آقای
#علیرضا_پناهیان در تازهترین اظهارات خود گفتهاند: "عربهای ساکن مکه و مـدینه قبل از بعثِ پیامبر اسلام هم اهل عبادت و معنویت و اخلاق بودند ولی آنچـه نداشتند "رشد سیاسی" بود. در واقع، پیامبر مبعوث شد تا به آن ها رشد سیاسی دهد، اما نتوانست و موفق نشد! شاهدش هم اینکه، بعد از رحلت پیامبر، مردم مدینه و مکه به شرایط سیاسی قبل از اسلام بازگشتند!"
این سخن
#پناهیان از چندمنظر قابل بررسی است:
🔸اول آنکه حدیث مشهوری از پیامبر اسلام هست (منابع و دلایل در صحت حدیث به آسانی قابل جستجوست) که «انَّما بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق». بنابراین آنچه مدنظر وی بوده است به تصریح خود ایشان
#اخلاق بوده است و نه
#سیاست؛ زیرا در دستگاه فکری اخلاقی، آنچه مهم است از صافی رد شدن اندیشه و روح آدمیان است و در این نگاه، هر آنچه از ذهن انسان و جامعه صیقلی بیرون بیاید امری مقبول است و اقتضای شکل و فرم ثابتی ندارد و کمال در اخلاقی شدن اندیشه و کردار است و ماحصل آن مورد قبول خداوند، چنانکه
#مولوی میگوید:
کاملی گر خاک گیرد زر شود
ناقص ار زر برد خاکستر شود
چون قبول حق بود آن مرد راست
دست او در کارها دست خداست
دست ناقص دست شیطانست و دیو
زانک اندر دام تکلیفست و ریو
جهل آید پیش او دانش شود
جهل شد علمی که در منکر رود
هرچه گیرد علتی علت شود
کفر گیرد کاملی ملت شود
بنابراین دستکم در قرآن و سخن پیامبر شاهدی بر تکلیف و رسالتی سیاسی دیده نمیشود.
🔸نکته دوم اینکه امر اخلاقی مدنظر پیامبر هم دو ویژگی مهم دارد اول اینکه او موظف به ابلاغ است و نه کنترل و اجبار و استیلا بر مردم چنانکه در قران آمده است:"وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ " یا"فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ «21» لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ «22» (غاشیه) و حتی "امر به معروف" چنانکه از نامش پیداست نه "امر" به "َشرع" که امر و دعوت به ضوابط اخلاقی عرف جامعه صیقلی شده از پیغمبر درونی خویش است بر اساس این اندیشه، اگر جامعه به دلیل ظرفیت ناکافی یا برداشت نادرست یا الزامات تحمیلی تاریخ و زمانه یا هرچیز دیگر آن جامعه اخلاقی مورد نظر نشد هم اصولا در دایره وظایف و کارنامه پیامبر نبوده است؛ چون او صرفا انذار دهنده بوده است مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ.(مائده).
🔸نکته سوم: آنچه جناب
پناهیان و همفکرانش را به این گمان انداخته است که پیامبر به دنبال سیاست بوده است آن است که برخلاف پیامبر مسیحیان، پیامبر اسلام فرصت یافت تا در مدینه النبی، حکومتی برپا دارد اما به نظر میرسد که این برپاداشتن لزوما امر و حکم الهی نبوده است و جزیی از تدبیر انسانی و زمینی خود وی بوده است. زمینی بودن آن نیز از آنجا مشخص است که روشهای زمامداری وی در ساختار(نه مضمون) چیزی متفاوت از ساختارهای سیاسی دیگر زمان خود نبوده است و از همان آسیبها نیز زیان میدیده است و ضعف و وقت حکمرانی زمینی را داشته است مانند شکست در غزوه احد و نظر غیرکارشناسی پیامبر در مورد شیوه جنگ در غزوه بدر که توسط حباب بن منذر زیر سوال رفت و راهبرد دیگری پیشنهاد شد.
پیامبر اگر زمامدار مدینه شد، نه به خاطر الزام به زمامداری که بدلیل اقبال عمومی جامعه مومنان و بر اساس همان دستگاه اخلاقی مقبولیت اعمال جامعه و فرد صیقلی زمامدار شد آن رویکرد سیاسی به تعبیر درست
پناهیان موفق نشد چون سیاست، الزاماتی متفاوت از روش مرید و مرادی مورد توصیه مولوی یا اتکا به الزامات اخلاق وحیانی دارد.
بنابراین برخلاف جناب
#تاجزاده و
#زیدآبادی که نقدشان بر
پناهیان این بود که این سخنان توجیه ناکارآمدی اقتدارگرایان وطنی است با جناب
پناهیان در ناموفق بودن رویکرد سیاسی پیامبر اسلام همداستانم چون "سیاستورزی" و "سیاستمداری" را همچون بسیاری از علما و مراجع سابق و لاحق اسلام امری کاملا زمینی و جدای از ابلاغ رسالت (نه لزوما در تنافر با آن در صورت الزام به قواعد به روز سیاست) میدانم.
🔸سخن آخر اینکه، آنچه که باعث این استنباط آقای
پناهیان شده است ماحصل چند دهه تلاش ناکام برای سیاسی و اخلاقی کردن مردم به شیوه مبتنی بر دریافت شخصی همفکرانشان از سیره وحیانی و مبتنی بر تعمیم تجربیات پیامبرانه پیامبر اسلام آن هم در زمانه کاملا زمینی کنونی بوده است. زمانهای که امر سیاسی تعریف و لوازم خود را دارد غافل از این واقعیت که خاتمیت نبوت به معنی ختم تعمیم تجربههای دینی و شخصی پیامبرانه نیز بوده است و سیاست اگر بر دوش مقتضیات عصر و زمانه نایستد و مردم در جهان معنایی آن نه "محق" که "مکلف" باشند، همین میشود که شده است. حتی اگر ارجاعات آن به تاریخی قدسی و برخاسته از آموزه های وحیانی باشد.
✍🏻 #سهند_ایرانمهرhttps://t.center/oldkingofebrighestan