شاه فرتوت ابریقستان

#محسن_رضايی
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
اين جمله‏ ها را به خاطر بسپاريد...

نكته‌هايي كمتر‏ شنيده ‏شده درباره آزادي #خرمشهر/ همیشه کسانی باید دفاع کنند تا شادی مردم خراب نشود...

١. جالب است بدانيد سوم خرداد سال ١٣٦١ كه در تمام ايران جشن بزرگ ملي براي آزادي خرمشهر بر پا بود چند كيلومتر آن ‏طرف‏تر از شهر خرمشهر در نزديكي مرز #شلمچه نبرد سنگيني در جريان بود.
ماجرا از اين قرار بود كه ارتش #صدام، ديوانه‌وار فشار مي‌آورد تا دوباره راهي به شهر آزادشده‏ خرمشهر پيدا كند. فقط در مرحله‏ آخر عمليات كه شهر آزاد شد، ايراني‏ها بيش از ١٠ هزار اسير گرفته بودند كه در حال انتقال آن‏ها به پشت جبهه بودند. تعداد اسيران عراقي بسيار بيشتر از نيروهايي بود كه ايراني‏ها در شهر داشتند، حتي شورش بدون اسلحه آن‏ها مي‏‌توانست ورق جنگ را برگرداند اما خودشان را باخته بودند.
حالا اگر ارتش عراق مي‏‌توانست دوباره راهي به شهر پيدا كند، اوضاع تغيير مي‌‏كرد و ممكن بود شهر از دست برود. ايران، سوم خرداد و روزهاي پس از آن غرق جشن و سرور بود اما روزهاي سوم، چهارم و پنجم خرداد، رزمنده‏ هايي مردانه جنگيدند، شهيد و مجروح شدند تا جشن بزرگ خراب نشود. يكي از آنها #حسين_اردستاني بود كه با چرخ دستي در قزوين ميوه مي‌فروخت و براي عمليات آ مده بود.
٢. دو موضوع پيروزي خرمشهر را خيلي شيرين كرده بود يكي سختي‏هاي عجيب اين عمليات در مراحل مختلف بود. پيش از عمليات نيروهاي شناسايي آن‏قدر شبانه پياده به منطقه دشمن رفته بودند كه پاهايشان تاول زده بود. يك بار سر اين‏كه يك شب استراحت كنند با فرمانده #حسن_باقري دعوايشان شد اما فرمانده اجازه‏ استراحت نداد.
مرحله‏ اول عمليات نزديك جاده اهواز-خرمشهر آن‏قدر فشار دشمن زياد بود كه نزديك بود عمليات در مرحله‏ اول به شكست كامل تبديل شود اما يك گردان يك‏ به‏ یك شهيد شدند تا جادهٔ آزاد‏شده را حفظ كردند.
فرمانده #حسين_قوجه‌اي آن‏قدر آرپي‏جي زده بود كه موج آن، از گوشش خون جاري كرده بود. مرحله دوم و سوم هم با سختيهاي فراوان انجام شد. يكي از گردانها كه نفوذي‌ها در غذايشان مايع ظرفشويي ريخته بودند، مريض شده بودند. اسهال شديد آب بدنشان را خالي كرده بود آن هم در گرماي داغ خوزستان در آخر ارديبهشت. هوا گرم نبود داغ بود. اما همين گردان هم دست از جنگيدن نكشيدند. در مرحله‏ سوم، دشمن به‏ شدت مقاومت مي‌كرد، ١١ روز با كمترين پيش‏روي طی شد. زمين‏هاي زيادي آزاد شده بود اما كار شهر خرمشهر گره خورده بود.
فرماندهان پيش امام رفتند و گفتند نمي‏‌توان شهر را آزاد كرد. آيت‌الله #خمينی گفته بود تا توكلتان چقدر باشد. يك بار ديگر شناسايي‏هاي جديد انجام شد و نيروهاي تازه‏ نفس اضافه شدند. بر اساس شناسايي‏‌ها طرح مشتركي به ذهن #صياد_شيرازی و #محسن_رضايی رسيد. همان طرح گره كار را باز كرد و شهر آزاد شد.
اين سختيها، شيريني آزادي خرمشهر را زياد مي‏‌كرد اما در ١٩ ماهي كه خرمشهر دست ارتش صدام بود، دو چيز سخت مردم ايران را آزار مي‏‌داد يكي شعاري كه روي ديوارهاي شهر نوشته بودند:
"آمده‏‌ايم تا بمانيم" و ديگري سخنان تحقيرآميز صدام. به اين سخنان توجه كنيد:
زمستان ١٣٥٩، نيروهاي صدام بخش‏هاي زيادي از خاك ايران را در اشغال داشتند اما با مقاومت ایرانی‏ها پیشروی‌شان متوقف شد. صدام می‏‌گفت توقف پيشروي ارتش بعث از روی ضعف نبوده بلکه به این خاطر بوده که او دوست نداشته مردم و ارتش ایران بیش از حد دچار عقده شوند.
از اين جنس صحبت‌‏هاي تحقيرآميز در آن ١٩ ماه زياد بود و صدام مي‏‌گفت ايراني‏‌ها براي حضور ما در مناطق اشغالي بايد حق و حقوق بپردازند كه خاكشان را نگه داشته‌ايم! مي‏‌گفت ايراني‏ها مدام وعده آزادي مناطق اشغالي را مي‏‌دهند اما ضعيف‏تر از اين حرف‏ها هستند و...

سوم خرداد كه خرمشهر آزاد شد، صدام ششم خرداد گفت:
"خاك ايران هيچ ارزشي نداشت. نظاميان ما پس از انهدام ماشين نظامي ايران... خاك ايران را ترك كردند و دست به عقب‏ نشيني زدند."
صدام مي‌گفت اين عقب‏‌نشيني نوعي پيروزي هم بوده و حالا امام مي‏‌توانست با اتكا به قدرت ملت بگويد:
"مردیکه عقبش زدند، توی دهنش زدند، بیرونش کردند، می‏‌گوید ما پیروز شدیم."
اين قدرت و جشن و سرور را مديون سختيهاي آنان هستيم به‏ ويژه آن‏ها كه در موقع جشن سوم خرداد مشغول دفاع از شادي مردم بودند.

#جعفر_شیرعلی‌نیا
از کانال نکته‌های تاریخی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
اين جمله‏ ها را به خاطر بسپاريد...

نكته‌هايي كمتر‏ شنيده ‏شده درباره آزادي #خرمشهر/ همیشه کسانی باید دفاع کنند تا شادی مردم خراب نشود...

١. جالب است بدانيد سوم خرداد سال ١٣٦١ كه در تمام ايران جشن بزرگ ملي براي آزادي خرمشهر بر پا بود چند كيلومتر آن ‏طرف‏تر از شهر خرمشهر در نزديكي مرز #شلمچه نبرد سنگيني در جريان بود.
ماجرا از اين قرار بود كه ارتش #صدام، ديوانه‌وار فشار مي‌آورد تا دوباره راهي به شهر آزادشده‏ خرمشهر پيدا كند. فقط در مرحله‏ آخر عمليات كه شهر آزاد شد، ايراني‏ها بيش از ١٠ هزار اسير گرفته بودند كه در حال انتقال آن‏ها به پشت جبهه بودند. تعداد اسيران عراقي بسيار بيشتر از نيروهايي بود كه ايراني‏ها در شهر داشتند، حتي شورش بدون اسلحه آن‏ها مي‏‌توانست ورق جنگ را برگرداند اما خودشان را باخته بودند.
حالا اگر ارتش عراق مي‏‌توانست دوباره راهي به شهر پيدا كند، اوضاع تغيير مي‌‏كرد و ممكن بود شهر از دست برود. ايران، سوم خرداد و روزهاي پس از آن غرق جشن و سرور بود اما روزهاي سوم، چهارم و پنجم خرداد، رزمنده‏ هايي مردانه جنگيدند، شهيد و مجروح شدند تا جشن بزرگ خراب نشود. يكي از آنها #حسين_اردستاني بود كه با چرخ دستي در قزوين ميوه مي‌فروخت و براي عمليات آ مده بود.
٢. دو موضوع پيروزي خرمشهر را خيلي شيرين كرده بود يكي سختي‏هاي عجيب اين عمليات در مراحل مختلف بود. پيش از عمليات نيروهاي شناسايي آن‏قدر شبانه پياده به منطقه دشمن رفته بودند كه پاهايشان تاول زده بود. يك بار سر اين‏كه يك شب استراحت كنند با فرمانده #حسن_باقري دعوايشان شد اما فرمانده اجازه‏ استراحت نداد.
مرحله‏ اول عمليات نزديك جاده اهواز-خرمشهر آن‏قدر فشار دشمن زياد بود كه نزديك بود عمليات در مرحله‏ اول به شكست كامل تبديل شود اما يك گردان يك‏ به‏ یك شهيد شدند تا جادهٔ آزاد‏شده را حفظ كردند.
فرمانده #حسين_قوجه‌اي آن‏قدر آرپي‏جي زده بود كه موج آن، از گوشش خون جاري كرده بود. مرحله دوم و سوم هم با سختيهاي فراوان انجام شد. يكي از گردانها كه نفوذي‌ها در غذايشان مايع ظرفشويي ريخته بودند، مريض شده بودند. اسهال شديد آب بدنشان را خالي كرده بود آن هم در گرماي داغ خوزستان در آخر ارديبهشت. هوا گرم نبود داغ بود. اما همين گردان هم دست از جنگيدن نكشيدند. در مرحله‏ سوم، دشمن به‏ شدت مقاومت مي‌كرد، ١١ روز با كمترين پيش‏روي طی شد. زمين‏هاي زيادي آزاد شده بود اما كار شهر خرمشهر گره خورده بود.
فرماندهان پيش امام رفتند و گفتند نمي‏‌توان شهر را آزاد كرد. آيت‌الله #خمينی گفته بود تا توكلتان چقدر باشد. يك بار ديگر شناسايي‏هاي جديد انجام شد و نيروهاي تازه‏ نفس اضافه شدند. بر اساس شناسايي‏‌ها طرح مشتركي به ذهن #صياد_شيرازی و #محسن_رضايی رسيد. همان طرح گره كار را باز كرد و شهر آزاد شد.
اين سختيها، شيريني آزادي خرمشهر را زياد مي‏‌كرد اما در ١٩ ماهي كه خرمشهر دست ارتش صدام بود، دو چيز سخت مردم ايران را آزار مي‏‌داد يكي شعاري كه روي ديوارهاي شهر نوشته بودند:
"آمده‏‌ايم تا بمانيم" و ديگري سخنان تحقيرآميز صدام. به اين سخنان توجه كنيد:
زمستان ١٣٥٩، نيروهاي صدام بخش‏هاي زيادي از خاك ايران را در اشغال داشتند اما با مقاومت ایرانی‏ها پیشروی‌شان متوقف شد. صدام می‏‌گفت توقف پيشروي ارتش بعث از روی ضعف نبوده بلکه به این خاطر بوده که او دوست نداشته مردم و ارتش ایران بیش از حد دچار عقده شوند.
از اين جنس صحبت‌‏هاي تحقيرآميز در آن ١٩ ماه زياد بود و صدام مي‏‌گفت ايراني‏‌ها براي حضور ما در مناطق اشغالي بايد حق و حقوق بپردازند كه خاكشان را نگه داشته‌ايم! مي‏‌گفت ايراني‏ها مدام وعده آزادي مناطق اشغالي را مي‏‌دهند اما ضعيف‏تر از اين حرف‏ها هستند و...

سوم خرداد كه خرمشهر آزاد شد، صدام ششم خرداد گفت:
"خاك ايران هيچ ارزشي نداشت. نظاميان ما پس از انهدام ماشين نظامي ايران... خاك ايران را ترك كردند و دست به عقب‏ نشيني زدند."
صدام مي‌گفت اين عقب‏‌نشيني نوعي پيروزي هم بوده و حالا امام مي‏‌توانست با اتكا به قدرت ملت بگويد:
"مردیکه عقبش زدند، توی دهنش زدند، بیرونش کردند، می‏‌گوید ما پیروز شدیم."
اين قدرت و جشن و سرور را مديون سختيهاي آنان هستيم به‏ ويژه آن‏ها كه در موقع جشن سوم خرداد مشغول دفاع از شادي مردم بودند.

#جعفر_شیرعلی‌نیا
از کانال نکته‌های تاریخی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
اين جمله‏ ها را به خاطر بسپاريد...

نكته‌هايي كمتر‏ شنيده ‏شده درباره آزادي #خرمشهر/ همیشه کسانی باید دفاع کنند تا شادی مردم خراب نشود...

١. جالب است بدانيد سوم خرداد سال ١٣٦١ كه در تمام ايران جشن بزرگ ملي براي آزادي خرمشهر بر پا بود چند كيلومتر آن ‏طرف‏تر از شهر خرمشهر در نزديكي مرز #شلمچه نبرد سنگيني در جريان بود.
ماجرا از اين قرار بود كه ارتش #صدام، ديوانه‌وار فشار مي‌آورد تا دوباره راهي به شهر آزادشده‏ خرمشهر پيدا كند. فقط در مرحله‏ آخر عمليات كه شهر آزاد شد، ايراني‏ها بيش از ١٠ هزار اسير گرفته بودند كه در حال انتقال آن‏ها به پشت جبهه بودند. تعداد اسيران عراقي بسيار بيشتر از نيروهايي بود كه ايراني‏ها در شهر داشتند، حتي شورش بدون اسلحه آن‏ها مي‏‌توانست ورق جنگ را برگرداند اما خودشان را باخته بودند.
حالا اگر ارتش عراق مي‏‌توانست دوباره راهي به شهر پيدا كند، اوضاع تغيير مي‌‏كرد و ممكن بود شهر از دست برود. ايران، سوم خرداد و روزهاي پس از آن غرق جشن و سرور بود اما روزهاي سوم، چهارم و پنجم خرداد، رزمنده‏ هايي مردانه جنگيدند، شهيد و مجروح شدند تا جشن بزرگ خراب نشود. يكي از آنها #حسين_اردستاني بود كه با چرخ دستي در قزوين ميوه مي‌فروخت و براي عمليات آ مده بود.
٢. دو موضوع پيروزي خرمشهر را خيلي شيرين كرده بود يكي سختي‏هاي عجيب اين عمليات در مراحل مختلف بود. پيش از عمليات نيروهاي شناسايي آن‏قدر شبانه پياده به منطقه دشمن رفته بودند كه پاهايشان تاول زده بود. يك بار سر اين‏كه يك شب استراحت كنند با فرمانده #حسن_باقري دعوايشان شد اما فرمانده اجازه‏ استراحت نداد.
مرحله‏ اول عمليات نزديك جاده اهواز-خرمشهر آن‏قدر فشار دشمن زياد بود كه نزديك بود عمليات در مرحله‏ اول به شكست كامل تبديل شود اما يك گردان يك‏ به‏ یك شهيد شدند تا جادهٔ آزاد‏شده را حفظ كردند.
فرمانده #حسين_قوجه‌اي آن‏قدر آرپي‏جي زده بود كه موج آن، از گوشش خون جاري كرده بود. مرحله دوم و سوم هم با سختيهاي فراوان انجام شد. يكي از گردانها كه نفوذي‌ها در غذايشان مايع ظرفشويي ريخته بودند، مريض شده بودند. اسهال شديد آب بدنشان را خالي كرده بود آن هم در گرماي داغ خوزستان در آخر ارديبهشت. هوا گرم نبود داغ بود. اما همين گردان هم دست از جنگيدن نكشيدند. در مرحله‏ سوم، دشمن به‏ شدت مقاومت مي‌كرد، ١١ روز با كمترين پيش‏روي طی شد. زمين‏هاي زيادي آزاد شده بود اما كار شهر خرمشهر گره خورده بود.
فرماندهان پيش امام رفتند و گفتند نمي‏‌توان شهر را آزاد كرد. آيت‌الله #خمينی گفته بود تا توكلتان چقدر باشد. يك بار ديگر شناسايي‏هاي جديد انجام شد و نيروهاي تازه‏ نفس اضافه شدند. بر اساس شناسايي‏‌ها طرح مشتركي به ذهن #صياد_شيرازی و #محسن_رضايی رسيد. همان طرح گره كار را باز كرد و شهر آزاد شد.
اين سختيها، شيريني آزادي خرمشهر را زياد مي‏‌كرد اما در ١٩ ماهي كه خرمشهر دست ارتش صدام بود، دو چيز سخت مردم ايران را آزار مي‏‌داد يكي شعاري كه روي ديوارهاي شهر نوشته بودند:
"آمده‏‌ايم تا بمانيم" و ديگري سخنان تحقيرآميز صدام. به اين سخنان توجه كنيد:
زمستان ١٣٥٩، نيروهاي صدام بخش‏هاي زيادي از خاك ايران را در اشغال داشتند اما با مقاومت ایرانی‏ها پیشروی‌شان متوقف شد. صدام می‏‌گفت توقف پيشروي ارتش بعث از روی ضعف نبوده بلکه به این خاطر بوده که او دوست نداشته مردم و ارتش ایران بیش از حد دچار عقده شوند.
از اين جنس صحبت‌‏هاي تحقيرآميز در آن ١٩ ماه زياد بود و صدام مي‏‌گفت ايراني‏‌ها براي حضور ما در مناطق اشغالي بايد حق و حقوق بپردازند كه خاكشان را نگه داشته‌ايم! مي‏‌گفت ايراني‏ها مدام وعده آزادي مناطق اشغالي را مي‏‌دهند اما ضعيف‏تر از اين حرف‏ها هستند و...

سوم خرداد كه خرمشهر آزاد شد، صدام ششم خرداد گفت:
"خاك ايران هيچ ارزشي نداشت. نظاميان ما پس از انهدام ماشين نظامي ايران... خاك ايران را ترك كردند و دست به عقب‏ نشيني زدند."
صدام مي‌گفت اين عقب‏‌نشيني نوعي پيروزي هم بوده و حالا امام مي‏‌توانست با اتكا به قدرت ملت بگويد:
"مردیکه عقبش زدند، توی دهنش زدند، بیرونش کردند، می‏‌گوید ما پیروز شدیم."
اين قدرت و جشن و سرور را مديون سختيهاي آنان هستيم به‏ ويژه آن‏ها كه در موقع جشن سوم خرداد مشغول دفاع از شادي مردم بودند.

#جعفر_شیرعلی‌نیا
از کانال نکته‌های تاریخی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan