✅ بازیِ خونین
معادلههای عجیب در طولانیشدن جنگ ایران و عراق
✍️ #جعفر_شیرعلینیاپروفسور "برنارد رایش" در مقاله اسرائیل و جنگ ایران و عراق مینویسد:
«بهره اصلیِ اسرائیل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت منطقهای که هر دو دشمن اسرائیل محسوب میشدند، علیه یکدیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسرائیل فراهم شد.» او معتقد است اسرائیل به دنبال «حفظ موازنه قوا برای طولانیکردن جنگ و جلوگیری از پیروزی یکی از دو طرف بود.»
در تحلیل رایش،
#جنگ علاوه بر درگیر نگه داشتن این دو کشور، جهان عرب را به دو قطب تبدیل کرده بود؛ یک قطب، سوریه، لیبی و یمن جنوبی و قطب دیگر اردن، مصر و کشورهای حاشیه خلیجفارس و «دودستگی جهان عرب، مانع تشکیل جبهه متحدی علیه اسرائیل شد» (درسهایی از راهبرد، حقوق، دیپلماسی در جنگ ایران و عراق، ص۱۴۷ و ۱۴۸)
گویا سیاست آمریکا هم ادامه جنگ خونین ایران و عراق بود؛ تا وقتی که برندهای نداشته باشد. الکواری نماینده وقتِ قطر در سازمان ملل، درباره موضع آمریکا و شوروی در جنگ مینویسد:
«در واقع این دو ابرقدرت، به رغم تاکیدهایی که بر خلاف آن داشتند، از تداوم جنگ و طولانی شدن آن، مادام که هیچیک از طرفین نتواند بر دیگری غلبه داشته باشد، احساس رضایت میکردند.» (عملکرد شورای امنیت در جنگ ایران و عراق، ص ۲۰۱)
در سالهای جنگ تا وقتی که ایران و عراق کشورهای هم را ویران میکردند، قدرتهای جهانی با وجود اظهار نگرانی از ادامه جنگ، تلاشی عملی و جدی برای پایان دادن به آن نکردند. آنها سال هفتم تصمیم گرفتند جنگ را پایان دهند.
تحلیلگران ایرانی موفقیت نسبی کربلای۵ (زمستان ۶۵) را در تصمیم ابرقدرتها برای پایان دادن به جنگ موثر میدانند اما اغلب تحلیلگرانِ غیرایرانی ناامن شدن خلیج فارس در جنگ دریایی و افشای ماجرای "مکفارلین" را مهمترین دلیل تصمیم آمریکا برای پایان دادن به جنگ میدانند.
افشای پر سر و صدای ماجرای مکفارلین در آبان ۶۵، که در جهان به ماجرای کمک آمریکا و اسرائیل به ایران معروف شد، کار را برای بازی دوگانه آمریکاییها سخت کرد و آمریکا تحت فشار شدیدی قرار گرفت و به تعبیر کدی و گازیوروسکی آمریکاییها به این جمعبندی رسیدند که: «باید بهگونهای مستقیم برای پایان دادن به جنگ طولانی ایران و عراق مداخله نمایند.» (نظام دوقطبی و جنگ ایران و عراق، ص۴۱۴)
تیر۶۶ قطعنامه ۵۹۸ برای پایان دادن به جنگ تصویب شد. واکنش ایران به قطعنامه منفی بود اما برای اولینبار تمام پنج عضو دائم
#شورای_امنیت برای پایان دادن به جنگ تفاهم کرده بودند. به روایت دبیرکل سازمان ملل در جلسهای که مهر۶۶ او با پنج عضو دایم شورای امنیت برگزار کرد؛ شولتز وزیرخارجه آمریکا در جمعبندی نظر پنج کشور گفت: «همه ما پایان جنگ را میخواهیم. همه ما از قطعنامهی ۵۹۸ حمایت میکنیم» (به سوی صلح، ص۲۵۵)
"دکوئیار"، دبیرکل سازمان ملل، در خاطراتش درباره سیاست آمریکا در این مقطع از جنگ مینویسد:
«نظر قطعی ایالات متحده این بود كه برای پایان جنگ:
۱- عراقیها باید بهخوبی مقاومت كنند تا مانع هر گونه پیروزی ایران شوند.
۲- جنگ باید بیش از هر زمانی برای ایرانیها رنجآور شود.
۳- جریان سلاح به ایران باید از طریق قطعنامه دیگری در شورای امنیت كاهش یابد و
۴- فشار بینالمللی در ابعاد وسیعی به این كشور وارد شود.»(به سوی صلح، ص۲۶۷)
بسیاری دریافتند که جنگ ماههای پایانی خود را سپری میکند.
#محمدجواد_ظریف از دیپلماتهای ایران در سازمان ملل به خاطر دارد که حدود دیماه ۶۶: «مایکل اشتاینر من را صدا کرد و گفت که من یک نکتهای را به تو بگویم و آن این است که شما الان دست بالا را دارید، ولی امسال سال شکست شما در جنگ است. قبل از اینکه شکست بخورید قطعنامه را بپذیرید. هیچوقت این از ذهنم بیرون نمیرود.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه ۵۹۸، ص۲۴۹)
چندماه پس از این گفتگو، سخنان نمایندهی آلمان در سازمان ملل به واقعیت پیوست و در بهار ۶۷ ایران شکستهای پیدرپی و سختی را در جبهههای جنگ تجربه کرد.
#فاو،
#شلمچه، جزایر مجنون را که در عملیاتهای سخت و طولانیمدت در چند سال گرفته بود در عملیاتهای سریع دشمن در عرض چند ماه از دست داد و با سخت شدن و زجرآور شدن جنگ، قطعنامهی ۵۹۸ را پذیرفت.
سودهای سرشار بسیاری از کشورها و شرکتهای بینالمللیِ فروش سلاح و منافع بسیاری که در حاشیه جنگها وجود دارد، تا چه حد در ادامه جنگ تاثیر داشت؟ مقامات ایرانی بهویژه مسئولان وزارت خارجه تا چه حد به انگیزه اصلی ابرقدرتها و کشورهایی که منافعشان در طولانی شدن جنگ بود پی بردند؟ عجیب آن که در ایران نیز نگاهی مسلط وجود داشت که تلاش دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ را تلاشی خائنانه تفسیر میکرد!
آیا ممکن است گاه بازی خورده باشیم و با اصرار بر ادامه جنگ در زمین ابرقدرتها بازی کرده باشیم؟
t.center/oldkingofebrighestan