#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران

#لودویگ_فون_میزس
Канал
Логотип телеграм канала #شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
@sharyaran1401Продвигать
507
подписчиков
13,7 тыс.
фото
11,2 тыс.
видео
661
ссылка
#لیبرالیسم_و_معنویت

لیبرالیسم در نهایت چیزی مد نظر ندارد مگر پیشبرد رفاه بیرونی و مادی انسان‌ها و به‌طور مستقیم به نیازهای درونی آنها، یعنی به نیازهای روحی و متافیزیکی انسان، کاری ندارد. بابت این رویکردِ لیبرالیسم به امور زمینی و فانی، بر لیبرالیسم خرده گرفته‌اند.

می‌گویند زندگی انسان به خوردن و آشامیدن خلاصه نمی‌شود. نیازهایی بالاتر و مهم‌تر از خوراک، سرپناه و پوشاک هم وجود دارد. می‌گویند حتی بزرگ‌ترین ثروت زمینی نمی‌تواند برای انسان خوشبختی به ارمغان آورد، یعنی درون او یعنی روحش را ارضا ناشده و تهی باقی می‌گذارد.
می‌گویند گرانبارترین اشتباه لیبرالیسم این بوده است که در قبال تکاپوی ژرف‌تر و ناب‌تر انسان چیزی برای عرضه نداشته است.

اما منتقدانی که چنین می‌گویند با این سخن فقط نشان می‌دهند تصورشان از این امورِ بالاتر و ناب‌تر، بسیار ناقص و ماده‌باورانه است.

با ابزارهایی که سیاست انسانی در اختیار دارد، می‌توان انسان‌ها را فقیر یا غنی کرد اما هیچگاه نمی‌توان موفق شد آنها را خوشبخت کرد.
همهٔ ابزارهای کمکی بیرونی در این کار ناکام می‌ماند.

هر آنچه از سیاست بر می‌آید در رفع عوامل بیرونی درد و رنج خلاصه می‌شود.
سیاست می‌تواند  نظامی را پیش برد که گرسنگان را سیر کند، عریان‌ماندگان را جامه پوشاند و بی‌خانمان‌ها را سرپناهی بخشد. اما خوشبختی و رضایت نه به خوراک و پوشاک و سرپناه، بلکه بیش از همه به آنچه انسان درونش می‌پروراند بستگی دارد.

لیبرالیسم نه به دلیل ناچیزانگاری داشته‌های روحی، بلکه از سر این باور که با قاعده‌مندی بیرونی نمی‌توان والاترین و ژرف‌ترین امور را در انسان دستخوش تغییر کرد، نگاهش را صرفاً بر مادیات معطوف می‌کند.

لیبرالیسم به این دلیل تنها در پی خلق رفاه بیرونی استْ که می‌داند غنای درونی و روحی را نه از بیرون، بلکه تنها از درون سینهٔ خویش می‌توان برای انسان به ارمغان آورد.
لیبرالیسم تنها در پی ایجاد پیش‌شرط‌های بیرونی است که می‌تواند به بالندگی درونی کمک کند.

شهروندان قرن بیستم که در رفاهی نسبی زندگی می‌کنند نیازهای روحی خود را بسی آسان‌تر می‌توانند ارضا کنند تا شهروندان قرن دهم که نگرانی بابت دوام ناچیز زندگی و تمهیدات دشمنان اجازه نمی‌داد دمی بیاسایند.

#لودویگ_فون_میزس


#شهریاران_عاشقان_ایران
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#دولت_رفاه
#سوسیالیزم_زیر_پوستی

افزایش قیمت شیر: به دلایل مختلفی مانند افزایش هزینه تولید یا تقاضای بالا، قیمت شیر افزایش می‌یابد.

ناتوانی مردم در خرید: با افزایش قیمت، بسیاری از مردم دیگر توانایی خرید شیر را ندارند.

مداخله دولت و یارانه شیر: دولت با هدف کمک به مردم، به تولید شیر یارانه می‌دهد تا قیمت آن کاهش یابد و در دسترس همگان قرار گیرد.

افزایش تقاضا و کاهش عرضه: یارانه باعث می‌شود تقاضا برای شیر افزایش یابد، در حالی که عرضه به دلیل قیمت پایین‌تر کاهش می‌یابد، زیرا تولیدکنندگان انگیزه کمتری برای تولید دارند.

افزایش قیمت‌ها: با افزایش تقاضا و کاهش عرضه، قیمت شیر دوباره افزایش می‌یابد، حتی بالاتر از قبل از یارانه.

یارانه تولید شیر: دولت برای کنترل قیمت، به تولید شیر یارانه بیشتری می‌دهد، اما این باعث کاهش بیشتر عرضه می‌شود.

تأثیر بر بازار گوشت: با کمبود شیر، دامداران گاوهای کمتری را برای تولید گوشت پرورش می‌دهند که منجر به افزایش قیمت گوشت می‌شود.

یارانه گوشت: دولت برای کنترل قیمت گوشت، به آن هم یارانه می‌دهد.

تکرار چرخه: این چرخه در مورد محصولات دیگر نیز تکرار می‌شود. هر بار که دولت سعی می‌کند با یارانه دادن به یک کالا، قیمت آن را کنترل کند، این مداخله باعث ایجاد مشکلاتی در بازارهای دیگر می‌شود و دولت را مجبور به مداخله بیشتر می‌کند.

نتیجه: در نهایت، دولت کنترل بیشتر و بیشتری بر اقتصاد پیدا می‌کند تا جایی که تقریباً همه کالاها و خدمات یارانه‌ای می‌شوند. این منجر به یک اقتصاد متمرکز و برنامه‌ریزی شده می‌شود که مشخصه اصلی سوسیالیسم است. در این سیستم، دولت تصمیم می‌گیرد چه چیزی، چگونه و چقدر تولید شود و چگونه توزیع شود، به جای اینکه بازار آزاد این تصمیمات را بگیرد.

-

"در حقیقت، دولت رفاه صرفاً روشی برای تبدیل گام به گام اقتصاد بازار به سوسیالیسم است. (...)

این سیاست‌ها هرگز به آن اهداف - که ادعا می‌شود سودمند هستند - که دولت و به اصطلاح مترقیانی که آن‌ها را ترویج می‌کردند، نمی‌رسند، بلکه - برعکس - وضعیتی را به وجود می‌آورند که - از همان دیدگاه دولت و حامیانش - حتی از وضعیت قبلی که آن‌ها می‌خواستند «بهبود» بخشند، نارضایتی بیشتری ایجاد می‌کند.

اگر دولت اولین مداخله خود را لغو نکند، مجبور می‌شود آن را با اقدامات مداخله‌جویانه بیشتری تکمیل کند. از آنجایی که این‌ها دوباره شکست می‌خورند، دخالت بیشتری در کسب‌وکار صورت می‌گیرد تا زمانی که عملاً تمام آزادی اقتصادی از بین برود. آنچه پدیدار می‌شود، سیستم برنامه‌ریزی فراگیر، یعنی سوسیالیسم است."

#لودویگ_فون_میزس


#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#گفتاورد

اولین نقدی که به جایگزینی سرمایه‌داری با سوسیالیسم وارد است، از بین رفتن آزادی‌های فردی‌ است.

سوسیالیسم، بردگی همگانی است و غیرممکن است بتوان این حرف را تکذیب کرد.

اگر حکومت صاحب تمامی ابزارهای تولید است و تنها کسی که تصمیم می‌گیرد چه کسی کجا کار کند و با چه حقوقی کار کند دولت است، دیگر افراد آزادی ندارند.

آنها باید از دستورات دولت تبعیت کنند در غیر اینصورت نمی‌توانند زنده بمانند. فرد کاری برای انجام دارد، اما نه حق انتخابی برای انجام کار.

#لودویگ_فون_میزس


#شهریاران_عاشقان_ایران
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#دیدگاه

#میهن_پرستی_لیبرالیزم
#ناسیونالیزم_شویینیسم

ملی‌گرایی (Nationalism) با میهن‌پرستی (Patriotism) همسنگ نیست.
#میهن_پرستی اشتیاقی برای رفاه، شکوفایی و آزادی ملت خود است.
#ملی_گرایی یکی از روش‌های متنوعی است که برای دست‌یابی به این اهداف پیشنهاد می‌شود.

اما #لیبرال_ها ادعا می‌کنند که ابزارهایی که ملی‌گرایی توصیه می‌کند نامناسب‌اند، و کاربرد آن‌ها نه‌تنها اهداف دنبال‌شده را محقق نمی‌سازد، بلکه برعکس، لزوماً به فاجعه‌ای برای ملت بدل می‌گردد.

لیبرال‌ها نیز میهن‌پرست هستند، اما عقاید آن‌ها درباره‌ی راه‌های درستِ رسیدن به رونق و عظمت ملی تفاوتی ریشه‌ای با راه‌های ملی‌گرایان دارد.

آن‌ها مروج تجارت آزاد، تقسیم کار بین‌المللی، نیات خوب، و صلح در میان ملت‌ها هستند، نه برای خارجی‌ها بلکه برای ترفیع شادی ملت خودشان.

هدف ملی‌گرایی ترفیع رفاه کل ملت یا برخی از گروه‌های شهروندی از راه آسیب رساندن به خارجی‌ها است.
روش برجسته‌ی ملی‌گرایی مدرن تبعیض علیه خارجی‌ها در حوزه‌ی اقتصاد است.
کالاهای خارجی از بازار داخلی حذف می‌شوند یا تنها بعد از پرداخت عوارض واردات مجاز می‌گردند.
نیروی کار خارجی از رقابت در بازار نیروی کار داخلی محروم می‌شود.
سرمایه‌ی خارجی در معرض مصادره است.
این ملی‌گرایی اقتصادی لزوماً به جنگ منجر می‌شود آن‌گاه که آسیب‌دیدگان درمی‌یابند که این قدرت را دارند که با کنش خشن مسلحانه اقداماتی را که رفاه‌شان را نابود ساخته از میان بردارند.

ناسیونالیسم را همچنین نباید با دولت مردمی، خودمختاری ملی و استقلال سیاسی اشتباه گرفت.

وقتی لیبرال‌های قرن نوزدهم آلمان به‌دنبال جایگزینی حاکمیت استبدادی شهریاران با یک دولت دموکراتیکِ کل ملت آلمان بودند، هیچ طرح خصمانه‌ای را علیه ملت‌های دیگر نپروراندند.
آن‌ها می‌خواستند از استبداد خلاص شوند و یک دولت پارلمانی تشکیل دهند.
آن‌ها تشنه‌ی تصرف و گسترش مرز‌ها نبودند. آن‌ها نمی‌خواستند رویای خود برای سرزمین‌های لهستان و ایتالیا را، که شهریاران‌شان تصرف کرده بودند، در دولت آلمان بگنجانند؛ برعکس، آن‌ها با آرزوی لیبرال‌های لهستانی برای تشکیل دموکراسی‌های مستقل لهستانی و ایتالیایی هم‌دلی می‌کردند.

آن‌ها مشتاق بودند تا رفاه ملت آلمان را ترفیع دهند، اما باور نداشتند که سرکوب ملل خارجی یا آسیب رساندن به خارجی‌ها می‌توانست پرمنفعت‌ترین راه برای ملت‌شان باشد.

#شوونیسم نیز ملی‌گرایی نیست.
شوونیسم ارزش‌گذاری بیش از حد دستاورها و کیفیت‌های ملت خود و خوارشماری ملت‌های دیگر است؛ به‌خودی‌خود به هیچ کنشی نمی‌انجامد.

ملی‌گرایی، از طرف دیگر، نقشه‌ای برای کنش سیاسی و نظامی و تلاش برای تحقق این برنامه‌ها است. تاریخ آلمان، مثل تاریخ بقیه‌ی ملت‌ها، سند شهریاران تشنه‌ی تصرف است؛ اما این امپراتورها، شاه‌ها و دوک‌ها می‌خواستند برای خود و قوم‌وخویش خود ثروت و قدرت کسب کنند، نه برای ملت‌شان.

ملی‌گرایی تهاجمی آلمانی پدیده‌ای متعلق به شصت سال گذشته است. این ملی‌گرایی از شرایط اقتصادی و سیاست‌های اقتصادی مدرن سر برآورد.

#لودویگ_فون_میزس (۱۹۴۴)

#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
بدون آزادی اقتصادی، هیچ آزادی فردی‌ ای وجود ندارد


شوربختانه بسیاری از معاصران ما درک نمی‌کنند که برآمدن دولت‌گرایی و جایگزینی قدرت مطلق حکومت با اقتصاد بازار چه تغییر بنیادینی در وضعیّت اخلاقی بشر پدید می‌آورد.
آن‌ها با این ایده فریب خورده‌اند که یک دوگانه‌ی آشکار در امور بشر حاکم است -این ایده که در یک‌سو حوزه‌ی فعالیّت‌های اقتصادی وجود دارد و در سوی دیگر عرصه‌ی فعالیّت‌هایی که غیراقتصادی قلمداد می‌شوند.

آن‌ها فکر می‌کنند، بین این دو قلمرو ارتباط نزدیکی وجود ندارد. آزادی‌ای که سوسیالیسم لغو می‌کند «فقط» آزادی اقتصادی است، درحالی‌که آزادی‌های دیگر بدون خدشه باقی می‌مانند!!

با این‌حال، این دو حوزه چنانکه این آموزه می‌پندارد از یکدیگر مستقل نیستند. انسان‌ها در مناطق فرازمینی معلّق نیستند. هر چه که انسان انجام می‌دهد لزوماً باید به نحوی بر حوزه‌ی اقتصاد یا حوزه‌ مادی اثر بگذارد و نیازمند قدرت انسان برای دخالت در این حوزه است. انسان، برای امرار معاش، باید زحمت بکشد و با برخی کالاهای مادی ملموس سروکار داشته باشد.

این اغتشاش خود را در ایده‌ی رایج نشان می‌دهد که آنچه در بازار جریان دارد صرفاً به جنبه‌ی اقتصادی زندگی و کنش انسان اشاره دارد.
ولی در حقیقت قیمت‌های بازار، نه تنها «نگرانی‌های مادّی» مانند تهیه‌ی غذا، سرپناه، و دیگر امکانات مادّی را منعکس می‌سازد، بلکه آن دسته از دغدغه‌هایی را هم که معمولاً معنوی یا رفیع‌تر یا اصیل‌تر نامیده می‌شوند، بازتاب می‌دهد.

رعایت یا عدم‌رعایت احکام دینی (پرهیز از کنش‌های خاص در کل٫ یا در برخی ایّام، کمک به نیازمندان، بناکردن و نگهداری نیایشگاه‌ها) یکی از عواملی است که عرضه و تقاضای کالای مصرف‌کنندگان مختلف، و در نتیجه قیمت‌ها، و رفتار کسب‌وکارها را تعیین می‌کند. آزادی‌ای که اقتصاد بازار به افراد می‌بخشد، صرفاً «اقتصادی» نیست که از دیگر گونه‌های آزادی متمایز شود. این آزادی دلالت بر آزادی‌ای دارد که همه‌ی موضوعات دیگر مانند موضوعات اخلاقی، معنوی، و فکری را تعیین می‌کند.

«رژیم سوسیالیستی، با کنترل انحصاری عوامل تولید، کلّ زندگی افراد را نیز کنترل می‌کند»

حکومت برای همگان یک شغل مشخّص تعیین می‌کند.
حکومت تعیین می‌کند که چه کتاب‌ها و نشریّاتی باید چاپ و خوانده شوند،
چه کسی باید از فرصت نویسندگی برخوردار باشد،
چه کسی باید حقّ استفاده از سالن اجتماعات، حقّ سخن‌پراکنی، و حقّ استفاده از دیگر امکانات ارتباطاتی را داشته باشد.

این بدان معناست که متصدّیان امور عالی حکومت در نهایت تعیین می‌کنند که کدام اندیشه‌ها، موادّ آموزشی، و آموزه‌ها می‌توانند تبلیغ شوند و کدام نه.
در یک کشور سوسیالیستی، هرچه قانون اساسی مکتوب درباره‌ی آزادی وجدان، اندیشه، بیان، و مطبوعات، و بی‌طرفی درباره‌ی مسائل مذهبی سخن گفته باشد، در‌صورتی‌که حکومت ابزار مادّی برای اجرای این حقوق را فراهم نکند، این آزادی‌ها مرده‌اند.
کسی که همه‌ی رسانه‌های ارتباطی را در انحصار خود دارد، قدرت آن را دارد که ذهن و روح آدمیان را سخت کنترل کند.

آنچه بسیاری از مردم را نسبت به ویژگی‌های اساسی هر #نظام_سوسیالیستی یا #توتالیتر کور می‌کند، این توهّم است که این نظام دقیقاً به شیوه‌ای که خود آن‌ها مطلوب می‌دانند عمل می‌کند.
آن‌ها، در پشتیبانی از سوسیالیسم، این را بدیهی می‌دانند که #دولت همیشه آنچه را که خودشان می‌خواهند انجا می‌دهد.
آنان فقط آن برند توتالیتاریسم را سوسیالیسمِ «حقیقی»، «واقعی»، یا «خوب» می‌نامند که حاکمان آن با ایده‌های آنان سازگاری دارند.
دیگر برندها تقلّبی قلمداد می‌شوند.

آنچه که آن‌ها پیش از هر چیز از دیکتاتور انتظار دارند این است که او تمام ایده‌های مخالف آنان را سرکوب کند.
در حقیقت تمام این پشتیبانان سوسیالیسم، بی‌آنکه خودشان بدانند، گرفتار عقده‌ی دیکتاتوری یا استبدادمنشی هستند.
آن‌ها می‌خواهند همه‌ی عقاید و برنامه‌هایی که مخالف آنان است با اقدام خشونت‌آمیز از سوی حکومت در هم شکسته شود.

گروه‌های مختلفی که از سوسیالیسم دفاع می‌کنند، صرف‌نظر از آنکه خودشان را کمونیست بنامند، یا سوسیالیست، یا صرفاً اصلاح‌طلب، در برنامه‌ی اقتصادی خود هم‌رأی‌اند.
همگی خواستار نشاندن #کنترل_دولتی (یا آنطور که خود ادّعا می‌کنند، #کنترل_اجتماعیِ) فعالیّت‌های تولیدی به‌جای بازار آزاد با حاکمیّت مصرف‌کنندگان هستند.

آنچه آنان را از یکدیگر متمایز می‌کند، مبحث مدیریّت اقتصاد نیست، بلکه #اعتقادات_ایدئولوژیک و #دینی آنان است.

#لودویگ_فون_میزس

#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اقتصاد_عسلامی

#دولت_مداخله_گر__دولت_امام_زمان!

پس از ایده‌های سوسیالیسم و کمونیسم، یک ایده جدید مطرح شد: مداخله‌گری.

منظور از مداخله‌گری این است که همکاری اجتماعی بر پایه مالکیت خصوصی حفظ می‌شود، اما دولت نیز در کار اقتصاد دخالت می‌کند.
یعنی دولت می‌تواند بگوید چه چیزی باید تولید شود، چه چیزی ممنوع است و تولید چه چیزی باید متوقف شود.

تمامی حکومت‌هایی که اعتراف به سوسیالیستی بودن خود نمی‌کنند، خود را مداخله‌گر جلوه می‌دهند، زیرا در نظر عوام مداخله‌گری همان سرمایه‌داریِ سوسیالیزه شده است که خوبی‌های هردو را همراه خود دارد. اما حقیقت امر این است که مداخله‌گری تمامی معایب هردو سیستم را ایجاد می‌کند.

#لودویگ_فون_میزس

#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#مرگ_بر_کلیت_جمهوری_انیرانی
#لودویگ_فون_میزس

از آنجا که پول هرگز نمی‌تواند خنثی باشد و قدرت خرید آن هرگز پایدار نیست، برنامه‌های دولت در مورد تعیین مقدار پول هرگز نمی‌توانند برای همه‌ی آحاد جامعه منصفانه و بی‌طرفانه باشند. آنچه دولت برای پیگیری اهداف خود در مورد اثرگذاری بر قدرت خرید انجام می‌دهد، ضرورتا به قضاوت‌های شخصی قانونگذاران در مورد ارزش بستگی دارد. چنین چیزی همیشه منافع گروه‌هایی از شهروندان را به هزینه‌ی منافع گروه‌هایی دیگر تأمین می‌کند و هرگز در خدمت آنچه منافع همگانی یا رفاه عمومی نامیده می‌شود، نیست. چنین مسئولیتی در زمینه‌ی سیاست‌های پولی علمی نیست.

انتخاب کالایی که باید به‌ عنوان واسطه‌ی مبادله و پول به‌کار گرفته شود هرگز انتخابی بی‌اهمیت و علی‌السویه نیست. این انتخاب جهت تغییرات ناشی از نقدینگی قدرت خرید را تعیین می‌کند. پرسش تنها در این مورد است که چه کسی باید این انتخاب را انجام دهد؟ مردمی که در بازار خرید و فروش می‌کنند یا دولت؟ این بازار بود که در یک فرایند گزینشی در طول اعصار متمادی سرانجام خصلت پول را به فلزات گران‌بهای طلا و نقره داد.


#مرگ_بر_کلیت_جمهوری_انیرانی
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#کاپیتالیزم_ارمان_ناشناخته ( ۱ )

آیا اتحادیه‌های کارگری استاندارد عمومی معیشت را بالا می‌برند؟

یکی از گسترده‌ترین توهمات عصر ما این باور است که کارگر آمریکایی استاندارد بالای معیشت خود را مدیون اتحادیه‌ها و قانون «انسان‌دوستانه»ی کار است. این باور با بنیادی‌ترین حقایق و اصول علم اقتصاد در تناقض است–حقایق و اصولی که به طور منظم از سوی رهبران کارگری، قانون‌گذاران و روشنفکران دارای اعتقادات دولت‌گرا نادیده گرفته می‌شوند.

استاندارد معیشت کشور، از جمله دستمزد کارگران آن، به بهره‌وری نیروی کار بستگی دارد؛ بهره‌وری بالا به ماشین‌آلات، اختراعات و سرمایه‌گذاری بستگی دارد؛ که به نبوغ خلاقانه‌ی افراد بستگی دارد؛ و برای اعمال آن، سیستم سیاسی-اقتصادی‌ای لازم است که از حقوق و آزادی افراد محافظت نماید.

ارزش بهره‌ورانه‌ی کار فیزیکی فی‌نفسه پایین است. اگر کارگر امروزی بیش از کارگر پنجاه سال پیش تولید می‌کند، دلیلش آن نیست کـه کارگر امروزی نیروی جسمانی بیشتری به کار می‌برد؛ کاملاً برعکس: تلاش جسمانی‌ای که از او می‌خواهند بسیار کم‌تر است. ارزرش بهره‌ورانه‌ی تلاش او را ابزارها و ماشین‌هایی که با آن‌ها کار می‌کند، چندین برابر افزایش داده‌اند؛ این‌ها در تعیین ارزش اقتصادی خدمات او از اهمیت اساسی برخوردارند. برای تجسم این اصل: تصور کنید اجرت اقتصادی کسی که در یک جزیره‌ی نامسکون انگشت خود را نیم اینچ فشار می‌دهد چیست؛ سپس مزدی را که به یک اپراتور آسانسور در نیویورک سیتی برای فشار دادن یک تکمه پرداخت می‌شود در نظر بگیرید. این عضلات نیستند کـه تفاوت ایجاد می‌کنند.

همان‌گونه که #لودویگ_فون_میزس می‌گوید:

دستمزدها در آمریکا بالاتر از سایر کشورهاست زیرا سرمایه‌ای که به ازای هر کارگر سرمایه‌گذاری شده بیشتر است و بدین‌ترتیب کارخانه‌ها در وضعیتی قرار دارند که می‌توانند از کارآمدترین ابزارها و ماشین‌ها استفاده کنند. آن چه شیوه‌ی زندگی آمریکایی نامیده می‌شود محصول این حقیقت است که ایالات متحده در مقایسه با کشورهای دیگر موانع کمتری بر سر راه پس‌انداز و انباشت سرمایه گذاشته است. عقب‌افتادگی اقتصادی کشورهایی مانند هند دقیقاً به این دلیل است که سیاست‌های آن‌ها هم مانع انباشت سرمایه می‌شوند و هم مانع سرمایه‌گذاری خارجی. از آن جا که سرمایه‌ی لازم در کار نیست، بنگاه‌های هندی نمی‌توانند تعداد کافی از تجهیزات مدرن را به کار گیرند و بنابراین به ازای هر نفر ساعت به مراتب کم‌تر تولید می‌کنند و فقط می‌توانند دستمزدهایی پرداخت کنند که در مقایسه با دستمزدهای آمریکا، به طرزی شوک‌آور پایین است.


#مرگ_بر_کلیت_جمهوری_انیرانی
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
مداخله‌گری یک سیستم اقتصادی نیست؛ این روش نمی‌تواند شرایطی را فراهم سازد که در آن افراد به اهدافشان برسند. مداخله‌گری سیستمی است که راه اقتصاد آزاد را مختل و سپس آن را نابود می‌کند. تولید را نابود می‌کند و نیازهای مردم را بدون پاسخ می‌گذارد. مردم ثروتمندتر نمی‌کند که هیچ، فقیرتر هم می‌کند.
شاید مخالفان بازار آزاد بگویند اقتصاد دستوری و مداخله‌‌گرایی بعضی‌هارا ثروتمند و سعادت‌مند می‌کند. این گفته صحیح است، اما سعادت‌مندی این گروه در گرو بدبختی گروهی دیگر است. گروهی خاص و کوچک که معمولا به حکومت وصل هستند، می‌توانند از تمامی شهروندان سرمایه بیشتری در اختیار خود داشته باشند. گروهی کوچک برنده می‌شود، اما در گرو باختن کل یک ملت.

#لودویگ_فون_میزس

#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#مرگ_بر_کلیت_جمهوری_انیرانی
دوگانه آزادی و کنترل

مسئله ی اصلی  مبارزات امروزین سیاسی این است که آیا جامعه باید بر اساس مالکیت خصوصی بر ابزار تولید(سرمایه داری، نظام بازار آزاد) ساماندهی شود یا بر اساس کنترل عمومی ابزار تولید(سوسیالیسم، کمونیسم و هر گونه اقتصاد برنامه‌ریزی ریزی شده)

سرمایه داری یعنی بنگاه داری آزاد، حاکمیت مصرف کنندگان در اقتصاد و حاکمیت رای دهندگان در مسائل سیاسی  و سوسیالیسم به معنای کنترل کامل حکومت در تمام سپهر های زندگی افراد ....

هیچ سازشی میان این دو وجود نخواهد داشت بر خلاف مغالطه ی مشهور [هیچ چیز‌ی جز  راه میانه و  نظام ثالث به عنوان الگوی نظم اجتماعی دائمی وجود ندارد ]

#لودویگ_فون_میزس


#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#ما_ملت_کبیریم_ایران_رو_پس_میگیریم
#دستاورد_حقوق_فردی

اصل برجسته فلسفه اجتماعی غرب، فردگرایی است. هدف آن ایجاد حوزه‌ای است که در آن فرد آزاد باشد تا در آن فکر، انتخاب و عمل کند بدون آنکه توسط دستگاه اجتماعی زور و ستم، یعنی دولت محدود شود. تمام دستاوردهای معنوی و مادی تمدن غرب نتیجه عملی شدن این ایده از آزادی بود.

#لودویگ_فون_میزس

#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ما_ملت_کبیریم_ایران_رو_پس_میگیریم
#نظام_سرمایه_داری

در عصر حاضر، هیچ چیز منفورتر از نظام اقتصاد آزاد، یعنی "سرمایه‌داری" نیست و در جهان امروز، همه نابسامانی‌ها و نارساییها، به نظام سرمایه‌داری نسبت داده می‌شود.

ملحدان و بی‌دینان، سرمایه‌داری را موجب بقا و حافظ کیش مسیحیت می‌دانند، اما رساله های دستگاه "پاپ"، سرمایه‌داری را مسئول اشاعه عقايد ضدمذهبی و ترويج گناه و فساد برمیشمرند. کلیساهای پروتستان و فرقه های وابسته به آنها نیز، در متهم کردن حرص و طمع حاکم بر نظام سرمایه‌داری، دست کمی از آنان ندارند. دوستداران و نگهبانان صلح، جنگها را ناشی از امپریالیزم سرمایه‌داری می‌دانند، ولی ملی‌گرایان سرسخت و افراطی، جنگ افروزان آلمانی و ایتالیایی، خوی صلحجویی "بورژوازی" را، مغایر با طبیعت انسان و جبر تاریخ دانسته و آن را محکوم می‌کنند. واعظان، سرمایه‌داری را مسئول از هم پاشیدگی خانواده‌ها و رواج هرزگی و شهوترانی می‌دانند، ولی متجددان، سرمایه‌داری را مسئول ابقای رسوم و سنن کهنه و افکار پوسیده و ارتجاعی، در رابطه با سخت‌گیری در امور جنسی و منهیات می‌دانند.

تقریباً همه افراد بشر متفق‌القول هستند که فقر زاییده نظام سرمایه‌داری است از سوی دیگر، بسیاری بر این واقعیت ایمان دارند که سرمایه‌داری، سخاوتمندانه بر وفق خواسته مردم برای آسايش بیشتر و زندگی بهتر عمل می‌کند.

این نظرهای ضد و نقیض در مورد نظام سرمایه‌داری، یکدیگر را خنثی می‌کنند، ولی واقعیت این است که تنها معدود افرادی هستند نظام سرمایه‌داری را محکوم نمی‌کنند!

#لودویگ_فون_میزس

#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ما_ملت_کبیریم_ایران_رو_پس_میگیریم
در عصر حاضر، هیچ چیز منفورتر از نظام اقتصاد آزاد، یعنی "سرمایه‌داری" نیست

در جهان امروز، همه نابسامانی‌ها و نارساییها، به نظام سرمایه‌داری نسبت داده می‌شود.

ملحدان و بی‌دینان، سرمایه‌داری را موجب بقا و حافظ کیش مسیحیت می‌دانند، اما رساله های دستگاه "پاپ"، سرمایه‌داری را مسئول اشاعه عقايد ضدمذهبی و ترويج گناه و فساد برمیشمرند. کلیساهای پروتستان و فرقه های وابسته به آنها نیز، در متهم کردن حرص و طمع حاکم بر نظام سرمایه‌داری، دست کمی از آنان ندارند.

دوستداران و نگهبانان صلح، جنگها را ناشی از امپریالیزم سرمایه‌داری می‌دانند، ولی ملی‌گرایان سرسخت و افراطی، جنگ افروزان آلمانی و ایتالیایی، خوی صلحجویی "بورژوازی" را، مغایر با طبیعت انسان و جبر تاریخ دانسته و آن را محکوم می‌کنند.

واعظان، سرمایه‌داری را مسئول از هم پاشیدگی خانواده‌ها و رواج هرزگی و شهوترانی می‌دانند،
ولی متجددان، سرمایه‌داری را مسئول ابقای رسوم و سنن کهنه و افکار پوسیده و ارتجاعی، در رابطه با سخت‌گیری در امور جنسی و منهیات می‌دانند.

تقریباً همه افراد بشر متفق‌القول هستند که فقر زاییده نظام سرمایه‌داری است از سوی دیگر، بسیاری بر این واقعیت ایمان دارند که سرمایه‌داری، سخاوتمندانه بر وفق خواسته مردم برای آسايش بیشتر و زندگی بهتر عمل می‌کند.
این نظرهای ضد و نقیض در مورد نظام سرمایه‌داری، یکدیگر را خنثی می‌کنند، ولی واقعیت این است که تنها معدود افرادی هستند نظام سرمایه‌داری را محکوم نمی‌کنند.

#لودویگ_فون_میزس

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
#دموکراسی قالب حکومتی‌ است که سازگاری دولت با خواسته‌های حکومت‌شوندگان را بدون نبردهای خشونت آمیز امکان پذیر می‌سازد. در نظام دموکراتیک، وقتی دولت‌داری مطابق میل اکثریت مردم صورت نمی‌گیرد، برای حاکم‌ کردن مردانی که تمایل دارند طبق میل اکثریت کار کنند، نیازی به جنگ داخلی نیست. سازوکار انتخاباتی و نظام پارلمانی زمینه آن را فراهم می‌آورد که تغییر دولت بی‌سایش و روان رخ دهد، بدون آنکه کار به خشونت کشیده و خونی بر زمین بریزد.

#لودویگ_فون_میزس

#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ما_ملت_کبیریم_ایران_رو_پس_میگیریم
دشمن سوسیالیسم


#لودویگ_فون_میزس در منطقه‌ای بین اتریش و مجارستان در یک خانواده متمول و اشرافی متولد شد. زندگی پر‌ماجرایی داشت. از سمینارهای پرشوری که در وین برگزار کرد، تا خدماتش در جنگ جهانی اول و مشاوره اقتصادی به دولت‌های وقت، تا هجرتش به سوئیس، متعاقباً فرارش از دست ارتش در حال پیشروی نازی‌ها به ایالات متحده و جدل‌های علمی که پای ثابت آنها بود، همه و همه از او اقتصاددانی پرتلاش و خستگی‌ناپذیر ساخته‌و‌پرداخته کردند.

در روزگاری که سوسیالیسم مقدس شمرده می‌شد، در دانشگاه‌ها و محیط‌های علمی افکارش را نامطلوب تشخیص می‌دادند و این باعث شد تا با وجود کارهای مهمی که در عرصه اقتصاد و فلسفه انجام می‌داد، نتواند به کرسی دانشگاهی نزدیک شود و بیش از 30 سال تنها به عنوان استاد مدعو دانشگاه نیویورک باقی ماند.

با وجود این، سخنرانی‌ها و سمینارهای میزس در دهه 1950 در دانشگاه نیویورک، باعث پرورش چهره‌های دانشگاهی و روشنفکری مهم پس از جنگ شد. افرادی چون مورای روتبارد، هانس سنهولز، جرج رایسمن، رالف رایکو، لئونارد لیگیو و عزرائیل کرزنر از این دسته‌اند. میزس در سن 87‌سالگی در حالی که رکورد‌دار مسن‌ترین استاد دانشگاه بود بازنشسته شد و پنج سال بعد در سن 92‌سالگی در سال 1973 درگذشت.

میزس آزادیخواه
فون میزس مانند همه اقتصاددانان مکتب اتریش، طرفدار پرشور آزادی اقتصادی است و آزادی‌های سیاسی را محصول عملکرد اقتصاد بازار می‌داند. به عقیده وی هیچ دولت و هیچ قانونی نمی‌تواند، آزادی را تضمین کند، مگر در چارچوب دفاع از نهادهای اساسی اقتصاد بازار. قدرت با آزادی سازگاری ندارد، از این‌رو آزادی زمانی می‌تواند به وجود آید که حوزه عمل قدرت محدود شده باشد، یعنی قدرت حاکمه در عرصه آزادی‌های اقتصادی دخالت نکند. آنجا که اقتصاد بازار وجود ندارد، مفاد بهترین قوانین اساسی برای برقراری آزادی بی‌اثر می‌ماند. آزادی در درجه اول به معنای فارغ بودن از تحمیل اراده دیگران است.

میزس به تاکید می‌گوید، آزادی در جامعه مبتنی بر اقتصاد بازار ناشی از رقابت است: سرنوشت کارگر وابسته به نیت خیر یک کارفرما نیست، چون می‌تواند به کارفرماهای دیگر و رقیب برای استخدام مراجعه کند. مصرف‌کننده زیر سلطه یک فروشنده نیست و به راحتی می‌تواند، مشتری کسان دیگری باشد. هیچ‌کس لازم نیست از ترس بی‌مهری کسی دیگر، دست او را ببوسد. رابطه بین افراد جامعه مبتنی بر بده‌بستان است. مبادله کالاها و خدمات دوجانبه است. با خریدن یا فروختن کسی لطفی در حق دیگری نمی‌کند، انگیزه مبادله منافع متقابل طرفین است از این‌رو کسی را بر دیگری منتی نیست. این وضعیت آزادی خوشایند قدرت‌طلبانی نیست که میل به سلطه و قیمومیت دیگران دارند. اقتصاد آزاد با ایجاد حوزه حفاظت‌شده‌ای برای انتخاب افراد، چالشی بزرگ در برابر امیال سلطه‌طلبانه حاکمان است.

خصومت ذاتی
لودویگ فون میزس همواره از «خصومت ذاتی «همه» دولت‌ها با مالکیت خصوصی» حرف می‌زد. میزس در همه شصت سالی که نوشت به گونه‌ای خستگی‌ناپذیر تاکید داشت که دولت‌ها اساساً با مالکیت خصوصی سر ناسازگاری دارند و در هر فرصتی که دست دهد به آن دست‌درازی می‌کنند و بر آن قید و بند می‌زنند و می‌کوشند محدود و مهارش کنند. اینکه میزس چگونه به چنین نتیجه عمومیت‌یافته‌ای رسیده بود خودش داستان مفصلی است، خلاصه‌اش اینکه به باور او مالکیت پیش‌شرط آزادی و فردیت است و جایی که مالکیت باشد فردیت و آزادی هم هست و اساساً دولت بنا به ماهیتش خصم قسم‌خورده این دو، آزادی و فردیت، است و هیچ میانه‌ای با آنها که ندارد هیچ، همواره دست‌اندرکار آن است که نَفَس‌شان را بگیرد.

منطبق بر نظر میزس، بدون هیچ توجیهی، هیچ دولت و سازمان و نهادی نباید مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید را محدود کنند و به هیچ بهانه‌ای نباید بر سر انباشتِ ثروتِ طبقاتِ مالک مانع بتراشند و سازوکارهای طبیعی بازار را مختل کنند. میزس اما باور داشت هیچ دولتی داوطلبانه عقب نمی‌کشد و مالکیت خصوصی را برحسب منطق درونی خودش به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل دولت را باید به زور واداشت که از دخالت در مالکیت خصوصی عقب بنشیند و آن را، در مقام قلمرو آزادی و فردیت، به حال خود واگذارد.

چیستی کُنش انسانی
میزس در شاهکار علمی خود «کُنش انسانی» همه قضایای بنیادی علم اقتصاد را از مقوله کُنش استنتاج می‌کند. او با این کار نشان می‌دهد که چرا و چگونه علم اقتصاد افق معرفتی جدیدی را به روی انسان گشوده است که متفاوت از معارف شناخته‌شده قدیمی یعنی علوم طبیعی، ریاضیات و منطق است. او در حقیقت بینش شهودی اقتصاددانان کلاسیک را، که معتقد بودند علم اقتصاد نوعی نظام معرفتی استنتاجی مبتنی بر برخی اصول بدیهی است، به صورت علمی و با دقت و انسجام بی‌نظیری بیان می‌کند.

#فریده_اسکندری


#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
#استعمار_نو

سخن روز

رهبران مردمان خاور دور در حالی که نگاهی مشتاقانه به رفاه کشورهای غربی می‌اندازند، روش‌هایی که غرب را مرفه ساخته رد کرده، و مجذوب کمونیسم روسی‌ای می‌شوند که برای فقیر نگه‌داشتن روس‌ها و اقمارشان به کار گرفته می‌شود.

#لودویگ_فون_میزس
.....
رهبران مردمان باختر در حالی که نگاهی مشتاقانه به ثروت های طبیعی و انسانی مردم مشرق زمین می اندازند ، انان را مجذوب کمونیسم روسی کرده و با گماردن رهبرانی روسوفیل! انان را فقیر و درمانده نگه داشته تا بتوانند تاراج و چپاول شان کنند و
دیگر هزینه مادی و انسانی لشکرکشی به ان مناطق را هم نخواهند داشت...
همچون رویداد شوم ۵۷
#ایرانی_دردمند

کدام پاراگراف درست است؟؟؟

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت