#توهم_چشمان_بیدار ( ۱ )
آیا دولت میتواند ما را از بحرانهای انسانساخته حفظ کند؟خواهش میکنم دوستان، آیا نمیتوانیم کمی بیشتر درباره اینکه چه چیزی برای پیشگیری از فجایع زیست محیطی نیاز است حرف بزنیم؟ به نظر میرسد سیاستمداران چسبیدهاند به اینکه راه حل، دخالت بیشتر دولت است، بسیاری از رسانهنگاران هم همین نگاه را بازتاب میدهند. در بحثی که بر سر نشت نفت در خلیج مکزیک و بسیاری از فجایع زیست محیطی انسانساخته دیگر جریان داشت، دیوید آ. فارنتولد و یلان ک. موی، گزارشگران واشنگتن پست، تعبیرشان را از اینکه در چنین وضعیتهایی اشکال کار در کجا است چنین خلاصه کردهاند: «علایق خصوصی که به دنبال دستاورد بیشتر هستند، دست به خطر میزنند؛ دولت هم تلاش چندانی نمیکند تا جلویشان را بگیرد.» بر اساس این نظریه فجایع زیست محیطی نشانگر آن است که نظارت
دولتی کافی نداشتهایم.
اشکال این نگاه در این است که
#دولت یک چیز انتزاعی است. در عمل هر کاری که به اسم دولت انجام میشود، توسط کارکنان دولت انجام شده، یعنی انسانهایی عادی که میتوانند به اندازه هر کس دیگری جایزالخطا باشند. برای تایید این نکته تنها کافی است نگاهی بیاندازیم به یکی از مواردی که فارنتولد و موی در پشتیبانی از این دیدگاهشان که دولت باید از ما مراقبت کند، یاد کردهاند: سمپاشی هوایی با آفتزداهایی مثل د.د.ت که از روی بیتوجهی انجام شد.
در سالهای ۱۹۵۰ هواپیماها بر فراز تالابها، حومهها، دشتها و جنگلها، پرواز میکردند و بارانی از ددت و حشرهکشهای دیگر را بر سر همه کس و همه چیز سرازیر میکردند. کاری که از سه جهت افتضاح بود: ۱) در کنترل حشرهها و آفات مورد نظر شکست خورد ۲) هزینه مالی زیادی داشت ۳) موجودات زنده را با سمپاشی در مقیاس وسیعی قتل عام کرد. حیوانات اهلی و دامهایی از جمله گاوها، خوکها، مرغها، سگها، گربهها و زنبورهای عسل را کشت؛ صدها گونه حشرات و کرمهای مفید را کشت؛ حیات وحش، از جمله روباهها، خرگوشها، ماهیها و به ویژه پرندگان را نابود کرد و در نتیجه پهنههای آلوده شده را به زمینهای لمیزرعی تبدیل کرد که از آوای پرندگان خالی است.
چه کسی مسئول است؟
این دیوانگی غیرمسوولانه را چه کسی به اجرا گذاشت؟
راشل کارسون در کتاب مشهورش «بهار خاموش» در سال ۱۹۶۲ متهم را معین کرده است. نهادهایی که زمین و حیات وحش را با حشرهکشهای سمی، یکی پس از دیگری، سمپاشی میکردند
#نهادهای_دولتی بودند.
برای نمونه، وزارت کشاورزی آمریکا در سال ۱۹۵۸ نهضتی برای سمپاشی ۲۰ میلیون جریب [بیش از هشت میلیون هکتار] از زمینهای ۹ ایالت جنوبی راه انداخت تا مورچههای قرمز را ریشهکن کند. وزارتخانه توانست با این ادعای بیپشتوانه که مورچههای قرمز برای محصولات و دامها خطرناک هستند، تاییدیه مجلس را نیز به دست آورد، در حالی که بر اساس مستندات کارسون، در واقع از سوی مورچههای قرمز هیچگونه تهدید مشخصی برای محصولات و دامها در کار نبود. این سمپاشی مورچههای قرمز را مهار نکرد، اما منجر به کشتار وسیع حیات وحش به ویژه ماهیان و پرندگان شد. به گفته کارسون این برنامه «مثال برجستهای از یک تجربه کارشناسی نشده، بد اجرا شده و سراسر زیان بخش در حوزه مهار حشرات» بود.
در سال ۱۹۵۶ در مونتانا، جنگلداری ایالات متحده، ۹۰۰۰۰۰ جریب [بیش از ۳۶۴۰۰۰ هکتار] جنگل را برای مهار کرم صنوبر با ددت سمپاشی کرد. به نوشته کارسون پس از سمپاشی زیستشناسان در طول رودخانهها شاهد «الگوی مشخصی از مرگ بودند... یک لایه روغنی روی سطح آب و قزلآلاهای مرده در طول خط ساحلی.»
⏬⏬