شاه فرتوت ابریقستان

#سیاست
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
به بهانهٔ سوم می، زادروز #نیکولا_ماکیاولیِ شگفت‌انگیز

1⃣ شاه از میان حیوانات باید قدرت شیر و اندیشه روباه داشته باشد. شیر قادر نیست خود را از تله‌ها نجات بدهد و روباه هم نمی‌تواند از چنگال گرگ‌ها فرار کند پس شاه باید به اندیشه روباه آشنا باشد که تله‌ها را بشناسد و باید مثل شیر قدرت داشته باشد که گرگ‌ها را فراری دهد.

2⃣ اولین روش ارزیابی هوش و ذکاوت حاکم، نگاه کردن به آدم‌های جمع شده در اطراف اوست.

3⃣ فریب دادن مردم معمولا از آنچه فکر می‌کنید ساده‌تر است، البته به شرطی که آنها هم دلشان بخواهد که فریب بخورند.

3⃣ داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد!

4⃣ می‌خندم اما نه از درون/می‌سوزم اما نه از برون ...


#فرانسیس_بیکن می‌گوید: ما به کسانی همچون #ماکیاولی مدیونیم، که جهان #سیاست و رهبران آن را آن‌طوری که هست به ما نشان می‌دهند، نه آن‌طوری‌که باید باشد.

فایل پیوست:
کتاب #شهریار اثر ماکیاولی که رهبرانی چون #هیتلر، #ناپلئون بناپارت و #موسولینی مثل کتاب مقدس به آن باور داشتند.

پ.ن.
و چه بسیار رهبران دیگر...

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
در سال ۱۹۶۱ #فیدل_کاسترو مدارس کوبا را برای یک سال تعطیل کرد تا دانش‌آموزان بتوانند به بقیه مردم که سواد نداشتند،  خواندن و نوشتن بیاموزند.
در طول ۸ ماه بیسوادی از ۴۰٪ به ۳٪ کاهش یافت!

پ.ن.
بدترین نوع بیسوادی، "بیسوادی_سیاسی" است.
بیسواد سیاسی "کور" و "کر" است، درک سیاسی ندارد و نمی‌داند که هزینه‌های زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان، همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند.
او حتی به "جهالت_سیاسی" خود افتخار کرده، سینه جلو می‌اندازد و می‌گوید که:
«من از #سیاست بیزارم!»

#برتولت_برشت

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
"یومه مارکت ای کوت" مشهور به #جیمی_جامپ، نام مردی اسپانیایی است که کارش این بود، بپرد وسط مسابقه و خرابکاری کند. ‌
این کار او بعدها مورد تقلید خیلی‌ها قرار گرفت.

#اقتصاد و #سیاست هم جیمی‌جامپ دارد. جیمی‌جامپ‌ها محصول تروفرزی خودشان و بی‌خاصیتی آنهایی هستند که با غفلت و کندی‌شان از وظیفه اصلی‌شان یعنی حفظ نظم باز‌مانده‌اند.

جیمی‌جامپ‌ها دوست دارند چشم‌ها را معطوف خودشان کنند. نشان دهند که چگونه می‌توانند همه آن سازوکاری که برای نظم ریخته شده را بهم بزنند و به ریش همه برنامه‌ریزی‌ها و منطقِ‌کار بخندند.

جیمی‌جامپ‌ها نمی‌آیند که کاری را درست یا مشکلی را حل‌کنند. مهم فقط این است که بیایند و تا جایی که کسی عُرضه‌اش را ندارد که آنها را بیرون بیاندازد، بی‌هدف بچرخند و خودشان را به زور در قاب چشم تماشاگر نگه‌دارند.
جیمی‌جامپ‌ها، هدف اصلی‌شان به هر قیمت ماندن در صحنه است به همین دلیل است که هیچکس نمی‌تواند حدس بزند، مقصدشان کدام سمت زمین است و چرا جهت‌هایی که می‌روند انقدر متناقض است.

جیمی‌جامپ‌ها، استادِ جاخالی دادنند. آنها هیچ مسئولیتی ندارند، هیچ تعهدی ندارند، به هیچکس پاسخگو نیستند اما هر طرف زمین را که نگاه کنی، مجبوری یورتمه رفتن‌شان را ببینی.

تماشاگرانِ طرف بازنده، همیشه جیمی‌جامپ‌ها را تشویق می‌کنند چون بودن آنها در تضاد با نظم و قاعده و ادامه بازی به نفع بازیگران و تیم خوب است.

جیمی‌جامپ‌های میادین ورزشی بالاخره
یکجا گیر می‌افتند و بازی به نظم خودش برمی‌گردد، جیمی‌جامپ‌های سیاسی در کشورهای توسعه‌یافته هم بالاخره گیر می‌افتند؛ اما جیمی‌جامپ‌های سیاسی کشورهایی که نه تنها توسعه‌نیافته‌اند که بکاربردن واژه #توسعه هم کفاره دارد، هیچوقت از بازی بیرون نمی‌روند! آنها انقدر در قاب چشم‌ها می‌مانند و جاخالی می‌دهند که کمی بعد خود محافظین زمین بازی سیاست و تیم داخل زمین جملگی جیمی‌جامپ می‌شوند و انقدر این کار مسری می‌شود که تماشاگران یا ترجیح می‌دهند بی‌خیال بازی شوند و ورزشگاه را ترک کنند یا خودشان هم #جیمی‌جامپ شوند!

✍🏼 #سهند_ایرانمهر

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
به بهانهٔ سوم می، زادروز #نیکولا_ماکیاولیِ شگفت‌انگیز

1⃣ شاه از میان حیوانات باید قدرت شیر و اندیشه روباه داشته باشد. شیر قادر نیست خود را از تله‌ها نجات بدهد و روباه هم نمی‌تواند از چنگال گرگ‌ها فرار کند پس شاه باید به اندیشه روباه آشنا باشد که تله‌ها را بشناسد و باید مثل شیر قدرت داشته باشد که گرگ‌ها را فراری دهد.

2⃣ اولین روش ارزیابی هوش و ذکاوت حاکم، نگاه کردن به آدم‌های جمع شده در اطراف اوست.

3⃣ فریب دادن مردم معمولا از آنچه فکر می‌کنید ساده‌تر است، البته به شرطی که آنها هم دلشان بخواهد که فریب بخورند.

3⃣ داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد!

4⃣ می‌خندم اما نه از درون/می‌سوزم اما نه از برون ...


#فرانسیس_بیکن می‌گوید: ما به کسانی همچون #ماکیاولی مدیونیم، که جهان #سیاست و رهبران آن را آن‌طوری که هست به ما نشان می‌دهند، نه آن‌طوری‌که باید باشد.

فایل پیوست:
کتاب #شهریار اثر ماکیاولی که رهبرانی چون #هیتلر، #ناپلئون بناپارت و #موسولینی مثل کتاب مقدس به آن باور داشتند.

پ.ن.
و چه بسیار رهبران دیگر...

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به بهانهٔ سوم می، زادروز #نیکولا_ماکیاولیِ شگفت‌انگیز

1⃣ شاه از میان حیوانات باید قدرت شیر و اندیشه روباه داشته باشد. شیر قادر نیست خود را از تله‌ها نجات بدهد و روباه هم نمی‌تواند از چنگال گرگ‌ها فرار کند پس شاه باید به اندیشه روباه آشنا باشد که تله‌ها را بشناسد و باید مثل شیر قدرت داشته باشد که گرگ‌ها را فراری دهد.

2⃣ اولین روش ارزیابی هوش و ذکاوت حاکم، نگاه کردن به آدم‌های جمع شده در اطراف اوست.

3⃣ فریب دادن مردم معمولا از آنچه فکر می‌کنید ساده‌تر است، البته به شرطی که آنها هم دلشان بخواهد که فریب بخورند.

3⃣ داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد!

4⃣ می‌خندم اما نه از درون/می‌سوزم اما نه از برون ...


#فرانسیس_بیکن می‌گوید: ما به کسانی همچون #ماکیاولی مدیونیم، که جهان #سیاست و رهبران آن را آن‌طوری که هست به ما نشان می‌دهند، نه آن‌طوری‌که باید باشد.

فایل پیوست:
کتاب #شهریار اثر ماکیاولی که رهبرانی چون #هیتلر، #ناپلئون بناپارت و #موسولینی مثل کتاب مقدس به آن باور داشتند.

پ.ن.
و چه بسیار رهبران دیگر...

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
جناب #قاضی‌زاده! زنهار از‌ خار خودکِشتهٔ یکدستی و مار فسردهٔ #قدرت!

✍️
#سهند_ایرانمهر

🔸جناب آقای #قاضی‌زاده_هاشمی فرموده‌اند:
«کشور حداقل ده سال به این وضعیت ( یکدستی) نیاز داشت و بعد از طی این دوره، نهادهای سیاسی و دموکراتیک می‌توانند برگردند!»

تا جایی که می‌دانم دکتر قاضی‌زاده هاشمی، پزشکی خوانده‌اند نه #علوم‌‌سیاسی یا #جامعه‌شناسی سیاسی اما همین امر هم دلیل نمی‌شود که انسان با نگاهی ژرف‌اندیش به ماهیت قدرت‌سیاسی و خوی سیری‌ناپذیر آن و نیز تجربه‌های آزموده بشری، در نظر نداشته باشد که نقش ما در آفریدن یک وضعیت یا ترکیب، به این معنا نیست که تا آخر، این نقش تاثیرگذار حفظ خواهد شد و‌نسبت ما و آن، یکطرفه و‌تابع مطلق اراده ماست.

قدرت و نفوذ انقلابیون موثر در خلق یک #انقلاب تا آخر بر اجزا و رویکرد آن مستدام نیست و آن انقلاب پس از بال‌وپر گرفتن به مسیر و اقتضای خود می‌رود و مقید به خواست آفرینندگانش نیست. انسان، ماشین را می‌آفریند و صنایع را راه‌اندازی می‌کند اما این مخلوقات وقتی پا گرفتند، به اقتضای مستقل خود رفتار می‌کنند و انسان به حکم اینکه آفریننده آن است، نمی‌تواند، دلخوش به این باشد که هرجا که خواست مانع وسعت سرطانی ماشین و‌صنایع می‌شود و در نهایت این مخلوق است که بر خالق خود سوار می‌شود.

انقلاب‌ها هم همین‌کار را با آفرینندگان خود می‌کنند چنانکه صورتبندی‌های سیاسی وقتی عملی می‌شوند از اراده نظریه‌‌پردازان خود خارجند. بهترین مثال را در‌این باره #مولانا دارد، آنجا که مردی تخم خاری در خیابان پرتردد کاشت و به هشدارها توجه نکرد، استنادش هم این بود که: «خودم کاشته‌ام» پس خودم به عنوان عامل اولیه کشت و خلق، می‌توانم روزی خار را که محصول اراده امروز من است، از ریشه بکنم:

همچو آن شخص درشت خوش‌سخن
در میان ره نشاند او خاربن

ره گذریانش ملامت‌گر شدند
پس بگفتندش بکن این را نکند

هر دمی آن خاربن افزون شدی
پای خلق از زخم آن پر خون شدی

جامه‌های خلق بدریدی ز خار
پای درویشان بخستی زار زار

چون بجد حاکم بدو گفت این بکن
گفت آری بر کنم روزیش من

مدتی فردا و فردا وعده داد
شد درخت خار او محکم نهاد...

خار رشد کرد و ریشه کرد و مرد ناتوان و خمیده شد و فهمید چه خیال خامی داشته است:

خاربن در قوت و برخاستن
خارکن در پیری و در کاستن

خاربن هر روز و هر دم سبز و تر
خارکن هر روز زار و خشک تر

او جوان‌تر می‌شود تو پیرتر
زود باش و روزگار خود مبر

اکنون نیز سخنم با جناب قاضی‌زاده و امثالهم این است که تصور نکنید که قدرت، موم نرم یا عبید کلام شماست که امروز اراده به یکدستی و مطلق‌العنانی آن کنید و بگذارید بدون مخالف و رقیب و‌ مردم جلو برود و روزی هم به این غول بی‌شاخ و دم قدرت که حدّ یقفی نداشته و پروار و به تک‌خوری و تکتازی خویگر شده است، به حضرت قدرت؛ بفرمایید: «ده‌سال‌‌ات تمام شد و‌حالا وقت بازگشت #دموکراسی است!».

نه، آقای قاضی‌زاده! #قدرت و #سیاست، شاید به اراده شما بیاید اما وقتی رشدش سرطانی شد و آنتی‌بادی‌ها و همه عناصر توازن #جامعه و‌ سیاست را به مرخصی ده‌ساله فرستادید، منتظر "متاستاز" باشید. تصور نکنید که قدرت همین مار فسرده‌ و‌ تحت‌اختیاری است که در زمستان غنوده و تا ابد، همین است که می‌بینید، گرمای «نامحدودی و گستردگی و یکدستی»که بخورد، ماجرا به این سادگی نیست، از اراده شما خارج است و دیگر جهانی به جنبش او متکی است، به قول مولوی در داستان مارگیری که مارِ به خیالش، مرده را گرفت و در آفتاب گذاشت:

کاژدهای مرده‌ای آورده‌ام
در شکارش من جگرها خورده‌ام

او همی مرده گمان بردش ولیک
زنده بود و او ندیدش نیک نیک

او ز سرماها و برف افسرده بود
زنده بود و شکل مرده می‌نمود

باش تا خورشید حشر آید عیان
تا ببینی جنبش جسم جهان!

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
چرا رأی نمی‌دهم؟
محمدجواد اکبرین
 
یک: قدرت در برابر قدرت

#انتخابات در جمهوری اسلامی در دوره‌های قبل هم «انتخابات آزاد» نبود اما «رقابتی» بود و این آخرین کارکردِ باقی مانده از انتخابات بود. در این رقابتی بودن راهی وجود داشت تا با روش «قدرت در برابر قدرت» کسی را انتخاب کنیم که بتواند قدرت مطلقه را تا جایی مهار کند که جامعه بتواند نفس بکشد، شکل و جمع پیدا کند، سفره‌اش خالی نباشد و راه دشوار اصلاح و تغییر را ادامه دهد.
این آخرین فرصت موجود در چارچوب نظامی بود که جمهوریتِ در حال احتضارش را تجربه می‌کرد.
«قدرت در برابر قدرت» یا همان «توازن قوا» به این معناست که اگر نامزدی در انتخابات باشد با کارنامه‌ای که نشان دهد اقتدار حقیقی و اعتبار حقوقی‌اش می‌تواند در برابر قدرت مطلقه گرهی از کار فروبستهٔ ایران بگشاید باید به او رأی داد. به همین علت استفاده از فرصت «توازن قوا» مقدم بر تحریم انتخابات بود.
اما در این دوره مطلقا قدرتی وجود ندارد که بتواند کاری از پیش ببرد و انتخابات آخرین کارکرد خود را از دست داده است. به عنوان نمونه آقای #همتی، نامزد این دوره‌ برخی از اصلاح‌طلبان در مصاحبه‌ای که دو سال پیش از تلویزیون ایران پخش شد حتی جرأت نکرد جلوی مجریِ عضو جبهه پایداری که از فتنه ۸۸ می‌گفت بایستد، چه رسد بخواهد جلوی دولت پنهان مقاومت کند و البته جریان پشتیبان او نیز ناتوان‌تر از گذشته است. در این ساختار، حتی کسانی که اعتبار و اقتدار داشتند هم به «تدارکاتچی» تبدیل شدند، کاریکاتورهای بی‌اعتبار و بی‌اقتدار که جای خود دارند. این شرایط مضحک از انتخاب و #قدرت، با هیچ منطقی قابل توجیه نیست. این بار اگر قدرتی قرار است در برابر قدرت مطلقه قرار داده شود «قدرتِ رأی ندادن» است.

دو: پس گرفتن چک سفید از حکومت و جریان‌های سیا
سی

تجربه نشان داده در انتخابات نباید چک سفید داد، نه به حکومت و نه به نامزدها و جریان‌های سیاسی. باید تضمینی وجود داشته باشد تا وعده‌ها محقق شود. عادت کردیم که از یک‌طرف وقتی ولایت مطلقه و نهادهایش هزار مانع بر سر دولت منتخب مردم ایجاد می‌کنند دولت هم بگوید «خواستم ولی نگذاشتند» و پاسخ ندهد که مگر تجربه‌ دولت‌های قبل پیش رویت نبود؟ اگر نمی‌گذارند چرا آمدی و وعده‌های ناشدنی و نارسیدنی دادی؟ و اگر راه‌هایی بلد بودی برای خروج از این بن‌بست، چرا آن راه‌ها را به کار نگرفتی و تسلیم فشارها شدی؟ نه تنها منتخبان به این پرسش‌ها پاسخ نمی‌دهند، بلکه جریان‌های حامی‌شان هم مسئولیت شکست‌شان را بر عهده نمی‌گیرند.
از سوی دیگر حکومت هم دولت‌ها را ملامت می‌کند و آنها را متهم به ناتوانی و تقصیر می‌کند. تمام این وضعیت، ناشی از چکِ بدون تضمینی است که به حکومت و نامزدها و جریان‌های سیاسی داده شده است. یک‌بار باید صدور این چک متوقف شود و بدون تضمینِ مشخص و دقیق برای نقد این چک، در اختیار هیچکس قرار نگیرد.

سه: پس گرفتن حق امضا از نظ
ام

تا کنون نظام هر بلایی بر سر #اقتصاد، #فرهنگ، #سیاست و #جامعه آورد، هر وقت در داخل و خارج مورد اعتراض قرار گرفت گفت مردم به من رأی داده‌اند. رهبری گفت هر رأی در انتخابات رأی به نظام است و وزیر خارجه نظام حتی گفت مردم خودشان انتخاب کرده‌اند که این‌‌گونه زندگی کنند. وقتی صدای ما شنیده نمی‌شود و قرار است هر بار با امضا و رأی خودمان ناتوان‌تر شویم باید امضاءمان را پس بگیریم تا نظام نتواند برای ویرانی ایران از رأی و اعتبار امضای ما مایه بگذارد و خود را مشروع و موجّه نشان دهد.

چهار: مقاومت در برابر نظام
ِ تحقیر

نظام جمهوری اسلامی «نظام تحقیر» است. مدعا این نیست که نظام مرتکب تحقیر می‌شود؛ مدعا این است که سرشت و ساختارش بر تحقیر است. به عبارت دیگر، "تحقیر"، فعل او نیست، بلکه وصف اوست. اگر فعل او بود عجیب نبود؛ چنان‌که دنیا پر است از حکومت‌هایی که فعل غیرعادلانه دارند اما ساختار آنها به شهروندان این امکان را می‌دهد که با ارجاع به قانون، وضعیت را تغییر دهند. اما فراز و نشیب چهل سال گذشته و آزمودن همه ظرفیت‌ها و روزنه‌ها نشان می‌دهد که ما با یک «تحقیر سیستماتیک» مواجه‌ایم…

متن کامل در لینک زیر:

https://www.zeitoons.com/88775

#محمدجواد_اکبرین

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
نخستین کنایه #لاریجانی به #ابراهیم_رئیسی، #قالیباف و #احمدی‌نژاد:

#سیاست نه "پادگان" است نه "دادگاه" که با تشر و دستور اداره شود!

عده‌ای کشور را از مسیر عقل خارج کردند!

#انتخابات
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
به بهانهٔ سوم می، زادروز #نیکولا_ماکیاولیِ شگفت‌انگیز

1⃣ شاه از میان حیوانات باید قدرت شیر و اندیشه روباه داشته باشد. شیر قادر نیست خود را از تله‌ها نجات بدهد و روباه هم نمی‌تواند از چنگال گرگ‌ها فرار کند پس شاه باید به اندیشه روباه آشنا باشد که تله‌ها را بشناسد و باید مثل شیر قدرت داشته باشد که گرگ‌ها را فراری دهد.

2⃣ اولین روش ارزیابی هوش و ذکاوت حاکم، نگاه کردن به آدم‌های جمع شده در اطراف اوست.

3⃣ فریب دادن مردم معمولا از آنچه فکر می‌کنید ساده‌تر است، البته به شرطی که آنها هم دلشان بخواهد که فریب بخورند.

3⃣ داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد!

4⃣ می‌خندم اما نه از درون/می‌سوزم اما نه از برون ...


#فرانسیس_بیکن می‌گوید: ما به کسانی همچون #ماکیاولی مدیونیم، که جهان #سیاست و رهبران آن را آن‌طوری که هست به ما نشان می‌دهند، نه آن‌طوری‌که باید باشد.

فایل پیوست:
کتاب #شهریار اثر ماکیاولی که رهبرانی چون #هیتلر، #ناپلئون بناپارت و #موسولینی مثل کتاب مقدس به آن باور داشتند.

پ.ن.
و چه بسیار رهبران دیگر...

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
🔸روز جمعه ۱۲ ربیع ‏الاول ۱۳۸۳ مطابق ۱۱ مرداد ۴۲، #پاکروان، رئیس «سازمان امنیت» ایران به دیدار امام در پادگان عشرت‏‌آباد رفت و ضمن احوالپرسی، اظهار داشت: «من کوشش فراوانی به منظور به دست ‏آوردن سند و مدرکی بر ارتباط مرجع بزرگ روحانیت با خارج به عمل آوردم و حتی عربی را بدین منظور به محضر حضرتعالی فرستادم، ولی کوچکترین نشانه‌ای بر ارتباط مرجع روحانیت با عوامل بیگانه نیافتم و برایم روشن شد که مرجع روحانیت در این مبارزات خود، هیچ‏گونه ارتباطی با خارج و عمال بیگانه نداشته‌اند».

آنگاه در حالی که سر خود را به علامت تصدیق و تعظیم بالا و پایین می‏‌برد، افزود: «البته مرجع بزرگ روحانیت باید چنین باشد... باید چنین باشد... و شاهنشاه دریافتند که مرجع روحانیت در این مبارزه و مخالفت، فقط نظر دینی داشته و به تحریک عوامل بیگانه به این کارها دست نزدند و نیز با اساس سلطنت مخالف نیستند؛ ولی می‏‌فرمایند با نطق عاشورای ایشان چه کنم که در آن به شخص اول مملکت و خاندان سلطنت اهانت شده است... و حضرتعالی باید تصدیق بفرمایید که آن نطق خیلی تند بود. در دنیا چه در کشورهای جمهوری، چه سلطنتی، چه دموکراسی، چه استبدادی، در هیچ جا سابقه ندارد که علیه رئیس حکومتی با این لحن، سخن برانند...». (چیزی به این مضمون)
امام در پاسخ گفت: «ممکن است در آن نطق تندروی‏ هایی شده باشد، ولی هرچه بوده جنبۀ نصیحت داشته است و آن نصیحت برای شاه لازم بوده است و شما هم شاه را نصیحت کنید»! (نزدیک به این مضمون)

پاکروان به خنده افتاد و آنگاه چنین گفت: «اکنون حضرتعالی آزاد می‌شوید. منتها لازم است به عرض برسانم که #سیاست یعنی کلک و نیرنگ، سیاست یعنی #دروغ و تزویر، سیاست یعنی حقه‏‌بازی، و خلاصه سیاست یعنی پدرسوختگی؛ و این کارها مربوط به ماست و مرجع روحانیت نباید خود را به این امور آلوده سازد و در سیاست دخالت کند». (چیزی به این مضمون)
امام در پاسخ فقط یک کلمه گفت: «ما در سیاستی که شما معنا می‏‌کنید از اول، دخالت نداشته‌ایم.{#عباس_میلانی این عبارت آیت‌الله #خمینی را بگونه‌ای دیگر ذکر می‌کند: «آیت‌الله خمینی گفت:من در سیاست به اینگونه که شما تعریف می‌کنید دخالت نخواهم کرد» Abbas Milani: Eminent Persians. Syracuse University Press, }

..آقای قمی نیز در این مجلس حضور داشت. در این اثنا سرهنگ مولوی، رئیس سازمان جاسوسی تهران نیز حضور به هم رسانید و نسبت به امام عرض ادب کرد. پاکروان خطاب به مولوی اظهار داشت که: «وسایل و مقدمات آزادی آقا را فراهم کنید که همین امروز از اینجا تشریف ببرند». مولوی پاسخ داد که: «امروز جمعه است و از مقامات مربوطۀ پادگان کسی اینجا نیست. ناچاریم آزادی حضرت آیت‏‌اللّه‏ را به فردا موکول کنیم». پاکروان اظهار داشت: «فرمان است که همین امروز آقا آزاد شوند».

✔️(منبع: نهضت #امام_خمینی، دفتر اول،سید حمید روحانی، چاپ ونشر عروج، تهران، ۱۳۸۶، ص ص ۷٠۱-۶۹۸)

🔸طبق اسناد منتشر شده، #شاه، قصد کشتن امام را داشت که با میانجیگری و پافشاری پاکروان از این تصمیم منصرف شد.

[✔️ آیت‌الله پسندیده، خاطرات آیت‌الله پسندیده، تهران، نشر حدیث، ۱۳۷۴ش، ص۱۱۶]

امام خمینی(ره) درباره او فرمود: «او فردی مقرراتی و دارای دیسپلین کامل بود.» امام، پاکروان را عاقل و قانونی می‌شناخت، او بسیار قانونی حرف می‌زد و کسی بود که می‌توانست در برابر شاه، حرف بزند و از وضع بد مملکت شکوه کند.

{✔️خلخالی، صادق؛ خاطرات آیت‌الله #خلخالی، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۹،ص ۲۹۳}.

🔸پاکروان به تمام کارهای خود با شهامت و شجاعت، اعتراف کرد، فکر می‌کرد شاید به سبب این رک‌گویی‌ها از حکم نهایی رهانیده شود.

[ ✔️خلخالی، صادق؛ خاطرات آیت‌الله خلخالی، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۹ش]

وی گمان می‌کرد با نقشی که در نجات امام در جریان سال‌های ۴۲ و ۴۳ ایفا کرده است، خطری متوجه او نخواهد شد؛ به همین سبب، خیالش آسوده بود و ایران را ترک نکرد. دفاعیات "مهندس #بازرگان" از او و امثالِ وی کارساز نبود.

[ ✔️حسن‌بیگی، محمد‌ابراهیم؛ چشم‌ها و گوش‌های شاه، تهران، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش، مدرسه، ۱۳۸۴ش،ص۱۰۵]

۲۲فروردین، سالگرد اعدام #حسن_پاکروان دومین رئیس #ساواک.

۱۲۹۰-۱۳۵۸
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
راه رهایی از مشکلات و در مسیر توسعه و رفاه مردم بودن، مشخص است:
صدای #سیاست خاموش باشد و صدای #اقتصاد، بلند.
دقیقا برعکس چیزی که در ایران می‌شنوید!

#سیامک_قاسمی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
آقای #علیرضا_پناهیان در تازه‌ترین اظهارات خود گفته‌اند: "عرب‌های ساکن مکه و مـدینه قبل از بعثِ پیامبر اسلام هم اهل عبادت و معنویت و اخلاق بودند ولی آنچـه نداشتند "رشد سیاسی" بود. در واقع، پیامبر مبعوث شد تا به آن ها رشد سیاسی دهد، اما نتوانست و موفق نشد! شاهدش هم اینکه، بعد از رحلت پیامبر، مردم مدینه و مکه به شرایط سیاسی قبل از اسلام بازگشتند!"

این سخن #پناهیان از چندمنظر قابل بررسی است:
🔸اول آنکه حدیث مشهوری از پیامبر اسلام هست (منابع و دلایل در صحت حدیث به آسانی قابل جستجوست) که «انَّما بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق». بنابراین آنچه مدنظر وی بوده است به تصریح خود ایشان #اخلاق بوده است و نه #سیاست؛ زیرا در دستگاه فکری اخلاقی، آنچه مهم است از صافی رد شدن اندیشه و روح آدمیان است و در این نگاه، هر آنچه از ذهن انسان و جامعه صیقلی بیرون بیاید امری مقبول است و اقتضای شکل و فرم ثابتی ندارد و کمال در اخلاقی شدن اندیشه و کردار است و ماحصل آن مورد قبول خداوند، چنانکه #مولوی می‌گوید:

کاملی گر خاک گیرد زر شود
ناقص ار زر برد خاکستر شود

چون قبول حق بود آن مرد راست
دست او در کارها دست خداست

دست ناقص دست شیطانست و دیو
زانک اندر دام تکلیفست و ریو

جهل آید پیش او دانش شود
جهل شد علمی که در منکر رود

هرچه گیرد علتی علت شود
کفر گیرد کاملی ملت شود

بنابراین دستکم در قرآن و سخن پیامبر شاهدی بر تکلیف و رسالتی سیاسی دیده نمی‌شود.

🔸نکته دوم اینکه امر اخلاقی مدنظر پیامبر هم دو ویژگی مهم دارد اول اینکه او موظف به ابلاغ است و نه کنترل و اجبار و استیلا بر مردم چنانکه در قران آمده است:"وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ " یا"فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ «21» لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ «22» (غاشیه) و حتی "امر به معروف" چنانکه از نامش پیداست نه "امر" به "َشرع" که امر و دعوت به ضوابط اخلاقی عرف جامعه صیقلی شده از پیغمبر درونی خویش است بر اساس این اندیشه، اگر جامعه به دلیل ظرفیت ناکافی یا برداشت نادرست یا الزامات تحمیلی تاریخ و زمانه یا هرچیز دیگر آن جامعه اخلاقی مورد نظر نشد هم اصولا در دایره وظایف و کارنامه پیامبر نبوده است؛ چون او صرفا انذار دهنده بوده است مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ.(مائده).

🔸نکته سوم: آنچه جناب پناهیان و همفکرانش را به این گمان انداخته است که پیامبر به دنبال سیاست بوده است آن است که برخلاف پیامبر مسیحیان، پیامبر اسلام فرصت یافت تا در مدینه النبی، حکومتی برپا دارد اما به نظر می‌رسد که این برپاداشتن لزوما امر و حکم الهی نبوده است و جزیی از تدبیر انسانی و زمینی خود وی بوده است. زمینی بودن آن نیز از آنجا مشخص است که روشهای زمامداری وی در ساختار(نه مضمون) چیزی متفاوت از ساختارهای سیاسی دیگر زمان خود نبوده است و از همان آسیبها نیز زیان می‌دیده است و ضعف و وقت حکمرانی زمینی را داشته است مانند شکست در غزوه احد و نظر غیرکارشناسی پیامبر در مورد شیوه جنگ در غزوه بدر که توسط حباب بن منذر زیر سوال رفت و راهبرد دیگری پیشنهاد شد.
پیامبر اگر زمامدار مدینه شد، نه به خاطر الزام به زمامداری که بدلیل اقبال عمومی جامعه مومنان و بر اساس همان دستگاه اخلاقی مقبولیت اعمال جامعه و فرد صیقلی زمامدار شد آن رویکرد سیاسی به تعبیر درست پناهیان موفق نشد چون سیاست، الزاماتی متفاوت از روش مرید و مرادی مورد توصیه مولوی یا اتکا به الزامات اخلاق وحیانی دارد.
بنابراین برخلاف جناب #تاجزاده و #زیدآبادی که نقدشان بر پناهیان این بود که این سخنان توجیه ناکارآمدی اقتدارگرایان وطنی است با جناب پناهیان در ناموفق بودن رویکرد سیاسی پیامبر اسلام همداستانم چون "سیاست‌ورزی" و "سیاستمداری" را همچون بسیاری از علما و مراجع سابق و لاحق اسلام امری کاملا زمینی و جدای از ابلاغ رسالت (نه لزوما در تنافر با آن در صورت الزام به قواعد به روز سیاست) می‌دانم.

🔸سخن آخر اینکه، آنچه که باعث این استنباط آقای پناهیان شده است ماحصل چند دهه تلاش ناکام برای سیاسی و اخلاقی کردن مردم به شیوه مبتنی بر دریافت شخصی همفکرانشان از سیره وحیانی و مبتنی بر تعمیم تجربیات پیامبرانه پیامبر اسلام آن هم در زمانه کاملا زمینی کنونی بوده است. زمانه‌ای که امر سیاسی تعریف و لوازم خود را دارد غافل از این واقعیت که خاتمیت نبوت به معنی ختم تعمیم تجربه‌های دینی و شخصی پیامبرانه نیز بوده است و سیاست اگر بر دوش مقتضیات عصر و زمانه نایستد و مردم در جهان معنایی آن نه "محق" که "مکلف" باشند، همین می‌شود که شده است. حتی اگر ارجاعات آن به تاریخی قدسی و برخاسته از آموزه های وحیانی باشد.

✍🏻 #سهند_ایرانمهر
https://t.center/oldkingofebrighestan
‏الان نصف ملت دنبال #ترامپ هستن
چون دلاراشون، طلاهاشون، خونه‌هاشون و... گرونتر بشه
نصف دیگر ملت دنبال #بایدن هستن
چون فک می‌کنن #دلار میاد پایین و طلا ارزون میشه کاسبی رونق می‌گیره و...

اما در واقع دشمن ما همینجاست!
اگر تغییر #سیاست نباشد، هیچکدام از اینها برای ما نفعی نخواهد داشت...

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
‍ ‍ اگر #ترامپ برای چهار سال دیگر پرزیدنت آمریکا باشد چه سیاستی را علیه ایران دنبال خواهد کرد؟

جوابش ساده است: ادامه تحریمها و افزایش فشار حداکثری.

هدف ترامپ این است که با ادامه این رویکرد، مردم ایران به قدری از حیث اقتصادی جان به لب شوند که علیه حکومت قیام کنند.

هواداران وطنی ترامپ هم به چنین سناریویی دل بسته‌اند.

ترامپ اهل لشکرکشی به ایران نیست؛ چون هزینه‌اش برای آمریکا زیاد و عواقبش غیرقابل کنترل است.

پس فقط یک سناریو باقی می‌ماند و آن نابود کردن اقتصاد ایران با هدف شوراندن مردم علیه حکومت است.

اما به نظرم، چنین سناریویی نه تنها به هدف نخواهد خورد، بلکه نهایتا به ضد خود بدل خواهد شد.

این را من نمی گویم، علم #سیاست و #اقتصاد می‌گوید.

#آمارتیا_سن، متفکر اقتصادی برنده جایزه #نوبل و #ساموئل_هانتینگتون استاد #هاروارد و بسیاری دیگر از متفکران سیاسی و اقتصادی می‌گویند.

اگر ترامپ با اساتیدی از این دست مشورت می‌کرد متوجه می‌شد که تحریمها فقط باعث فقیرتر شدن جامعه ایران و نابودی #طبقه_متوسط ایران شده و اتفاقا همین پدیده به نوبه خودش راه را بر تحولات دموکراتیک در جامعه ایران بسته است.

#هانتینگتون اگر زنده بود به پرزیدنت ترامپ می‌گفت:"مهمترین عامل در دموکراتیزه شدن یک کشور اقتدارگرا، ارتقای وضع اقتصادی آن کشور و پدید آمدن طبقه متوسط است که تنها طبقه حامل ارزشها و رفتارهای دموکراتیک است.

هر جا که این طبقه کوچک و ضعیف ماند #دموکراسی توفیقی پیدا نکرد.

یک طبقه متوسط قوی، ضامن اصلی و عامل بنیادین در دموکراتیک شدن جامعه است.

به نظرم ادامه سیاستهای ترامپ درباره ایران، حداکثر جمهوری اسلامی را به رژیمی شبیه #کره_شمالی تبدیل خواهد کرد؛ رژیمی بسته که دور خود دیوار کشیده، با اقتصادی به غایت ضعیف اما در یک سطح حداقلی کارآمد، هیئت حاکمه‌ای بسته‌تر و قدرتمندتر و نظامی‌تر، با مردمی فقیرتر، بدون هیچ نهاد مدنی موثری و البته مطیع‌تر زیرا که به ناگزیر فقط در فکر سیر کردن شکم خود است.

ترامپ اگر با دو تا استاد دانشگاه هاروارد مشورت می‌کرد، متوجه میشد که #قیام_پابرهنگان افسانه‌ای است که کمونیستها ساخته و در مغز عده‌ای فرو کرده‌اند.

آنچه جامعه‌ای را دموکراتیک می‌کند، رشد مدام و تدریجی اقتصاد و صنعت، باز شدن درهای کشور به سوی سرمایه خارجی، #توریسم، گسترش علم و دانش و سوادآموزی است.

تحول دموکراتیک یک پروسه است و نه یک پروژه تحمیلی از بیرون.

هیچ راه میانبری نیست.

#بیژن_اشتری/نویسنده و مترجم آثاری چون راسپوتین،تروتسکی،استالین جوان،امید علیه امید (روشنفکران روسیه در دوران وحشت استالینی)،
ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ چائوشسکو و....


https://t.center/oldkingofebrighestan
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
یک دوستی دارم در پرتغال زندگی می‌کند. مدتهای مدیدی است آنجا سکنی گزیده؛ حدود ده سال می‌شود که از ایران مهاجرت کرده است.
می‌گفت اینجا پنج روز که سر کار می‌روی، توجه به شغل مهم است و کار کردن ارزش است، مطلقا کار کردن؛ نه اینکه چه کاری می‌کنی. همین که کار می‌کنی یعنی برای خودت و جامعه مفید هستی، اهمیت می‌دهی و هکذا...
اما جالب‌انگیز بود که می‌گفت تمام طول پنج روز، قصه من و دوستان پرتغالی اعم از دوست و همکار شغلی، و غیره این است که آخر هفته چه کار کنیم؟ یعنی کجا برویم؟ چه لذتی ببریم؟ چطور تفریح کنیم؟ به چه برسیم؟...
به من می‌گفت: اینها اصلا #سیاست نمی‌دانند چیست! دم #انتخابات مجلس و ملی یکی دو روز مانده آنهم در حد دو کلمه که این بد نیست اون یکی فلانه و تمام.
باقی زندگی فقط لذت و شادی کردن است دنبال و پی بهتر بودن، دوست یافتن، مسافرت رفتن، تجربه کردن، فوتبال دیدن، کل‌کل کردن، سکس، تفریح و رقص و موزیک...
گرفتن مخلفات و نشستن و صحبت کردن و خندیدن و چرت و پرت گفتن و در کل لذت بردن از زندگی.
سیاست نه هست، نه نقشی دارد، نه پی گیر هستن، نه حرص دارد، نه استرس.

"بزرگترین ارجحیت #دموکراسی بر نظامهای دیگر این است که تو همیشه درگیر سیاست نیستی"

حتی گاهی دو، سه بار در طول چند سال نخست‌وزیر عوض می‌شود؛ اسمش را هم به زور می‌دانند!
نه اینکه این مختص عده‌ای خاص باشد بلکه عموم مردم همینطور هستند...
درگیری ذهنی اینها که نهایتا اقتصادی است قیمت آبجو است که یک ونیم یورو نشود دو یورو؛ یا سال بعد با اتحادیه شغل خود چانه بزنند که حقوق چطور باشد؟ و مزایا چگونه تعلق بگیرد؟
بیشتر از این نه با سیاست کاری دارند نه سیاست با آنها کار دارد نه حکومت چنبره بر زندگی انداخته نه دولت مرجع است؛ نه حاکمان کسانی هستند قابل اطاعت، یا پذیرش یا تقدس.
زندگی همین جمع دوستان، شغل، خانواده، عشق و صفا و شادی و تفریح و مسافرت است. بزرگترین کار اجتماعی و سیاسیشان هم آخر هر سال آنهم با چت بنشینند با کارگران دیگر و کارفرما سر حقوق توافق کنند...
همه چیز را مرتب و منظم کرده‌اند. #آزادی را سر جایش گذاشته‌اند. حقوق انسانی و قانونی، مثل ناموس است. عشق، حال و لذت برای عموم، حق بدون انکار شده و زندگی کردن، راحتی و بهبود وضعیت بشر هدف اصلی و اساسی قرار گرفته است...
چه مردم چه سیاستمداران فکر و ذکرشان انگار لبخند و شادی آوردن در زندگی مردم است همه متفق‌القول هستند که باید زیست، خوب زیست، آرام و با شادی و آزادی زیست، کسی هم کاری به زندگی دیگری ندارد.
جالب‌تر اینکه اصلا و ابدا کاری دارند تو شیعه هستی یا بودایی؟ چه مکتب و مسلکی داری؟ می‌گفت مطلقا حتی یکبار نه بین عموم و دوستان نه صاحبخانه و کارفرما نه دولت و حکومت مطلقا از من نپرسیدند چه دینی داری؟ یا نداری؟ ملیت آنهم یکی دوبار از سر کنجکاوی یا اینکه بیایند مسافرت یا چه چیزی برند کشورت است تا استفاده کنند" دوستم سوهان و گز و زعفران برده بود"
مطلقا هم کاری به سبک زندگی، جنسیت، سکس، عقاید سیاسی، عقاید ماورالطبیعه شما هم ندارند. نه می‌پرسند، نه پیگیرند، نه تحقیر می‌کنند...
در طول دو، سه قرن هم به یک سیستمی رسیده‌اند به نام دموکراسی که زندگی را خوش و خرم و راحت کرده و عموم هم راضی و خشنود که سیستم جلوی #فساد، پدرسوخته‌گری، ظلم وستم را می‌گیرد... این کلیپ کوتاه از #بیژن_عبدالکریمی در گروه دانشجویی ابوذر را ببینید....

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
رویا و توسعه
✍️ دکتر #محسن_رنانی

تفاوت اصلی انسان و سایر موجودات زنده، ظرفیت رویا اندیشی اوست.
منظورم از رویا، خواب دیدن نیست. رویا یعنی این که انسان بتواند زنجیره‌ای از مفاهیم را به هم گره بزند و از آنها قصه‌ای درست کند. رویا به فرد معنا می‌دهد، انگیزه، اراده و انرژی می‌دهد.
ثروت، علم، عشق، دموکراسی، شهرت، موفقیت، قدرت، هر کدام یک رویا هستند. در واقع هر کدام یک «داستان رویایی» هستند که هویت ما را شکل‌ می‌دهند.اما برای هر فرد، در میان همه این رویاها، معمولا یک رویا، مرکزیت دارد. و البته هر جامعه‌ای حداقل یک «رویای جمعی وحدت‌بخش» نیاز دارد.
به چنین رویایی، «رویای ملی» می‌گوییم. راستی ما ایرانیان اکنون کدام رویای ملی وحدت بخش را داریم؟ می‌خواهیم تمدن هخامنشیان را احیا کنیم؟ می‌خواهیم مدینه نبوی بسازیم؟ می‌خواهیم حکومت علوی داشته باشیم؟ یا ژاپن اسلامی بشویم؟ می‌خواهیم یک جامعه عادلانه بسازیم یا یک جامعه دموکراتیک؟ یا شاید به حکومت سلطنتی بازگردیم.

واقعیت اینست که دیرزمانی است که ایرانیان رویای ملی معنی‌بخش ندارند؛ و تا زمانی که رویای ملی معنی بخش نداشته باشیم سخن گفتن از توسعه بی‌معنا خواهد بود.

انقلاب اسلامی محصول خلق یک رویای ملی توسط روحانیان بود. جمهوری اسلامی نیز تنها در دوران طلایی‌ جنگ توانست رویای ملی خلق کند. پس از جنگ ما دیگر رویای ملی نداشته‌ایم و اکنون نیز حکومت چنان ناهمگون و پراکنده شده است که دیگر توان خلق رویای ملی را ندارد. حتی حکومت از یک زمانی حتی از خلق رویاهای جمعی معمولی نیز عاجز شده است! دیگر نمی‌تواند در حوزه ساده‌‌ای مثل ترافیک هم یک رویای جمعی خلق کند. البته هر جا لازم باشد با سرنیزه و هزینه زیاد می‌تواند نظم کوتاه مدتی برقرار کند، چه در #اقتصاد، چه در #سیاست، و چه در جامعه.
شکل دادن به یک رویای جمعی از پرتاپ موشک به فضا، هم مهم‌تر است و هم سخت‌تر. موشک را می‌توان با پول نفت و سرهم‌کردن قطعاتی که از خارج به صورت قاچاقی خریداری شده است و تنها به کمک چند مهندس، به فضا پرتاپ کرد؛ اما ساختن رویای جمعی، کاری بسیار ظریف است و نیازمند آن است که نخست، مردم به حکومت اعتماد داشته باشند و سپس حکومت بتواند بخش بزرگی از جامعه را بگونه‌ای مدیریت کند که بتوانند در یک همکاری بلندمدت، با صبر، خوش‌بینی، اعتماد و مشارکت یک رویای جمعی را شکل بدهند. و متاسفانه حکومت ما هم فاقد چنین مهارتی است.

سالهاست که حکومت ما «ضد رویا» شده است. چرا که می‌خواهد رویاهای ساختگی خودش را به رویای ملی تبدیل کند ولی مردم مقاومت می‌کنند.
بنابراین خیلی تعجب نباید کرد اگر حکومت ما «قرارگاه فرهنگی» تاسیس می‌کند و می‌خواهد با سرهنگان، مهندسی فرهنگی کند!

بگذار آتش بزنند به رویاهای جمعی ما. دود این آتش زدن‌ها سرانجام به چشم خودشان خواهد رفت. جامعهٔ بی‌رویا محصولش فرار است و هجوم. فرار به هرکجا و هجوم به هر چه شود. فرار به مهاجرت، هجوم به مواد مخدر! فرار از ازدواج و فرزندآوری، هجوم به سکس و شراب! فرار از رسانه‌های رسمی، هجوم به تلگرام و اینستاگرام! فرار به افسردگی و خودکشی، هجوم به سوی شورش و تخریب!
این دستاورد حکومتی است که نه خودش توان ساختن رویای جمعی دارد و نه اجازه می‌دهد جامعه رویاهای جمعی بسازد.
در دنیای بی رویایی، اگر نخبگان مدنی قیام نکنند، امیر تتلوها قیام خواهند کرد. کودکی را در نظر بگیرید که مادرش هر شب یک قصه کوتاه دلپذیر برایش می‌گوید تا به خواب برود. اما یک شب برای او داستان بلند رویایی را آغاز می‌کند. کودک برمی‌خیزد و هی به مادرش می‌گوید «باز هم بگو» و از فردا همه‌اش در فکر داستان دیشب است.
اگر این روزها بازار رمالان و مداحان گرم است چون روشنفکران ما نتوانسته‌اند داستان‌های رویایی تحول‌گرانه‌ای را در جامعه ما شکل بدهند. اصلا روشنفکر کسی است که به جامعه کمک می‌کند تا داستان رویایی تحول خواهانه خود را درباره آینده خلق کند و متحجران کسانی هستند که می‌کوشند جامعه را به داستانهای رویایی گذشته که زمانی کاربرد داشته‌ اما امروز عمرشان سرآمده است، سرگرم کنند.

خوشبختانه امروز دیگر هیچ سیاستمدار حکومتی در ایران سرمایه اجتماعی لازم را برای آفرینش رویای جمعی ایدئولوژیک برای ایرانیان ندارد؛ و این به روشنفکران فرصت می‌دهد که با درانداختن گفتگوهای اجتماعی، زمینه پیدایش یک رویای ملی فراگیر همت گمارند.
هر رویای جمعی که شکل می‌گیرد، گویی یک بخشی از جامعه ما با نوعی چسب با هم مرتبط می‌شود. آنقدر چسب رویای جمعی بسازیم و آنقدر دوام بیاوریم تا این پیرانِ به قدرت چسبیده، با فرمان حضرت حق بازنشسته شوند، آنگاه فرصت خواهیم یافت تا یک رویای ملی وحدت بخش خلق کنیم...

https://t.center/oldkingofebrighestan
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
قطار اقتصاد و سياست در ايران به انتهاي ريل خود رسيده است!

✍️ #محسن_رنانی

مصاحبه من با روزنامه شرق با عنوان «آینده ایران و چهار زلزله» درباره این که انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ پایان یک دهه چالش، تنش و تلاش برای استخوان ترکاندن جمهوری اسلامی است،‌ در روزنامه شرق ۲۵ خرداد ۹۹ منتشر شد.
در این مصاحبه گفته‌ام که ما یک دهه بسیار مهم را (از ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۰) پشت سرگذاشته‌ایم که با دو زلزله آغاز شده است و با دو زلزله پایان می‌یابد و کل این دهه، «دهه تحول‌خواهی» بوده است. (لینک متن کامل مصاحبه با شرق را در پایان این یادداشت گذاشته‌ام).

یعنی اگر دهه ۶۷ تا ۷۶ را دهه «بازگشت و بهبود خواهی» بنامیم؛ دهه ۷۶ تا ۸۸ را دهه «بازنگری و اصلاح‌طلبی» بنامیم، دهه ۸۸ تا ۱۴۰۰ دهه «بازسازی و تحول‌خواهی» بوده است، یعنی نظام سیاسی ما در سالهای پس از #جنگ، مراحل دگرگونی یا تکامل سیستمی (بهبود - اصلاح - تحول) را به صورت طبیعی و پشت سر هم و خیلی شتابان طی کرده است و اکنون به طور طبیعی دهه‌ای که از ۱۴۰۰ شروع می‌شود دهه «نوسازی و افق‌گشایی» است. گرچه تحولات سه دهه قبل هیچکدام به تکامل خود نرسیدند ودر میانه راه ناتمام ماندند، اما دهه افق‌گشایی ناتمام نخواهد ماند، یعنی نمی‌تواند ناتمام بماند، یعنی افق گشایی هم «الزاما» شروع می‌شود و هم «کامل» می‌شود. بهبودخواهی «الزاما» باید بعد از جنگ شروع می‌شد وگرنه نظام نوپای اسلامی‌ نمی‌توانست هویت و قابلیت یک نظام سیاسی مرسوم مدرن را به نمایش بگذارد و به داخل و خارج نشان دهد که از پس مدیریت یک کشور در دنیای مدرن برمی‌آید. اما بخشی از سیستم که قدرت داشت ولی شناخت درستی از دنیای مدرن نداشت، کم‌کم که پیامدهای بهبودخواهی آشکار شد، وحشت کرد و فشار آورد تا دوره بهبودخواهی هاشمی، ناتمام، متوقف شود.

اصلاح طلبی در ۷۶ می‌توانست شروع نشود، یعنی نظام آن اندازه اقتدار داشت که اگر بخواهد،‌ نگذارد شروع شود، اما تشتت در ائتلاف حاکم، باعث شد که جامعه از این فرصت بهره ببرد و با انتخاب خود کشور را وارد فاز «اصلاح‌طلبی» کند. اصلاح طلبی، تصادفی شروع شد نه «الزامی» و بنابراین وقتی شروع شد الزامی به تکمیل آن نبود و می‌توانستند مانع تکمیل و تکامل آن شوند و شدند. تحول‌خواهی ۸۸ هم می‌توانست شروع نشود و وقتی هم شد دیدیم که نگذاشتند تکمیل شود و تکامل یابد. اما «افق گشایی» را نه می‌شود مانع شروعش شد و نه پس از شروع می‌شود مانع تکمیل و تکامل آن شد.
افق‌گشایی یک انتخاب «همه یا هیچ» است، قسمت ‌بردار نیست. در دهه‌های پیشین اگر تغییرات شکست می‌خورد مرحله بعدی‌ای وجود داشت. از جنگ به بهبود، از بهبود به اصلاح، از اصلاح به تحول و از تحول به افق‌گشایی، می‌توانستیم عبور کنیم. اما بعد از افق‌گشایی چیزی نیست و جایی نیست که برویم، درهم‌ریزی و انهدام است. پس وقتی یک سیستم وارد مرحله افق‌گشایی شد گزینه دیگری ندارد؛ فقط یک گزینه دارد و آن هم تکمیل و تکامل افق‌گشایی است وگرنه باید تن به در‌هم ریزی و ویرانی بدهد.
الان ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند یعنی #اقتصاد و جامعه و #سیاست و #کرونا همگی دست به دست هم داده‌اند تا تو این آخرین قرص‌نان‌هایی که از چاه نفت درآورده‌ای را به غفلت نخوری و فقط و فقط صرف زنده ماندت بکنی و بعد برای داشتن چیزی بیش از زنده ماندن، «باید» الگوی زیست خودت را تغییر بدهی و این می‌شود همان افق‌گشایی. یعنی باید اولویت‌‌های زندگیت و دغدغه‌هایت را تغییر دهی الگوی تغذیه و تحرک و گفتار و شغلت را تغییر بدهی و تغییرات دیگری را نیز، که اگر به آن تن ندهی دیگر قلب و کلیه و کبدت همراهی نخواهند کرد و ناگهان روزی در یک فشار جسمی یا روحی که قرار خواهی گرفت بدنت تشنج می‌کند و تمام.

تمام حرف من در آن مصاحبه این است که تحولات خوب و بد دهه قبل همه چیز را برای یک افق‌گشایی و نوسازی در نظام سیاسی آماده کرده است و این افق گشایی با انتخابات ۱۴۰۰ رخ خواهد داد. و البته هیچ فرقی نمی‌کند که نتیجه #انتخابات ۱۴۰۰ چه باشد. آن انتخابات، خواه بسته و بی شور برگزار شود و از آن یک محافظه‌کار (اصول‌گرا، نظامی، ولایت‌مدار و ...) بر سرقدرت بیاید یا یک انتخابات آزاد و بسیار پرشور و قطبی شده برگزار شود و از آن یک تحول‌خواه (اصلاح‌طلب، میانه رو، توده‌گرا، روشنفکر و ...) به قدرت برسد، نتیجه یکی خواهد بود: قطار اقتصاد و سیاست در ایران به انتهای ریل خود رسیده است و سوزن‌بان هرکس می‌خواهد باشد «باید» دسته سوزن را بچرخاند وگرنه قطار از ریل خارج خواهد شد...

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
https://t.center/oldkingofebrighestan
رنسانس در ایران بالاتر و بهتر از رنسانس اروپا است.
رنسانس اروپا جدایی #دین از #سیاست بود ولی در رنسانس ایران جدایی #ایمان از #شریعت اتفاق افتاده که خیلی جلوتر از سکولاریسم اروپا است.

آیا انقلاب اسلامی یک باخت تاریخی را برای ما رقم زد، و یا یک فرصتی را هم ایجاد کرد؟
پاسخ من این است که بعد از #انقلاب به طور ناخواسته و پنهان، یک راه میانبر تاریخی به سوی توسعه گشوده شده است.
نه جامعه آگاهانه این راه را خواسته بود و نه حکومت!
اما تعامل بین حکومت و جامعه راه را باز کرد.
اصلی‌ترین عامل شکست توسعه، سنت‌های غیرعقلانی هستند.

سنت‌ها حافظان بسیار قدرتمندی دارند.
جمهوری اسلامی کمک کرد تا حافظان تاریخی سنت در جامعه ما یا تضعیف شوند و یا حذف شوند و سنت بی‌دفاع مانده است تا لاجرم جامعه ما به سمت دنیای مدرن حرکت کند و با سنتهای ضدتوسعه خداحافظی کند.
این تحول در اروپا ۴۰۰ سال طول کشید ولی ما در طول ۴۰ سال گذشته زمینه‌های این تحول را در ایران ایجاد کردیم.

در دوران جمهوری اسلامی، جهشی عظیم در فراهم‌آوری زمینه‌های لازم برای مدرنیته رخ داده است که هیچ نظام دیگری به غیر نظام دینی با رهبری فقها نمی‌توانست چنین تحولی را با این سرعت ایجاد کند.

این تحول را #رضاشاه آغاز کرد و #محمدرضاشاه ادامه داد اما هر دو شکست خوردند، چون به گونه‌ای عمل کردند که باعث انسجام و اتحاد تمام نیرو‌های محافظ سنت شدند و یک جبهه مستحکم در برابر تحولات دنیای مدرن شکل گرفت.
انقلاب اسلامی هم به نوعی حاصل همین اتحاد بود.
مهم‌ترین خدمت جمهوری اسلامی این بود که نیروهای حافظ سنت را نخست از هم جدا کرد و سپس یک به یک آن ها را نابود کرد.
در دوران جمهوری اسلامی چهار تحول مهم رخ داده که زمینه‌های تحقق نوگرایی و مدرنیته را فراهم کرده است.

تحولاتی که حتی در ترکیه، پاکستان، مصر و کشورهایی با ساختار سیاسی مدرن‌تر از ایران هم رخ نداده است.
سه مورد اول آن تضعیف، تخریب و حذف حافظان سنت است و تحول چهارم تحول در کیفیت دینداری ایرانیان است.

اصلی ترین حافظان سنت، زنان، روستاییان و روحانیان هستند. که زنان از بقیه قدرتمند‌تر عمل می‌کنند.
جمهوری اسلامی نخست زنان را به نیروهای خط شکن تحولات مدرنیته تبدیل کرد.
#پهلوی اول قدرت عشایر را نابود کرد، پهلوی دوم زمین‌داران را نابود کرد و جمهوری اسلامی عامه روستاییان را شهرنشین کرد.
پیش‌بینی من این است که با این روند تا ۲۰ سال آینده کمتر از پنج درصد جمعیت روستایی خواهند بود.
سومین حافظ سنت روحانیان بودند که در دو سطح مراجع و روحانیان محلی فعالیت می‌کردند. تقریبا جایگاه مراجع به عنوان سرمایه‌های نمادین که تحول آفرین بودند، از دست رفته است.
بخشی از مراجع که با حکومت زاویه داشتند را حکومت تخریب کرد و بخشی از مراجع که مردم فکر می‌کردند حکومتی هستند، را هم مردم تخریب کردند.
روحانیان محلی هم که محل رجوع عامه بودند به علت عملکرد نامناسب روحانیان حکومتی، نزد مردم بی اعتبار شده‌اند.

تحول بسیار بنیادی‌تری که رخ داده است که تنها و تنها در یک حاکمیت دینی و فقهی امکان‌پذیر بود و هیچ حکومت دیگری نمی‌توانست این تحول را ایجاد کند، «جدایی ایمان از شریعت» است.
در طول تاریخ ایران، ایمان و شریعت به هم چسبیده بوده است، اما جمهوری اسلامی کمک کرد، تا جدایی ایمان از شریعت رخ بدهد که تحولی بسیار عظیم بوده است.
این تحول بسیار عمیق‌تر از تحقق #سکولاریسم در اروپاست.
در سکولاریسم، جدایی دین از سیاست رخ داد ولی در ایران جدایی ایمان از شریعت رخ داده است.
امروز با نسل روبه افزایشی از جوانانی رو به رو هستیم که ایمان دارند، ولی مناسک دینی را انجام نمی‌دهند.
خانواده‌های آن ها نیز پذیرفته‌اند که جوانان آن ها تنها ایمان اخلاقی داشته باشند.
ایمان با توسعه سازگار است.
شریعت، بدسته به نوعش، ممکن است با توسعه سازگار باشد و ممکن است نباشد.

شریعت در صورتی که زنده باشد و متناسب با نیاز جامعه تکامل یابد با توسعه سازگار است. اما ایدئولوژی دینی حتما ضد توسعه است.

دکتر #محسن_رنانی
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
🔸روز جمعه ۱۲ ربیع ‏الاول ۱۳۸۳ مطابق ۱۱ مرداد ۴۲، #پاکروان، رئیس «سازمان امنیت» ایران به دیدار امام در پادگان عشرت‏‌آباد رفت و ضمن احوالپرسی، اظهار داشت: «من کوشش فراوانی به منظور به دست ‏آوردن سند و مدرکی بر ارتباط مرجع بزرگ روحانیت با خارج به عمل آوردم و حتی عربی را بدین منظور به محضر حضرتعالی فرستادم، ولی کوچکترین نشانه‌ای بر ارتباط مرجع روحانیت با عوامل بیگانه نیافتم و برایم روشن شد که مرجع روحانیت در این مبارزات خود، هیچ‏گونه ارتباطی با خارج و عمال بیگانه نداشته‌اند».

آنگاه در حالی که سر خود را به علامت تصدیق و تعظیم بالا و پایین می‏‌برد، افزود: «البته مرجع بزرگ روحانیت باید چنین باشد... باید چنین باشد... و شاهنشاه دریافتند که مرجع روحانیت در این مبارزه و مخالفت، فقط نظر دینی داشته و به تحریک عوامل بیگانه به این کارها دست نزدند و نیز با اساس سلطنت مخالف نیستند؛ ولی می‏‌فرمایند با نطق عاشورای ایشان چه کنم که در آن به شخص اول مملکت و خاندان سلطنت اهانت شده است... و حضرتعالی باید تصدیق بفرمایید که آن نطق خیلی تند بود. در دنیا چه در کشورهای جمهوری، چه سلطنتی، چه دموکراسی، چه استبدادی، در هیچ جا سابقه ندارد که علیه رئیس حکومتی با این لحن، سخن برانند...». (چیزی به این مضمون)
امام در پاسخ گفت: «ممکن است در آن نطق تندروی‏ هایی شده باشد، ولی هرچه بوده جنبۀ نصیحت داشته است و آن نصیحت برای شاه لازم بوده است و شما هم شاه را نصیحت کنید»! (نزدیک به این مضمون)

پاکروان به خنده افتاد و آنگاه چنین گفت: «اکنون حضرتعالی آزاد می‌شوید. منتها لازم است به عرض برسانم که #سیاست یعنی کلک و نیرنگ، سیاست یعنی #دروغ و تزویر، سیاست یعنی حقه‏‌بازی، و خلاصه سیاست یعنی پدرسوختگی؛ و این کارها مربوط به ماست و مرجع روحانیت نباید خود را به این امور آلوده سازد و در سیاست دخالت کند». (چیزی به این مضمون)
امام در پاسخ فقط یک کلمه گفت: «ما در سیاستی که شما معنا می‏‌کنید از اول، دخالت نداشته‌ایم.{#عباس_میلانی این عبارت آیت‌الله #خمینی را بگونه‌ای دیگر ذکر می‌کند: «آیت‌الله خمینی گفت:من در سیاست به اینگونه که شما تعریف می‌کنید دخالت نخواهم کرد» Abbas Milani: Eminent Persians. Syracuse University Press, }

..آقای قمی نیز در این مجلس حضور داشت. در این اثنا سرهنگ مولوی، رئیس سازمان جاسوسی تهران نیز حضور به هم رسانید و نسبت به امام عرض ادب کرد. پاکروان خطاب به مولوی اظهار داشت که: «وسایل و مقدمات آزادی آقا را فراهم کنید که همین امروز از اینجا تشریف ببرند». مولوی پاسخ داد که: «امروز جمعه است و از مقامات مربوطۀ پادگان کسی اینجا نیست. ناچاریم آزادی حضرت آیت‏‌اللّه‏ را به فردا موکول کنیم». پاکروان اظهار داشت: «فرمان است که همین امروز آقا آزاد شوند».

✔️(منبع: نهضت #امام_خمینی، دفتر اول،سید حمید روحانی، چاپ ونشر عروج، تهران، ۱۳۸۶، ص ص ۷٠۱-۶۹۸)

🔸طبق اسناد منتشر شده، #شاه، قصد کشتن امام را داشت که با میانجیگری و پافشاری پاکروان از این تصمیم منصرف شد.

[✔️ آیت‌الله پسندیده، خاطرات آیت‌الله پسندیده، تهران، نشر حدیث، ۱۳۷۴ش، ص۱۱۶]

امام خمینی(ره) درباره او فرمود: «او فردی مقرراتی و دارای دیسپلین کامل بود.» امام، پاکروان را عاقل و قانونی می‌شناخت، او بسیار قانونی حرف می‌زد و کسی بود که می‌توانست در برابر شاه، حرف بزند و از وضع بد مملکت شکوه کند.

{✔️خلخالی، صادق؛ خاطرات آیت‌الله #خلخالی، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۹،ص ۲۹۳}.

🔸پاکروان به تمام کارهای خود با شهامت و شجاعت، اعتراف کرد، فکر می‌کرد شاید به سبب این رک‌گویی‌ها از حکم نهایی رهانیده شود.

[ ✔️خلخالی، صادق؛ خاطرات آیت‌الله خلخالی، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۹ش]

وی گمان می‌کرد با نقشی که در نجات امام در جریان سال‌های ۴۲ و ۴۳ ایفا کرده است، خطری متوجه او نخواهد شد؛ به همین سبب، خیالش آسوده بود و ایران را ترک نکرد. دفاعیات "مهندس #بازرگان" از او و امثالِ وی کارساز نبود.

[ ✔️حسن‌بیگی، محمد‌ابراهیم؛ چشم‌ها و گوش‌های شاه، تهران، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش، مدرسه، ۱۳۸۴ش،ص۱۰۵]

۲۲فروردین، سالگرد اعدام #حسن_پاکروان دومین رئیس #ساواک.

۱۲۹۰-۱۳۵۸
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
کرونا؛ کارکرد ۴۰ سالهٔ پزشکان و روحانیون

این روزها پزشکان و پرستاران کانون توجه مردم‌اند. حریصانه به سخنانشان گوش می‌سپرند، به نصایح‌شان جامه عمل می‌پوشند و قدردان زحماتشان هستند. پزشکان و پرستاران درست در کانون خطر حاضرند. در موقعیت‌هایی که مردم جرات حضور در آنجا را ندارند. به همین جهت، چهره‌های آنان قدسیت پیدا کرده است.

وقتی برای تمدد اعصاب خود و بیمارانشان شادی می‌کنند و می‌رقصند، مردم قربان صدقه‌شان می‌روند و برایشان دعا می‌کنند. وقتی خبر از مرگ‌‌شان می‌رسد؛ اندوهی عمیق بر جانشان می‌نشیند.

ماجرای نسل ما در دهه‌های چهل و پنجاه همین‌طور شده بود. اما به‌جای ویروس #کرونا، احساس ازهم‌گسیختگی اخلاقی و معنوی داشتیم. توسعه شتابان #پهلوی، نسل ما را سرگشته و بی‌معنا کرده بود. در آن روزگار، به جای پزشکان، روحانیون به کانون توجه ما تبدیل شدند. ما حریصانه به سخنانشان گوش می‌سپردیم. به نصایح‌شان جامه عمل می‌پوشیدیم، و قدردان وجودشان بودیم. چهره‌شان قدسیت پیدا کرده بود و اندوه‌شان به اندوه ما تبدیل می‌شد.

ما زندگی می‌کردیم اما کمبود معنا و معنویت داشتیم، روحانیون نیز به ما کمک می‌کردند؛ اما اقبال بیش از حد به آنها سبب شد خود را دائرمدار دینی کردن همه‌چیز کنند. از دین چتری ساختند که همه‌چیز ذیل آن معنا پیدا می‌کرد. سایبانی ساختند که هنر و زیبایی و #فلسفه و #عشق و #علم و #سیاست و حتی تخیلات و آرزوهای شخصی را باید ذیل آن تعریف می‌کردیم.

تا اینجای کار مشکلی نداشت. پزشکان نیز وضع مشابهی دارند. پزشکان نیز گاهی همه‌چیز را پزشکینه می‌کنند. نشان می‌دهند چگونه باید سلامت را نقطه کانون زندگی قرار داد و همه‌چیز را به شرط رعایت موازین سلامت پذیرفت. هنر و ورزش و دین و راه رفتن و رقصیدن و دوستی کردن و...
اما یک تفاوت بنیادین میان روحانیون و پزشکان هست. نمی‌توان تصور کرد که پزشکان امروز که مورد اقبال مردم واقع شده‌اند، یکباره متصدی حکومت شوند و با بار سنگین تبلیغاتی پزشکینه کردن همه امور زندگی را ترویج کنند، همه امکان‌های تشویقی و تحمیلی و اجبار یک حکومت را هم به دست بگیرند تا کسی از موازین سلامت تخطی نکند.
اما متاسفانه روحانیون چنین کردند. روحانیون، دینی کردن جامعه را در دستور کار قرار دادند؛ به این معنا که همه‌چیز را باید ذیل چتر دین فهم کرد و خود را دائرمدار همه‌چیز کردند!

جامعه یکباره با روحانیون اقتصاددان، صاحبنظر در امور فرهنگی، ادیب، شاعر، نقاش، مدیر، قاضی، مشاور روانی، مخترع، ورزشکار، لطیفه‌گو و حتی پزشک مواجه شد!

همه‌چیز قرار شد دینی شود و برای این‌کار، تبلیغات و توزیع امکانات و رانت و تحمیل و اجبار هم به کار آمد. همه‌چیز دینی شد؛ درحالیکه هر ناظر منصفی اعتراف می‌کند دین تا حدود بسیاری از جامعه رخت بر بسته است.

در این روزها که پزشکان به کانون توجه مردم تبدیل شده‌اند، روحانیون بزرگ هم مرجعیت آنان را تصدیق کرده‌اند و صرفا مردم را به #دعا تشویق می‌کنند. متاسفانه مخالفین نادان تمسخر می‌کنند؛ چندانکه گویی آنها به جای درمان و مراعات اصول بهداشتی، مردم را به دعا ترغیب کرده‌اند.

اتفاقا روحانیون دقیقا همانجا ایستاده‌اند که باید بایستند. در چنین موقعیت‌هایی حتما کسانی باید باشند که مرجعیت دعوت مردم به دعا خواندن را داشته باشند؛ حیف که تا حدود زیادی این مرجعیت را از دست داده‌اند.
دعا جایگزین درمان نیست، پر کردن خلاء درمان است. درست همان‌کاری است که مانع پزشکینه کردن تام زندگی می‌شود. دعا بهره‌گیری از فرصت بیماری برای اعمال‌توجه به وجوه دیگر زندگی است.
بدن سالم و پرانرژی از شکنندگی خود بی‌خبر است. توجه و تقدس پزشک، بازتاب خواست بیمار برای بازگشت دوباره سلامت و تداوم زندگی به همان سیاق گذشته است.
دعا اما در هنگام خطر امکانی است برای تداوم زندگی؛ اما با غنایی بیشتر از گذشته. دعا در فضای خطر و هراس از بیماری، یادآور ناخودبسندگی ماست. یادآور آنکه چندانکه خیال می‌کنیم جهان گرداگرد ما نمی‌چرخد.
همیشه جامعه زخم‌هایی دارد و کسانی باید باشند تا از این زخم‌ها نقطه عزیمتی برای استعلای معنوی جامعه بسازند.

داستان پزشکان و روحانیون را گفتم، اما به همین سیاق می‌توان داستان روحانیون و جامعه شناسان را گفت، داستان روحانیون و هنرمندان، داستان روحانیون و سیاستمداران.
کاش اجازه دهیم هر صنف به سیاق نیاز و رنجی که در جامعه جاری است، مرجعیت پیدا کند و محل توجه واقع شود. با این روایت، روحانیون هم جایگاه رفیع خود را بازخواهند یافت و جامعه به‌مثابه یک سمفونی زیبا، زندگی از سر خواهد گرفت...

دکتر محمد جواد غلامرضا کاشی ، استاد فلسفه دانشگاه علامه
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
https://t.center/oldkingofebrighestan
Ещё