#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران

#تهدید_معتبر
Канал
Логотип телеграм канала #شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
@sharyaran1401Продвигать
507
подписчиков
13,7 тыс.
фото
11,2 тыс.
видео
661
ссылка
#بنیان_لیبرالیسم_کلاسیک ( ۱ )

ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین

ما خدا نیستیم. نمی‌توانیم خدا شویم، خدا بسازیم یا به جای خدا صحبت کنیم. این مسئله بدیهی و آغاز خرد و رفاه است.

از آنجا که خدا نیستیم، نمی‌توانیم ماهیت کامل خدا را بشناسیم یا حتی با قطعیت بگوییم که خدا وجود دارد. در نتیجه، نمی‌توانیم هیچ هدفی، از جمله هدف غایی، زندگی‌هایمان را بدانیم.
از آنجا که نمی‌توانیم ماهیت کامل خدا را بشناسیم یا از وجودش اطمینان داشته باشیم یا بدانیم که از نظر او زندگی ما چه هدفی دارد، نمی‌توانیم باوری را بر دیگری تحمیل کنیم، چه برسد به اینکه آنها را به سوی خطای نهایی رهسپار کنیم.
مخصوصاً، نمی‌توانیم کسی، خودمان یا دیگری، را از احتمال به واقعیت پیوستن آن هدف بیگانه کنیم.

خلاصه بگویم
«با نداشتن قدرت خدا، توجیهی برای اجبار دیگران وجود ندارد»

با توجه به اینکه هیچ کداممان قدرت خدا و در نتیجه توجیهی برای اجبار دیگران نداریم، همۀ انسان‌ها از لحاظ سیاسی برابر آفریده شده‌اند. هیچ چیزی در جهان، که آن هم خدا نیست، نمی‌تواند به انسانی ذاتاً محدود اجازه بدهد قدرتی سیاسی یا اجتماعی بر دیگری داشته باشد، مگر با رضایت هر دو طرف آن رابطه.
در نتیجه، هر قدرتی که بر دیگری داریم باید به دست آمده و موقتی باشد و داوطلبانه داده و پذیرفته شده باشد.

انسان‌ها، با توجه به ماهیت اخلاقی محدودشان، که گاهی «سقوط کرده» نامیده می‌شود، معمولاً به دنبال تحمیل باور، گفتار و عمل به دیگر انسان‌ها هستند، به دلایلی خوب و بد.
مکانیسم‌های اصلی که انسانی با استفاده از آنها می‌تواند باور، گفتار یا عمل دیگری را تحمیل کند، عبارتند از #تهدید_معتبر نسبت به #جان، #آزادی یا #معاش او که معمولاً به‌عنوان دارایی‌های او شناخته می‌شوند.

به‌علاوه، به دلیل ماهیت کاملاً خصوصی وجدان، که ممکن است افراد به دلایل متفاوت و معتبری آن را از دیگر انسان‌ها پنهان نگه دارند، نقض ناروای حریم خصوصی انسان و محتوای ذهنش می‌تواند او را مجبور کند.

«هر کسی که بتواند زندگی، آزادی یا معاش کسی را نابود کند یا حریم خصوصی‌اش را به میزان کافی نقض کند، می‌تواند باور، گفتار و فعالیتی را بر او تحمیل کند و در نتیجه او را از طریق نابودی یا اجبار از هر هدف نهایی بالقوه‌ای که شاید داشته باشد از خود بیگانه کند»

فقط خدا می‌تواند چنین قدرتی داشته باشد و ما خدا نیستیم. هیچ انسانی نمی‌تواند به صورت موجه مدعی چنین قدرتی شود.

در نتیجه، این حقایق را بدیهی می‌دانیم:
که ما خدا نیستیم و در نتیجه، با موهبتی که منجر به وجود ما شده است، خالق ما، چه قوانین طبیعت بوده باشد و چه خدای طبیعت، حقوقی سلب ناشدنی به ما اعطا شده است که از جمله‌شان #حیات، #آزادی و #مالکیت است، از جمله مالکیت خصوصی محتوای ذهن‌مان و توانایی استفاده از آنها برای دنبال کردن خوش‌بختی، ثروت و هر هدفی، نهایی یا غیر نهایی، که شاید در زندگی‌مان یا برای آن وجود داشته باشد.

این حقوق و حریم خصوصی ضروری برای حفظ آنها را باید نگه داشت و در نتیجه آنها را، در پرتو اصلی کلمه، #مقدس دانست.
از آنجا که انسان‌ها باید تا آنجا که می‌توانند در صلح با هم زندگی کنند و به دنبال بیشترین مقدار رفاه ممکن باشند، نوعی نظام سیاسی -دولتی عادل- باید در میان آنها مستقر شود، نه برای #حکومت بر آنها بلکه برای #حراست از این حقوق مقدس و سلب ناشدنی.

در نتیجه، هدف اصلی دولتی حراست از این حقوق و تسهیل حل مسالمت‌آمیز نزاع‌ها و درگیری‌هایی است که به دلیل تفاوت‌های فردی انسان‌ها میان آنها به وجود می‌آید.
پس این دولت باید به چه چیزی پایبند باشد تا این وظیفۀ مقدس را انجام دهد اما خودش آنچه را سلب ناشدنی است از انسان‌ها سلب نکند؟

#دولت هم خدا نیست، فارغ از چگونگی استقرارش در میان انسان‌ها.
نه می‌تواند خدا شود و نه می‌تواند خدا بسازد و نه می‌تواند با قدرت خدا عمل کند یا سخن بگوید.
باید تقریباً  همه جوره محدود شود و در برابر خودش و دیگران از حقوق سلب ناشدنی انسان‌ها حراست کند.