به بهانهٔ سالروز واقعهٔ ۱۷ شهریور
عکسِ پیوست، يكى از مشهورترين عكسهاییست که از واقعه هفدهم شهریور برجا مانده است. احتمالاً در آن گیرودار که خیابانهای اطراف میدان ژاله به محشر کبری تبدیل شده بود، عکّاسی امکانپذیر نبوده است.
بنابراین تصویرهای زیادی از این مهمّترین اتّفاق پیش از سقوط رژیم شاه وجود ندارد.
در پیشزمینه عکس، سربازهایی را میبینیم که تفنگهایشان را رو به جمعیّت نشانه رفتهاند. ارتشیهایی با لباس کامل نبرد و مجهّز به کلاهخود و سرنیزه... یگانی که اصولاً برای سرکوب شورشهای شهری طرّاحی و سازماندهی نباید بشوند.
در میانه کادر توده انبوهی از بدنهایی دیده میشود که از فشار گلولهها درهم لولیدهاند و بیشکل و درهم به نظر میرسند.
پیداست از کشته، پشته ساختهاند و پیداست کسانی از این توده درهم یا به زیر کشتهها خزیدهاند یا خود را از زیر آنها دارند بیرون میکشند؛ هرچند راه فرار ندارند، چون در پسزمینه کادر سربازهای دیگری آماده به شلّیک ایستادهاند؛ تظاهرکنندگان محاصره شدهاند؛ ولی چیزیکه عجیب است اینکه چهطور امکان دارد سربازها بدون تیراندازی از یک ارتفاع به جمعیّت، همقطاران خود را هدف قرار ندهند؟!... البتّه به احتمال زیاد آنها ابتدا این توده را به وجود آوردهاند و بعد آنرا دور زدهاند.
گفته شده که خبرنگاران وقتی سر رسیدند که میدان کم و بیش از آثار قتلعام مردم پاک شده بود.
بعد از گذشت بیش از چهاردهه، آدمهای زیادی را هم پیدا نمیکنید که میدان ژاله را در آن سحرگاهِ پرتهدید و ناباور به چشم دیده باشند.
من ده سال پیش اتّفاقاً یکی از بازماندگان میدان ژاله را ملاقات کردم. او پیرمردیست که حالا ساکن آمریکا است. تعریف میکرد که تا ده دقیقه بعد از پایان غرّشهای گلوله در خیابانها جرأت بیرون آمدن از جوی آب خیابان را نداشته است.
ولی فقط همین!.. روایتها آنقدر متضاد و پر از نقیضگویی است که بیرون کشیدن واقعیّتی که فقط چند دقیقه طول کشیده را عملاً غیرممکن میکند و روایتها همدیگر را از سکّه می اندازند؛ مانند ادّعای عجیب «شجاعالدّین شفا» که تیراندازان را فلسطینی میدانست!
افسانههای زیادی هم از تعداد کشتهها دهان به دهان گشت و بر شدّت تأثير داستان بر اذهان مردم افزود و خشم معترضها را تیزتر کرد؛ گذشت زمان ثابت کرد که آمار رسمیای که همان موقع منتشر شد، به واقعیّت نزدیکتر بوده است، نه تعداد حیرت آور بیش از چهارهزار نفری که
#میشل_فوکو با بدجنسی به روزنامه ایتالیاییاش گزارش داد و باعث شد تا افکار عمومی غرب ، علیه رژیم تحریک شود، هرچند در یک تظاهرات چه یک نفر کشته شود و چه هزاران نفر؛ جنایت نام دیگری ندارد!
بعداً این روز را "جمعه خونین" یا "جمعه سیاه" لقب دادند. روزی که در تاریخ معاصر بر سر آن اتّفاق نظرهایی هم وجود دارد.
این که بعد از فاجعه
#سینما_رکس_آبادان، دوّمین و شاید مهمّترین ضربه به حکومتی بود که تزلزل و گیجی در ارکان تصمیمگیرش، امکان تداوم حیاتش را به مخاطره انداخته بود و به تندروترین مخالفهایش امکان جنب و جوشی میداد که ماشین حکومت را از قلّه به پائین بیاندازند.
بعد اینکه هفدهم شهریور سال ۵۷ را نقطه پایانی روشهای مصالحه و مذاکره با رهبران معترض دانستهاند که این ادّعا هم مجالی برای تردید فراهم میکند، چرا که به فرض اگر این واقعه هم اتّفاق نمیافتاد، آیا هواداران آیتالله
#خمینی و دیگر گروههای فعّال مخالف حکومت، فرصتی دیگر برای رویارویی بهوجود نمیآوردند؟!...
شاید با مطالعه تاریخهای معدود نوشته شده درباره روزشمار منتهی به انقلاب ۵۷، برخی اینطور استنباط کنند که مرکز قدرت میخواسته است از تظاهرکنندگان زهر چشم بگیرد، ولی بیشتر به نظر میرسد که هم در حکومت نظامی در دولت آشتی ملّی
#شریفامامی و هم در دستور تیراندازی در آن صبح خونین نوعی دستپاچگی و بیتدبیری وجود داشته است.
#شاه در ماههای منتهی به سقوط، نه توان معامله داشت و نه برای قدرتش میتوانست دست به قمار بزند.
از بازیگران اصلی جمعه خونین «ارتشبد غلامعلی
#اویسی» بود که در آن زمان فرماندار نظامی تهران بود. او چند سال بعد در پاریس ترور شد. گفته شده
#عماد_مغنیه در قتل او دست داشت...
...و شیخ
#یحیی_نوری که تجمّع و اعتراض به دعوت او انجام شد و بعد از این واقعه بازداشت و مدّتی زندانی شد. او در سال ۱۳۸۶ به مرگ طبیعی درگذشت.
✍🏼 #آرمان_ریاحی#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan