوع‌تر، جذب حمایت مردم از دولت رفاه دشوارتر است، از همین رو در جاهای متنوع‌تر سرمایۀ اجتماعی لازم برای حمایت از دولت رفاه به وجود نمی‌آید.

دولت‌های رفاه مدل اسکاندیناوی در کشورهایی غیرمولدی که افراد گرایش کمتری به کار دارند غیرممکن است. بدون قدرت تولید برای به وجود آوردن منابع، دولت رفاهی نمی‌تواند وجود داشته باشد. از همین رو، جاهای کمتر مولد هرگز نمی‌توانند توانایی لازم برای دولت رفاه اسکاندیناوی را داشته باشند.

با وجود تحسین‌های فراوان رفاه در دولت‌های اسکاندیناوی، سوئد و دانمارک در دهۀ 90 مجبور شدند اقتصادهایشان را بازسازی کنند تا افراط‌های سیاست‌های نهادگرا را مهار کنند. بدون شک، اسکاندیناوی به عملکرد درخشانش می‌بالد اما این مسئله به‌خاطر سیاست‌های رفاهی نیست. کشورهایی که می‌خواهند از اسکاندیناوی پیروی کنند، باید فرهنگ و سیاست‌های بازاری‌اش را کپی کنند نه ابتکارات رفاهی‌اش را. دیگر جاها از هنجارهای لازم برای حفظ دولت رفاه مدل اسکاندیناوی برخوردار نیستند.

#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ما_ملت_کبیریم_ایران_رو_پس_میگیریم
Ещё