✳️ «انتخابات عوض نشده است، رأیدهندگان عوض شدهاند»!
انتخابات ۱۴۰۰ هر چه هست، هر قدر آن را دموکراتیک یا غیردموکراتیک بخوانیم فرقی با انتخاباتهای ریاستجمهوری پیشین ندارد. در یک کلام،
#انتخابات عوض نشده است: هر قدر انتخاباتهای ریاستجمهوری پیشین دموکراتیک یا غیردموکراتیک، آزادانه یا غیرآزادانه بودند، این انتخابات هم دقیقاً همانگونه است. تغییر در جای دیگری رخ داده است ... در
#جامعه؛ در رأیدهندگان! برای اینکه پیش از شرح و بسط منظورم را پیشاپیش برسانم، باید بگویم: اگر همین ترکیب نامزدهای ریاستجمهوری امسال را ــ دقیقاً همین ترکیب، همین هفت نفر ــ به سال ۹۲ یا ۹۶ ببریم،
#همتی پیروز خواهد شد.
همتی همان روحانیِ چهار و هشت سال پیش است، اما رأیدهندگان دیگر آن رأیدهندگان پیشین نیستند.
ادعای اصلی بنده این است: نسبتی که میان
همتی و جامعه (رأیدهندگان) وجود دارد، دقیقاً همان نسبتی است که میان
#روحانی،
#موسوی و حتی
#خاتمی و جامعه وجود داشت. اگر در یک ساحت فرضی و نظری
همتی را جایگزین هر یک از این سه نفر، یعنی خاتمیِ ۷۶، موسویِ ۸۸ و روحانیِ ۹۲ و ۹۶ کنیم، عملکردی مانند آنها خواهد داشت. پیش از هر چیز یک نکتۀ مهم: هرگز منظورم این نیست که
همتی شخصاً شبیه خاتمی، موسوی یا روحانی است: نه شخصیت، نه سابقه و نه بسیاری از ویژگیهای دیگر
همتی به آن سه نفر دیگر شباهت دارد. از جهت تشکیلاتی هم
همتی ریشه در جای دیگری دارد ... نکتۀ بنده اصلاً این دست شباهتها نیست. بلکه نکته این است: «نسبتِ
همتی در این انتخابات با جامعه همان نسبتی است که خاتمی، موسوی و روحانی با جامعۀ خود داشتند.» و «مهمترین عاملی» هم که سرنوشت انتخاباتها را رقم زد، همین نسبتها بود!
در اینجا یک نکتۀ حاشیهای اما مهم را هم باید یادآوری کنم. دربارۀ میزان رد صلاحیتها در این انتخابات بسیار صحبت شده است و عموماً تأکید میشود بیسابقه بوده است. اما قضیه در اینجا هر چه باشد فقط مسئله «ابعاد» است، ولی ماهیتاً چیزی تغییر نکرده است. مگر رد صلاحیتی بزرگتر از رد صلاحیت
#رفسنجانی در ۹۲ وجود داشته است؟ رد صلاحیت
#احمدینژاد در ۹۶ شوک بزرگتری بود یا رد صلاحیت امسال او؟ شاید «ابعاد» بیشتر شده است، اما «ماهیت» عوض نشده است و همچنان به گمان من رد صلاحیت
#هاشمی_رفسنجانی بزرگترین رد صلاحیت تاریخ بود و خواهد ماند.
حال برگردیم به حرف اصلی: وضعیت امروز ــ دقیقاً امروز ــ مانند نخستین روزها پس از شروع رقابت انتخاباتی در خردادهای ۷۶، ۸۸، ۹۲ (و ۹۶) است. اگر شرایط جامعه مانند شرایط آن سالها بود، تردیدی ندارم با سرعتی خیرهکننده اجماعی اجتماعی و سیاسی روی
همتی صورت میگرفت و او یا انتخابات را مانند روحانی و خاتمی به سادگی میبرد، یا مانند مورد موسوی به بزرگترین التهاب سیاسیِ پس از انقلاب ۵۷ منجر میشد. نکتهای که در این میان نادیده گرفته میشود این است که رخدادِ خاتمی و موسوی و روحانی را در درجۀ نخست خودشان و همراهانشان رقم نزدند! خودشان هم عاملیت داشتند، اما این جامعه بود که از "خاتمی"، خاتمی ساخت، از" موسوی"، موسوی و از "روحانی"، روحانی ساخت. اگر امروز جامعۀ ۹۲ وجود داشت، یعنی اگر ذهنیت و نگرش رأیدهندگان همانی بود که آنها در ۹۲ داشتند،
همتی همانی میشد که روحانی شد ــ با همۀ تفاوتهای اصولی و اساسی که میان روحانی و
همتی وجود دارد.
به سادهترین صورتبندی: این «ظرفیت شخصی» نیست که خاتمی، موسوی و روحانی را چنین تأثیرگذار کرد، بلکه «ظرفیت اجتماعی» باعث شد آنها بتوانند چنان کارکردهایی بیابند و چنان تجربههایی را رقم بزنند. پس از ۲۴ سال که از خرداد ۷۶ میگذرد، همچنان حرف اصلی بسیاری از کنشگران این است که «خاتمی آنی نبود که باید باشد». این حرف دقیقاً یعنی: عامل تعیینکننده ظرفیت شخصی نیست (یا به عبارتی خاتمی ظرفیت این جایگاه را نداشت؛ پس چگونه به چنین جایگاهی رسید؟ با ظرفیت اجتماعی!). اگر این همه در این چند سال از روحانی گلایه شده است (و اصلاحطلبان تاوان سنگین آن را دادهاند)، دلیلش این است که تمایز میان «ظرفیت شخصی» و «ظرفیت اجتماعی» فراموش میشود.
حال این از خوشاقبالی یا بداقبالی عبدالناصر
همتی است که «ظرفیت اجتماعی» امروز تغییر کرده است.
در واقع، به قول حافظ که «فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید / دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد»، باید گفت: «فیض اجتماعی ار باز مدد فرماید،
همتی هم بکند آنچه خاتمی و موسوی و روحانی کرد». پس در واقع انتخابات ــ دستکم ماهیتاً ــ تغییری نکرده است، بلکه «انتخابکنندگان» تغییر کردهاند. حال اینکه این تغییر چیست، تعریف، ماهیتش و در نهایت پیامدهایش چیست، بحث دیگری است...
✍ #مهدی_تدینیt.center/oldkingofebrighestan#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan