شاه فرتوت ابریقستان

#سعید_معدنی
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
از پرواز انقلاب تا اعدام انقلابی


#صادق_قطب‌زاده(۱۳۱۴- ۱۳۶۱) یکی از شخصیتهای معروف دوره انقلاب اسلامی است. کسی که در پرواز پاریس تا تهران در کنار رهبر انقلاب نشست و به نوعی مترجم، همراه و امین ایشان بود و کمتر از چهار سال بعد، به جرم اقدام برای براندازی نظام جمهوری اسلامی دستور اعدامش صادر شد.

#قطب‌زاده، تاجرزادهٔ اصفهانی بود که قبل از #انقلاب با بسیاری از انقلابیون ایران و جهان آشنایی و ارتباط داشت. از جبهه‌ ملّی و نهضت آزادی گرفته تا امام موسی صدر و قذافی و مبارزان لبنانی و سوری و...

او پس از ملاقات با آیت‌الله #خمینی درحال تبعید در ترکیه شیفته‌ وی شد و علناً خود را مقلّد او نامید. تمام امید و رستگاری ملت را در رهبر در تبعید می‌دید.
قطب زاده دانشجوی انقلابی و پر شر و شوری بود. معروف است وقتی که در آمریکا دانشجو بود، سیلی به صورت #اردشیر_زاهدی می‌زند و درپی آن از آمریکا اخراج شده و به کانادا می‌رود.

او پس از انقلاب اگرچه کوتاه، اما پست‌هایی مثل عضویت در شورای انقلاب، وزیر امور خارجه، رییس سازمان رادیو و تلویزیون می‌شود. و می‌گویند در این دوره، عدّه‌ای از کاربلدهای شاغل در این سازمان را از کار برکنار می‌کند.

وی تمام عمر خود را دائماً در حال حرکت بود. از آمریکا به کانادا، از آنجا به لبنان و سوریه و حتی با گذرنامه سوریه‌ای که انقلابیونِ طرفدار موسی صدر برایش تهیه کردند، مدتی در فرانسه زندگی کرد. با ورود امام‌ خمینی به پاریس نقش مهمّی در یافتن محل اقامتی برای ایشان و رساندن پیام‌های وی به‌ ایرانیان و جهانیان داشت و در نهایت با هواپیمای حاملِ رهبر انقلاب و همراهانِ وی که "پرواز انقلاب" نامیده می شد، در کنار او نشست و به ایران بازگشت.

در جریان روند تحولات پس از انقلاب، به جبهه‌ی منتقدان و مخالفان پیوست و به اتهام همکاری در توطئه‌ سرنگونیِ نظام، زندانی و محاکمه شد. در طول محاکمه، آرامش خاطر داشت و فکر نمی‌کرد که اعدام شود؛ شاید بر این باور بود که در نهایت بنیانگذار جمهوری اسلامی که دیرزمانی وی را پدر معنوی خود می‌دانست، او را عفو خواهد داد و یا حداقل مجازاتش اعدام نخواهد بود؛ امّا روند اینگونه رقم نخورد، و روز ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ تیرباران شد.
قطب‌زاده در زمان اعدام ۴۶ ساله بود. هیچگاه ازدواج نکرد ولی با یک خانمِ خبرنگارِ کانادایی دوست و نامزد بود. وی درباره‌ صادق قطب‌زاده، کتابی تحت عنوان "مردی در آینه" نوشته است. در این کتاب، نویسنده، جمله‌ای درباره‌ زندگیِ سراسر پر ماجرای قطب‌زاده نوشته است که به باور برخی، بهترین توصیف برای شخصیّتِ وی است. اینکه:
«مبارزه در سراسر زندگی برای یک رؤیا و در غلتیدن به یک کابوس بود.»
او که سراسر عمر در پی و رویای انقلاب بود، در نهایت توسط همان انقلابیون به جرم براندازی نظامِ نوین و تازه تاسیس، اعدام شد؛ و از رویا‌ به‌ کابوس رسید.

✍️ #سعید_معدنی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
چرا جمهوری اسلامی؟

سالهاست که نوجوانان، جوانان و میان‌سالان می‌پرسند که چرا مردم در سال ۱۳۵۸ به #جمهوری_اسلامی رای دادند؟
[در پاسخ به این سوال] فقط یک نکته می‌توان گفت:
"اعتماد کامل به رهبر روحانی انقلاب"

آن زمان اکثریت مردم یا در روستا زندگی می‌کردند و یا اگر در شهر بودند، منش و مرام و فرهنگ روستا-شهری داشتند. لذا شناخت کافی از سیاست و انواع سیستم‌های حکومتی، ضعف‌ها و قوت‌هایشان نداشتند. اکثریت مردم نمی‌دانستند که مثلاً جمهوری دمکراتیک با سوسیال دموکراسی چه فرقی دارد؟ یا تفاوت پادشاهی اسپانیا با پادشاهی عربستان چیست؟ آن‌ها فقط سه جهان کلی را به شکل مبهم می‌شناختند: غرب و غربزدگی، شوروی و شرق کمونیست و حکومت (جمهوری) اسلامی که کامل است و همه‌چیز دارد. به باورشان فقه اسلامی هم سیاست بین‌الملل، هم اخلاق، هم آموزش و پروش و هم راهِ حل‌های اقتصادی و امثالهم در خود دارد.
اکثریت معتقد بودند با اجرای فقه و احکام اسلامی، در کمترین زمان به سعادت ابدی خواهیم رسید. نه تنها سعادت این دنیا، بلکه سعادت آخرت هم برایشان تضمین شده است.

خاطرم هست در سال انتخاب جمهوری اسلامی چند روز قبل از #انتخابات، در محل ما یک کاغذ A4 روی شیشه‌ مغازه‌ای چسبانده بودند و مثلاً جهت آگاه‌سازی ملّت، همه‌ حکومت‌ها را در جهان توضیح داده بودند و در قسمت تشریح جمهوری اسلامی همه‌چیز به شکل متعالی در جای خود قرار داشت و برتر از سایر حکومت‌ها بود...
وقتی این متن را می‌خواندم حسرت می‌خوردم که چرا من چند ماهی سن‌ام کم است و نمی‌توانم به جمهوری اسلامی رای بدهم. وقتی دوستانم که یکی دو سالی از من بزرگ‌تر بودند و به حوزه‌ رای‌گیری می‌رفتند تا به جمهوری اسلامی رای دهند، غصّه خوردم و با حسرت دم در مسجد آنها را نگاه می‌کردم. یکی دو سالی نگذشت که بخشی از جوان‌های آن نسل به مخالفت با جمهوری اسلامی برخاستند و زندانی شدند و بعضاً مدافعان نظام را کشتند و خود متواری یا کشته شدند.

در کنار عامل اعتماد کامل قلبی به رهبر انقلاب، و عدم شناخت کافی از جهان سیاست، عامل سومی هم وجود داشت؛ و آن حضور تحصیل‌کردگان و غرب‌دیده‌ها در کنار و همراه رهبر فقیه انقلاب بود که مردم را تشویق به رای دادن می‌کردند و اکثریت بی‌سواد و یا کم‌سواد آن دوران با خود فکر می‌کردند که این متخصص‌های کراواتی، جهان و پیچیدگی‌های آن را بهتر از مای روستایی یا شهری کم‌سواد می‌شناسند. لذا به آن‌ها و نظراتشان اعتماد می‌کردند.
البته این هم نوعی اعتماد بود؛ اما اعتماد به رهبر انقلاب و مرجع تقلید از نوع اعتقادی-ایمانی بود، اما اعتماد به تحصیل‌کردگان از قبیل بنی‌صدر و یزدی و بازرگان و قطب‌زاده و غیره، از نوع سیاسی و تخصصی بود. وقتی می‌دیدند افرادی مثل بنی‌صدرِ اقتصاددان! تا کمر خم می‌شوند و دست رهبر انقلاب را می‌بوسند، با خود می‌گفتند حتماً رمز و رازها و مسائل پیچیده و مهمی وجود دارد که ما از آن بی‌خبریم.

به هر روی، در آن سال‌ها اکثریت مردم ایران به جمهوری اسلامی رای دادند و اعتقاد و اعتماد داشتند که در اندک زمانی در آینده، یک کشور پیشرفته و مستقل از شرق و غرب خواهند داشت. حتی به خاطر صداقت و پاک‌دستی مسئولان، #انقلاب را صادر کرده و حکومت جمهوریِ اسلامیِ الهی، الگوی تمامی ملل اسلامی خواهد شد و احتمالاً ملل غیر مسلمان هم شوق ایجاد جمهوری اسلامی از نوع فقهِ شیعه پیدا خواهند کرد و ما بر جهان و جهانیان سروری و آقایی خواهیم داشت و به جای این که جوانان ما به غرب برای تحصیل بروند غربی‌ها به کشور ما خواهند آمد و...

به این ترتیب انتخاب جمهوری اسلامی بیش‌تر از روی تبعیّت و اعتماد بود، نه از تجربه و آگاهی. زیرا جهان اسلام سابقه‌ حکومت دینی از سوی روحانیت شیعه را نداشت. در این انقلاب و نظام بود که روحانیت و فقیه شیعه برای اولین بار مستقیماً بر مصدر حکمرانی نشستند. بدین ترتیب جمهوری اسلامی با همه‌ این رویاها و آرزوها در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ پس از قرن‌ها حکومت سلاطین و پادشاهان برای مردم ایران انتخاب شد و نتیجه آن آرزوها و رویاها را امروز شاهد هستیم.
 از جمعیت آن نسل رای دهنده‌، امروز چیزی حدود ۱۵-۱٠ درصد در قید حیات هستند و بقیه از دنیا رفته‌اند.

✍️ #سعید_معدنی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
🔴 از این دیکتاتور به آن دیکتاتور فرج است

✍️ #سعید_معدنی

با سقوط حکومت ۳۰ ساله ( ۱۹۸۹ - ۲۰۱۹) #عمرالبشیر مستبد #سودان و دستگیری وی، اعضای دولت و اعوان و انصارش، چهره‌های ستمدیده سیاه سودانی با دندانهای سپید لبخند می‌زنند.
بانویی جوان بر بلندی می‌ایستد و سرود #آزادی و رهایی می‌خواند و مردمان تهییج می‌شوند و دست می‌زنند و می‌رقصند. اما غافل از اینکه دیری نمی‌پاید و دیکتاتوری دیگر سر بر میآورد...

این داستان تلخ بسیاری از کشورهای آفریقایی و شرق است که دیکتاتوری جایگزین دیکتاتوری شود.

البته میان این ظهورها و سقوطها، فضایی برای تنفس و تخلیه عقده‌های فروخورده و برآوردن بانگ و فریاد برعلیه #استبداد و حتی فرصتی برای شکوفایی برخی ابتکارات، خلاقیتها و ظهور اندیشه‌ها و نحله‌های فکری پیش می‌آید. مثلا در کشاکش سقوط حکوت استبدادی امویان و به روی کار آمدن عباسیان، فرصتی دست می‌دهد تا مخالفان این دو حکومت در فضای آزاد تنفسی کرده و به فعالیتهای فکری و اجتماعی بپردازند.
نمونه بارز آن #امام_صادق(ع) است که تفکر شیعی را انسجام بخشید و شاگردان بسیاری تربیت کرد. یا با کناره گیری #رضاشاه (۱۳۲۰) تا کودتای ۲۸ مرداد(۱۳۳۲) فضای مناسبی در تاریخ معاصر ایران بود تا احزاب، تشکل‌ها و اندیشه‌ها و ادبیات غنی تولید شود.
وقتی تاریخ را نگاهی می‌کنیم، گویا سرنوشت تلخ محتوم اکثریت جهان سومی‌ها از دیر باز چنین رقم خورده است:
دیکتاتوری - آزادی - دیکتاتوری -آزادی - دیکتاتوری - آزادی - دیکتاتوری.....

در داستان سمبلیک (#قلعه_حیوانات) نوشته #جرج_اورول، وقتی حیوانات به رهبری خوکها علیه استبداد انسانها قیام می‌کنند و پیروز می‌شوند، همه شادمانند الا الاغ قصه، با نام بنجامین، که فردی آگاه و ظاهرا دنیا دیده است.
او شادمانی حیوانات (مردمان) را موقتی و بیهوده می‌داند زیرا می‌داند همین خوکها که شعارهای برابری و برادری می‌دهند خودشان در آینده حکومت استبدادی تشکیل خواهند داد.
چنین نیز می‌شود و در آخر داستان خوکها به حاکمان دیکتاتوری تبدیل می‌شوند و در رفاه بسرمی‌برند و سعی می‌کنند مثل انسانها (اربابان سابقشان) ایستاده راه بروند و ادای اربابها را در بیاورند و مردمان، (در اینجا سایر حیوانات مزرعه) همچنان تحت ظلم هستند و وضعیتشان مثل قبل است و فرقی نمی‌کند. فقط حاکمان عوض شده‌اند.
وقتی شادی مردم استبداد زده سودان را از سقوط عمرالبشیر می‌بینیم و بعد آن یک ژنرال چند ستاره در صفحه تلویزیون ظاهر می‌شود و وعده انتخابات دو سال دیگر را می‌دهد! لبخند آزادی در گوشه لب مردمانش می‌ماسد و درمی‌یابند دیکتاتوری را پایانی نیست و سرنوشت شوم‌شان این است که این آزادی موقتی و این شادی بی‌سبب بوده و باید خود را برای تحت سیطره بودن دیکتاتور بعدی آماده کنند.
خاک سرزمینها و سرنوشت شوم سودان، آفریقا و اکثریت جهان سوم را با دیکتاتوری آمیخته‌اند و فعلا استبداد پای ثابت حاکمیت این سرزمین هاست. زیرا بیش از این پافشاری بر آزادی ممکن است امنیتشان را به خطر بیاندازد! وجهان سومی‌ها بین #آزادیخواهی و حفظ حداقل #امنیت در زندگی روزمره درمانده‌اند.
مردم #لیبی دیکتاتوری افسار گسیخته ۴۰ ساله #قذافی را سرنگون کردند و در خیابان او را گرفتند و به شکل رقت باری کشتند و انتقام دهه‌ها عقده و غصه فروخورده را از #دیکتاتور گرفتند. اما حاصلش شد یک کشور جنگ زده که هشت سال است که دیگر روی خوش امنیت را به خود ندیده است. سرنوشت مصر و عراق و یمن و سوریه را هم که می‌بینیم که هر کدام یا به دیکتاتور جدید برخورده‌اند و یا دچار ناامنی بی‌پایان شده‌اند.

ظاهرا سرنوشت محتوم و غمبار مردمان محروم و فقیراست که تن به دیکتاتوری بدهند که حداقل امنیت را داشته باشند. در بسیاری از کشورهای جهان سوم، نسلهای بیشماری می‌بایست در حسرت آزادی و دمکراسی پیر شوند و سرود آزادی را برای نسلهای بعدی بخوانند و برای حفظ امنیت ظاهری جامعه تن به دیکتاتوری بدهند.
وقتی آن زن جوان سودانی بر بلندی رفت و آواز آزادی و شادی خواند، همگان می‌دانستیم این خوشحالی موقت است. الساعه دیکتاتوری دیگر سر بر می‌آورد تا چند صباحی در آشکارا و پنهان، خون جوانان آن سرزمین را همچون ضحاک مار بردوش می‌ریزد و ملت هم در سکوت و روزمرگی به زندگی خود ادامه دهند تا سقوط دیکتاتور بعدی و شادی کوتاه و دوباره دیکتاتوری دیگر.
و این سرنوشت شوم، همچنان تکرار و تکرار و تکرار می‌شود....

اما در این میان باز هم، از دیکتاتوری به دیکتاتور دیگر فرجی است!

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
https://t.center/oldkingofebrighestan