شاه فرتوت ابریقستان

#میشل_فوکو
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
‍‍ به بهانهٔ سالروز واقعهٔ ۱۷ شهریور

‍ عکسِ پیوست، يكى از مشهورترين عكس‌هایی‌ست که از واقعه‌ هفدهم شهریور برجا مانده است. احتمالاً در آن گیرودار که خیابان‌های اطراف میدان ژاله به محشر کبری تبدیل شده بود، عکّاسی امکان‌پذیر نبوده است.
بنابراین تصویرهای زیادی از این مهمّ‌ترین اتّفاق پیش از سقوط‌ رژیم شاه وجود ندارد.
در پیش‌زمینه‌ عکس، سربازهایی را می‌بینیم که تفنگ‌ها‌یشان را رو به جمعیّت نشانه رفته‌اند. ارتشی‌هایی با لباس کامل نبرد و مجهّز به کلاه‌خود و سرنیزه... یگانی که اصولاً برای سرکوب شورش‌های شهری طرّاحی و سازمان‌دهی نباید بشوند.
در میانه‌ کادر توده‌ انبوهی از بدن‌هایی دیده می‌شود که از فشار گلوله‌ها درهم لولیده‌اند و بی‌شکل و درهم به نظر می‌رسند.
پیداست از کشته، پشته ساخته‌اند و پیداست کسانی از این توده‌ درهم یا به زیر کشته‌ها خزیده‌اند یا خود را از زیر آن‌ها دارند بیرون می‌کشند؛ هرچند راه فرار ندارند، چون در پس‌زمینه‌ کادر سربازهای دیگری آماده به شلّیک ایستاده‌اند؛ تظاهرکنندگان محاصره شده‌اند؛ ولی چیزی‌که عجیب است این‌که چه‌طور امکان دارد سربازها بدون تیراندازی از یک ارتفاع به جمعیّت، هم‌قطاران خود را هدف قرار ندهند؟!... البتّه به احتمال زیاد آن‌ها ابتدا این توده را به وجود آورده‌اند و بعد آن‌‌را دور زده‌اند.
گفته شده که خبرنگاران وقتی سر رسیدند که میدان کم و بیش از آثار قتل‌عام مردم پاک شده بود.
بعد از گذشت بیش از چهاردهه، آدم‌های زیادی را هم پیدا نمی‌کنید که میدان ژاله را در آن سحرگاهِ پرتهدید و ناباور به چشم دیده باشند.
من ده سال پیش اتّفاقاً یکی از بازماندگان میدان ژاله را ملاقات کردم. او پیرمردی‌ست که حالا ساکن آمریکا است. تعریف می‌کرد که تا ده دقیقه بعد از پایان غرّش‌های گلوله در خیابان‌ها جرأت بیرون آمدن از جوی آب خیابان را نداشته است.
ولی فقط همین!.. روایت‌ها آ‌ن‌قدر متضاد و پر از نقیض‌گویی است که بیرون کشیدن واقعیّتی که فقط چند دقیقه طول کشیده را عملاً غیرممکن می‌کند و روایت‌ها هم‌دیگر را از سکّه می اندازند؛ مانند ادّعای عجیب «شجاع‌الدّین شفا» که تیراندازان را فلسطینی می‌دانست!
افسانه‌های زیادی هم از تعداد کشته‌ها دهان به دهان گشت و بر شدّت تأثير داستان بر اذهان مردم افزود و خشم معترض‌ها را تیزتر کرد؛ گذشت زمان ثابت کرد که آمار رسمی‌ای که همان موقع منتشر شد، به واقعیّت نزدیک‌تر بوده است، نه تعداد حیرت آور بیش از چهارهزار نفری که #میشل_فوکو با بدجنسی به روزنامه‌ ایتالیایی‌اش گزارش داد و باعث شد تا افکار عمومی غرب ، علیه رژیم تحریک شود، هرچند در یک تظاهرات چه یک نفر کشته شود و چه هزاران نفر؛ جنایت نام دیگری ندارد!
بعداً این روز را "جمعه‌ خونین" یا "جمعه‌ سیاه" لقب دادند. روزی که در تاریخ معاصر بر سر آن اتّفاق نظرهایی هم وجود دارد.
این که بعد از فاجعه‌ #سینما_رکس_آبادان، دوّمین و شاید مهمّ‌ترین ضربه به حکومتی بود که تزلزل و گیجی در ارکان تصمیم‌گیرش، امکان تداوم حیاتش را به مخاطره انداخته بود و به تندروترین مخالف‌هایش امکان جنب و جوشی می‌داد که ماشین حکومت را از قلّه به پائین بیاندازند.
بعد این‌که هفدهم شهریور سال ۵۷ را نقطه‌ پایانی روش‌های مصالحه و مذاکره با رهبران معترض دانسته‌اند که این ادّعا ‌هم مجالی برای تردید فراهم می‌کند، چرا که به فرض اگر این واقعه هم اتّفاق نمی‌افتاد، آیا هواداران آیت‌الله #خمینی و دیگر گروه‌های فعّال مخالف حکومت، فرصتی دیگر برای رویارویی به‌وجود نمی‌آوردند؟!...
شاید با مطالعه‌ تاریخ‌های معدود نوشته شده درباره‌ روزشمار منتهی به انقلاب ۵۷، برخی این‌طور استنباط کنند که مرکز قدرت می‌خواسته است از تظاهرکنندگان زهر چشم بگیرد، ولی بیش‌تر به نظر می‌رسد که هم در حکومت نظامی در دولت آشتی ملّی #شریف‌امامی و هم در دستور تیراندازی در آن صبح خونین نوعی دست‌پاچگی و بی‌تدبیری وجود داشته است.
#شاه در ماه‌های منتهی به سقوط، نه توان معامله داشت و نه برای قدرتش می‌توانست دست به قمار بزند.
از بازیگران اصلی جمعه‌ خونین «ارتشبد غلامعلی #اویسی» بود که در آن زمان فرماندار نظامی تهران بود. او چند سال بعد در پاریس ترور شد. گفته شده #عماد_مغنیه در قتل او دست داشت...
...و شیخ #یحیی_نوری که تجمّع و اعتراض به دعوت او انجام شد و بعد از این واقعه بازداشت و مدّتی زندانی شد. او در سال ۱۳۸۶ به مرگ طبیعی درگذشت.

✍🏼 #آرمان_ریاحی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍‍ به بهانهٔ سالروز واقعهٔ ۱۷ شهریور

‍ عکسِ پیوست، يكى از مشهورترين عكس‌هایی‌ست که از واقعه‌ هفدهم شهریور برجا مانده است. احتمالاً در آن گیرودار که خیابان‌های اطراف میدان ژاله به محشر کبری تبدیل شده بود، عکّاسی امکان‌پذیر نبوده است.
بنابراین تصویرهای زیادی از این مهمّ‌ترین اتّفاق پیش از سقوط‌ رژیم شاه وجود ندارد.
در پیش‌زمینه‌ عکس، سربازهایی را می‌بینیم که تفنگ‌ها‌یشان را رو به جمعیّت نشانه رفته‌اند. ارتشی‌هایی با لباس کامل نبرد و مجهّز به کلاه‌خود و سرنیزه... یگانی که اصولاً برای سرکوب شورش‌های شهری طرّاحی و سازمان‌دهی نباید بشوند.
در میانه‌ کادر توده‌ انبوهی از بدن‌هایی دیده می‌شود که از فشار گلوله‌ها درهم لولیده‌اند و بی‌شکل و درهم به نظر می‌رسند.
پیداست از کشته، پشته ساخته‌اند و پیداست کسانی از این توده‌ درهم یا به زیر کشته‌ها خزیده‌اند یا خود را از زیر آن‌ها دارند بیرون می‌کشند؛ هرچند راه فرار ندارند، چون در پس‌زمینه‌ کادر سربازهای دیگری آماده به شلّیک ایستاده‌اند؛ تظاهرکنندگان محاصره شده‌اند؛ ولی چیزی‌که عجیب است این‌که چه‌طور امکان دارد سربازها بدون تیراندازی از یک ارتفاع به جمعیّت، هم‌قطاران خود را هدف قرار ندهند؟!... البتّه به احتمال زیاد آن‌ها ابتدا این توده را به وجود آورده‌اند و بعد آن‌‌را دور زده‌اند.
گفته شده که خبرنگاران وقتی سر رسیدند که میدان کم و بیش از آثار قتل‌عام مردم پاک شده بود.
بعد از گذشت بیش از چهاردهه، آدم‌های زیادی را هم پیدا نمی‌کنید که میدان ژاله را در آن سحرگاهِ پرتهدید و ناباور به چشم دیده باشند.
من ده سال پیش اتّفاقاً یکی از بازماندگان میدان ژاله را ملاقات کردم. او پیرمردی‌ست که حالا ساکن آمریکا است. تعریف می‌کرد که تا ده دقیقه بعد از پایان غرّش‌های گلوله در خیابان‌ها جرأت بیرون آمدن از جوی آب خیابان را نداشته است.
ولی فقط همین!.. روایت‌ها آ‌ن‌قدر متضاد و پر از نقیض‌گویی است که بیرون کشیدن واقعیّتی که فقط چند دقیقه طول کشیده را عملاً غیرممکن می‌کند و روایت‌ها هم‌دیگر را از سکّه می اندازند؛ مانند ادّعای عجیب «شجاع‌الدّین شفا» که تیراندازان را فلسطینی می‌دانست!
افسانه‌های زیادی هم از تعداد کشته‌ها دهان به دهان گشت و بر شدّت تأثير داستان بر اذهان مردم افزود و خشم معترض‌ها را تیزتر کرد؛ گذشت زمان ثابت کرد که آمار رسمی‌ای که همان موقع منتشر شد، به واقعیّت نزدیک‌تر بوده است، نه تعداد حیرت آور بیش از چهارهزار نفری که #میشل_فوکو با بدجنسی به روزنامه‌ ایتالیایی‌اش گزارش داد و باعث شد تا افکار عمومی غرب ، علیه رژیم تحریک شود، هرچند در یک تظاهرات چه یک نفر کشته شود و چه هزاران نفر؛ جنایت نام دیگری ندارد!
بعداً این روز را "جمعه‌ خونین" یا "جمعه‌ سیاه" لقب دادند. روزی که در تاریخ معاصر بر سر آن اتّفاق نظرهایی هم وجود دارد.
این که بعد از فاجعه‌ #سینما_رکس_آبادان، دوّمین و شاید مهمّ‌ترین ضربه به حکومتی بود که تزلزل و گیجی در ارکان تصمیم‌گیرش، امکان تداوم حیاتش را به مخاطره انداخته بود و به تندروترین مخالف‌هایش امکان جنب و جوشی می‌داد که ماشین حکومت را از قلّه به پائین بیاندازند.
بعد این‌که هفدهم شهریور سال ۵۷ را نقطه‌ پایانی روش‌های مصالحه و مذاکره با رهبران معترض دانسته‌اند که این ادّعا ‌هم مجالی برای تردید فراهم می‌کند، چرا که به فرض اگر این واقعه هم اتّفاق نمی‌افتاد، آیا هواداران آیت‌الله #خمینی و دیگر گروه‌های فعّال مخالف حکومت، فرصتی دیگر برای رویارویی به‌وجود نمی‌آوردند؟!...
شاید با مطالعه‌ تاریخ‌های معدود نوشته شده درباره‌ روزشمار منتهی به انقلاب ۵۷، برخی این‌طور استنباط کنند که مرکز قدرت می‌خواسته است از تظاهرکنندگان زهر چشم بگیرد، ولی بیش‌تر به نظر می‌رسد که هم در حکومت نظامی در دولت آشتی ملّی #شریف‌امامی و هم در دستور تیراندازی در آن صبح خونین نوعی دست‌پاچگی و بی‌تدبیری وجود داشته است.
#شاه در ماه‌های منتهی به سقوط، نه توان معامله داشت و نه برای قدرتش می‌توانست دست به قمار بزند.
از بازیگران اصلی جمعه‌ خونین «ارتشبد غلامعلی #اویسی» بود که در آن زمان فرماندار نظامی تهران بود. او چند سال بعد در پاریس ترور شد. گفته شده #عماد_مغنیه در قتل او دست داشت...
...و شیخ #یحیی_نوری که تجمّع و اعتراض به دعوت او انجام شد و بعد از این واقعه بازداشت و مدّتی زندانی شد. او در سال ۱۳۸۶ به مرگ طبیعی درگذشت.

✍🏼 #آرمان_ریاحی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
‍ به بهانهٔ سالروز واقعهٔ ۱۷ شهریور

‍ اين يكى از مشهورترين عكس‌هایی‌ست که از واقعه‌ هفدهم شهریور برجا مانده است. احتمالاً در آن گیرودار که خیابان‌های اطراف میدان ژاله به محشر کبری تبدیل شده بود، عکّاسی امکان‌پذیر نبوده است.
بنابراین تصویرهای زیادی از این مهمّ‌ترین اتّفاق پیش از سقوط‌ رژیم شاه وجود ندارد.
در پیش‌زمینه‌ عکس، سربازهایی را می‌بینیم که تفنگ‌ها‌یشان را رو به جمعیّت نشانه رفته‌اند. ارتشی‌هایی با لباس کامل نبرد و مجهّز به کلاه‌خود و سرنیزه... یگانی که اصولاً برای سرکوب شورش‌های شهری طرّاحی و سازمان‌دهی نباید بشوند.
در میانه‌ کادر توده‌ انبوهی از بدن‌هایی دیده می‌شود که از فشار گلوله‌ها درهم لولیده‌اند و بی‌شکل و درهم به نظر می‌رسند. پیداست از کشته، پشته ساخته‌اند و پیداست کسانی از این توده‌ درهم یا به زیر کشته‌ها خزیده‌اند یا خود را از زیر آن‌ها دارند بیرون می‌کشند؛ هرچند راه فرار ندارند، چون در پس‌زمینه‌ کادر سربازهای دیگری آماده به شلّیک ایستاده‌اند؛ تظاهرکنندگان محاصره شده‌اند ، ولی چیزی‌که عجیب است این‌که چه‌طور امکان دارد سربازها بدون تیراندازی از یک ارتفاع به جمعیّت، هم‌قطاران خود را هدف قرار ندهند؟!... البتّه به احتمال زیاد آن‌ها ابتدا این توده را به وجود آورده‌اند و بعد آن‌‌را دور زده‌اند.
گفته شده که خبرنگاران وقتی سر رسیدند که میدان کم و بیش از آثار قتل عام مردم پاک شده بود.
بعد از گذشت چهاردهه آدم‌های زیادی را هم پیدا نمی‌کنید که میدان ژاله را در آن سحرگاهِ پرتهدید و ناباور به چشم دیده باشند.
من ده سال پیش اتّفاقاً یکی از بازماندگان میدان ژاله را ملاقات کردم. او پیرمردی‌ست که حالا ساکن آمریکا است. تعریف می‌کرد که تا ده دقیقه بعد از پایان غرّش‌های گلوله در خیابان‌ها جرأت بیرون آمدن از جوی آب خیابان را نداشته است.
ولی فقط همین!.. روایت‌ها آ‌ن‌قدر متضاد و پر از نقیض‌گویی است که بیرون کشیدن واقعیّتی که فقط چند دقیقه طول کشیده را عملاً غیرممکن می‌کند و روایت‌ها هم‌دیگر را از سکّه می اندازند؛ مانند ادّعای عجیب «شجاع‌الدّین شفا» که تیراندازان را فلسطینی می‌دانست!
افسانه‌های زیادی هم از تعداد کشته‌ها دهان به دهان گشت و بر شدّت تأثير داستان بر اذهان مردم افزود و خشم معترض‌ها را تیزتر کرد؛ گذشت زمان ثابت کرد که آمار رسمی‌ای که همان موقع منتشر شد، به واقعیّت نزدیک‌تر بوده است، نه تعداد حیرت آور بیش از چهارهزار نفری که #میشل_فوکو با بدجنسی به روزنامه‌ ایتالیایی‌اش گزارش داد و باعث شد تا افکار عمومی غرب ، علیه رژیم تحریک شود، هرچند در یک تظاهرات چه یک نفر کشته شود و چه هزاران نفر؛ جنایت نام دیگری ندارد!
بعداً این روز را "جمعه‌ خونین" یا "جمعه‌ سیاه" لقب دادند. روزی که در تاریخ معاصر بر سر آن اتّفاق نظرهایی هم وجود دارد. این که بعد از فاجعه‌ #سینما_رکس_آبادان، دوّمین و شاید مهمّ‌ترین ضربه به حکومتی بود که تزلزل و گیجی در ارکان تصمیم‌گیرش، امکان تداوم حیاتش را به مخاطره انداخته بود و به تندروترین مخالف‌هایش امکان جنب و جوشی می‌داد که ماشین حکومت را از قلّه به پائین بیاندازند.
بعد این‌که هفدهم شهریور سال ۵۷ را نقطه‌ پایانی روش‌های مصالحه و مذاکره با رهبران معترض دانسته‌اند که این ادّعا ‌هم مجالی برای تردید فراهم می‌کند، چرا که به فرض اگر این واقعه هم اتّفاق نمی‌افتاد، آیا هواداران آیت‌الله #خمینی و دیگر گروه‌های فعّال مخالف حکومت، فرصتی دیگر برای رویارویی به‌وجود نمی‌آوردند؟!...
شاید با مطالعه‌ تاریخ‌های معدود نوشته شده درباره‌ روزشمار منتهی به انقلاب ۵۷، برخی این‌طور استنباط کنند که مرکز قدرت می‌خواسته است از تظاهرکنندگان زهر چشم بگیرد، ولی بیش‌تر به نظر می‌رسد که هم در حکومت نظامی در دولت آشتی ملّی #شریف‌امامی و هم در دستور تیراندازی در آن صبح خونین نوعی دست‌پاچگی و بی تدبیری وجود داشته است.
#شاه در ماه‌های منتهی به سقوط، نه توان معامله داشت و نه برای قدرتش می‌توانست دست به قمار بزند.
از بازیگران اصلی جمعه‌ خونین «ارتشبد غلامعلی #اویسی» بود که در آن زمان فرماندار نظامی تهران بود. او چند سال بعد در پاریس ترور شد. گفته شده #عماد_مغنیه در قتل او دست داشت...
...و شیخ #یحیی_نوری که تجمّع و اعتراض به دعوت او انجام شد و بعد از این واقعه بازداشت و مدّتی زندانی شد. او در سال ۱۳۸۶ به مرگ طبیعی درگذشت.

#آرمان_ریاحی
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
‍ به بهانهٔ سالروز واقعهٔ ۱۷ شهریور

‍ اين يكى از مشهورترين عكس‌هایی‌ست که از واقعه‌ هفدهم شهریور برجا مانده است. احتمالاً در آن گیرودار که خیابان‌های اطراف میدان ژاله به محشر کبری تبدیل شده بود، عکّاسی امکان‌پذیر نبوده است.
بنابراین تصویرهای زیادی از این مهمّ‌ترین اتّفاق پیش از سقوط‌ رژیم شاه وجود ندارد.
در پیش‌زمینه‌ عکس، سربازهایی را می‌بینیم که تفنگ‌ها‌یشان را رو به جمعیّت نشانه رفته‌اند. ارتشی‌هایی با لباس کامل نبرد و مجهّز به کلاه‌خود و سرنیزه... یگانی که اصولاً برای سرکوب شورش‌های شهری طرّاحی و سازمان‌دهی نباید بشوند.
در میانه‌ کادر توده‌ انبوهی از بدن‌هایی دیده می‌شود که از فشار گلوله‌ها درهم لولیده‌اند و بی‌شکل و درهم به نظر می‌رسند. پیداست از کشته، پشته ساخته‌اند و پیداست کسانی از این توده‌ درهم یا به زیر کشته‌ها خزیده‌اند یا خود را از زیر آن‌ها دارند بیرون می‌کشند؛ هرچند راه فرار ندارند، چون در پس‌زمینه‌ کادر سربازهای دیگری آماده به شلّیک ایستاده‌اند؛ تظاهرکنندگان محاصره شده‌اند ، ولی چیزی‌که عجیب است این‌که چه‌طور امکان دارد سربازها بدون تیراندازی از یک ارتفاع به جمعیّت، هم‌قطاران خود را هدف قرار ندهند؟!... البتّه به احتمال زیاد آن‌ها ابتدا این توده را به وجود آورده‌اند و بعد آن‌‌را دور زده‌اند.
گفته شده که خبرنگاران وقتی سر رسیدند که میدان کم و بیش از آثار قتل عام مردم پاک شده بود.
بعد از گذشت چهاردهه آدم‌های زیادی را هم پیدا نمی‌کنید که میدان ژاله را در آن سحرگاهِ پرتهدید و ناباور به چشم دیده باشند.
من ده سال پیش اتّفاقاً یکی از بازماندگان میدان ژاله را ملاقات کردم. او پیرمردی‌ست که حالا ساکن آمریکا است. تعریف می‌کرد که تا ده دقیقه بعد از پایان غرّش‌های گلوله در خیابان‌ها جرأت بیرون آمدن از جوی آب خیابان را نداشته است.
ولی فقط همین!.. روایت‌ها آ‌ن‌قدر متضاد و پر از نقیض‌گویی است که بیرون کشیدن واقعیّتی که فقط چند دقیقه طول کشیده را عملاً غیرممکن می‌کند و روایت‌ها هم‌دیگر را از سکّه می اندازند؛ مانند ادّعای عجیب «شجاع‌الدّین شفا» که تیراندازان را فلسطینی می‌دانست!
افسانه‌های زیادی هم از تعداد کشته‌ها دهان به دهان گشت و بر شدّت تأثير داستان بر اذهان مردم افزود و خشم معترض‌ها را تیزتر کرد؛ گذشت زمان ثابت کرد که آمار رسمی‌ای که همان موقع منتشر شد، به واقعیّت نزدیک‌تر بوده است، نه تعداد حیرت آور بیش از چهارهزار نفری که #میشل_فوکو با بدجنسی به روزنامه‌ ایتالیایی‌اش گزارش داد و باعث شد تا افکار عمومی غرب ، علیه رژیم تحریک شود، هرچند در یک تظاهرات چه یک نفر کشته شود و چه هزاران نفر؛ جنایت نام دیگری ندارد!
بعداً این روز را "جمعه‌ خونین" یا "جمعه‌ سیاه" لقب دادند. روزی که در تاریخ معاصر بر سر آن اتّفاق نظرهایی هم وجود دارد. این که بعد از فاجعه‌ #سینما_رکس_آبادان، دوّمین و شاید مهمّ‌ترین ضربه به حکومتی بود که تزلزل و گیجی در ارکان تصمیم‌گیرش، امکان تداوم حیاتش را به مخاطره انداخته بود و به تندروترین مخالف‌هایش امکان جنب و جوشی می‌داد که ماشین حکومت را از قلّه به پائین بیاندازند.
بعد این‌که هفدهم شهریور سال ۵۷ را نقطه‌ پایانی روش‌های مصالحه و مذاکره با رهبران معترض دانسته‌اند که این ادّعا ‌هم مجالی برای تردید فراهم می‌کند، چرا که به فرض اگر این واقعه هم اتّفاق نمی‌افتاد، آیا هواداران آیت‌الله #خمینی و دیگر گروه‌های فعّال مخالف حکومت، فرصتی دیگر برای رویارویی به‌وجود نمی‌آوردند؟!...
شاید با مطالعه‌ تاریخ‌های معدود نوشته شده درباره‌ روزشمار منتهی به انقلاب ۵۷، برخی این‌طور استنباط کنند که مرکز قدرت می‌خواسته است از تظاهرکنندگان زهر چشم بگیرد، ولی بیش‌تر به نظر می‌رسد که هم در حکومت نظامی در دولت آشتی ملّی #شریف‌امامی و هم در دستور تیراندازی در آن صبح خونین نوعی دست‌پاچگی و بی تدبیری وجود داشته است.
#شاه در ماه‌های منتهی به سقوط، نه توان معامله داشت و نه برای قدرتش می‌توانست دست به قمار بزند.
از بازیگران اصلی جمعه‌ خونین «ارتشبد غلامعلی #اویسی» بود که در آن زمان فرماندار نظامی تهران بود. او چند سال بعد در پاریس ترور شد. گفته شده #عماد_مغنیه در قتل او دست داشت...
...و شیخ #یحیی_نوری که تجمّع و اعتراض به دعوت او انجام شد و بعد از این واقعه بازداشت و مدّتی زندانی شد. او در سال ۱۳۸۶ به مرگ طبیعی درگذشت.

#آرمان_ریاحی
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
استاندار تهران، #محسنی‌بندپی، اعلام کرد ۹ محل از جمله استادیوم شیرودی برای برگزاری اعتراض‌های احزاب و گروه‌ها در شهر تهران اختصاص یافته است.

🔸 این ایده استاندار تهران به خوبی نشان می‌دهد که تصمیم گیران تا چه حد دستوری و امنیتی می‌اندیشند و با مفاهیم جامعه‌شناسی بیگانه‌اند·
این ایده، اعتراض در خیابان را پایان نمی‌دهد؛ دغدغه مقامات را مرتفع نمی‌کند زیرا خیابان محل اصلی سیاست برای مردمان عادی است؛ کسانی که به لحاظ ساختاری از مراکز قدرت نهادی غایبند. خیابان‌ها به طور هم‌زمان، مکانی اجتماعی و فضایی است که هم ایستا و هم پویا، هم برای امور مانوس و هم نامانوس است. خیابان عرصه مشترک در جوار واحدهای اختصاصی و عمومی است که نقطه تعامل اشخاص و اجتماعات انسانی است و به همین دلیل است که تحولات اجتماعی و سیاسی با نام خیابانها و میدانها گره خورده است زیرا عنصر فضایی در سیاست خیابانی، آن را از اعتصاب‌ها یا تظاهرات نشسته (sit- ins) متمایز می‌سازد.

🔸 #میشل_فوکو در کتاب "مراقبت و تنبیه"با اشاره به نوع طراحی مدور و محصور زندانها از حضور قدرت در فضا و ساختار سخن گفت، ورزشگاه فاقد آن آزادی عملی است که معترض برمی‌گزیند.

🔸خیابان‌صرفاً جایی نیست که افراد در آن اعتراض می‌کنند، بلکه محلی‌ است که افراد در آن اعتراض خود را ورای حلقه‌ بی‌واسطه‌ خود بسط می‌دهند و ارتباط یک خیابان با کوچه‌ها و راههای فرعی ذهن معترض را برای خلاصی خود از نظارت یا تعقیب آزاد می‌کند.

🔸از آنجا که راهپیمایی خیابانی- «مدعوان» و نیز «بیگانگی» را گردهم می‌آورد که ممکن است حامی مطالباتی یکسان، واقعی یا تخیّلی باشند و همین بالقوگی فراگیر مورد توجه معترضان است و امید به ایجاد حالت غیرعادی و توجه ارباب قدرت به مطالباتشان یا امکان تمکین آنان را افزایش می‌دهد.

🔸خیابان در همه اعتراضات و جنبشها به نماد برآشفتگی تبدیل می‌شود و به همین دلیل است که نام یکی از مهمترین خیابانهای تهران" انقلاب" است. معترض خیابان را انتخاب می‌کند که چون در آنجاست که بی هیچ بوروکراسی یا شیوه‌های پیچیده قدرت، قادر به گردهم آمدن با همفکران یا در صورت لزوم پراکندن تجمع است و حرکت در مسیر خیابان در ذهن معترض تجسم عینی جلو راندن و پیش بردن را نیز متبادر می‌سازد. اجتماع در ورزشگاه هیچکدام از خصایص را ندارد و حس "شنیده شدن" یا "کنترل نشدن" که معترض در جستجوی آن است، تامین نمی‌کند و به همین دلیل است که حکومتهای دموکراتیک آن را جایگزین خیابان نمی‌کنند زیرا می‌دانند که خیابان انتخاب طبیعی معترض است.

🔸اگر هراس هرج و مرج ناشی از بی‌برنامگی در حضور خیابانی یا تشدید خشونت وجود دارد، راه حل، مضاعف کردن حس کنترل برای معترض و تبدیل اعتراض به رفتاری بی‌فرجام و نمایشی در محیط محصور نیست؛ بلکه چاره در شفافیت و پاسخگویی قدرت، اجازه عمل به نهادهای صنفی و مدنی و تقویت مشارکت مردم در تصمیم گیری‌هاست.
در چنین شرایطی حضور خیابانی، تقویت کننده دموکراسی و سبب زنده نگاه داشتن قدرت نظارتی مردم و حس تاثیر در فرآیندی ملی است در غیر اینصورت خیابان در نهایت، آوردگاه اعتراض و در صورت عدم احساس توجه و شنیده شدن بالاخص برخورد شدید امنیتی، هرج و مرج و خشونت خواهد شد.

#سهند_ایرانمهر
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ به بهانهٔ سالروز واقعهٔ ۱۷ شهریور

‍ اين يكى از مشهورترين عكس‌هایی‌ست که از واقعه‌ هفدهم شهریور برجا مانده است. احتمالاً در آن گیرودار که خیابان‌های اطراف میدان ژاله به محشر کبری تبدیل شده بود، عکّاسی امکان‌پذیر نبوده است.
بنابراین تصویرهای زیادی از این مهمّ‌ترین اتّفاق پیش از سقوط‌ رژیم شاه وجود ندارد.
در پیش‌زمینه‌ عکس، سربازهایی را می‌بینیم که تفنگ‌ها‌یشان را رو به جمعیّت نشانه رفته‌اند. ارتشی‌هایی با لباس کامل نبرد و مجهّز به کلاه‌خود و سرنیزه... یگانی که اصولاً برای سرکوب شورش‌های شهری طرّاحی و سازمان‌دهی نباید بشوند.
در میانه‌ کادر توده‌ انبوهی از بدن‌هایی دیده می‌شود که از فشار گلوله‌ها درهم لولیده‌اند و بی‌شکل و درهم به نظر می‌رسند. پیداست از کشته، پشته ساخته‌اند و پیداست کسانی از این توده‌ درهم یا به زیر کشته‌ها خزیده‌اند یا خود را از زیر آن‌ها دارند بیرون می‌کشند؛ هرچند راه فرار ندارند، چون در پس‌زمینه‌ کادر سربازهای دیگری آماده به شلّیک ایستاده‌اند؛ تظاهرکنندگان محاصره شده‌اند ، ولی چیزی‌که عجیب است این‌که چه‌طور امکان دارد سربازها بدون تیراندازی از یک ارتفاع به جمعیّت، هم‌قطاران خود را هدف قرار ندهند؟!... البتّه به احتمال زیاد آن‌ها ابتدا این توده را به وجود آورده‌اند و بعد آن‌‌را دور زده‌اند.
گفته شده که خبرنگاران وقتی سر رسیدند که میدان کم و بیش از آثار قتل عام مردم پاک شده بود.
بعد از گذشت چهاردهه آدم‌های زیادی را هم پیدا نمی‌کنید که میدان ژاله را در آن سحرگاهِ پرتهدید و ناباور به چشم دیده باشند.
من ده سال پیش اتّفاقاً یکی از بازماندگان میدان ژاله را ملاقات کردم. او پیرمردی‌ست که حالا ساکن آمریکا است. تعریف می‌کرد که تا ده دقیقه بعد از پایان غرّش‌های گلوله در خیابان‌ها جرأت بیرون آمدن از جوی آب خیابان را نداشته است.
ولی فقط همین!.. روایت‌ها آ‌ن‌قدر متضاد و پر از نقیض‌گویی است که بیرون کشیدن واقعیّتی که فقط چند دقیقه طول کشیده را عملاً غیرممکن می‌کند و روایت‌ها هم‌دیگر را از سکّه می اندازند؛ مانند ادّعای عجیب «شجاع‌الدّین شفا» که تیراندازان را فلسطینی می‌دانست!
افسانه‌های زیادی هم از تعداد کشته‌ها دهان به دهان گشت و بر شدّت تأثير داستان بر اذهان مردم افزود و خشم معترض‌ها را تیزتر کرد؛ گذشت زمان ثابت کرد که آمار رسمی‌ای که همان موقع منتشر شد، به واقعیّت نزدیک‌تر بوده است، نه تعداد حیرت آور بیش از چهارهزار نفری که #میشل_فوکو با بدجنسی به روزنامه‌ ایتالیایی‌اش گزارش داد و باعث شد تا افکار عمومی غرب ، علیه رژیم تحریک شود، هرچند در یک تظاهرات چه یک نفر کشته شود و چه هزاران نفر؛ جنایت نام دیگری ندارد!
بعداً این روز را "جمعه‌ خونین" یا "جمعه‌ سیاه" لقب دادند. روزی که در تاریخ معاصر بر سر آن اتّفاق نظرهایی هم وجود دارد. این که بعد از فاجعه‌ #سینما_رکس_آبادان، دوّمین و شاید مهمّ‌ترین ضربه به حکومتی بود که تزلزل و گیجی در ارکان تصمیم‌گیرش، امکان تداوم حیاتش را به مخاطره انداخته بود و به تندروترین مخالف‌هایش امکان جنب و جوشی می‌داد که ماشین حکومت را از قلّه به پائین بیاندازند.
بعد این‌که هفدهم شهریور سال ۵۷ را نقطه‌ پایانی روش‌های مصالحه و مذاکره با رهبران معترض دانسته‌اند که این ادّعا ‌هم مجالی برای تردید فراهم می‌کند، چرا که به فرض اگر این واقعه هم اتّفاق نمی‌افتاد، آیا هواداران آیت‌الله #خمینی و دیگر گروه‌های فعّال مخالف حکومت، فرصتی دیگر برای رویارویی به‌وجود نمی‌آوردند؟!...
شاید با مطالعه‌ تاریخ‌های معدود نوشته شده درباره‌ روزشمار منتهی به انقلاب ۵۷، برخی این‌طور استنباط کنند که مرکز قدرت می‌خواسته است از تظاهرکنندگان زهر چشم بگیرد، ولی بیش‌تر به نظر می‌رسد که هم در حکومت نظامی در دولت آشتی ملّی #شریف‌امامی و هم در دستور تیراندازی در آن صبح خونین نوعی دست‌پاچگی و بی تدبیری وجود داشته است.
#شاه در ماه‌های منتهی به سقوط، نه توان معامله داشت و نه برای قدرتش می‌توانست دست به قمار بزند.
از بازیگران اصلی جمعه‌ خونین «ارتشبد غلامعلی #اویسی» بود که در آن زمان فرماندار نظامی تهران بود. او چند سال بعد در پاریس ترور شد. گفته شده #عماد_مغنیه در قتل او دست داشت...
...و شیخ #یحیی_نوری که تجمّع و اعتراض به دعوت او انجام شد و بعد از این واقعه بازداشت و مدّتی زندانی شد. او در سال ۱۳۸۶ به مرگ طبیعی درگذشت.

#آرمان_ریاحی
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
این قانون تاریخ است: هرچه خواست ملتی ساده‌تر باشد، کار سیاستمداران دشوارتر می‌شود؛ شاید به این دلیل که سیاست آن چیزی نیست که وانمود می‌کند، یعنی تجلی یک خواست جمعی نیست، بلکه سیاست در جایی می‌تواند نفس بکشد که این خواست چند پاره، مردد، سردرگم و حتی در چشم خودش هم نا روشن باشد.

#ایرانیها_چه_رویایی_در_سر_دارند؟
#میشل_فوکو
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan