شاه فرتوت ابریقستان

#شوروی
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
به کشورهای کمونیستی نگاه کنید. میلیون‌ها عکس #لنین، که به هرجا می‌روید به نمایش گذاشته شده است که حتما عشق به‌ لنین را باعث نمی‌شود.
در چنین حالتی است که ستیز با قدرت، ستیز حافظه با فراموشی است.

📚جاودانگی
#میلان_کوندرا

۲۱ ژانویه، سالگرد درگذشت ولادیمیر لنین بنیانگذار اتحاد جماهیر #شوروی سابق.
۱۸۷۰-۱۹۲۴
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
به بهانهٔ ۲۵ دسامبر، سالگرد فروپاشی شوروی

‍ فروپاشی شوروی و ریشه های آن🔻

در مورد چرایی فروپاشی #شوروی، دیدگاه‌های مختلفی عنوان شده است. برخی معتقدند این فروپاشی نتیجه شکل‌گیری "اقتصاد دوم"ی بود که خارج از حوزه‌ اقتصاد رسمی شکل گرفته بود و طبقه خاص خودش را خلق کرد. طبقه‌ای که درآمد افرادش نزدیک به سی درصد از اقتصاد بود
برخی معتقدند سوسیالیسم روسی از مسیر اصلی خود منحرف شد و نظامی که قرار بود بعد از انباشت سرمایه، راه به سمت سوسیالیسم ببرد، به ناگاه رویارویی با امپریالیسم را –آنهم بدون رسیدن به سرمایه‌داری- هدف پرهزینه خود قرار داد.

برخی معتقدند سه عامل: بحران اقتصادی، عقب‌ماندگی تکنولوژیک و هزینه‌ غیرقابل تحمل رقابت نظامی با غرب، ریشه اصلی این فرجام بود.
برخی نیز بر این باورند که #عدالت نتیجه تعادل در سیاستهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است، عدالتی که در شوروی فهم میشد اما، عنصری مستقل تلقی میشد که به قیمت قربانی کردن #آزادی، قرار بود بدست آید و همین فهم اشتباه منجر به فروپاشی شد.

دلیل هرچه بود، #سوسیالیسم آنگاه که به دیدی انتقادی نظیر نگاه برنشتاین و کائوتسکی در آلمان رسید یا در کشورهای اسکاندیناوی با تغییر و اصلاح و به روزرسانی متناسب با نیازها و واقعیتهای جامعه و جهان تعریف شد، سرنوشتی متفاوت از نوع صلب و جامد روسی‌اش یافت.

چینی‌ها هم وقتی به تز معروف اصلاح‌گر معروف خود یعنی #دنگ_شیائوپینگ رسیدند که می‌گفت: "گربه باید موش بخورد چه فرق می‌کند سیاه و سفید؟"، به اولویتهای دیگری رسیدند که با اولویتهای ایدئولوژیکی -که مشکلی از مردم حل نمی‌کرد- متفاوت بود.

فرق مدل روسی و چینی در این بود که وقتی دنگ شیائوپینگ نگاهی به کشورهای توسعه یافته غربی می‌کرد و این وضعیت را با کشور عقب افتاده خود مقایسه می‌کرد، از تجدیدنظر در سیاستها سخن می‌گفت و برنامه چهار مدرنیزاسیون را در کشاورزی، صنعت، علم و دفاع پیگیری می‌کرد اما رفقای روسی در حالی مغرور به تسخیر فضا بودند که متوجه تناقض وابستگی به دریافت وام و کمکهای خارجی برای رفع نیازهای اولیه مردم خود نبودند.

نتیجه آنکه روستای "شنژن در استان گوآنگ دونگ" با همان مدل به روز توسعه و با دست کشیدن از شعارهای دهان پرکن ایدئولوژیک که در خلال دهه‌ها، ذهنی بودن و بی‌ثمری‌شان ثابت شده بود، به قطب اقتصادی تبدیل شد که خیلی زود در ده منطقه اقتصادی دیگر چین هم تکرار شد اما دغدغه شهروند روس، تامین مایحتاج روزانه‌اش شد.

اگرچه بسیاری معتقدند این الگوی چینی توسعه اقتصادی منهای آزادی‌های سیاسی هم به زودی تناقض خود را نشان خواهد داد اما این امر، بدیهی است که اگرچه ندیدن "نیاز انسان به آزادی" مقدمه فروپاشی است، ندیدن واقعیتهایی که دست کم نیازهای معیشتی او را هم فراهم کند، نشان از فروپاشی مضاعف و شتابان‌تری خواهد داشت. واقعیتی که نادیده گرفتن آن از جمله عوامل مشترک در همه دیدگاه‌هایی است که به ریشه‌های فروپاشی شوروی می‌اندیشند.


✔️شرح تصویر:
لحظه تاریخی عتاب #یلتسین به #گورباچف هنگام سخنرانی ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱؛ در این تصویر بوریس یلتسین اولین رئیس‌جمهور #روسیه به #رهبر شوروی می‌گوید متن مصوب دولت این کشور را بخواند و اعلام کند که دیگر اتحاد جماهیر شوروی وجود خارجی ندارد. او پس از این سخنرانی حکم انتقال کنترل سلاح هسته‌ای استراتژیک کشور به "بوریس یلتسین" را امضا کرد و از قدرت کنار رفت.

#سهند_ایرانمهر
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ برشی از کتاب «ک‌گ‌ب در ایران»:

«در هر گوشه از جهان، هرجا که دارودستۀ هوادار شوروی روی کار می‌آید، #اقتصاد آن کشور از هم می‌پاشد. استانداردهای زندگی به نحو مصیبت باری سقوط می‌کند. همۀ حقوق انسانی و آزادیهای فردی پایمال می‌شود. حلقۀ کوچکی از نمایندگان خلق، به ترور خلایق مشغول می‌شوند و مایۀ جنگهای داخلی و پیدائی اردوگاههای آوارگان و بسیاری دیگر فراهم می‌آید.»

«از زمان انقلاب ۱۹۱۷ به مردم نوید آینده‌ای شادیبخش را داده‌اند که دائماً حصولش به تعویق افتاده است. اول مداخله خارجیان و جنگ داخلی موجب این تعویق شد. بعد تجدید بنای خرابیها در سالهای دهه ۱۹۲۰، جستجوی دشمنان خلق در سالهای دهۀ سی و سپس جنگ با #هیتلر و بازسازی اقتصاد بعد از جنگ...

هر قدر به وصول این افق شادیبخش مشتاق‌تر می‌شدیم، بیشتر از ما دور می‌شد؛ ولی کسی هم مستوجب سرزنش نبود! علل عینی وجود داشت»

«آنگاه ناگهان در ۱۹۵۶ ، #خروشچف تصویر بی‌عیب و نقص اربابان حاکم بر #شوروی را از هم درید. گرانیِ بار مسئولیت همه مشکلات کشور را بر دوش #استالین و همدستانش گذاشت و به این ترتیب کوشید تا نشان دهد که قسمت اعظم ماشین حزب از آنچه اتفاق افتاده برکنار بوده است.
همه این شعار را به یاد دارند:
«وقتی می‌گوئیم "استالین"، مقصودمان" حزب" است و وقتی می‌گوئیم حزب، یعنی استالین!»

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
‍ انقلابی که فرزندان و پدرانش را ‌بلعید!

معروف است که #انقلاب فرزندان خود را می‌بلعد. این جمله را #پی‌یر_ورنیو یکی از سیاستمداران دورانِ انقلاب فرانسه گفته بود. ماجرا از این قرار بود که وِرنیو خود به یکی از جناح‌های انقلاب تعلق داشت (ژیروندن‌ها)، اما با جناح تندروتر و جمهوری‌خواه انقلاب (ژاکوبن‌ها) درگیر شد. او و همۀ رفقایش بازداشت و به مرگ محکوم شدند. وِرنیو آخرین نفری بود که گردنش زیر تیغ گیوتین می‌رفت. می‌گویند بطری زهری در جیب داشت تا پیش از آن‌که کار به گیوتین رسد خود مرگ را سر کشد تا رُعب اعدام را نچشد، اما بطری زهر در جیبش ماند و از آن استفاده نکرد. شاید هم همۀ این‌ها لطف تلخ و گسِ ایزدبانوی تاریخ در حق بشر بود تا ورنیو خودکشی نکند و وقتی او را بر سکوی اعدام می‌آورند آخرین گفته‌اش همین جملۀ معروف باشد: «انقلاب فرزندان خویش را می‌بلعد». پس از این جمله ورنیو را گردن زدند.

اما همین جملۀ تکان‌دهنده و رعب‌آور هم برای توصیف انقلابی دیگر نارسا و ناکافی است! و آن زمانی است که به انقلاب روسیه می‌رسیم. در این مورد باید بگوییم: «انقلاب فرزندان و پدرانش را می‌بلعد!» و این داستان چنان غریب است که تا آن را نخوانیم باور نمی‌کنیم.

▪️اعدام همۀ رهبران انقلاب!

به محض آن‌که پایه‌های قدرت #استالین در رأس حاکمیت شوروی محکم شد خونبارترین سال‌های حاکمیت کمونیسم هم فرارسید: دوران «ارعاب بزرگ» یا «پاکسازی بزرگ» بین سال‌‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸. تنها در همین مدت کوتاه یک و نیم میلیون نفر بازداشت شدند که نصفشان اعدام شدند. دست راست استالین در اجرای این ارعاب #نیکولای_یژوف بود، برای همین این سال‌ها را «عصر یِژوف» هم می‌نامند.
در این نوشتار تنها از «دادگاه‌های نمایشی مسکو» و اعدام رهبران انقلاب یاد می‌کنیم.

پس از مرگ #لنین، #لئون_تروتسکی شاخص‌ترین فرد در میان رهبران انقلاب بود، اما استالین نیز پس از کناره‌گیری لنین در شورایی سه‌نفره به همراه کامنِف و زینوفیِف جایگاه استواری یافته بود. #تروتسکی شخصیتی بیش‌تر نظریه‌پرداز داشت، اما استالین سواد نظری کم‌تری داشت و مرد سازماندهی و عمل بود. به زودی نزاع میان این دو بالا گرفت و استالین توانست تروتسکی را از تمام مناصب حذف و مجبور به تبعید کند. از این پس، استالین همۀ رقیبان خود را با اتهام «تروتسکی‌گرایی» حذف کرد. در دادگاه‌های نمایشی مسکو هم کلیدواژه همین «تروتسکی‌گرایی» بود.

در سال ۱۹۳۴ سرگئی کیروف، مردی که دست راست و ستایشگر استالین بود در شرایطی نامشخص به قتل رسید. همان روز حکمی قضایی صادر شد که اجازه می‌داد متهمان اقدامات تروریستی بدون تعلل محاکمه شوند، و بنابراین می‌شد بازداشت‌شدگان را در روند قضایی نامعمولی بلافاصله و بدون حق تجدیدنظر اعدام کرد.

به زودی همۀ کسانی که در انقلاب نقش رهبری داشتند بازداشت شدند. اتهام‌های آن‌ها همواره یکسان بود: ارتباط با قدرت‌های کاپیتالیستی و ارتباط با تروتسکی برای توطئه‌چینی. البته دلیل و مدرک خاصی برای این اتهام ارائه نمی‌شد، بلکه با شکنجۀ روحی و جسمی، متهمان به گناه نکردۀ خود اعتراف می‌کردند. در مجموع از اوت ۱۹۳۶ تا مارس ۱۹۳۸ چهار دادگاه برگزار شد، سه دادگاه نمایشی و علنی و یک دادگاه نظامی غیرعلنی. ۶۶ نفر که همه چهره‌های بلندپایۀ سیاسی و نظامی و بانیان انقلاب اکتبر و معماران شوروی بودند محاکمه شدند، ۵۰ نفر حکم اعدام گرفتند و ۱۶ نفر به حبس در #سیبری محکوم شدند.

همۀ مردانی که این نظام مهیب را برپا کرده بودند اعدام شدند. تنها تروتسکی مانده بود، در تبعید در مکزیک، که او نیز به زودی به دست مأمور مخفی استالین به قتل رسید. از شش مردی که لنین در وصیتنامه‌اش از آن‌ها نام برده بود تنها یک نفر ماند: «استالین».

پس از مرگ استالین رفته‌رفته از همۀ این محکومان اعادۀ حیثیت شد. ابتدا سه سال پس از مرگ استالین، جانشین او، #خروشچوف، در سال ۱۹۵۶ در مجمع عمومی حزب اعلام کرد محکومان زیر شکنجه‌های وحشتناک و بی‌رحمانه مجبور شده بودند به گناه نکرده اعتراف کنند. در سال‌های پایانی حکومت #شوروی کمیته‌ای ویژه محکومیت‌های دوران استالین را بررسی کرد و نه تنها این ۶۶ نفر که بیش از یک میلیون محکوم دیگر را بی‌گناه اعلام کرد.

فقط برای این‌که به «طنز سیاه» تاریخ پی ببریم به این نکته دقت کنید: «بزرگ‌ترین دشمن کمونیست‌ها در تمام تاریخ، #هیتلر بود و بزرگ‌ترین رهبر کمونیست‌‌ها استالین بود. اما استالین بیش‌تر از هیتلر کمونیست‌کُشی کرد!»

#مهدی_تدینی

به بهانه ۲۱ اوت، سالروز قتل تروتسکی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
موضعگیری یک روزنامه اصولگرا درباره حکم قضایی علیه #آزاده_صمدی#افسانه_بایگان]

روزنامه اصولگرای فرهیختگان ارگان دانشگاه آزاد به صف منتقدان احکام قضایی جدید علیه غیر معتقدان به پوشش رسمی پیوست.

«مشخص نیست که اگر قاضی پرونده خانم آزاده صمدی، هنرپیشه سینما و تلویزیون که او را به جرم کشف حجاب،(در کنار چند جریمه دیگر) موظف به شرکت در کلاس‌های روان‌درمانی جهت برطرف شدن اختلال‌های ضداجتماعی کرده، بخواهد راجع‌به این حکم توضیح کاملی بدهد، چه توضیحی خواهد داشت؟

از این حکم بوی "انتقام" می‌آید نه تنبیه به معنای روشنگری.

صرف نظر از مخالفان آشتی‌ناپذیر یا لااقل سرسخت جمهوری اسلامی، چنین رفتارهایی خیلی از خودی‌ها را هم به‌شدت عصبانی می‌کند و بدتر از همه اینکه باعث می‌شود همان‌ افرادی که سرسختانه علیه سلبریتی‌ها موضع انتقادی داشتند، در مواجهه با یک تندروی حاد و بی‌محابا و در مقابل رفتاری که پیام روانی‌اش چیزی جز «لَجَم را درآوردی و حالا لَجَت را در می‌آورم» نیست، بیایند و پشت همین سلبریتی مظلوم بایستند.

پ.ن.
#خروشچف (رهبر اتحاد جماهیر #شوروی) در سال ۱۹۵۹ اعلام کرد کسی که با حکومت کمونیستی موجود مخالفت کند، حتما از نظر روانی مشکل دارد! چراکه امکان ندارد کسی این همه مواهب کمونیسم را ببیند و باز خوشش نیاید!

شوروی تعداد تخت‌های روانپزشکی را از ٢١ هزار تخت در ۱۹۲۹ به ٣٩٠ هزار تا پایان سال ۱۹۷۴ رساند!

#حجاب #حجاب_اجباری

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این شوخی #ریگان درباره #شوروی در چهل سال قبل، شاید برای آنها جوک بوده اما برای ما نه!

این سرنوشت همه کشورهایی است که اولويت‌شان "ایدئولوژی" است نه #اقتصاد و تلاش می‌کنند سُرنا را از سر گشادش بنوازند و آنکه هزینه این اولویت‌ها را پرداخت می‌کند، مردم هستند.

#سیامک_قاسمی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
⬅️اندر حکایت قطاری موسوم به پیشرفت

قطاری که حضرات از آن به پیشرفت تعبیر می‌کنند، الحق و الانصاف قطار پیشرفت است؛ البته برای مسافران واگن ویژه‌اش، نه برای کسانی که در واگن‌های دیگر حبس شده‌اند!
جریان "حبس" را از این نظر عنوان کردم که به گوشه تاریکی از سرنوشت محکومان و قربانیان #گولاک در زمان دیکتاتوری #استالین پرداخته باشم.

در زمان دیکتاتوری استالین و به‌جهت اجرای منویات رفیق بزرگ، "چکاد" (پلیس مخفی شرور شوروی)، مردم را از هر قماشی (از کارگر ساده تا دانشمند و وزیر) و به بهانه‌های مختلف بازداشت می‌کرد و در دادگاه‌های چنددقیقه‌ای اگر فرد بازداشت شده شانس می‌آورد و به #اعدام محکوم نمی‌شد، حتما محکوم به کار اجباری در سرزمین‌های سرد سیبری موسوم به گولاکها می‌گردید و حکایت غم‌انگیز و دردناک و واقعی این ساکنان گولاک از لحظه بازداشت تا رسیدن به آنجا در اثر معروف #سولژنیتسین به نام "مجمع‌الجزایر گولاک" با جزئیات کامل آورده شده است.
...اما ارتباط قربانیان گولاک با مسافران #قطار_پیشرفت حضرات چیست؟

در قسمتی از اثر واقعی مجمع‌الجزایر گولاک، نویسنده از لحظات دردناک سوارکردن محکومان به قطارهای حمل بار و حیوان جهت عزیمت آن‌ها به سرزمین سرد و مخوف #سیبری و گولاکها شرحی می‌دهد که بی‌شباهت به حال‌وروز این روزهای مردم نیست، چون محکومین را همچون حیوانات سوار بر واگن‌ها می‌کردند و در سرمای سوزان و کشنده بدون هیچ‌گونه امکاناتی حتی در برخی موارد بدون فرصتی برای دفع اجابت مجاز، آن‌ها را به گولاکها می‌رساندند تا جایی‌که برخی واگن‌ها آن‌قدر از محکومان انباشته می‌شد که جایی برای نشستن نبود و محکومان باید برای حتی چندروز، ایستاده این سفر وحشتناک را تحمل می‌کردند.

اکنون  به‌قول حضرات، مردم ایران در قطاری موسوم به پیشرفت سوار شده‌اند،  البته خودشان در واگن ویژه و کوپه‌های سوپر لوکس گرم و نرم با همه امکانات رفاهی و چشم‌اندازهای زیبا در حد کوه‌های آلپ و سرزمین سوئیس درحال طی‌کردن مسیر پیشرفت خود و خانواده‌هایشان هستند، هر لحظه اراده کنند از خوردنی‌های لذیذ و همنشینی با زیبارویان جمیل لذت برده و بعد از چُرت عصرگاهی نطقی برای مردمی که در واگن‌های دیگر سوارند منعقد می‌کنند تا اعلام وجودی کرده باشند؛ اما حکایت مردمان سوار بر واگن‌های دیگر این قطار پیشرفت، حکایت همان مسافران گولاک است. مردم یا همان مسافران این واگن‌ها با احکام سنگین محکوم به سوارشدن در این قطار شده‌ایم، نه امکاناتی در این واگن‌ها وجود دارد و نه کسی حق اعتراض دارد، اگر منظری قابل روئیت باشد فقط سنگلاخ و بیابان برهوت است یا دریاچه‌ای خشکیده یا قبرستانی از ماشین‌ها و یا دود است و غبار، باید سرما و گرمای مسیر را ایستاده و از پای افتاده تحمل کرد و زمانی‌که قطار در ایستگاه مورد نظرِ حضرات مسافران محکوم را پیاده کرد[اگر زنده بودند]، بیل و لباس خود را تحویل گرفته و آماده کندن زمین شوند، زمینی که به گمان حضرات روزی آباد خواهد شد و مایه فخر فروشی‌شان خواهد گردید! درست همان کاری که استالین با میلیون‌ها محکوم گولاک کرد، اما او نمی‌دانست که روزی آه و نفرت قربانیانش گلوی او و سرزمین به اصطلاح آبادشده را خواهد فشرد و آن سرزمین را پاره پاره خواهد کرد و از خودش جز نام دیکتاتوری جلاد و از سرزمین پهناور #شوروی نیز جز اسمی در کتاب‌های تاریخ چیزی نخواهد ماند و البته فرزند شرورش روسیه.

ای‌کاش مسافران واگن vip این قطار پیشرفت هنگام درازکشیدن در وان آب گرم و دیدن منظره زیبای طبیعت آلپ‌مانند بیرونِ از پنجره واگن، به فکر مسافران واگنهای پشت سرشان هم باشند، مسافرانی که گرسنه و تشنه ایستاده در حال مردنند، مثل درخت‌هایی که ایستاده می‌میرند.
به شما دوستان، شدیدا مطالعه کتاب مجمع الجزایر گولاک اثر ماندگار #الکساندر_سولژنیتسین را توصیه می‌کنم.

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
به بهانهٔ ۲۵ دسامبر، سالگرد فروپاشی شوروی

‍ فروپاشی شوروی و ریشه های آن🔻

در مورد چرایی فروپاشی #شوروی، دیدگاه‌های مختلفی عنوان شده است. برخی معتقدند این فروپاشی نتیجه شکل‌گیری "اقتصاد دوم"ی بود که خارج از حوزه‌ اقتصاد رسمی شکل گرفته بود و طبقه خاص خودش را خلق کرد. طبقه‌ای که درآمد افرادش نزدیک به سی درصد از اقتصاد بود
برخی معتقدند سوسیالیسم روسی از مسیر اصلی خود منحرف شد و نظامی که قرار بود بعد از انباشت سرمایه، راه به سمت سوسیالیسم ببرد، به ناگاه رویارویی با امپریالیسم را –آنهم بدون رسیدن به سرمایه‌داری- هدف پرهزینه خود قرار داد.

برخی معتقدند سه عامل: بحران اقتصادی، عقب‌ماندگی تکنولوژیک و هزینه‌ غیرقابل تحمل رقابت نظامی با غرب، ریشه اصلی این فرجام بود.
برخی نیز بر این باورند که #عدالت نتیجه تعادل در سیاستهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است، عدالتی که در شوروی فهم میشد اما، عنصری مستقل تلقی میشد که به قیمت قربانی کردن #آزادی، قرار بود بدست آید و همین فهم اشتباه منجر به فروپاشی شد.

دلیل هرچه بود، #سوسیالیسم آنگاه که به دیدی انتقادی نظیر نگاه برنشتاین و کائوتسکی در آلمان رسید یا در کشورهای اسکاندیناوی با تغییر و اصلاح و به روزرسانی متناسب با نیازها و واقعیتهای جامعه و جهان تعریف شد، سرنوشتی متفاوت از نوع صلب و جامد روسی‌اش یافت.

چینی‌ها هم وقتی به تز معروف اصلاح‌گر معروف خود یعنی #دنگ_شیائوپینگ رسیدند که می‌گفت: "گربه باید موش بخورد چه فرق می‌کند سیاه و سفید؟"، به اولویتهای دیگری رسیدند که با اولویتهای ایدئولوژیکی -که مشکلی از مردم حل نمی‌کرد- متفاوت بود.

فرق مدل روسی و چینی در این بود که وقتی دنگ شیائوپینگ نگاهی به کشورهای توسعه یافته غربی می‌کرد و این وضعیت را با کشور عقب افتاده خود مقایسه می‌کرد، از تجدیدنظر در سیاستها سخن می‌گفت و برنامه چهار مدرنیزاسیون را در کشاورزی، صنعت، علم و دفاع پیگیری می‌کرد اما رفقای روسی در حالی مغرور به تسخیر فضا بودند که متوجه تناقض وابستگی به دریافت وام و کمکهای خارجی برای رفع نیازهای اولیه مردم خود نبودند.

نتیجه آنکه روستای "شنژن در استان گوآنگ دونگ" با همان مدل به روز توسعه و با دست کشیدن از شعارهای دهان پرکن ایدئولوژیک که در خلال دهه‌ها، ذهنی بودن و بی‌ثمری‌شان ثابت شده بود، به قطب اقتصادی تبدیل شد که خیلی زود در ده منطقه اقتصادی دیگر چین هم تکرار شد اما دغدغه شهروند روس، تامین مایحتاج روزانه‌اش شد.

اگرچه بسیاری معتقدند این الگوی چینی توسعه اقتصادی منهای آزادی‌های سیاسی هم به زودی تناقض خود را نشان خواهد داد اما این امر، بدیهی است که اگرچه ندیدن "نیاز انسان به آزادی" مقدمه فروپاشی است، ندیدن واقعیتهایی که دست کم نیازهای معیشتی او را هم فراهم کند، نشان از فروپاشی مضاعف و شتابان‌تری خواهد داشت. واقعیتی که نادیده گرفتن آن از جمله عوامل مشترک در همه دیدگاه‌هایی است که به ریشه‌های فروپاشی شوروی می‌اندیشند.


✔️شرح تصویر:
لحظه تاریخی عتاب #یلتسین به #گورباچف هنگام سخنرانی ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱؛ در این تصویر بوریس یلتسین اولین رئیس‌جمهور #روسیه به #رهبر شوروی می‌گوید متن مصوب دولت این کشور را بخواند و اعلام کند که دیگر اتحاد جماهیر شوروی وجود خارجی ندارد. او پس از این سخنرانی حکم انتقال کنترل سلاح هسته‌ای استراتژیک کشور به "بوریس یلتسین" را امضا کرد و از قدرت کنار رفت.

#سهند_ایرانمهر
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ فردی را در #شوروی به دلیل نوشتن شعار "مرگ بر دیکتاتور" دستگیر کرده بودند.

در محاکمه گفت: منظور من از دیکتاتور، #هیتلر بود.

آزادش کردند.

وقت رفتن، برگشت نگاهشان کرد و گفت:«من منظورم از "دیکتاتور"، هیتلر بوده، منظور شما کی بود که مرا دستگیر کردید؟!»

خنده‌دارترین واکنش به دیوارنویسی‌ها، پاک کردن شعار "مرگ بر دیکتاتور" است.

لامصب‌ها، یعنی شما با مرگ دیکتاتور هم مخالف هستید؟

واقعا منظور و برداشت شما که پاک می‌کنید، از #دیکتاتور کیست؟!

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍‍ دیکتاتوری که محبوب و عاقبت بخير شد.!

پردۀ اول :
ژنرال #یاروزلسکی آخرین رهبر کمونیست #لهستان بود که در دههٔ هشتاد میلادی رهبری حکومتی را بر عهده داشت که بسیار بدنام و منفور بود.
او در شب ۱۳ دسامبر ۱۹۸۱ حوادث را به نحوی مدیریت کرد که بسیاری یقین داشتند جایگاهی پست و خفیف را برای خود در تاریخ رقم زده است...
در آن شب، هنگامی که بسیاری از مردم لهستان در خواب بودند، ژنرال اعلام حکومت نظامی کرد و به ارتش دستور داد تا به نام حزب کمونیست لهستان تمام جنبش‌های دموکراسی‌خواه موسوم به اتحادیه همبستگی لهستان را سرکوب کنند ،
در ساعت ۶ صبح یکشنبه درحالی که سرباز‌ها به خیابان ریخته بودند ژنرال ملت را خطاب قرار داد که : اراذل و اوباش غربی با مطرح ساختن دروغ #دموکراسی به دنبال نابودی حکومت کمونیستی لهستان هستند ولی من هرگز این اجازه را به آنها نخواهم داد... تحت حکومت او تمام صداهای مخالف دستگیر شدند؛ تجمعات ممنوع و کتاب‌ها سانسور شدند؛ دانشجویان و اساتید زندانی شدند؛ مرزهای لهستان بسته شد و ساعت ١٠ در تمام این کشور خاموشی شبانه اعلام شد و ارتش هر از چندگاهی به اعتصاب‌کنندگان کارگری شلیک می‌کرد و تعدادی را می‌کشت...

پردۀ دوم :
در سال ۱۹۸۴ یاروزلسکی در سمینار حزب کمونیست #شوروی شرکت کرده بود و پس از پایان جلسه وقتی در حال سوار شدن به هواپیما برای بازگشت بود خبرنگاری از او پرسید: بزرگترین آرزوی شما چیست؟
ژنرال در کمال صداقت پاسخ داد: برای اینکه مردم لهستان دوستم داشته باشند یک معجزه لازم است، امیدوارم شاهد آن باشم!!

پردۀ سوم :
اتحاد جماهیر شوروی از یک خلاء بی‌سابقه در رهبری حزب رنج می‌برد و میخائیل #گورباچف در سال ۱۹۸۵ در مسکو به قدرت می‌رسد و سیاست‌های اصلاح‌طلبانه در پیش می‌گیرد.
هم وضع بد اقتصادی و هم روی کار آمدن گورباچف، یاروزلسکی را با او همراه می‌کند و خود به تدریج به یکی از مدافعان اصلی دیالوگ با مخالفان در این کشور بدل می‌شود...
تمام زندانیان سیاسی آزاد شدند که با وجود اعتراض تندروهای حزب، یاروزلسکی با ایستادگی در برابر آنان تصمیم می‌گیرد با رهبران اتحادیه همبستگی که خودش آنها را به زندان انداخته بود مذاکره کند و در نهایت در سال ۱۹۸۹ با تلاش‌های او برای نخستین بار انتخاباتی آزاد و دموکراتیک در یک کشور کمونیستی شکل می‌گیرد و نتیجه آنکه تمام کاندیداهای کمونیست که وارد رقابت شده بودند، شکست خوردند و دولتی با اکثریت حزب #همبستگی تشکیل می‌شود ولی آنان در کمال شگفتی، یاروزلسکی یعنی همان کسی که آنان را زندانی کرده بود را برای یک دورۀ ۶ ساله به ریاست جمهوری لهستان برگزینند ، ژنرال اما پس از پایان یکسال از دورهٔ شش ساله‌ ناگهان استعفا داد تا راه برای انتخابات ریاست جمهوری جدید در کشور باز شود.
انتخاباتی که در آن، رهبر اتحاد همبستگی پیروز شد و زمینۀ گذار آرام به سوی دموکراسی را در لهستان فراهم آورد .

پردۀ چهارم :
همان دیکتاتوری که در یک شب لهستان را درهم کوبیده بود به کمک لهستان شتافت و بدون جنگ و خونریزی شاخه‌ای که مدت‌ها خود بر آن ایستاده بود کاملا قطع کرد و کمونیسم را از این کشور بیرون راند تا امروز همان لهستان ، دومین اقتصاد اروپای مرکزی و البته بزرگترین اقتصاد درمیان کشورهای استقلال یافته از شوروی سابق باشد

پردۀ آخر :
یاروزلسکی در سال ۱۹۹۴ گفت : من کاملا اطمینان دارم که بهترین اظهارنظر‌ها بعد از مرگ افراد صورت می‌گیرد و از آنجایی که بیش از هفتاد سال سن دارم، در آینده‌ای نزدیک از من بهتر سخن خواهند گفت؛ همان هنگامی که در قبرستان آرمیده‌ام...
اما او زنده ماند و معجزه‌ای که آرزوی آن را داشت به چشم خود دید که همان چهرۀ منفور در سال ۲٠۱۲ توسط مردم لهستان به عنوان مهم‌ترین شخصیت سیاسی این کشور در قرن اخیر انتخاب شد و در سال ۲٠۱۵ با وجدانی آسوده در ٩٠ سالگی درگذشت...

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ به بهانهٔ درگذشت #میخائیل_گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر #شوروی
۱۹۳۱-۲۰۲۲

⭕️❗️توصیه می‌کنم که متن زیر رو با دقتی بیشتر و چندبار بخونیم

#سهند_ایرانمهر

[...و مَرد، خود مرده بود که جلادش رسن به گلو افکنده بود و خبه کرده...
ابوالفضل #بیهقی]


🔸‍ تقریبا دیگر همه شهروندان روس فهمیده بودند که آن چیزی که خودش را ابرقدرت معرفی می‌کرد، اجتماعی از کارگزاران و ژنرال‌هایی است که به هم دروغ می‌گویند، بابت این دروغها به یکدیگر مدال می‌دهند و در عین حال، پایبندی یکدیگر به ارزشهای کمونیسم را تحسین می‌کنند.(آخرین روزهای امپراتوری شوروی، دیوید رمنیک)

هرچند افرادی چون #سولژنیتسین و #ساخاروف دیگر به شکل علنی از ناکارآمدی این شیوه از حکمرانی سخن می‌گفتند، اما کسی که تصمیم گرفت پای روسیه را به دنیایی متفاوت با گذشته باز کند، میخاییل گورباچف بود.

#گورباچف بارها و بارها به متن سخنرانی #خروشچف در بیستمین کنگره حزب کمونیست که برای اولین بار پرده از دوران سیاه #استالین برداشته بود، اندیشیده بود و فکر می‌کرد دیگر چیزی برای ادامه دروغ و انزوای از جهان باقی نمانده است.

دست دادن گورباچف با #ریگان، در داخل شوروی، زلزله‌ای بود که به مثابه زیر پاگذاشتن همه اصول کشور شوراها تلقی می‌شد.
ژنرالهایی که هر روز شاهد عمیق‌تر شدن شکاف طبقاتی و علنی شدن فسادهای جدید بودند، اما ترجیح می‌دادند سکوت کنند، اینبار اما به صراحت زبان به انتقاد گشودند. آن دست دادن، پایانی به چند دهه حکومت وحشت بود اما مردی که دنیای بهتری را برای روسیه می‌خواست، نمی‌دانست که دنیای بهتر برای ملتی که #دموکراسی برای آنها یک رویای دست نیافتنی است و وعده زندگی بهتر در جامعه‌ای بی‌طبقه به "گولاک" ختم شده است، به چیزی بیشتر از دست دادن با یک ابرقدرت نیاز دارد.

🔸جرج شولتز وزیر وقت خارجه آمریکا مصاحبه‌ای می‌گوید:
گورباچف می‌دانست که کشورش با ارزشهای کمونیستی که برای مردم خمیرمایه جوک و شوخی شده است و آن ژنرالهای متمولی که هنوز برای مردم دروغهای باورنکردنی را تکرار می‌کردند، دچار چه وضعیت اسفباری شده است.
او امید داشت مصالحه با آمریکا وتمرکز بر مشکلات داخلی، اندکی این وضعیت را بهبود بخشد حال آنکه خوب فهمیده بود که شوروی بخاطر ریشخند به دموکراسی چه تاوان سختی را باید بدهد.
یادم هست که پرزیدنت ریگان در همان جلسه اول به او گفت: «چیزی که یک ملت نیاز دارد #آزادی بیان و دموکراسی است، مثلا هر شهروند آمریکایی می‌تواند به دفتر من بیاید و به راحتی از ریگان انتقاد کند»، گورباچف که فکر می‌کرد خیلی بامزه است، در جواب گفت:
«برخلاف نظر شما، شوروی با دموکراسی و #آزادی بیان بیگانه نیست، در شوروی هم مردم می‌توانند به دفتر من بیایند و به راحتی از ریگان انتقاد کنند!».

🔸این راست است که اعتراف به ناکارآمدی و سخن از تغییر، شجاعت می‌خواهد اما از آن مهمتر برای نجات از فلاکتی که با نام #عدالت، تنها به توزیع عادلانه فقر و نکبت رسیده است، "شنیدن صداها پیش از ویرانی کامل" است. صدای افرادی چون #آندره_ساخاروف پدر بمب هیدروژنی شوروی که قبل از مرگش به #برژنف و دیگر مقامات شوروی بارها و بارها گفت که داشتن بمب هیدروژنی در حالیکه شهروندان از حقوق اولیه خود محرومند، چیزی برای افتخار و شادمانی ندارد اما جز تبعید نصیبی نبرد و کار به آنجا رسید که دیگر کاری از گورباچف هم برنمی‌آمد جز اعلام مرگ امپراتوری که مدتها پیش در بستر احتضار افتاده بود، ساخاروف در آن نامه نوشته بود:
«حدسم این است که قدرت اتم توان اعزام چند صد هزار نفر سرباز و تجهیزات، گستره وسیع امپراتوری یا تاریخ درخشان، هیچ کدام برای خوشبختی یک ملت کافی نیست و درست مثل رویاهای مضحک و کودکانه است وقتی مردم احساس نکنند حقی دارند یا اینکه می‌توانند آزادانه از رویاها و ایده‌های خود بگویند...
در دورانهای بی شمار و در صفحات پیشین و آتی خلقت چه بسا تمدنهایی کامیاب‌تر از ما بوده‌اند؛ با این حال نباید تلاش خود را که چون شعله ضعیفی از درون ما به بیرون تسری پیدا کرده دستکم بگیریم...نیکبختی بشر تنها با در نظر گرفتن مقتضیات منطق است و درتلاش برای اهدافی در خور آدمیت»

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
‍ انقلابی که فرزندان و پدرانش را ‌بلعید!

معروف است که #انقلاب فرزندان خود را می‌بلعد. این جمله را #پی‌یر_ورنیو یکی از سیاستمداران دورانِ انقلاب فرانسه گفته بود. ماجرا از این قرار بود که وِرنیو خود به یکی از جناح‌های انقلاب تعلق داشت (ژیروندن‌ها)، اما با جناح تندروتر و جمهوری‌خواه انقلاب (ژاکوبن‌ها) درگیر شد. او و همۀ رفقایش بازداشت و به مرگ محکوم شدند. وِرنیو آخرین نفری بود که گردنش زیر تیغ گیوتین می‌رفت. می‌گویند بطری زهری در جیب داشت تا پیش از آن‌که کار به گیوتین رسد خود مرگ را سر کشد تا رُعب اعدام را نچشد، اما بطری زهر در جیبش ماند و از آن استفاده نکرد. شاید هم همۀ این‌ها لطف تلخ و گسِ ایزدبانوی تاریخ در حق بشر بود تا ورنیو خودکشی نکند و وقتی او را بر سکوی اعدام می‌آورند آخرین گفته‌اش همین جملۀ معروف باشد: «انقلاب فرزندان خویش را می‌بلعد». پس از این جمله ورنیو را گردن زدند.

اما همین جملۀ تکان‌دهنده و رعب‌آور هم برای توصیف انقلابی دیگر نارسا و ناکافی است! و آن زمانی است که به انقلاب روسیه می‌رسیم. در این مورد باید بگوییم: «انقلاب فرزندان و پدرانش را می‌بلعد!» و این داستان چنان غریب است که تا آن را نخوانیم باور نمی‌کنیم.

▪️اعدام همۀ رهبران انقلاب!

به محض آن‌که پایه‌های قدرت #استالین در رأس حاکمیت شوروی محکم شد خونبارترین سال‌های حاکمیت کمونیسم هم فرارسید: دوران «ارعاب بزرگ» یا «پاکسازی بزرگ» بین سال‌‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸. تنها در همین مدت کوتاه یک و نیم میلیون نفر بازداشت شدند که نصفشان اعدام شدند. دست راست استالین در اجرای این ارعاب #نیکولای_یژوف بود، برای همین این سال‌ها را «عصر یِژوف» هم می‌نامند.
در این نوشتار تنها از «دادگاه‌های نمایشی مسکو» و اعدام رهبران انقلاب یاد می‌کنیم.

پس از مرگ #لنین، #لئون_تروتسکی شاخص‌ترین فرد در میان رهبران انقلاب بود، اما استالین نیز پس از کناره‌گیری لنین در شورایی سه‌نفره به همراه کامنِف و زینوفیِف جایگاه استواری یافته بود. #تروتسکی شخصیتی بیش‌تر نظریه‌پرداز داشت، اما استالین سواد نظری کم‌تری داشت و مرد سازماندهی و عمل بود. به زودی نزاع میان این دو بالا گرفت و استالین توانست تروتسکی را از تمام مناصب حذف و مجبور به تبعید کند. از این پس، استالین همۀ رقیبان خود را با اتهام «تروتسکی‌گرایی» حذف کرد. در دادگاه‌های نمایشی مسکو هم کلیدواژه همین «تروتسکی‌گرایی» بود.

در سال ۱۹۳۴ سرگئی کیروف، مردی که دست راست و ستایشگر استالین بود در شرایطی نامشخص به قتل رسید. همان روز حکمی قضایی صادر شد که اجازه می‌داد متهمان اقدامات تروریستی بدون تعلل محاکمه شوند، و بنابراین می‌شد بازداشت‌شدگان را در روند قضایی نامعمولی بلافاصله و بدون حق تجدیدنظر اعدام کرد.

به زودی همۀ کسانی که در انقلاب نقش رهبری داشتند بازداشت شدند. اتهام‌های آن‌ها همواره یکسان بود: ارتباط با قدرت‌های کاپیتالیستی و ارتباط با تروتسکی برای توطئه‌چینی. البته دلیل و مدرک خاصی برای این اتهام ارائه نمی‌شد، بلکه با شکنجۀ روحی و جسمی، متهمان به گناه نکردۀ خود اعتراف می‌کردند. در مجموع از اوت ۱۹۳۶ تا مارس ۱۹۳۸ چهار دادگاه برگزار شد، سه دادگاه نمایشی و علنی و یک دادگاه نظامی غیرعلنی. ۶۶ نفر که همه چهره‌های بلندپایۀ سیاسی و نظامی و بانیان انقلاب اکتبر و معماران شوروی بودند محاکمه شدند، ۵۰ نفر حکم اعدام گرفتند و ۱۶ نفر به حبس در #سیبری محکوم شدند.

همۀ مردانی که این نظام مهیب را برپا کرده بودند اعدام شدند. تنها تروتسکی مانده بود، در تبعید در مکزیک، که او نیز به زودی به دست مأمور مخفی استالین به قتل رسید. از شش مردی که لنین در وصیتنامه‌اش از آن‌ها نام برده بود تنها یک نفر ماند: «استالین».

پس از مرگ استالین رفته‌رفته از همۀ این محکومان اعادۀ حیثیت شد. ابتدا سه سال پس از مرگ استالین، جانشین او، #خروشچوف، در سال ۱۹۵۶ در مجمع عمومی حزب اعلام کرد محکومان زیر شکنجه‌های وحشتناک و بی‌رحمانه مجبور شده بودند به گناه نکرده اعتراف کنند. در سال‌های پایانی حکومت #شوروی کمیته‌ای ویژه محکومیت‌های دوران استالین را بررسی کرد و نه تنها این ۶۶ نفر که بیش از یک میلیون محکوم دیگر را بی‌گناه اعلام کرد.

فقط برای این‌که به «طنز سیاه» تاریخ پی ببریم به این نکته دقت کنید: «بزرگ‌ترین دشمن کمونیست‌ها در تمام تاریخ، #هیتلر بود و بزرگ‌ترین رهبر کمونیست‌‌ها استالین بود. اما استالین بیش‌تر از هیتلر کمونیست‌کُشی کرد!»

#مهدی_تدینی

به بهانه ۲۱ اوت، سالروز قتل تروتسکی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به بهانهٔ دوم مارس، زادروز #میخائیل_گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر #شوروی (۱۹۳۱)
‍ ‍‍ ‍
⭕️❗️توصیه می‌کنم که متن زیر رو با دقتی بیشتر و چندبار بخونیم


#سهند_ایرانمهر

[...و مَرد، خود مرده بود که جلادش رسن به گلو افکنده بود و خبه کرده...
ابوالفضل #بیهقی]


🔸‍ تقریبا دیگر همه شهروندان روس فهمیده بودند که آن چیزی که خودش را ابرقدرت معرفی می‌کرد، اجتماعی از کارگزاران و ژنرال‌هایی است که به هم دروغ می‌گویند، بابت این دروغها به یکدیگر مدال می‌دهند و در عین حال، پایبندی یکدیگر به ارزشهای کمونیسم را تحسین می‌کنند.(آخرین روزهای امپراتوری شوروی، دیوید رمنیک)

هرچند افرادی چون #سولژنیتسین و #ساخاروف دیگر به شکل علنی از ناکارآمدی این شیوه از حکمرانی سخن می‌گفتند، اما کسی که تصمیم گرفت پای روسیه را به دنیایی متفاوت با گذشته باز کند، میخاییل گورباچف بود.

#گورباچف بارها و بارها به متن سخنرانی #خروشچف در بیستمین کنگره حزب کمونیست که برای اولین بار پرده از دوران سیاه #استالین برداشته بود، اندیشیده بود و فکر می‌کرد دیگر چیزی برای ادامه دروغ و انزوای از جهان باقی نمانده است.

دست دادن گورباچف با #ریگان، در داخل شوروی، زلزله‌ای بود که به مثابه زیر پاگذاشتن همه اصول کشور شوراها تلقی می‌شد.
ژنرالهایی که هر روز شاهد عمیق‌تر شدن شکاف طبقاتی و علنی شدن فسادهای جدید بودند، اما ترجیح می‌دادند سکوت کنند، اینبار اما به صراحت زبان به انتقاد گشودند. آن دست دادن، پایانی به چند دهه حکومت وحشت بود اما مردی که دنیای بهتری را برای روسیه می‌خواست، نمی‌دانست که دنیای بهتر برای ملتی که #دموکراسی برای آنها یک رویای دست نیافتنی است و وعده زندگی بهتر در جامعه‌ای بی‌طبقه به "گولاک" ختم شده است، به چیزی بیشتر از دست دادن با یک ابرقدرت نیاز دارد.

🔸جرج شولتز وزیر وقت خارجه آمریکا مصاحبه‌ای می‌گوید( Charlie Rose interview with George Shultz. Charlie Rose):
گورباچف می‌دانست که کشورش با ارزشهای کمونیستی که برای مردم خمیرمایه جوک و شوخی شده است و آن ژنرالهای متمولی که هنوز برای مردم دروغهای باورنکردنی را تکرار می‌کردند، دچار چه وضعیت اسفباری شده است.
او امید داشت مصالحه با آمریکا وتمرکز بر مشکلات داخلی، اندکی این وضعیت را بهبود بخشد حال آنکه خوب فهمیده بود که شوروی بخاطر ریشخند به دموکراسی چه تاوان سختی را باید بدهد.
یادم هست که پرزیدنت ریگان در همان جلسه اول به او گفت: «چیزی که یک ملت نیاز دارد #آزادی بیان و دموکراسی است، مثلا هر شهروند آمریکایی می‌تواند به دفتر من بیاید و به راحتی از ریگان انتقاد کند»، گورباچف که فکر می‌کرد خیلی بامزه است، در جواب گفت:
«برخلاف نظر شما، شوروی با دموکراسی و #آزادی بیان بیگانه نیست، در شوروی هم مردم می‌توانند به دفتر من بیایند و به راحتی از ریگان انتقاد کنند!».

🔸این راست است که اعتراف به ناکارآمدی و سخن از تغییر، شجاعت می‌خواهد اما از آن مهمتر برای نجات از فلاکتی که با نام #عدالت، تنها به توزیع عادلانه فقر و نکبت رسیده است، "شنیدن صداها پیش از ویرانی کامل" است. صدای افرادی چون #آندره_ساخاروف پدر بمب هیدروژنی شوروی که قبل از مرگش به #برژنف و دیگر مقامات شوروی بارها و بارها گفت که داشتن بمب هیدروژنی در حالیکه شهروندان از حقوق اولیه خود محرومند، چیزی برای افتخار و شادمانی ندارد اما جز تبعید نصیبی نبرد و کار به آنجا رسید که دیگر کاری از گورباچف هم برنمی‌آمد جز اعلام مرگ امپراتوری که مدتها پیش در بستر احتضار افتاده بود، ساخاروف در آن نامه نوشته بود:
«حدسم این است که قدرت اتم توان اعزام چند صد هزار نفر سرباز و تجهیزات، گستره وسیع امپراتوری یا تاریخ درخشان، هیچ کدام برای خوشبختی یک ملت کافی نیست و درست مثل رویاهای مضحک و کودکانه است وقتی مردم احساس نکنند حقی دارند یا اینکه می‌توانند آزادانه از رویاها و ایده‌های خود بگویند...
در دورانهای بی شمار و در صفحات پیشین و آتی خلقت چه بسا تمدنهایی کامیاب‌تر از ما بوده‌اند؛ با این حال نباید تلاش خود را که چون شعله ضعیفی از درون ما به بیرون تسری پیدا کرده دستکم بگیریم...نیکبختی بشر تنها با در نظر گرفتن مقتضیات منطق است و درتلاش برای اهدافی در خور آدمیت»(۱)

۱-Andrei Sakharov: TheConscience of Humanity:by Sidney D. Drell and George P. Shultz


درباره ویدئوی پیوست:
تبلیغ کالاهای غربی، یکی از منابع درآمد گورباچف بعد از فروپاشی شوروی بود.
در این ویدئو (سال نود و هفت میلادی) او "پیتزا هات" را تبلیغ می‌کند!

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍‍ دیکتاتوری که محبوب و عاقبت بخير شد.!

پردۀ اول :
ژنرال #یاروزلسکی آخرین رهبر کمونیست #لهستان بود که در دههٔ هشتاد میلادی رهبری حکومتی را بر عهده داشت که بسیار بدنام و منفور بود.
او در شب ۱۳ دسامبر ۱۹۸۱ حوادث را به نحوی مدیریت کرد که بسیاری یقین داشتند جایگاهی پست و خفیف را برای خود در تاریخ رقم زده است...
در آن شب، هنگامی که بسیاری از مردم لهستان در خواب بودند، ژنرال اعلام حکومت نظامی کرد و به ارتش دستور داد تا به نام حزب کمونیست لهستان تمام جنبش‌های دموکراسی‌خواه موسوم به اتحادیه همبستگی لهستان را سرکوب کنند ،
در ساعت ۶ صبح یکشنبه درحالی که سرباز‌ها به خیابان ریخته بودند ژنرال ملت را خطاب قرار داد که : اراذل و اوباش غربی با مطرح ساختن دروغ #دموکراسی به دنبال نابودی حکومت کمونیستی لهستان هستند ولی من هرگز این اجازه را به آنها نخواهم داد... تحت حکومت او تمام صداهای مخالف دستگیر شدند؛ تجمعات ممنوع و کتاب‌ها سانسور شدند؛ دانشجویان و اساتید زندانی شدند؛ مرزهای لهستان بسته شد و ساعت ١٠ در تمام این کشور خاموشی شبانه اعلام شد و ارتش هر از چندگاهی به اعتصاب‌کنندگان کارگری شلیک می‌کرد و تعدادی را می‌کشت...

پردۀ دوم :
در سال ۱۹۸۴ یاروزلسکی در سمینار حزب کمونیست #شوروی شرکت کرده بود و پس از پایان جلسه وقتی در حال سوار شدن به هواپیما برای بازگشت بود خبرنگاری از او پرسید: بزرگترین آرزوی شما چیست؟
ژنرال در کمال صداقت پاسخ داد: برای اینکه مردم لهستان دوستم داشته باشند یک معجزه لازم است، امیدوارم شاهد آن باشم!!

پردۀ سوم :
اتحاد جماهیر شوروی از یک خلاء بی‌سابقه در رهبری حزب رنج می‌برد و میخائیل #گورباچف در سال ۱۹۸۵ در مسکو به قدرت می‌رسد و سیاست‌های اصلاح‌طلبانه در پیش می‌گیرد.
هم وضع بد اقتصادی و هم روی کار آمدن گورباچف، یاروزلسکی را با او همراه می‌کند و خود به تدریج به یکی از مدافعان اصلی دیالوگ با مخالفان در این کشور بدل می‌شود...
تمام زندانیان سیاسی آزاد شدند که با وجود اعتراض تندروهای حزب، یاروزلسکی با ایستادگی در برابر آنان تصمیم می‌گیرد با رهبران اتحادیه همبستگی که خودش آنها را به زندان انداخته بود مذاکره کند و در نهایت در سال ۱۹۸۹ با تلاش‌های او برای نخستین بار انتخاباتی آزاد و دموکراتیک در یک کشور کمونیستی شکل می‌گیرد و نتیجه آنکه تمام کاندیداهای کمونیست که وارد رقابت شده بودند، شکست خوردند و دولتی با اکثریت حزب #همبستگی تشکیل می‌شود ولی آنان در کمال شگفتی، یاروزلسکی یعنی همان کسی که آنان را زندانی کرده بود را برای یک دورۀ ۶ ساله به ریاست جمهوری لهستان برگزینند ، ژنرال اما پس از پایان یکسال از دورهٔ شش ساله‌ ناگهان استعفا داد تا راه برای انتخابات ریاست جمهوری جدید در کشور باز شود.
انتخاباتی که در آن، رهبر اتحاد همبستگی پیروز شد و زمینۀ گذار آرام به سوی دموکراسی را در لهستان فراهم آورد .

پردۀ چهارم :
همان دیکتاتوری که در یک شب لهستان را درهم کوبیده بود به کمک لهستان شتافت و بدون جنگ و خونریزی شاخه‌ای که مدت‌ها خود بر آن ایستاده بود کاملا قطع کرد و کمونیسم را از این کشور بیرون راند تا امروز همان لهستان ، دومین اقتصاد اروپای مرکزی و البته بزرگترین اقتصاد درمیان کشورهای استقلال یافته از شوروی سابق باشد

پردۀ آخر :
یاروزلسکی در سال ۱۹۹۴ گفت : من کاملا اطمینان دارم که بهترین اظهارنظر‌ها بعد از مرگ افراد صورت می‌گیرد و از آنجایی که بیش از هفتاد سال سن دارم، در آینده‌ای نزدیک از من بهتر سخن خواهند گفت؛ همان هنگامی که در قبرستان آرمیده‌ام...
اما او زنده ماند و معجزه‌ای که آرزوی آن را داشت به چشم خود دید که همان چهرۀ منفور در سال ۲٠۱۲ توسط مردم لهستان به عنوان مهم‌ترین شخصیت سیاسی این کشور در قرن اخیر انتخاب شد و در سال ۲٠۱۵ با وجدانی آسوده در ٩٠ سالگی درگذشت...

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به بهانهٔ ۲۵ دسامبر، سالگرد فروپاشی شوروی

‍ فروپاشی شوروی و ریشه های آن🔻

در مورد چرایی فروپاشی #شوروی، دیدگاه‌های مختلفی عنوان شده است. برخی معتقدند این فروپاشی نتیجه شکل‌گیری "اقتصاد دوم"ی بود که خارج از حوزه‌ اقتصاد رسمی شکل گرفته بود و طبقه خاص خودش را خلق کرد. طبقه‌ای که درآمد افرادش نزدیک به سی درصد از اقتصاد بود
برخی معتقدند سوسیالیسم روسی از مسیر اصلی خود منحرف شد و نظامی که قرار بود بعد از انباشت سرمایه، راه به سمت سوسیالیسم ببرد، به ناگاه رویارویی با امپریالیسم را –آنهم بدون رسیدن به سرمایه‌داری- هدف پرهزینه خود قرار داد.

برخی معتقدند سه عامل: بحران اقتصادی، عقب‌ماندگی تکنولوژیک و هزینه‌ غیرقابل تحمل رقابت نظامی با غرب، ریشه اصلی این فرجام بود.
برخی نیز بر این باورند که #عدالت نتیجه تعادل در سیاستهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است، عدالتی که در شوروی فهم میشد اما، عنصری مستقل تلقی میشد که به قیمت قربانی کردن #آزادی، قرار بود بدست آید و همین فهم اشتباه منجر به فروپاشی شد.

دلیل هرچه بود، #سوسیالیسم آنگاه که به دیدی انتقادی نظیر نگاه برنشتاین و کائوتسکی در آلمان رسید یا در کشورهای اسکاندیناوی با تغییر و اصلاح و به روزرسانی متناسب با نیازها و واقعیتهای جامعه و جهان تعریف شد، سرنوشتی متفاوت از نوع صلب و جامد روسی‌اش یافت.

چینی‌ها هم وقتی به تز معروف اصلاح‌گر معروف خود یعنی #دنگ_شیائوپینگ رسیدند که می‌گفت: "گربه باید موش بخورد چه فرق می‌کند سیاه و سفید؟"، به اولویتهای دیگری رسیدند که با اولویتهای ایدئولوژیکی -که مشکلی از مردم حل نمی‌کرد- متفاوت بود.

فرق مدل روسی و چینی در این بود که وقتی دنگ شیائوپینگ نگاهی به کشورهای توسعه یافته غربی می‌کرد و این وضعیت را با کشور عقب افتاده خود مقایسه می‌کرد، از تجدیدنظر در سیاستها سخن می‌گفت و برنامه چهار مدرنیزاسیون را در کشاورزی، صنعت، علم و دفاع پیگیری می‌کرد اما رفقای روسی در حالی مغرور به تسخیر فضا بودند که متوجه تناقض وابستگی به دریافت وام و کمکهای خارجی برای رفع نیازهای اولیه مردم خود نبودند.

نتیجه آنکه روستای "شنژن در استان گوآنگ دونگ" با همان مدل به روز توسعه و با دست کشیدن از شعارهای دهان پرکن ایدئولوژیک که در خلال دهه‌ها، ذهنی بودن و بی‌ثمری‌شان ثابت شده بود، به قطب اقتصادی تبدیل شد که خیلی زود در ده منطقه اقتصادی دیگر چین هم تکرار شد اما دغدغه شهروند روس، تامین مایحتاج روزانه‌اش شد.

اگرچه بسیاری معتقدند این الگوی چینی توسعه اقتصادی منهای آزادی‌های سیاسی هم به زودی تناقض خود را نشان خواهد داد اما این امر، بدیهی است که اگرچه ندیدن "نیاز انسان به آزادی" مقدمه فروپاشی است، ندیدن واقعیتهایی که دست کم نیازهای معیشتی او را هم فراهم کند، نشان از فروپاشی مضاعف و شتابان‌تری خواهد داشت. واقعیتی که نادیده گرفتن آن از جمله عوامل مشترک در همه دیدگاه‌هایی است که به ریشه‌های فروپاشی شوروی می‌اندیشند.


✔️شرح تصویر:
لحظه تاریخی عتاب #یلتسین به #گورباچف هنگام سخنرانی ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱؛ در این تصویر بوریس یلتسین اولین رئیس‌جمهور #روسیه به #رهبر شوروی می‌گوید متن مصوب دولت این کشور را بخواند و اعلام کند که دیگر اتحاد جماهیر شوروی وجود خارجی ندارد. او پس از این سخنرانی حکم انتقال کنترل سلاح هسته‌ای استراتژیک کشور به "بوریس یلتسین" را امضا کرد و از قدرت کنار رفت.

#سهند_ایرانمهر
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
#مولوتوف، وزیر خارجه استالین در روزهای سخت بود.
او اواخر دهه ۱۹۴۰ از چشم استالین افتاد. سال ۱۹۴۸ استالین دستور داد تا پولینا، همسر مولوتوف را به اتهام خیانت به کشور بازداشت کنند. مولوتوف وادار شد پولینا را طلاق دهد. وزیر خارجه پیشین اما خاکسار و بنده استالین بود و او را می‌ستود!

"برژکوف"، بیوگرافی‌نویسِ مولوتوف می‌نویسد: «او [حتی بعد از مرگ استالین] همواره به سلامتی سه چیز می‌نوشید: استالین، پولینا و کمونیسم. وقتی از او پرسیدند چرا استالین؟ او که همسرت را بازداشت کرد و قصد لِه کردن تو را داشت، جواب داد: استالین مرد بزرگی بود!»

مولوتوف حتی بعد از مرگ استالین هم مدتی وزیر خارجه شد. ۹۶ سال عمر کرد و تنها فردی بود که با #لنین، #استالین، #چرچیل، #روزولت، #هس، #هیملر و ٪هیتلر دست داد. با این حال، #شوروی پیش از فروپاشی در دوران #گورباچف به طور رسمی پیمان شکست‌خورده‌ای را که او با آلمان نازی منعقد کرده بود، نکوهش کرد.

تنها یادگار او «کوکتل مولوتوف» است که نامش به مسخره بر روی آن قرار گرفت! شوروی بر سر فنلاند بمب می‌ریخت و مولوتوف ادعا می‌کرد با هواپیما به فنلاند بسته غذا می‌رساند! فنلاندی‌ها کوکتل مولوتوف را در جنگ به کار گرفتند و گفتند: «مولوتوف! این کوکتل را هم بعد از بسته غذایی‌‌ات بنوش!»

مولوتوف بعد از مرگ استالین دوباره با همسرش ازدواج کرد. پولینا بر او خرده نگرفت چون می‌دانست کاری غیر از اجرای دستور در زندگیش بلد نیست؛ مولوتوف با همسرش نیز همین‌گونه بود. آقای وزیر از تصفیه‌های استالینی جان به در برد چون حتی وقتی تحقیر می‌شد، تحقیرکنندهٔ قدرتمند را می‌ستود.

#ظریف #محمدجواد_ظریف

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
ایران اسیرِ کابوس است!

#محمدحسین_کریمی‌پور

۱- قواعد بازی جهانی، حاصل برآیند تنازع قدرتها‌ست. تغییر قواعدِ بازی بنفع خود بدون کسب برتری اقتصادی/نظامی ممکن نیست. #آمریکا با بهره از اقتصاد قوی، توان نوآوری، دست برتر در هر دو‌ #جنگ‌_جهانی، جنگ سرد و ایجاد بلوک غرب، نظم موجودِ آمریکائی و‌ "دلارمحور" را هوشیارانه آجر به آجر ساخت و چنددهه حفظ کرد.

۲- انگلیس، فرانسه و اروپای غربی شرکای این کمپانی بودند. آلمان، ژاپن و کره در سایه آن برخاستند و‌ سهامدار شدند. #چین ابتدا با آن جنگید ولی بعد آنرا نردبان ترقی یافت بر آن جهید و بالا رفت. #شوروی و بلوک شرق، کره شمالی و‌ #ایران در تخریب آن کوشیدند؛ اما برای غلبه بر آمریکا و شرکا، مهارت، وزن و‌ خزانه وافی نداشتند. حریف رویشان افتاد و‌ در ماندند.
در دنیای ناعادلانه آمریکائی، موضع و مدل بازی حکومتها فرق می‌کرد. سرنوشت ملتهاشان هم!

۳- هیچ نظمی ابدی نبوده و نیست. آمریکا، متحدان و اتحادهایش تدریجا ضعیف می‌شوند. اتحادیه اروپا، رویای ابرقدرتی را وا نهاده. چین و‌ امثال هند و اندونزی در کار طلوعند. بازیگران کوچک و آماده‌ای چون سنگاپور، #اسرائیل، قطر و امارات، پررنگ می‌شوند. چین چنان وزن گرفته که تغییر تعادلات جهانی در ربع قرن پیش رو، ناگزیر می‌نماید. دنیای نیمه دوم قرن، بعیدست آنقدر آمریکائی باشد که بود. کشورها در تب‌و‌تاب پیش‌بینی روند آینده و بازتعریف جایگاه خود برای دوران انتقال و دنیای جدیداند. نظمی جدید در کار تولد است.

۴- به یُمن تغییر راهبرد #صدور_انقلاب به "استراتژی تقویت چین"، اژدها چهار دهه رشد ممتد اقتصاد را پشت سر نهاده. آن کشور فقیر و‌گرسنه دهه ۷۰، حالا سهمش از اقتصاد جهانی به ۱۵٪ نزدیک می شود. دومین بودجه دفاعی دنیا را دارد که از مجموع روسیه، انگلیس و فرانسه بیشترست! در تمام این سالها با همین قواعد دنیایِ آمریکائی کج‌دار و‌ مریز، بازی کرده و قوی شده. هنوز هوشمندانه و فروتنانه منکرست که ابرقدرت شده یا در صددست جای آمریکا را بگیرد...
چینِ عاقل، لاجرم ابرقدرت خواهد شد و اکنون نیز قدرت دوم جهان است.

۵-ایران که حتی ۰/۵٪ #اقتصاد یا ۱٪ بودجه دفاعی دنیا را نداشت، بجای تمرکز بر تقویت خود، دنبال تغییر قواعد بازی رفت. جنگ طولانی و بی‌برنامه با نظم جهانی آمریکایی، ریشه‌های ایران را فرسوده. خزانه خالی، #فساد فراگیر، سرمایه اجتماعی ضعیف، دشمن زیاد، متحد مفقود، سرمایه و‌ مغزها در حال فرار، چالشها زورآور و‌ بندهای #تحریم محکم است. حکومت کُند و‌ ناهوشمند می‌نماید و‌ ناتوانِ از حل مساله است.

اینجا ایستاده‌ایم چون دنیا را نشناخته، بازیگوشانه تعادلات ریاضی قدرت را انکار و بدنبال سراب دویده‌ایم. روزگارمان جوریست که هر که به ما می‌رسد، نه فقط چین و #روسیه، بل سریلانکا و #عراق، بدون توجه به منافع ما، خرِ خود می‌راند. ضعیف‌ترین کشورهای جهان، حقوق بدیهی ما (حتی حق تسلط بر اموالمان) را بدون ترس از عواقب، نقض می‌کند. تا بدل به کشوری فرصت‌جو، حسابگر و‌ واقع‌نگر نشویم، آب به آسیاب هر که باشد، گندم ما آرد نمی‌شود.

۶- ایران عقب افتاد و‌ گرفتار اوهام شد. دار و ندارمان را در نبردهایی باخته‌ایم که اولویت ما نبودند. در کوره راههایی روانیم که به هیچ جا نمی‌رسد. گرفتار بحرانهایی هستیم که دیگران قرنهاست پرونده‌اش را بسته‌اند. گویی طلسمی سیاه بر جان ما مستولی‌ست. اگر می‌خواهیم طومار این کهن دیار بهم نپیچد، آب را باید به جوی گرداند.
دشوار، ولی ممکن است. چالش هایمان متعدد و سنگین‌اند. اما در نیروی انسانی، زیرساختها، موقعیت ژئوپلتیک، پتانسیل تولید، منابع، حجم بازار و اندوخته تمدنی مزایایی داریم.
اگر عاقل باشیم، اینها به کار می‌آیند. محتاج تغییر از درونیم، تغییر در نگرشمان به جهان و شیوه حکمرانی. باید چالش ها را برسمیت بشناسیم. باید جمهوریت مرده را زنده کنیم و ساختار حکمرانی را با شرائط قرن ۲۱ متناسب کنیم. باید وزن خود و‌ تناسبش با دیگر بازیگران منطقه و جهان را بفهمیم. باید راهبردهایی منطبق با واقعیات و اهدافی متناسب با منافع ملی اتخاذ کنیم. باید کاری کنیم ملت احساس پیشرفت کند و راضی باشد.
باید اوهام و خیالات را وانهیم!

خدا ایران را از شر دشمنان بیگانه و خودی حفظ کند! آمین

t.center/oldkingofebrighestan
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
ایران و قدرت های بزرگ

✍️ #فرهاد_قنبری

پیش از #انقلاب سال ۵۷ تصور عمومی بر این بود که #محمدرضاشاه دست‌نشانده و نوکر آمریکاست و به صورت پنهان و آشکار برای منافع آمریکا فعالیت می‌کند.
این برداشت احساسی [و ناشی از نفرت از #شاه و آمریکا] که به شدت از سوی حزب توده و چریکهای فدایی و مجاهد تبلیغ میشد تا آنجا ریشه دوانده است که هنوز بسیاری از محافظه‌کاران آن را به عنوان باور قلبی خود به رسمیت شناخته و در کتب تاریخی و تحلیلی خود به دست نشاندگی شاه به عنوان اصل مسلم و تردیدناپذیر مورد اشاره قرار می‌دهند.

در دهه‌های اخیر مسئله کاملا برعکس سالهای قبل از انقلاب به وقوع پیوسته است و حالا اپوزسیون سعی می‌کند که حکومت فعلی را دست نشانده و مستعمره #چین و #شوروی معرفی نماید.
در واقع همانگونه که غربگرایی شاه باعث گرایش اپوزسیون به شرق در قالب مائوئیسم و لنینیسم و استالینیسم و جنبشهای آزادیبخش و عدم تعهدها شده بود و به نفرت از #آمریکا و #اروپا می‌دمید، در دهه‌های اخیر هم نزدیکی حکومت به چین و روسیه باعث غربگرایی شدید اپوزسیون و نفرت از روسیه و چین در میان مخالفان و منتقدان نظام حاکم شده است.

هر دو این برداشتها (چه کسانی که حکومت #پهلوی را دست نشانده آمریکا می‌دانند و چه کسانی که معتقدند چین و روسیه در حال چاپیدن ایران امروز هستند) در یک مسئله مشترکند و آن عدم آگاهی و شناخت از منطق و اصول حاکم بر روابط بین‌الملل است.
واقعیت آن است که ایران هیچگاه از لحاظ سیاسی و اقتصادی آنقدر کشور سرنوشت‌ساز و مهمی در جهان نبوده است که ابرقدرتها و قدرتهای بزرگ، چشم به منافع آن دوخته و برنامه‌های خود را براساس نظام سیاسی حاکم بر ایران سر و سامان ببخشند. این نوع نگاه بیشتر از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشد، از توهم خود‌بزرگ‌بینی ما ایرانیان تغذیه می‌نماید.

آمریکاییها اگر در زمان اشغال و عدم تخلیه آذربایجان از سوی نیروهای #استالین به #شوروی هشدار می‌دادند و استالین را به استفاده از بمب اتمی تهدید می‌کردند، نه به علت اینکه عاشق چشم و ابروی "ملت بزرگ و فهیم" ایران بودند، بلکه جهان را در آستانه جنگ سردی مشاهده می‌کردند که باید از همان ابتدا گربه را لب حجله می‌کشتند و "چماق" خود را به شوروی و استالین نشان می‌دادند.
آمریکا اگر از کودتای شاه علیه #مصدق حمایت می‌کرد، اگر طبق برنامه "مارشال" کمکهایی به ایران داشت، اگر از انقلاب سفید شاه حمایت می‌کرد، اگر از حضور ایران در پیمان امنیتی بغداد استقبال می‌کرد و‌‌... همه و همه نه به خاطر نفرت از مصدق و خیانت به او یا حمایت از شاه و... بلکه یک هدف مشخص داشت و آن جلوگیری از سقوط ایران به دامن شوروی بود؛ چرا که سقوط ایران به دامن شوروی آنهم در کوران جنگ سرد را شکستی بزرگ در راستای منافع ملی خود قلمداد می‌نمود.

حالا در دهه‌های اخیر و به واسطه سیاست‌های ضدآمریکایی ایران جایگاه بازیگران عوض شده است و این روسیه و چین هستند که تلاش می‌کنند تا از سقوط کامل #اقتصاد ایران جلوگیری کنند، چرا که این اتفاق را هم به عنوان شکستی برای خود، در مقابل سیاست یکجانبه‌گرایی بین‌المللی آمریکا قلمداد می‌کنند و هم به آن به منزله از دست دادن متحدی مهم در خاورمیانه می‌نگرند. اتفاقی که در هر دو صورت بر خلاف منافع ملی هر دو کشور است.
بر اساس چنین سیاستی است که چین و روسیه علیرغم ریسک پذیری بالا و آگاهی از سیاستهای تنبیهی آمریکا در قبال رعایت نکردن تحریمها، باز به صورت پنهانی با ایران رابطه اقتصادی برقرار کرده و تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند تا از سقوط کامل اقتصاد ایران جلوگیری نمایند.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
#لوان_جاگاریان سفیر #روسیه در ایران در دیدار با علی‌اکبر #ولایتی، پیام #پوتین در پاسخ پیام آیت‌الله #خامنه‌ای را تقدیم وی کرد.

پ.ن. #حسین_دهباشی

«سطح»

‏امام #خمینی در سال ۱۳۶۷ پیامی توسط معاون وزیرخارجه برای #گورباچف فرستاد و شخص دبیرکل اتحاد جماهیر #شوروی (یکی از دو ابرقدرتِ آن روزگار) نامه را با نهایت احترام دریافت و پاسخ آن را در سطحی بالاتر (همراه با وزیرخارجه‌ شوروی) به تهران فرستاد.

۳۲ سال بعد، رئیس #مجلس ایران "حاوی✓! نامه‌ مهمی از سوی رهبریِ #جمهوری_اسلامی برای رهبری روسیه‌ای بود که حالا ‐با فروپاشیدن پیمان ورشو و بلوک شرق و جداشدن بسیاری از جمهوری‌هایش‐ قدرتی دستِ‌چندم محسوب می‌شد.
#پوتین اما نه‌فقط اذنِ دیدار نداد، بلکه جوابش را نیز از سطحی بسیار نازل‌تر از آورندهٔ پیام، توسط سفیر روسیه در تهران فرستاد!

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
به بهانهٔ دوم مارس، زادروز #میخائیل_گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر #شوروی (۱۹۳۱)
‍ ‍‍ ‍
⭕️❗️توصیه می‌کنم که متن زیر رو با دقتی بیشتر و چندبار بخونیم


#سهند_ایرانمهر

[...و مَرد، خود مرده بود که جلادش رسن به گلو افکنده بود و خبه کرده...
ابوالفضل #بیهقی]


🔸‍ تقریبا دیگر همه شهروندان روس فهمیده بودند که آن چیزی که خودش را ابرقدرت معرفی می‌کرد، اجتماعی از کارگزاران و ژنرال‌هایی است که به هم دروغ می‌گویند، بابت این دروغها به یکدیگر مدال می‌دهند و در عین حال، پایبندی یکدیگر به ارزشهای کمونیسم را تحسین می‌کنند.(آخرین روزهای امپراتوری شوروی، دیوید رمنیک)

هرچند افرادی چون #سولژنیتسین و #ساخاروف دیگر به شکل علنی از ناکارآمدی این شیوه از حکمرانی سخن می‌گفتند، اما کسی که تصمیم گرفت پای روسیه را به دنیایی متفاوت با گذشته باز کند، میخاییل گورباچف بود.

#گورباچف بارها و بارها به متن سخنرانی #خروشچف در بیستمین کنگره حزب کمونیست که برای اولین بار پرده از دوران سیاه #استالین برداشته بود، اندیشیده بود و فکر می‌کرد دیگر چیزی برای ادامه دروغ و انزوای از جهان باقی نمانده است.

دست دادن گورباچف با #ریگان، در داخل شوروی، زلزله‌ای بود که به مثابه زیر پاگذاشتن همه اصول کشور شوراها تلقی می‌شد.
ژنرالهایی که هر روز شاهد عمیق‌تر شدن شکاف طبقاتی و علنی شدن فسادهای جدید بودند، اما ترجیح می‌دادند سکوت کنند، اینبار اما به صراحت زبان به انتقاد گشودند. آن دست دادن، پایانی به چند دهه حکومت وحشت بود اما مردی که دنیای بهتری را برای روسیه می‌خواست، نمی‌دانست که دنیای بهتر برای ملتی که #دموکراسی برای آنها یک رویای دست نیافتنی است و وعده زندگی بهتر در جامعه‌ای بی‌طبقه به "گولاک" ختم شده است، به چیزی بیشتر از دست دادن با یک ابرقدرت نیاز دارد.

🔸جرج شولتز وزیر وقت خارجه آمریکا مصاحبه‌ای می‌گوید( Charlie Rose interview with George Shultz. Charlie Rose):
گورباچف می‌دانست که کشورش با ارزشهای کمونیستی که برای مردم خمیرمایه جوک و شوخی شده است و آن ژنرالهای متمولی که هنوز برای مردم دروغهای باورنکردنی را تکرار می‌کردند، دچار چه وضعیت اسفباری شده است.
او امید داشت مصالحه با آمریکا وتمرکز بر مشکلات داخلی، اندکی این وضعیت را بهبود بخشد حال آنکه خوب فهمیده بود که شوروی بخاطر ریشخند به دموکراسی چه تاوان سختی را باید بدهد.
یادم هست که پرزیدنت ریگان در همان جلسه اول به او گفت: «چیزی که یک ملت نیاز دارد #آزادی بیان و دموکراسی است، مثلا هر شهروند آمریکایی می‌تواند به دفتر من بیاید و به راحتی از ریگان انتقاد کند»، گورباچف که فکر می‌کرد خیلی بامزه است، در جواب گفت:
«برخلاف نظر شما، شوروی با دموکراسی و #آزادی بیان بیگانه نیست، در شوروی هم مردم می‌توانند به دفتر من بیایند و به راحتی از ریگان انتقاد کنند!».

🔸این راست است که اعتراف به ناکارآمدی و سخن از تغییر، شجاعت می‌خواهد اما از آن مهمتر برای نجات از فلاکتی که با نام #عدالت، تنها به توزیع عادلانه فقر و نکبت رسیده است، "شنیدن صداها پیش از ویرانی کامل" است. صدای افرادی چون #آندره_ساخاروف پدر بمب هیدروژنی شوروی که قبل از مرگش به #برژنف و دیگر مقامات شوروی بارها و بارها گفت که داشتن بمب هیدروژنی در حالیکه شهروندان از حقوق اولیه خود محرومند، چیزی برای افتخار و شادمانی ندارد اما جز تبعید نصیبی نبرد و کار به آنجا رسید که دیگر کاری از گورباچف هم برنمی‌آمد جز اعلام مرگ امپراتوری که مدتها پیش در بستر احتضار افتاده بود، ساخاروف در آن نامه نوشته بود:
«حدسم این است که قدرت اتم توان اعزام چند صد هزار نفر سرباز و تجهیزات، گستره وسیع امپراتوری یا تاریخ درخشان، هیچ کدام برای خوشبختی یک ملت کافی نیست و درست مثل رویاهای مضحک و کودکانه است وقتی مردم احساس نکنند حقی دارند یا اینکه می‌توانند آزادانه از رویاها و ایده‌های خود بگویند...
در دورانهای بی شمار و در صفحات پیشین و آتی خلقت چه بسا تمدنهایی کامیاب‌تر از ما بوده‌اند؛ با این حال نباید تلاش خود را که چون شعله ضعیفی از درون ما به بیرون تسری پیدا کرده دستکم بگیریم...نیکبختی بشر تنها با در نظر گرفتن مقتضیات منطق است و درتلاش برای اهدافی در خور آدمیت»(۱)

۱-Andrei Sakharov: TheConscience of Humanity:by Sidney D. Drell and George P. Shultz


درباره ویدئوی پیوست:
تبلیغ کالاهای غربی، یکی از منابع درآمد گورباچف بعد از فروپاشی شوروی بود.
در این ویدئو (سال نود و هفت میلادی) او "پیتزا هات" را تبلیغ می‌کند!

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Ещё