به نام خدا
"
#تابستان "
#نگاهم به دو نیم
#مانده است.
پشت پلک های خیس
#غزل، کرانه
در بیکران
#آسمان، تقویم
دیر سالی به
#عمر نشسته است.
تا بساط باغ
#بهارنارنج در بقچه ی
#تابستانبپیچد و روح
#سرسبز ترانه ها
در الفبای واژگان ره یافته ی
#قلمبه پیچ و خم جاده ها در
#شوقدیدن شالیزارهای
#شمال به
شعرمن
#گل دهد. پیچک های نیلوفری
#خیالدر
#معبد شبانەی بارانی و
#سکوتباران، گریز به تب
#آذرخش نرفتن ها
بر شور حنجره ی
#چکاوک در نوای
غروبی بی قرار ، تتمه ی جویبار
#قلم می
گردد و آواز لابه لای شاخه های
#غروب به تلاوت سال های گمشده ی
#عاشقانەهای کودکی به کناره ی خسته ی
#فلق خاطره ها می برد.
#پنجرەیشعر را می گشایم و دست خیال را می گیرم به
#روستایی که سال هاست
#انعکاس لبخند
#خورشید بر یخبندان دل ها
#تاب می شود تا تکاپوی دیگری به دیدنی های
#مانوس دستان با سخای ایل بکشاند.
#عطر گلاب و گل به دشت سپید روییده است تا به هر تپش
و پیچک به دامن چین دار
#دخترایل نفس تازه کند
و مراد به
#زیستن را امیدوار سازد.
لب ترک خورده ی
#باغانگور، شکسته در
هوای اناری دل ،
#قصد دیدن تکرار باختن ها، پیش چشمان
#بهار، هزاران بار زانو زند. تابستان خرامان خرامان آمده است، بهار جوانی را به کوله بار بستن
#طراوت ره می بندد، روح پر می کشد
نزدیک
#نیاز ، کنار خواهش هایی از جنس
#مهربانی، با تمنایی نشانی یافتن ها را به روز شمار
#لحظەهای پر از تب وتاب مردمان
#خسته ی ایلم می کشاند تا
#تبسم شیرین یکسال رنج ها به دستان پینە بسته
#سلام گوید.
به تقدس گویای نگاهشان که
#دل می دهی تا
واگویه ها را به الفبای
#چشمان پر از انتظارشان بکاری که به لهجه یی ناب،
#حسعجیب و مشترکی فضای
#نفس را پُر می کند.سکوت زاده و
#پروردەی این روزهاست که دردهای
#روشن و بی پرده
در
#تقدیر، بار امانتی ست به رویش
#قلم.
از رنج های دائمی ات بین
#مرگ و
#لبخند به
#زندگی پشت کرده است تا به وسعت
یک
#قفس خو گرفته به عرصه ی تنگ قفِل شده ی
#حصارهای بسته آرزوها خیمه زند. حنجره ی گلو پر از فریاد سکوت است .
#قاب فراموش شده ی درد واره ها در رخت شب، به ماتم
#خورشید نشسته است. بگذار !شایدها از
#عشق بگوید
واز گیسوی
#غزلی که به سمت مهر می وزد
اما چه وهم برانگیز است ذوق
#شعر سرودن به
#تابستانی که بی شوق گذشت.
۲۲ مردادماه ۹۹
✍ : به قلم :
#فروزنده_شفیعی 📮#سلام_بر_زرنه 🔻🔛🔻@salam_bar_zarneh