شاه فرتوت ابریقستان

#خمینی
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
به بهانهٔ اول مهرماه، سالروز تولد آیت‌الله منتظری و تهمت سادگی!

#احمد_زیدآبادی

دربارۀ آیت‌الله #منتظری سخن بسیار گفته شده و از این به بعد هم بسیار گفته خواهد شد. او یگانه مرجعی است که مخالفان و دشمنانش به دلایل سیاسی سرتاسر زندگیش را زیر ذره‌بین برده‌اند تا بلکه نقطه ضعفی از او بیابند و آن را بر سر هر کوی و برزن فریاد زنند.

این تلاش‌ها اما نتیجه‌ای در بر نداشته است؛ چرا که صداقت و یکرنگی و خلوص آیت‌الله منتظری همواره او را از لغزش‌ در بزنگاههای خطیر سیاسی بازداشته و به سمت انتخابی عادلانه سوق داده است؛ انتخابی که هزینه‌های سنگینی به شخص او وخانواده‌اش تحمیل کرده است.

با این همه، مخالفان او که اغلب آنها کینه‌توزی خود را نیز پنهان نمی‌کنند؛ گویی نقطه ضعفی از او یافته‌اند که با شادی و شعف در تمام نوشتارها و گفتارهای خود آن را تکرار می‌کنند. آنها آیت‌الله منتظری را به "سادگی" متهم می‌کنند و می‌کوشند تا او را فردی القاءپذیر معرفی کنند!

سادگی به عنوان رفتاری بدون آلایش و تکلف و تبختر و همراه با صمیمیت و تواضع و خاکساری، البته صفت شریفی است که تمام بزرگان معنوی و اخلاقی تاریخ به آن مباهات داشته‌اند و آیت‌الله منتظری هم بدین معنا البته ساده بود و به این سادگی هم افتخار می‌کرد. مخالفان آیت‌الله اما اصرار دارند که این سادگی، سبب تأثیرپذیری او از افراد خاص اصطلاحاً نفوذی شده و همین ویژگی او را به مخالفت با مواضع آیت‌الله #خمینی و نظام سیاسی کشانده است!

آنان که در طول زندگی خود، حتی یک بار با آیت‌الله منتظری دمخور و وارد بحث شده باشند؛ اگر ریگی به کفش و غرضی در دل نداشته باشند؛ تصدیق می‌کنند که آیت‌الله منتظری نه فقط القاءپذیر نبود بلکه در موضوعاتی که دربارۀ آنها به تصمیم رسیده بود؛ با چنان استواری و استحکامی بر مواضع و نظراتش پافشاری می‌کرد که فرد مقابل از تلاش برای تأثیرگذاری بر او به کلی نومید می‌شد.

این در واقع، تجربۀ بلاواسطۀ خود من از اوست. در دو دیدار خصوصی، همۀ توانم را به کار گرفتم تا نظر او را نسبت به موضوعاتی جلب کنم؛ اما چنان قرص و محکم بر نظر خود ایستادگی کرد که ادامۀ بحث با او را بیهوده یافتم. او در عین حال، تا زمانی که به تصمیم نرسیده بود؛ مشورت‌خواهی می‌کرد و نظر اهل فن را با هر گرایش و اعتقادی جویا می‌شد. بنابراین از استبداد رأی هم مصون و در امان بود.

جالب اینکه کسانی مدعی القاءپذیری آیت‌الله منتظری می‌شوند که در برهۀ پیش از جدا شدن راه او از دیگر مسئولان، گسترده‌ترین و بیشترین تماس و ارتباط را با او داشته‌اند.
اگر آیت‌الله منتظری به واقع القاءپذیر بوده است؛ پس چرا خود اینها نتوانسته‌اند کمترین تأثیری بر دیدگاه و نظرات او بگذارند بنابراین، یا باید بپذیرند که خودشان به کلی پخمه و کودن و ناتوان بوده‌اند که در این صورت، در جایگاه متهم کردن دیگران به "القاءپذیری" قرار نمی‌گیرند و یا اینکه آیت‌الله منتظری از القاءپذیری مبراء بوده است و آنها به او بهتان می‌زنند!

در حقیقت، آیت‌الله منتظری مصداق سخن عیسای‌مسیح بود که :چون کبوتر ساده و چون مار پیچیده باشید! پیچیدگی او البته به پیچیدگی سیاست‌ورزان حیله‌گر و مکار و چند چهره‌ای که جلوتر از نوک بینی خود را نمی‌بینند؛ شباهت نداشت. او با دلی روشن، دامهای پنهان را دید و با نگاهی نافذ، تله‌های تزویر را شناخت و در آنها گرفتار نشد. از این رو، به رغم رفتار خاکی و گفتار سهل و آسان‌اش، پیچیدۀ واقعی او بود. این پیچیدگی را محمدی #ری‌شهری بیش از دیگران دریافته بود!

خدایش رحمت کند و در جوار اولیاءش آرامش ابدی بخشد.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
#اوریانا_فالاچی در حال مصاحبه با آیت‌الله #خمینی در کنار رئیس‌جمهور ایران، #ابوالحسن_بنی‌صدر در سال ۱۳۵۸

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
#صادق_قطب‌زاده در اسفندماه ۱۳۱۴ در تهران متولد شد. قطب‌زاده که در جوانی به جبهه مخالفان محمدرضاشاه پهلوی پیوست در سال ۱۳۳۷ راهی ایالات متحده آمریکا شد تا در رشته زبان انگلیسی تحصیل کند. محمدرضاشاه معتقد بود که او شاگرد تنبلی بوده و از دانشگاه جرج تاون اخراج شده است. شاید سبب آشنایی شاه با نام قطب‌زاده به‌واسطه‌ سیلی‌ای بود که وی در جریان یک مراسم که در سفارت ایران در واشنگتن برگزار شده بود، به گوش #اردشیر_زاهدی سیلی نواخته بود.

#قطب‌زاده به اتمسفر سیاسی سوریه، لبنان و مصر و لیبی و الجزایر نیز آشنایی داشت (حتی تمایل داشت که آیت‌الله #خمینی به‌جای پاریس در الجزایر اقامت گزیند)؛ با امام موسی صدر و صادق طباطبایی (برادر خانم احمد خمینی) ارتباطات خوبی داشت و در تشکیل جنبش امل نیز با صدر همکاری می‌کرد.

از بررسی بیوگرافی قطب‌زاده این‌طور بر می‌آید که در دوران زندگی در اروپا زندگی پرشوری داشته و با معمر قذافی نیز روابط حسنه‌ای داشت. در خصوص انجام فرائضِ مذهبی گویا چندان مقیّد نبوده و به‌واسطه تجرّدش، زندگی جنسی آزادانه‌ای را در پاریس دنبال می‌کرده، اما پس از پیروزی #انقلاب تا آستانه ازدواج با یکی از نوه‌های آیت‌الله خمینی پیش رفت که بدلایلی سر نگرفت. پسر بزرگ آیت‌الله خمینی، مرحوم مصطفی نیز با قطب‌زاده میانه خوبی نداشت. ضمن اینکه مرحوم دکتر یزدی نیز رابطه‌ تنش‌آلودی با قطب‌زاده داشت. اما هردوی اینها به مرحوم #مهدی_بازرگان ارادت داشتند.

قطب‌زاده را می‌توان موتور رسانه‌ای آیت‌الله خمینی در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی لقب داد؛ چه آن‌که وی یکبار خبرنگار لوموند را برای مصاحبه با آیت‌الله به نجف بُرد و دیگربار نیز مقدمه مصاحبه‌ خبرنگار فیگارو را در پاریس با او فراهم کرد. گفته می‌شود وزارت خارجه فرانسه پیش از کنفرانس گوآدلوپ، برای دریافت ماهیت حکومت آینده ایران با قطب‌زاده مشورت کرده بود.

قطب‌زاده در مدتی که رئیس رادیو و تلویزیون ایران پسا انقلابی بود، اختلافاتی با گروه‌های ناهمسو پیدا کرده بود و حتی سعی کرد دیدگاه‌های رسمی نسبت به تحدید استفاده از موسیقیِ غنایی در #صداو‌سیما را نادیده گرفته و شیوه تساهل را در این مورد پیش بگیرد.

قطب‌زاده در مقام وزارت امورخارجه تلاش زیادی کرد تا با ایجاد ارتباط با حکومت پاناما، شاه را به ایران بازگرداند و از آن به‌عنوان یک Credit، برای آینده سیاسی خود در ساختار قدرت بهره‌برداری کند. اما چند ناهماهنگی او را ناکام گذاشت!

۱۶ آبان سال ۵۹ بود که صادق قطب‌زاده پس از شرکت در یک مناظره تلویزیونی از سوی دادستانی بازداشت و راهی زندان اوین شد که این موضوع اعتراض شدید آیت‌الله پسندیده را موجب شد. قطب‌زاده موقتاً از زندان آزاد شد، اما انقلابیون کمر به حذف او بسته بودند. با طرح عدم کفایت #بنی‌صدر در مجلس، و متعاقبِ آن فرار بنی‌صدر، قطب‌زاده عرصه را برای صعود خویش در بازی ماروپله‌ی سیاست خالی دید...
پس از غبارآلود‌شدن فضای سیاسی، "کارول جروم"، خبرنگار شبکه سی‌بی‌سی‌نیوز و دوستِ عاطفیِ قطب‌زاده، از پیشنهاد برخی دوستان به وی برای خروج از کشور سخن گفته است؛ پیشنهادی که از سوی قطب‌زاده رد شد. کارول در کتابی که با عنوان "مردی در آینه" به روایت آشنایی‌اش با صادق پرداخته، در همین ‌باره می‌نویسد:
«این انقلاب کابوسی بود که من برای این ملت رقم زدم، من مقصر هستم. می‌مانم و با سرنوشتم روبرو می‌شوم.»

جروم در این کتاب ماجرای عشقی خود با قطب‌زاده را اینطور تعریف می‌کند: «در همان نظر اول عاشق قطب‌زاده شدم. او خیلی جذاب و کاریزماتیک بود.»

بلندپروازیِ سیاسی او سرانجام به مثابه‌ پاشنه آشیل او عمل کرد و روس‌ها نیز که قطب‌زاده را با خود موافق نمی‌دیدند، پوست موزی را جلوی پای او قرار دادند و با خط‌دهی به ذهن او، ظاهراً وارادش ساختند تا نقشه‌ی کودتا در ذهنش شکل بگیرد. به بیان دیگر انقلاب دیگر به این سیاست‌ورز نیازی نداشت و او ماموریت خود را به انجام رسانیده بود و اکنون باری بود که بر شانه‌های انقلاب اضافه می‌نمود و همراه با او، آیت‌الله شریعتمداری نیز به پایان سیادت مذهبیِ خود رسید.


✍🏼 #غلامرضا_علیزاده

برخی منابع:
۱. افشار، امیر ارسلان، خاطرات، نشر فرهنگ، ۱۳۹۰
۲. بهنود، بازرگان، ۲۷۵روز بازرگان، نشر علم، ۱۳۸۲
۳. جردن همیلتون، بحران، ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته، ۱۳۶۲.
۴. طباطبایی، صادق، خاطرات سیاسی-اجتماعی (۳جلدی)، موسسه نشر آثار امام، ۱۳۸۸
۵. محتشمی‌پور، علی‌اکبر، خاطرات سیاسی (ج۳)، خانه اندیشه جوان، ۱۳۷۸.

📺 ویدئو؛ دیدگاه اولیهٔ صادق قطب‌زاده درباره آیت‌الله خمینی


#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
از پرواز انقلاب تا اعدام انقلابی


#صادق_قطب‌زاده(۱۳۱۴- ۱۳۶۱) یکی از شخصیتهای معروف دوره انقلاب اسلامی است. کسی که در پرواز پاریس تا تهران در کنار رهبر انقلاب نشست و به نوعی مترجم، همراه و امین ایشان بود و کمتر از چهار سال بعد، به جرم اقدام برای براندازی نظام جمهوری اسلامی دستور اعدامش صادر شد.

#قطب‌زاده، تاجرزادهٔ اصفهانی بود که قبل از #انقلاب با بسیاری از انقلابیون ایران و جهان آشنایی و ارتباط داشت. از جبهه‌ ملّی و نهضت آزادی گرفته تا امام موسی صدر و قذافی و مبارزان لبنانی و سوری و...

او پس از ملاقات با آیت‌الله #خمینی درحال تبعید در ترکیه شیفته‌ وی شد و علناً خود را مقلّد او نامید. تمام امید و رستگاری ملت را در رهبر در تبعید می‌دید.
قطب زاده دانشجوی انقلابی و پر شر و شوری بود. معروف است وقتی که در آمریکا دانشجو بود، سیلی به صورت #اردشیر_زاهدی می‌زند و درپی آن از آمریکا اخراج شده و به کانادا می‌رود.

او پس از انقلاب اگرچه کوتاه، اما پست‌هایی مثل عضویت در شورای انقلاب، وزیر امور خارجه، رییس سازمان رادیو و تلویزیون می‌شود. و می‌گویند در این دوره، عدّه‌ای از کاربلدهای شاغل در این سازمان را از کار برکنار می‌کند.

وی تمام عمر خود را دائماً در حال حرکت بود. از آمریکا به کانادا، از آنجا به لبنان و سوریه و حتی با گذرنامه سوریه‌ای که انقلابیونِ طرفدار موسی صدر برایش تهیه کردند، مدتی در فرانسه زندگی کرد. با ورود امام‌ خمینی به پاریس نقش مهمّی در یافتن محل اقامتی برای ایشان و رساندن پیام‌های وی به‌ ایرانیان و جهانیان داشت و در نهایت با هواپیمای حاملِ رهبر انقلاب و همراهانِ وی که "پرواز انقلاب" نامیده می شد، در کنار او نشست و به ایران بازگشت.

در جریان روند تحولات پس از انقلاب، به جبهه‌ی منتقدان و مخالفان پیوست و به اتهام همکاری در توطئه‌ سرنگونیِ نظام، زندانی و محاکمه شد. در طول محاکمه، آرامش خاطر داشت و فکر نمی‌کرد که اعدام شود؛ شاید بر این باور بود که در نهایت بنیانگذار جمهوری اسلامی که دیرزمانی وی را پدر معنوی خود می‌دانست، او را عفو خواهد داد و یا حداقل مجازاتش اعدام نخواهد بود؛ امّا روند اینگونه رقم نخورد، و روز ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ تیرباران شد.
قطب‌زاده در زمان اعدام ۴۶ ساله بود. هیچگاه ازدواج نکرد ولی با یک خانمِ خبرنگارِ کانادایی دوست و نامزد بود. وی درباره‌ صادق قطب‌زاده، کتابی تحت عنوان "مردی در آینه" نوشته است. در این کتاب، نویسنده، جمله‌ای درباره‌ زندگیِ سراسر پر ماجرای قطب‌زاده نوشته است که به باور برخی، بهترین توصیف برای شخصیّتِ وی است. اینکه:
«مبارزه در سراسر زندگی برای یک رؤیا و در غلتیدن به یک کابوس بود.»
او که سراسر عمر در پی و رویای انقلاب بود، در نهایت توسط همان انقلابیون به جرم براندازی نظامِ نوین و تازه تاسیس، اعدام شد؛ و از رویا‌ به‌ کابوس رسید.

✍️ #سعید_معدنی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
«این #انقلاب کابوسی بود که من برای این ملت رقم زدم! من مقصر هستم! می‌مانم و با سرنوشتم روبرو می‌شوم.»

۲۴ شهریور سالروز اعدام #صادق_قطب‌زاده، از همراهان اصلی آیت‌الله #خمینی در پرواز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، وزیر امور خارجه، رئیس رادیو تلویزیون ملی ایران و عضو شورای انقلاب در اوایل انقلاب

۱۳۱۴-۱۳۶۱

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
صانعی، میان صدر و خمینی!


آیةالله العظمی شیخ #یوسف_صانعی از مشاهیرِ شاگردان #امام_موسی_صدر بود. قوانین و رسائل را نزد ایشان خوانده بود. احتمالاً شرح‌لمعه را نیز. بارها نقل کرد درس امام #صدر به‌قدری پربار بود که در امتحاناتِ مهم وقت حوزه، شاگرد اول و رسماً تقدیر شده بود. همچنین بارها تصریح کرد که دو تن از اساتیدش بیشترین تآثیر علمی را بر وی گذاشتند: امام صدر در مقطع سطح و امام #خمینی در مقطع خارج.

با این حال هرگز برای پیگیری قضیه‌ امام صدر قدم جدی برنداشت. چه زمانی که مسئولیتی در کشور داشت، چه پس از آن. به‌تصریح خودش در گفتگوی شهریور سال ۱۳۸۶ با خبرگزاری ایسنا، حتی با امام خمینی نیز هیچگاه این مسأله را طرح نکرد. همین باعث شد هرگز نتوانم جایی برای وی در قلب خود باز کنم. فروردین سال ۱۳۷۵ برای ایشان نامه‌ای نوشتم و این بی‌اعتنایی شاگرد در حق استاد را با صراحت مورد اعتراض قرار دادم [۱].

دو نکته‌ دیگر درباره‌ امام صدر از وی شنیدم یا خواندم، که به‌نظرم ارزش ثبت در تاریخ دارد:

بارها نقل کرد که خود و طلاب از صدر خواسته بودند تا کتاب مکاسب را برایشان تدریس کند. صدر اما نپذیرفته، ضمن ابراز تأثر، تصریح کرده بود: متأسف شدم که چنین خواسته‌ای را با من طرح کردید! کتاب مکاسب را جناب آقا شیج عبدالجواد سدهی جبل‌عاملی باید درس دهد، نه مثل من! این بزرگواری اخلاقی صدر که خود شاگرد شیخ بود، #صانعی و هم‌درسانش را حسابی تحت تأثیر قرار داده بود. رعایت حرمت استاد و پیشکسوت، چه در تدریس، چه در مرجعیت و چه در عرصه‌های دیگر، از مهمترین مختصات جوانمردی و صدافسوس گم‌شدهٔ روحانیت امروز است.

زمستان سال ۱۳۸۰، در معیت آقای مهندس مهدی فیروزان به‌دیدار آیةالله رفتیم. جمله‌ای گفت که ارزشش را در حال و روز غمناکِ امروز ایران، به‌خوبی حس می‌کنیم:
تازه از مطالعه‌ برخی آثار عربی امام صدر فارغ شده بود. گفت (نقل به‌مضمون): میان فقهای عالم تشیع، فقیهی را ندیدم که پیش و بیش از امام صدر، موضوع کرامت انسان و #حقوق_بشر را در فقاهتش مورد توجه قرار داده باشد!
گفت، امام صدر درگیر اجرا بود و فرصت نداشت نظراتش را کتباً تبیین علمی کند. من اینجا فرصت، به‌منابع دسترسی و ان‌شاءالله بنا دارم این کار را انجام دهم.

در کسوت ناظری غیرحوزوی تصور می‌کنم: صانعی سیر علمی‌اش را با فقه اخلاقی و انسان‌دوستانهٔ امام صدر آغاز کرد، با هجرت استاد اما به‌عراق و لبنان، جذب امام خمینی و فقه انقلابی ایشان شد. پس از درگذشت امام راحل و خصوصاً بعد از تحولات دوم خرداد سال ۱۳۷۶، مجدداً نگرش فقهی خود را تعدیل و به‌مبانی اخلاقی و انسان‌دوستانهٔ فقه صدر رجعت کرد.

والله اعلم.
خداوند انشاالله ایشان را رحمت کند.

✍️ #محسن_كماليان

[۱]. 📚 فریاد در خاموشی، ص ۴۵۷

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
‍‍ به بهانهٔ سالروز واقعهٔ ۱۷ شهریور

‍ عکسِ پیوست، يكى از مشهورترين عكس‌هایی‌ست که از واقعه‌ هفدهم شهریور برجا مانده است. احتمالاً در آن گیرودار که خیابان‌های اطراف میدان ژاله به محشر کبری تبدیل شده بود، عکّاسی امکان‌پذیر نبوده است.
بنابراین تصویرهای زیادی از این مهمّ‌ترین اتّفاق پیش از سقوط‌ رژیم شاه وجود ندارد.
در پیش‌زمینه‌ عکس، سربازهایی را می‌بینیم که تفنگ‌ها‌یشان را رو به جمعیّت نشانه رفته‌اند. ارتشی‌هایی با لباس کامل نبرد و مجهّز به کلاه‌خود و سرنیزه... یگانی که اصولاً برای سرکوب شورش‌های شهری طرّاحی و سازمان‌دهی نباید بشوند.
در میانه‌ کادر توده‌ انبوهی از بدن‌هایی دیده می‌شود که از فشار گلوله‌ها درهم لولیده‌اند و بی‌شکل و درهم به نظر می‌رسند.
پیداست از کشته، پشته ساخته‌اند و پیداست کسانی از این توده‌ درهم یا به زیر کشته‌ها خزیده‌اند یا خود را از زیر آن‌ها دارند بیرون می‌کشند؛ هرچند راه فرار ندارند، چون در پس‌زمینه‌ کادر سربازهای دیگری آماده به شلّیک ایستاده‌اند؛ تظاهرکنندگان محاصره شده‌اند؛ ولی چیزی‌که عجیب است این‌که چه‌طور امکان دارد سربازها بدون تیراندازی از یک ارتفاع به جمعیّت، هم‌قطاران خود را هدف قرار ندهند؟!... البتّه به احتمال زیاد آن‌ها ابتدا این توده را به وجود آورده‌اند و بعد آن‌‌را دور زده‌اند.
گفته شده که خبرنگاران وقتی سر رسیدند که میدان کم و بیش از آثار قتل‌عام مردم پاک شده بود.
بعد از گذشت بیش از چهاردهه، آدم‌های زیادی را هم پیدا نمی‌کنید که میدان ژاله را در آن سحرگاهِ پرتهدید و ناباور به چشم دیده باشند.
من ده سال پیش اتّفاقاً یکی از بازماندگان میدان ژاله را ملاقات کردم. او پیرمردی‌ست که حالا ساکن آمریکا است. تعریف می‌کرد که تا ده دقیقه بعد از پایان غرّش‌های گلوله در خیابان‌ها جرأت بیرون آمدن از جوی آب خیابان را نداشته است.
ولی فقط همین!.. روایت‌ها آ‌ن‌قدر متضاد و پر از نقیض‌گویی است که بیرون کشیدن واقعیّتی که فقط چند دقیقه طول کشیده را عملاً غیرممکن می‌کند و روایت‌ها هم‌دیگر را از سکّه می اندازند؛ مانند ادّعای عجیب «شجاع‌الدّین شفا» که تیراندازان را فلسطینی می‌دانست!
افسانه‌های زیادی هم از تعداد کشته‌ها دهان به دهان گشت و بر شدّت تأثير داستان بر اذهان مردم افزود و خشم معترض‌ها را تیزتر کرد؛ گذشت زمان ثابت کرد که آمار رسمی‌ای که همان موقع منتشر شد، به واقعیّت نزدیک‌تر بوده است، نه تعداد حیرت آور بیش از چهارهزار نفری که #میشل_فوکو با بدجنسی به روزنامه‌ ایتالیایی‌اش گزارش داد و باعث شد تا افکار عمومی غرب ، علیه رژیم تحریک شود، هرچند در یک تظاهرات چه یک نفر کشته شود و چه هزاران نفر؛ جنایت نام دیگری ندارد!
بعداً این روز را "جمعه‌ خونین" یا "جمعه‌ سیاه" لقب دادند. روزی که در تاریخ معاصر بر سر آن اتّفاق نظرهایی هم وجود دارد.
این که بعد از فاجعه‌ #سینما_رکس_آبادان، دوّمین و شاید مهمّ‌ترین ضربه به حکومتی بود که تزلزل و گیجی در ارکان تصمیم‌گیرش، امکان تداوم حیاتش را به مخاطره انداخته بود و به تندروترین مخالف‌هایش امکان جنب و جوشی می‌داد که ماشین حکومت را از قلّه به پائین بیاندازند.
بعد این‌که هفدهم شهریور سال ۵۷ را نقطه‌ پایانی روش‌های مصالحه و مذاکره با رهبران معترض دانسته‌اند که این ادّعا ‌هم مجالی برای تردید فراهم می‌کند، چرا که به فرض اگر این واقعه هم اتّفاق نمی‌افتاد، آیا هواداران آیت‌الله #خمینی و دیگر گروه‌های فعّال مخالف حکومت، فرصتی دیگر برای رویارویی به‌وجود نمی‌آوردند؟!...
شاید با مطالعه‌ تاریخ‌های معدود نوشته شده درباره‌ روزشمار منتهی به انقلاب ۵۷، برخی این‌طور استنباط کنند که مرکز قدرت می‌خواسته است از تظاهرکنندگان زهر چشم بگیرد، ولی بیش‌تر به نظر می‌رسد که هم در حکومت نظامی در دولت آشتی ملّی #شریف‌امامی و هم در دستور تیراندازی در آن صبح خونین نوعی دست‌پاچگی و بی‌تدبیری وجود داشته است.
#شاه در ماه‌های منتهی به سقوط، نه توان معامله داشت و نه برای قدرتش می‌توانست دست به قمار بزند.
از بازیگران اصلی جمعه‌ خونین «ارتشبد غلامعلی #اویسی» بود که در آن زمان فرماندار نظامی تهران بود. او چند سال بعد در پاریس ترور شد. گفته شده #عماد_مغنیه در قتل او دست داشت...
...و شیخ #یحیی_نوری که تجمّع و اعتراض به دعوت او انجام شد و بعد از این واقعه بازداشت و مدّتی زندانی شد. او در سال ۱۳۸۶ به مرگ طبیعی درگذشت.

✍🏼 #آرمان_ریاحی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ ‍ تاثیر پنج نفر بر زندگی امروز ما غیرقابل انکار است.
متولدین سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴.
هر پنج نفر، در جوانی خود نومیدی و یأس حاصل از شکست نهضت ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد را با پوست و گوشت لمس کردند. هر پنج نفر دانشجویان نخبه‌ای بودند که در دهه ۳۰ گرد آرمانهای جبهه ملی جمع شدند، اما به تدریج گمشده خود را در #نهضت_آزادی پیدا کردند: آرمان های ملی در ترکیب با اسلام انقلابی و با طعم سوسیالیسم فرانسوی.
این معجون نهضت آزادی ملجا این جوانان پرشور و احساساتی و باسواد شد و البته منبع تغذیه دسته‌ای دیگر از جوانان که از معجون مردافکن نهضت آزادی، سازمان #مجاهدین_خلق را پدید آوردند
هر پنج نفر در اواخر دهه ۳۰، بورس گرفتند و مهاجرت کردند به آمریکا و فرانسه و آنجا با فراغ بال مبارزه خود را پی گرفتند. کینه آنها از #پهلوی غیرقابل محاسبه بود. اما به رغم اقامت در آمریکا و فرانسه، پایگاه فکری‌شان در خاورمیانه بود.
تنها #شریعتی بود که سال ۴۴ به ایران برگشت. در نهضت سوسیالیستی و ملی‌گرایانه #جمال_عبدالناصر در مصر و همین طور در مغناطیس غیرقابل مقاومت امام موسی صدر در لبنان.
از میان این پنج نفر #بنی‌صدر که دکترای اقتصاد از سوربن گرفته بود، تکرو و متفرعن بود؛ اما آن چهار نفر دیگر همراه و همقدم هم بودند: دکتر #ابراهیم_یزدی، دکتر شریعتی، دکتر #مصطفی_چمران و #صادق_قطب‌زاده.

همه‌شان بلندپرواز و ایده‌آلیست بودند. و همه‌شان با تقیدی نه چندان محکم به مسائل فقهی اسلام.
اسلام آنها با اسلام روحانیت فرق می‌کرد. هرچند در ناخودآگاهشان، منجی حقیقی را در لباس روحانیت می‌جستند: ابتدا #امام_موسی_صدر و بعد #امام_خمینی.
وقتی آیت‌الله #خمینی به نوفل لوشاتو رفت، #یزدی و بنی‌صدر و #قطب‌زاده مست نفوذ و کاریزمای امام بودند. پس به نوفل لوشاتو رفتند و با تسلطشان بر زبان انگلیسی و فرانسه، صدای بین‌المللی انقلاب شدند.
در زمستان سال ۵۷ وقتی آیت‌الله خمینی به ایران برگشت، قطب‌زاده و بنی‌صدر که چشم دیدن هم را نداشتند و ابراهیم یزدی در هواپیما در کنار آیت‌الله خمینی بودند. #چمران هم بعدها در تهران اضافه شد. نفر پنجمشان و البته مهمترین و تاثیرگذارترینشان یعنی #علی_شریعتی یک سال قبل در ساوتهمپتون انگلیس درگذشته بود. احتمالا بر اثر حمله قلبی. نماز بر پیکر شریعتی را امام موسی صدر خواند و چمران و یزدی و قطب‌زاده زیر تابوتش را گرفتند.
از این به بعد داستان را می‌دانید...

یزدی معاون نخست وزیر شد و بعد هم وزیر امور خارجه و از پاییز ۵۸ بعد از ماجرای اشغال سفارت آمریکا، از جریان اصلی حکومت حذف شد و به حاشیه رفت. قطب‌زاده رئیس رادیو و تلویزیون شد و مدتی هم وزیر امور خارجه اما در نهایت به جرم توطئه چینی و تدارک کودتا توسط عوامل حزب توده، با حکم #ری‌شهری اعدام شد. بنی‌صدر که همیشه منتقد سیاستهای به اصطلاح لیبرالی دولت موقت و منجمله ابراهیم یزدی بود، با سقوط دولت موقت، در نهایت رئیس‌جمهور شد؛ اما بعد از یک سال، عزل شد وبه همراه و با کمک دیگر نوادگان نهضت آزادی یعنی مجاهدین خلق به فرانسه فرار کرد. دکتر چمران هم در سلوک ویژه و عجیبش به یک فرمانده جنگ بدل شد و در کردستان و سوسنگرد جنگید و عاقبت هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد...
یزدی هم در ۸۶ سالگی در ازمیر ترکیه درگذشت.

https://t.center/oldkingofebrighestan

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
«هنگامی که قرار شد برنامه سیاسی پیاده شود، آقای #خمینی فرمودند که خوب من سیاسیون را نمی‌شناسم؛ من دکتر #سحابی و مهندس #بازرگان و تو را می‌شناسم. بنابراین این جور قرار شد که سه نفر را ایشان معرفی کردند، مرحوم #بهشتی، #مطهری و #هاشمی_رفسنجانی که این سه نفر در ایران افراد سیاسی را به آقای خمینی معرفی کنند و آقای خمینی اینها را به عضویت #شورای_انقلاب معرفی کند و شورای #انقلاب تشکیل شود...
اول هم قرار نبود که روحانیون در شورای انقلاب باشند. قرار بود که کل اعضای شورای انقلاب همه از غیرروحانیون باشند. برای این که این کار بشود، آقای خمینی از من خواستند که به مهندس بازرگان تلفن کنم که بیایند به پاریس.»

✔️ #ابراهیم_یزدی، کتاب خاطرات شصت سال صبوری و شکوری

پنجم شهریور، سالروز درگذشت دکتر ابراهیم یزدی
۱۳۱۰-۱۳۹۶

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
متهم اصلی آتش‌سوزی #سینما_رکس_آبادان

بیست و هشتم مردادماه سال ۱۳۵۷، #سینما_رکس آبادان به دست افرادی به آتش کشیده شد. اتفاقی که همه را غافلگیر کرد. ساعت ۱۰ شب بیش از ۷۰۰ نفر اعم از زن و مرد و کودک در حال تماشای فیلم #گوزنها بوند، که متوجه شدند سالن سینما به آتش کشیده شده است و درهای خروجی بسته است. علیرغم کمک‌های مأموران آتش نشانی و شرکت ملی نفت ایران ۳۷۷ نفر در این واقعه کشته شدند. شدت آتش سوزی به حدی بود که جسد بسیاری از قربانیان قابل شناسایی نبود. در ‌‌نهایت ساعت ۲ بامداد آتش مهار شد و اجساد افرادی که زنده زنده در آتش سوخته بودند بیرون آورده شد.
انقلابیون نظام پهلوی را عامل این فاجعه دانستند و مسئولین سلطنتی انقلابیون را مسئول این کار قلمداد می‌کردند. اخیرا #ایرج_مصداقی -پژوهشگر برجسته تاریخ معاصر- در مقالاتی سعی کرده است نشان دهد که چگونه روحانیت انقلابی و افرادی مانند «نوری همدانی» و «موسوی تبریزی» در آن دوره از مسئول و عوامل اصلی این فاجعه بوده‌اند. از این رو در ادامه این گزارش با وی نیز مصاحبه‌ای انجام داده‌ایم.

چگونگی واقعه

آخرین سانس سینما ساعت ۹ بود. آتش سوزی حدود ساعت ۱۰ شروع شد. عده‌ای با هماهنگی سرایدار سینما وارد سینما می‌شوند و سینما را با مواد آتش‌زا به آتش می‌کشند و در‌ها را می‌بندند و فرار می‌کنند و تماشاچیان در شعله‌های آتش گرفتار می‌شوند.
ابتدا در رابطه با چگونگی به آتش کشیده شدن سینما رکس ابهامات زیادی وجود داشت، افراد مخالف رژیم آن را به ساواک و نظام حاکم نسبت می‌دادند و نظام پهلوی نیز آن را به مارکسیسست‌های اسلامی نسبت می‌داد. آیت‌الله #خمینی که آن روز‌ها در نجف به سر می‌برد، دراینباره گفت: «من گمان نمى‌کنم هیچ مسلمانى بلکه انسانى دست به چنین فاجعه‌اى بزند. قرائن نیز نشان مى‌دهد دست جنایتکار دستگاه ظالم در کار باشد که نهضت اسلامى ملت را در دنیا بد منعکس کند.»

از ایرج مصداقی پرسیدیم چرا وقتی سینما رکس آتش زده شد، نظام پهلوی به صورت جدی اقدامی برای مجازات عاملان این قضیه انجام نداد و اصلا چه تلاش‌هایی در این زمینه صورت گرفت؟ چون به هرحال نظام پهلوی اصرار داشت که این آتش سوزی کار مخالفانش است و حتی #داریوش_همایون که در آن زمان سخنگوی دولت بود، آن را نشانگر «وحشت بزرگ» دانست. مصداقی در ابتدا به غافلگیرشدن مسئولان نظام سلطنتی در برابر این فاجعه اشاره می‌کند و می‌گوید:
«مسئولان نظام سلطنتی در برابر فاجعه‌ای که رخ داده بود غافلگیر شدند و در حالی که می‌دانستند این آتش‌سوزی توسط نزدیکان خمینی صورت گرفته اما برخورد فعالی با آن نکردند. متأسفانه‌ گاه عمق فاجعه آنقدر بزرگ و باورنکردنی است که آمادگی لازم برای شنیدن حقیقت نیست. از یک طرف حجم عظیم تبلیغات مخالفان رژیم سلطنتی و شایعاتی که آگاهانه از سوی آن‌ها پراکنده شده بود و از طرف دیگر زمینه‌های روانی موجود مانع اقدامات اساسی رژیم سلطنتی برای برخورد با این فاجعه ‌شد. علاوه بر آن در کمتر از شش ماه، نظام سلطنتی که با بحران‌های عظیمی روبرو بود سقوط کرد. در این فاصله چهار دولت #آموزگار، #شریف‌امامی، #ازهاری و #بختیار هر یک با مشکلات عظیمی روبرو بودند و دست آن‌ها برای برخورد با عاملان این فاجعه بسته بود.»
به گفته مصداقی مسئولین قضایی نظام پهلوی اطلاعات نسبتاً دقیقی راجع به موضوع داشتند. متهم اصلی دستگیر شده و به جرائم خود اعتراف کرده بود؛ از ارتباط عوامل آتش‌سوزی با جریان‌های مذهبی شهر باخبر بودند و چنانچه اراده‌ای برای پیگیری قضایی بود، کشف حقیقت امکان‌پذیر بود. اما سیر حوادث و سرعت فعل‌ و انفعالات چنین امکانی را به وجود نیاورد. بنا به ادعای وی، ساواک نیز در آن شرایط بحرانی با پیگیری پرونده مخالفت می‌کرد و سپهبد #مقدم رئیس #ساواک با انتشار اسنادی که از شرکت مخالفان مذهبی در این جنایت بدست آمده بود، مخالف بود و البته این عدم پیگیری پرونده محدود به ساواک نبود.

دولت «آشتی ملی» شریف‌امامی نیز می‌کوشید روحانیت را از خود نرنجاند و با منتشر کردن اطلاعات بدست آمده مخالفت می‌کرد. آنها معتقد بودند برگرداندن اتهام به سمت روحانیت اوضاع را بد‌تر می‌کند. چرا که مردم باور نمی‌کردند که روحانیت دستور آتش زدن صد‌ها بی‌گناه را داده باشد.

بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/vHe67L

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍‍ ‍ محمدرضاشاه پهلوی روز ۵ مرداد ۱۳۵۹ در سن ۶۱ سالگی درقاهره بر اثر بیماری سرطان خون درگذشت‌؛ دو روز بعد پیکر وی در مسجد الرفاعی قاهره، پس از تشییع به خاک سپرده شد.
آنکه بر جنازۀ #شاه نماز خواند، سید طالب الرفاعی، روحانی شیعه عراقی بود. او به نمایندگی از سید محسن حکیم، مرجع عراقی به قاهره رفت و سال‌ها در آن شهر رهبری شیعیان را بر عهده داشت.او شرح میدهد وقتی شاه در قاهره فوت کرد ماه رمضان بود. مرا به دیدار وزیر اوقاف مصر فراخواندند که به من گفت: با هواپیمای رئیس‌جمهور آمده‌ام اینجا تا بگویم فردا نماز میت را شما می‌خوانید و همچنین از من خواست که برایشان توضیح دهم که در مذهب شیعیان چه چیزهایی برای دفن میت لازم است.
جنازهٔ شاه را گذاشتند روبه‌رویم. از عکس‌ها می‌شناختمش. جنازه کاملاً سالم بود و انگار خواب بود. بعد کلی پارچه آوردند، گفتم این همه لازم نیست و اندازهٔ کفن را برایشان توضیح دادم و همان جا ناظر بودم تا درست و بر اساس موازین شرعی کفنش کنند. همهٔ مراسم غسل و تکفین زیر نظر من انجام شد و او را در تابوت گذاشتند.
آن وقت گفتم: مأموریت من تمام شد. کار دیگری هم دارید؟ گفتند: بله سوار شو.
با ماشین ما را بردند به کاخ زین‌العابدین که کاخ رئیس‌جمهور بود و قبل‌تر ملک فاروق در آن سکونت داشت. آفتاب داشت می‌زد بالا و احساس کردم دستور دارند مرا نگه دارند و #سادات به خانوادهٔ شاه وعده داده که نماز بر اساس فقه شیعه بر شاه خوانده شود. این درخواست خود خانوادهٔ او بود و #فرح، همسر شاه، تأکید داشت که نماز بر اساس مذهب شیعه خوانده شود.
به شدت خوابم می‌آمد. شب را نخوابیده بودم و صبح زود رفته بودیم بیمارستان. هم خسته بودم هم نمی‌خواستم همهٔ دوربین‌های شبکه‌هایی که مراسم را مستقیم پخش می‌کردند روی عمامه‌ام زوم شود! مرا بردند به مسجد الرفاعی. مقبرهٔ سلطنتی آنجاست و قرار بود نماز میت آنجا خوانده و همان جا دفن شود. ظهر بود که مارش تشییع نظامی را شنیدم. جنازه را آورده بودند و در رأس تشییع‌کنندگان شخص رئیس‌جمهور، #انور_سادات، بود. آمد و مرا بغل کرد. گفتم: من روزه‌ام و خیلی خسته شدم، می‌شود ۱۰ دقیقه استراحت کنم تا مراسم تشییع تمام شود؟ صدا زد: آقا را ببرید داخل مسجد. فوری آمدند و دورم را گرفتند و انگار روی دستشان بردند داخل مسجد.
هیات رسمی تشییع‌کنندگان وارد شبستان مسجد شد. انور سادات بود، #نیکسون رئیس‌جمهور اسبق ایالات متحده بود، پادشاه سابق یونان بود. من یک گوشه به دیوار تکیه داده بودم و از جایم بلند نشدم. تعداد زیادی از مسئولان ایرانی زمان شاه هم بودند. دیدم انور سادات از اطرافیانش پرسید: نماز را چه کسی می‌خواند؟ مرا نشانش دادند. نگاهی به من انداخت و گفت: آقا بفرمایید برای نماز.
چند کلمه فارسی بلد بودم. رسم است که از خانوادهٔ متوفی برای نماز خواندن اجازه می‌گیرند. من از پسر بزرگترش اجازه گرفتم، اما انور سادات که کنار او ایستاده بود به خود گرفت و با چند کلمه فارسی که بلد بود، گفت: بفرمایید آقا. به پسر شاه تسلیت گفتم. گفتم: پسر فلان و بهمان و از‌‌ همان حرف‌هایی که در تسلیت معمول است.
ایستادم برای نماز. می‌دانید که نماز میت شیعیان پنج تکبیر دارد، تکبیر اول: شهادتین؛ تکبیر دوم: صلوات بر محمد و آل محمد؛ تکبیر سوم: دعا برای مؤمنان؛ تکبیر چهارم: دعا برای خود میت است، ماندم چه بگویم! بعد از کمی کلنجار رفتن با خودم این‌طور گفتم: خداوندا، اینکه در برابر توست بندهٔ تو و پسر بندهٔ تو و پسر کنیز توست. او از ملک و سلطنت خویش بیرون شد و اکنون نیازمند و اسیر توست. اگر با او چنان‌ کنی که شایستهٔ اوست، وی شایستهٔ آن است؛ و گر چنان کنی که شایستهٔ توست تو اهل بخشایش و مغفرتی. الله اکبر. و تکبیر پنجم هم که ساده است: یک فاتحه.
بعد وارد سرداب شدم تا بر روند دفن کردنش نظارت داشته باشم. دوربین به دست‌ها هم خواستند پایین بیایند، اما انور سادات به من لطف کرد و گفت که به احترام میت ورود خبرنگاران به داخل سرداب قبر ممنوع است. آنجا به #شاه طبق فقه شیعه تلقین خواندم. بسیاری از عمامه به سرهای سنی هم در مراسم نماز حضور داشتند.
کار دفن تمام شد و آمدم بیرون. برخی از ایرانی‌ها آمدند و با من سلام و علیک کردند، هر چند احساس کردم بعضی‌شان از دعایی که در نماز خوانده‌ام خوششان نیامده است و چپ چپ نگاهم می‌کردند. شنیدم یکی‌شان گفت: این را #خمینی فرستاده است!
پسر بزرگتر شاه، که در زمان سلطنت پدرش ولیعهد بود، هم آمد و به من سلام کرد، بعد هم زاهدی، پسر ژنرال زاهدی که داماد شاه بود، آمد. بعد از آن، خبر همه جا پخش شد و به خصوص واکنش شیعیان علیه من شدید بود؛ به ویژه آن‌هایی که هوادار انقلاب بودند مواضعی علیه من گرفتند، اما اعتنایی به آن‌ها نکردم چون به وظیفهٔ شرعی‌ام عمل کرده بودم.
‍ بیست و هفتم تیرماه، سالروز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از سوی ایران و پایان #جنگ هشت ساله ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ و بیست و هشتم تیرماه، زادروز #سیمین_بهبهانی است.

شعر زیر که اثر سیمین بهبهانی‌ست، شاید بهترین توصیف از آن جنگ است...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در آتش دو دیوانه

بهار، باز هم سبزی؟ چرا ترا نمی‌بینم؟
تو آشکار و من بینا؛ ولی چرا نمی‌بینم؟

بهار، باز گل‌پوشی؟ نگینِ ژاله در گوشی؟
چه قصّه رفته با چشمم؟ چرا تو را نمی‌بینم؟

کجا تگرگ می‌بارد که تخم مرگ می‌بارد
نصیبِ عالم از بالا بجز بلا نمی‌بینم

در آتشِ دو دیوانه، دو قطعه شد دو ویرانه
روانه خونِ خلقی را چنین روا نمی‌بینم

مگر بدان نظر دوزی که مرگشان شود روزی
که من جز این دو، پیروزی زماجرا نمی‌بینم

بهار رنگ خون داری، نشاط کو؟ جنون داری!
که مرگْ کمتر از برگت، به شاخه‌ها نمی‌بینم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

انتشار این شعر سیمین بهبهانی در ماهنامهٔ «نامه» به مدیریت #کیوان_صمیمی موجب توقیف این ماهنامه شد.
مقامات این شعر را توهین به آیت‌الله #خمینی تعبیر کرده و ماهنامه را توقیف کردند.

یاد جان‌باختگانِ میهن‌دوستِ ایرانی گرامی‌باد...

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیت‌الله #خمینی، ۱۵ تیر ۱۳۵۹:
آن آزادی‌ای که حکومت‌های مادی به مردم می‌دهند، غیر از آن #آزادی است که حکومت اسلام به جامعه می‌دهد.
جمهوری اسلامی باید مردم را هدایت کند. اسلام آمده مردم را راه ببرد؛ همانطوری که چوپان، گوسفند‌های خودش را راه می‌برد و علاقه دارد گوسفند در جای خوبی چرا بکند!

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
👈 آیت‌الله محمد #موسوی خویینی، دبیرکل مجمع روحانیون مبارز، در یادداشتی تلگرامی از خاطرات خود درباره درگذشت امام #خمینی نوشت:

نوبتِ بعدازظهر جلسۀ بازنگری قانون اساسی بود؛ هنوز ننشسته بودم و جلسه تشکیل نشده بود که خبر رسید حال حضرت امام خوب نیست.

خودم را به جماران رساندم. عصر بود و سران نظام رسیده بودند. کف حیاط کوچک بیمارستان فرشی پهن شده بود.

آقایان #خامنه‌ای، #هاشمی_رفسنجانی، #موسوی_اردبیلی، مهندس #موسوی، #مشکینی، #کروبی، احمدآقا (و شاید دو سه نفر دیگر که الآن به خاطرم نمی‌رسند) نشسته بودند.

دکتر فاضل وضعیت بیماری امام را گزارش می‌داد. سرانجام دکتر فاضل گفت حضرت امام حداکثر تا هشت ساعت دیگر میهمان شما هستند.

چنین به خاطرم می‌رسد که آقای خامنه‌ای فرمودند وقتی امام وارد فرودگاه شدند، یک نفر به من گفت که ایشان ده سال رهبری می‌کنند -والله یضاعف لمن یشاء- (من چون نزدیک ایشان نبودم شاید بعضی از کلمات را به دقت نقل نکرده باشم).

اولین موضوع گفتگو این بود که محل دفن کجا باشد؛ احمدآقا گفتند من محلی را نزدیک قم در نظر گرفته‌ام و دربارۀ آن توضیح دادند. حاضرانْ آن محل را مناسب ندانستند. یک نفر زمین قلعه‌مرغی را پیشنهاد کرد (شاید مهندس موسوی). آنجا هم پذیرفته نشد. سرانجام دولت مکلف شد چند نقطه در تهران و حاشیۀ تهران را شناسایی و گزارش کند.

جایی که نشسته بودیم محل رفت‌وآمد افراد خانوادۀ امام و نیز اعضای دفتر به داخل بیمارستان بود و افراد مختلف آمدوشد می‌کردند.

آقایان به داخل یکی از اتاق‌های جنب بیمارستان راهنمایی شدند و دور هم نشستند. پزشکان هم نومیدانه در داخل بیمارستان همچنان بر بالین امام تلاش می‌کردند.

در این نشست، آقایان #خلخالی، #محمدی_گیلانی، #مؤمن و شاید طاهری خرم آبادی هم بودند، ولی احمدآقا همراه پزشکان بر بالین امام بود.

صحبت شد که بعد از امام برای رهبری چه باید کرد. پس از مقداری سکوت، آقای محمدی گیلانی به جناب آقای خامنه‌ای گفتند چرا خود شما نباشید و دو سه جمله هم در تأیید پیشنهاد خود گفتند که متأسفانه در خاطرم نمانده است.

آقای خامنه‌ای برآشفتند و به آقای محمدی گفتند خواهش می‌کنم دیگر این مطلب را تکرار نفرمایید.

آقای مؤمن گفتند که حضرت امام دربارۀ آقای #منتظری فرموده‌اند که رهبر نمی‌توانند بشوند، ولی نفرموده‌اند که عضو شورای رهبری هم نمی‌توانند باشند؛ بنابراین، چه اشکالی دارد که شورای رهبری متشکل از ایشان و دو نفر دیگر که از جهت مدیریت و سیاسی صلاحیت دارند تشکیل شود؟

این پیشنهاد، اگر هم طرفداری داشت، اما اکثر حاضران با آن مخالف بودند.

یک نفر هم آقای #گلپایگانی را پیشنهاد کرد که به خاطرم نمی‌رسد چه کسی بود و چون اطمینان ندارم، بهتر است بگویم خودم این پیشنهاد را دادم! این پیشنهاد هم هیچ طرفداری نداشت.

گفته شد (در خاطرم نیست چه کسی اولین بار مطرح کرد) که شورای رهبری متشکل از آقایان خامنه‌ای و هاشمی، که از جهت سیاسی و مدیریت مورد قبول همه هستند، به‌علاوۀ یک نفر از میان آقایان موسوی اردبیلی و مشکینی تشکیل شود؛ پس از گفتگوی کوتاهی، همه این پیشنهاد را پذیرفتند.

در همین لحظات بود که یک نفر وارد شد و با بغض و گریه فریاد زد که کار تمام شد. من متوجه نشدم که آقایان حاضر، که همه از رجال و شخصیت‌های کشور بودند، چگونه از اتاق به بیرون ریختند و به سمت اتاق محل بستری رفتند.

تنها در خاطرم مانده است که جناب آقای خامنه‌ای داخل حیاط نشسته بودند و به تنۀ درختی تکیه داده بودند و با همۀ وجود گریه می‌کردند.

آقای #کروبی چنان آشفته شده بود و به‌هم ریخته بود که حالتی غیرعادی داشت و درحالیکه عمامه از سرش افتاده بود، خود را می‌زد و گریه می‌کرد.

در این موقع، که صدای گریۀ حاضران کم‌کم داشت به حدی بلند می‌شد که ممکن بود از دیوارهای حیاط بیمارستان به بیرون برسد، آقای هاشمی ایستاد و با اصرار و خواهش و گاهی با تندی، همه را به سکوت دعوت کرد و می‌گفت آقایان، اجازه ندهید این خبر به بیرون از این جمع برسد تا ابتدا از جهت امنیتی کشور را آماده کنیم، اگر این خبر در همین لحظه منتشر شود، ممکن است در جبهه‌ها اتفاق بدی بیفتد.

بدون هیچ مبالغه‌ای باید بگویم که آقای هاشمی را می‌دیدم که، با درماندگی، تلاش مذبوحانه‌ای می‌کرد و اولین مخالف پیشنهاد آقای هاشمی احمدآقا بود که می‌گفت ما نمی‌توانیم چنین کاری کنیم. امام هیچ‌وقت از مردم چیزی را پنهان نمی‌کرد و ما هم نمی‌توانیم خبر مربوط به امام را از مردم پنهان کنیم؛ ما همین حالا باید این خبر را به اطلاع مردم برسانیم.

ساعتی بعد که به اتفاقِ آقای موسوی اردبیلی بیمارستان را ترک می‌کردیم، ایشان دربارۀ‌ عضویت در شورای رهبری گفت من چنین چیزی، یا کاری یا مسئولیتی را نمی‌پذیرم.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
/بخش هایی از مقاله "ناگفته های ویدیوی افشاشده از انتخاب آیت‌الله #خامنه‌ای به رهبری"/

- #موقت_بودن انتخاب رهبر در جلسه ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، به معنای ادامه مسئولیت تا زمان رفراندوم قانون اساسی و حذف شرط #مرجعیت برای رهبر بوده، ولی ویدیوی اخیر نشان می دهد در آن جلسه، در مورد #مجتهد بودن آقای خامنه ای هم، که طبق قانون اساسی جدید برای رهبر شدن لازم بود، تردید جدی وجود داشته است.

- در بخشی از ویدیو، اکبر #هاشمی_رفسنجانی در دفاع از اجتهاد آقای خامنه‌ای می‌گوید: "الان اگر یک مساله اجتماعی‌ای برای کشور مطرح بشود و ایشان بخواهد نظر فقهی پیدا بکند، با همان روش سنتی... با یک مقدار کار کردن، یا یک مقدار کمک گرفتن از کسانی که منابع را - چون وقت ممکن است نداشته باشند - کمک کنند برای پیدا کردن مصادر، ایشان می تواند به نظر [فقهی] برسد." با این تاکید بعدی که: "حالا ما رأی می‌گیریم، دیگر بحث هم نمی‌کنیم".

- در خرداد ۱۳۸۹، تلویزیون ایران برنامه ای خبرساز را در ارتباط با انتخاب آیت الله خامنه‌ای به رهبری منتشر کرده که حاوی صحنه هایی از ویدیویی که اخیرا افشا شده نیز بوده است. ویژگی مهم مستند تلویزیون این بوده که در آن، صحنه هایی که به تردید خبرگان در مورد اجتهاد رئیس جمهور وقت ارتباط داشته و همچنین، تمامی اشارات به "موقت" بودن انتخاب وی، حذف شده است. تا حدی که مثلا این جمله مهم اکبر هاشمی رفسنجانی در آستانه رای گیری برای رهبری آقای خامنه ای، که در ویدیوی اخیر مشخص است، به کلی تحریف شده است: "آقایانی که با رهبری جناب آقای خامنه ای تا رفراندوم - البته این موقت است، دائمی نیست - موافق هستند قیام بفرمایند" (همین جمله، در فیلم تلویزیون به این صورت مقطع نمایش داده شده: "موافق هستند قیام بفرمایند").

- در ویدیویی که جدیدا منتشر شده مشخص است که #محمد_مومن عضو هیات رئیسه خبرگان، به رهبری آقای خامنه ای رای نمی دهد. این در حالی است که آقای مومن قبل از افشای ویدیوی اخیر، مدعی شده بود که اساسا رای گیری برای انتخاب رهبر، به طور مخفی برگزار شده است. این عضو شورای نگهبان، مسئولیت گرفتن امتحان فقهی از کسانی را دارد که می‌خواهند کاندیدای عضویت در خبرگان شوند.

- آقای خامنه‌ای در بخشی از ویدیو می‌گوید #احمد_آذری_قمی، اولین کسی بوده که در جلسه ۱۴ خرداد، نام وی را به عنوان جانشین رهبر بر زبان رانده است. آقای آذری قمی بعدها، در آبان ۱۳۷۶، تاکید کرد از بابت "اشتباه خود و به اشتباه ‌انداختن دیگر خبرگان" در مورد اجتهاد آقای خامنه ای "از خدا و ملت ایران پوزش می طلبد".

- در ویدیو مشخص است اکبر هاشمی رفسنجانی پیش از نقل قول‌های شفاهی خود از آیت الله #خمینی در مورد آقای خامنه‌ای یادآوری می کند که رهبر سابق در وصیت نامه خود تاکید کرده نقل قول های منتسب به او را قبول نکنند مگر به دستخط او بوده یا در صداوسیما پخش شده باشد. با وجود این، بلافاصله سه نقل قول شفاهی را از رهبر سابق در مورد صلاحیت آقای خامنه ای بازگو می کند که همان ها، مبنای انتخاب جانشین رهبر می‌شود.

- پس از رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، #زهرا_مصطفوی دختر آیت‌الله خمینی، طی نامه‌ای سرگشاده به آیت الله خامنه‌ای تاکید کرد که پدرش علاوه بر آقای خامنه‌ای، آقای رفسنجانی را هم مناسب جانشینی خود ‌دانسته است.
اینکه زهرا مصطفوی، که همواره از مدافعان رهبری آقای خامنه‌ای بود، چنین شهادتی را ۲۴ سال بعد از جلسه معروف مجلس خبرگان بر زبان می راند، به طور طبیعی این شک را تقویت می کند که شاید مساله جایگزینی پس از آیت الله خمینی، ناگفته های دیگری هم داشته که به هر علت بیان نشده است.

- #محسن_کدیور در تحقیقی تحت عنوان "شروع رهبری دینی با تدلیس" در ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، سرنوشت #عبدالمجید_شرع‌پسند (نماینده کرج در مجلس) در فضای میان دو نشست مجلس خبرگان رهبری در سال ۱۳۶۸ را یادآوری کرده که نشان دهنده هزینه‌های مخالفت با رهبری آقای خامنه‌ای در آن مقطع است.
آقای شرع پسند در ۱۱ تیر ۱۳۶۸ و در اعتراض به موضوعات مختلف و از جمله نحوه رهبر شدن رئیس جمهور وقت، که آن را مغایر قانون می‌دانست، از مجلس استعفا داد. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود، استعفانامه عبدالمجید شرع پسند را دارای "مضامین ضدانقلابی" توصیف کرده و از تجمع مردم کرج برای "اظهار انزجار" از نماینده خود، "فعال شدن #حاجی_بخشی [که بعدها به چهره معروف #انصار_حزب‌الله تبدیل شد] در همین خصوص" و تهدید آقای شرع پسند از طرف نمایندگان مجلس به "کتک زدن" خبر داده است.

#حسین_باستانی

متن کامل مطلب در لینک زیر در دسترس است:

http://www.bbc.com/persian/iran-features-42630586

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ به بهانهٔ سالروز درگذشت آیت‌الله #خمینی

یک :
چهاردهم خردادِ ۲۷سال پیش، پسرکِ ۱۴ساله‌ای تصویر خمینی را بغل کرده بود و زار می‌گریست؛ تنها یکسال پیش از آن، شناسنامه‌اش را دست‌کاری کرده بود تا «به عشق امام» به جبهه برود. پیش‌تر برخی معلم‌هایش، همسایه‌هایش، هم‌مسجدی‌هایش رفته بودند و او در تشییع پیکرهای‌شان احساسِ جاماندگی می‌کرد. او خمینی را اسم رمزِ همه‌ کسانی یافته بود که هشت سال شجاعانه جنگیدند و در مظلومیت به شهادت رسیدند و در وصیت‌نامه‌هایشان نوشتند «مبادا امام تنها بماند». پسرک، مادرانِ شهدا را می‌دید که نام خمینی، تسکینِ قلب داغدار آنهاست... و آن چهاردهِ خرداد، پیرمرد دیگر نبود تا معنای زندگیِ پسرک باشد؛ بسیجیِ ۱۴ساله‌ای که تصویر خمینی را بغل کرده بود و زار می‌گریست...
آن پسرک من بودم.

•دو:
سالها گذشت و پسرک که حالا مردی شده بود و اهل خواندن و شنیدن بود با هزاران نام و تصویر آشنا شد که با حکمِ همان خمینی اعدام شدند بی‌آنکه حتی محاکمه شوند! انبوهی از آنان پیش‌تر به زندان‌های درازمدت محکوم شده بودند اما زندانبانانِ خمینی با حکم جدید او، آنها را سحرگاهان از زندان‌ها بیرون کشیدند و دسته دسته بر تپه‌های #اوین تیرباران کردند و حتی نشانیِ خاکشان را نیز به مادرانشان ندادند. نام خمینی، ذکرِ نفرینِ مادران داغدار بود.

•سه:
هر جمله از خمینی یک پرچم بود! برخی این جمله‌هایش را می‌خواندند که «میزان رأی ملت است و مجلس در رأس امور و هیچ‌کس حق ندارد قیّم مردم باشد». اما برخی دیگر که می‌خواستند قیّمِ همان مردم باشند جمله‌های دیگرش را دوست داشتند که آرزو می‌کرد کاش از اول «قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و چوبه‌های دار را در میدان‌های بزرگ برپا کرده بودیم».

•چهار:
خمینی بی‌اعتنا به اعتراضِ فقیهان سنتی، موسیقی و شطرنج و گریم زنان در سینما و عبور از سدّ فقه به سود مدرن‌سازی شهرها را حلال و مجاز خواند و با جداسازی دختران و پسران در دانشگاه‌ها مخالف بود. همین خمینی اما بی‌اعتنا به اعتراضِ همان فقیهان سنتی، یکی از مراجع تقلید منتقد خود را (مرحوم آیت‌الله #شریعتمداری) آنقدر در حصر خانگی نگه‌ داشت تا در تنهایی و بیماری بمیرد و پیکرش را شبانه به خاک بسپارند.

•پنج:
نزدیکترین یاران خمینی در انقلاب۵۷ می‌گویند او را مدافع #آزادی و کرامت انسان و ایران می‌شناختند. برخی مدعی‌اند فریب خورده بودند. برخی می‌گویند او وقتی به قدرت رسید تغییر کرد. برخی دیگر اما معتقدند او تا روز آخر نیز انسانی بزرگ و اخلاقی بود و برخی از احکامِ ناقض حقوق بشر را به دلیل شرایط خاصِ جنگ صادر کرد. بسیاری از جوانان انقلابِ۵۷ با شنیدن نام خمینی به آرمانی می‌اندیشیدند که قرار بود ایران را بهشت کند. بسیاری از فرزندان و نوه‌های همان جوانان، امروز با شنیدن نام خمینی به آرمانی می‌اندیشند که ایران را جهنم کرد و روزها و آرزوهای شیرین‌شان را به باد داد.

و سرانجام:
در روز محاکمه‌ام، قاضیِ دادگاه برای صدور حکم زندان به جملات «حضرت امام» استناد می‌کرد و من نیز در دفاعیاتم به جملات همان «حضرت امام» استناد کرده بودم!
شب‌های زندان به این می‌اندیشیدم که کدام یک از این خمینی‌ها امامِ آن پسرک ۱۴ساله بود؟ آن‌که در دفاعیات من بود یا آن‌که در کیفرخواستِ دادگاه...
عمری گذشت و طول کشید تا مثل کسی که از خوابی پر از بوسه و کابوس بیدار شده باشد بفهمم که هیچکدام از آنها خمینی نبود!
همه‌ی آن خمینی‌ها «ما» بودیم...

#محمدجواد_اکبرین

پ.ن این یادداشت در سال ۹۵ نوشته شده است.

📷 عکسی تاریخی از مراسم تشیع آیت‌الله خمینی
#محمود_عبدالحسینی عکاس ایرانی در جریان تشییع آیت‌الله خمینی توانست صحنه‌ای متفاوت را تصویربرداری کند.
وی در یک شکار کاملاً اتفاقی توانسته است صحنه پاره شدن کفن را بدلیل خیل عظیم جمعیت در تاریخ ثبت کند.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«اگر یک دیکتاتوری جایگزین دیکتاتوری #شاه کنیم، اسلام برای همیشه شکست خورده است...»

«اين مسند خطرناك است. این عمامه‌ خطرناک است. اين محاسن خطرناك است...»

«در نظامهای دیکتاتوری، مخالفان مظلوم و محبوب مردم می‌شوند؛ نه الان كه در مسند هستيد...»

«اگر گفتارمان با اعمالمان مخالف باشد #منافق هستيم
[مگرفقط] همان ابوسفیان منافق است؟!!
من و شما هم منافقیم!»

#امام_خمینی
#آیت‌الله_خمينی
#خمینی
#دیکتاتور
#انتخابات


#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مردم چگونه به حاکمیت بگویند ما تو را قبول نداریم که مصداق محاربه نشوند؟

#اکبر_اعلمی در میزگرد سرای قلم:
دهها میلیون نفر در این مملکت معترض هستند و می‌خواهند در چارچوب #قانون_اساسی و به شیوه کاملا مسالمت‌آمیز و مدنی، مراتب اعتراض خود را نسبت به سیاست‌های اقتصادی و کاهش ۴۴ساله ارزش پول ملی ابراز و به حاکمیت بگویند ما تو را قبول نداریم و می‌خواهیم صاحبان قدرت را جابجا کنیم، یعنی مشابه همان حرفی که آیت‌الله #خمینی گفته بود که گیریم ۵۰سال قبل پدران ما به این قانون اساسی رأی داده‌اند؛ الان می‌گویند ما این قانون را قبول نداریم؟ چگونه می‌توانند این اعتراضات را بیان و مصداق بغی، محاربه و افساد فی‌الارض نشوند؟

درحالیکه شما #انتخابات را محدود کرده‌اید، اجازه اجرای اصل ۲۷ و اعتراض از طریق برگزاری اجتماع و راهپیمایی مسالمت‌آمیز را نمی‌دهید. اجازه اعتراض با استفاده از ظرفیت اصل ۲۴ را نمی‌دهید. ۱۰۰تا شبکه رادیو و تلویزیون بصورت انحصاری در انحصار یک اقلیت قرار دارد، حال این مردم معترض چگونه می‌توانند به خیابان آمده و اعتراض کنند که مصداق محاربه و افساد فی‌الارض نشوند؟

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرض می‌کنیم که #شاه خیلی مرد سالمی باشد خیلی خدمتگزار به مردم باشد وقتی مردم یک خدمتگزاری را نخواستند باید کنار برود. فرض می‌کنیم ایشان می‌خواهد #آزادی بدهد؛ باز هم اهالی مملکت حق داشتند که بگویند این آدمِ صالحِ خوب را که می‌خواهد مملکت ما را بهشت برین کند، ما نمی‌خواهیم!

آیت‌الله #خمینی

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
‍ دوازدهم بهمن سالگرد ورود آیت‌الله #خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی به ایران است.
خمینی در بخشی از سخنرانی معروفش در بهشت‌زهرا می‌گوید:

«ما فرض می‌کنیم كه یك ملتی تمامشان رای داند كه یك نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینكه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لكن اگر چنانچه یك ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینكه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می كند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است.»

هر كسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی كه درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می‌توانند سرنوشت یك ملتی را كه بعدها وجود پیدا كنند، آنها تعیین بكنند؟

اگر فرض كنیم كه سلطنت قاجاریه به واسطه یك رفراندمی تحقق پیدا كرد و همه ملت هم ما فرض كنیم كه رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی كه بعدها می آیند. در زمانی كه ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یك از ما زمان آقامحمدخان را ادراك نكرده، آن اجداد ما كه رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یك ملتی بوده، یك سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است كه یك سلطانی را بر ما مسلط كند.

#دهۂ_فجر_مبارک
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Ещё